eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
396 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
490 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
صوت تلاوت قرآن کریم 👇
صوت ترجمه قرآن کریم 👇
تصویر قرآن کریم 👇
غفران در ماه رمضان 🖌 حضرت (ع) كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، تا رمضان آينده آمرزيده نگردد، مگر آن كه در عرفه حاضر شود. 🖌 عن ابی عبدالله علیه السلام: مَن لَم یُغفَر لَهُ فی شهرِ رمضانَ لَم یُغفَر لَهُ إلی مِثلِهِ مِن قابِلٍ الّا أن یَشهَدَ عَرَفَةَ 📚 دعائم الاسلام ج 1 ، ص 269
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷قسمت چهل و پنجم🇮🇷 ✒کارنامه ات را بیاور تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها ... بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره ... - مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه ... اون شب ... زینب نهارنخورده ... شام هم نخورد و خوابید ... تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست ... کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد ... با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود ... مات و مبهوت شده بودم ... نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست ... - دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ... مثل ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتی نمی تونستم پلک بزنم ... بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... قلم توی دستم می لرزید ... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم ... ◀️ ادامه دارد... با ما همراه باشید. هر روز با یک قسمت از داستان واقعی و زیبای "بی‌توهرگز" قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/2915303469C5da3ae3754
هدایت شده از اکبر ابدالی
👈 مطالب کانال مشق مقاومتی در خصوص بورس 🎯 ظرفیت بورس برای جهش تولید https://eitaa.com/mashgh626/877 👌 بورس و کنترل نقدینگی https://eitaa.com/mashgh626/911 🔹 استفتاء از رهبر انقلاب در مورد حلال بودن سود بورس https://eitaa.com/mashgh626/916 📈 دعوت رهبر انقلاب از مردم و سرمایه داران برای حضور در بورس https://eitaa.com/mashgh626/920 👈 وظیفه دولت در قبال نفت ارزان قیمت چیست؟ https://eitaa.com/mashgh626/925 📌 بورس را بی جهت با قمار مقایسه نکنیم https://eitaa.com/mashgh626/936 📈 چگونه در بورس فعالیت کنیم؟ https://eitaa.com/mashgh626/939 📊 لیست عرضه‌های اولیه سال 99 https://eitaa.com/mashgh626/941 ♨️ آیا بورس است؟ https://eitaa.com/mashgh626/942 🎯 مطالبه برنامه ملی آموزش https://eitaa.com/mashgh626/945 🆔 @mashgh626