eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
393 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 خمس سهام عدالت 💠 سؤال: ۱. با توجه به اینکه واگذاری به صورت اقساط (از محل سودِ حاصل از )، بوده است آیا این سهام، متعلق خمس است؟ بر فرض وجوب، زمان تعلق چه زمانی است؟ ۲. دولت برای برخی از اقشار ضعیف، قیمت سهام را با تخفیف محاسبه کرده و تفاوت قیمت را از محل منابع خود تأمین کرده است، آیا به مقداری که دولت تخفیف داده نیز تعلق می گیرد؟ ۳. حکم خمسِ سودهایی که قبل از آزادسازی (پس از سال 95) حاصل شده و به افراد پرداخت شده یا نشده است، چیست؟ ✅ جواب: ۱) پس از آزاد شدن سهام عدالت، مقداری که قابل فروش است، در اولین ، خمس آن به قیمتی که خریدار دارد، باید پرداخت شود. ۲) در این صورت نصف سهام، متعلق خمس است و نصف دیگر در حکم است و خمس ندارد. در هر دو صورت قبل، کسانی که برای گذران زندگی نیاز به این سهام و سود حاصل از آن دارند به نحوی که با تخمیس آن، سود حاصل از مابقی، کفاف زندگی در حدّ شأن آنها را نمی دهد، پرداخت خمس اصل سهام، واجب نیست. ۳) سودهای مذکور جزء درآمد سالی است که قابل وصول بوده است، که اگر در آن سال دریافت نشده و سال خمسی بر آن گذشته است، باید پس از دریافت، بلافاصله خمس آن پرداخت شود و اگر دریافت شده، حکم را دارد. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از بیداری ملت
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴پاسخ عبرت‌آموز حجت الاسلام کاشانی به یک سوال تاریخی: چرا امیرالمومنین (ع) شخصی مثل اشعث را به فرماندهی سپاه خود منصوب کرد؟ امروز هم اگر درست روشنگری نکنیم، احزاب قبیله‌گرای سیاسی با پول‌پاشی و رسانه چنان جامعه را در خطر تفرقه و سوءاستفاده دشمن قرار می‌دهند که رهبر جامعه ناچار به عمل از رو مصلحت‌ها بشود... ✍️بیداری ملت @bidariymelat
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنی‌صدر اول اینگونه بود... بحث را جدی بگیریم بنی صدر زمانه ات را بشناس 🔴به کمپین بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
مثل اینکه شایعه برگزاری کنسرت‌ها حقیقت داره و جدی جدی ستاد کرونا فکر میکنه قبل از ساعت ۱۸ کرونا کاری به کسی نداره! چطور برای هیئت‌ها هر روز دستور العمل‌ها سخت تر میشد، ولی حالا که آمار کرونا خیلی بدتر شده کنسرت‌ها برگزار میشن!؟ چطور برای هیئت‌ها قبل ساعت ۱۸ و بعد ۱۸ وجود نداشت!؟ @Bisimchimedia
هدایت شده از قم زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حریرچی: روند ابتلا و مرگ و میر بر اثر کرونا تا ۲ هفته آینده ۲ برابر می شود ✅ @qome_ziba
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
حق همسفر 🖌 حضرت (ع) فرمود: (ص) فرموده: حق همسفر این است که چون در راه بیمار شد رفقاى همسفرش تا سه روز بخاطر او توقف کنند. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَقُّ الْمُسَافِرِ أَنْ يُقِیمَ عَلَيْهِ أَصْحَابُهُ إِذَا مَرِضَ ثَلَاثاً. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 494 روایة: 4
📚 مسح سر بر موی آغشته به روغن 💠 سؤال: آیا و یا مانع در است؟ ✅ جواب: اگر و چربی داشته باشد که مانع رسیدن آب به باشد، وضو با آن صحیح نیست و باید برطرف نماید و تشخیص آن به عهده مکلف است. 🆔 @leader_ahkam
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴ذکر "لاحول و لا قوة الا بالله" ذکر شریف《لا حول و لا قوة الا بالله》 را تأثیری است شگفت در برآورده شدن حاجت و باز شدن روزی. این ذکر دارای خاصیت هایی بسیار است. حضرت صادق علیه السلام که فرموده است: تعجب می کنم از کسی که مال و متاع دنیایی می خواهد و به این کلمه [ ذکر لا حول ] پناه نمی برد! همچنین از امام صادق علیه السلام نقل است که هر کس روزی صد بار این ذکر را بر زبان آورد، حق تعالی هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند که کم ترین آن ها فقر و غم است. و نیز فرموده است که هر کس صد بار این ذکر را بگوید، فقر او را در نمی یابد. 📚 باقیات صالحات شیخ عباس قمی، ص۷۹۶
هدایت شده از سالن مطالعه
بر اساس واقعیت قسمت پنجم امیر رضا... امیر رضا... و اشک امان حرف زدن برایم نمی گذاشت.‌‌.. امیر رضا هم صبوری کرد با نوازش های دست هایش گذاشت کمی سبک شوم... کمی که آرام گرفتم گفتم: من امروز هیچ کاری نکردم! هیچ کاری! یعنی نتوانستم از ترس! باورت می شود! همانطور که دستش را روی سرم می کشید با آرامش گفت: سمیه جان طبیعیه خانمم!!! روز اول برای خیلی ها این اتفاق می افتاد! با هق هق ادامه دادم: امروز جنازه ی خانمی را دیدم که هم سن و سال خودم بود ولی رفت! تمام شد، تمام! تکیه داد به دیوار لبخند تلخی زد و گفت: نه عزیزم تازه برایش شروع شد! زندگی با طعم ابد... حرفش را تکرار کردم و گفتم زندگی با طعم ابد! ولی... ولی... امیر رضا هیچی نمی توانیم همراهمان ببریم منظورم مال دنیا نیست، می دانی باید از تمام دوست داشتنی هایمان بگذریم و برویم! با دستش اشکهای صورتم را پاک کرد و خیلی جدی گفت: خوب یک چیزی بردار که بتوانی همراه خودت ببری! چیزهایی را دوست داشته باش که با مُردن نه تنها تمام نشود که دوست داشتنی تر هم بشوند عزیز دلم! خانم خوبم! بعد از داخل جیبش گوشی اش را بیرون آورد با اسپریه ضد عفونی که همراهش بود صفحه اش را تمییز کرد کلیپی را باز کرد و گوشی را داد دستم گفت: نگاه کن! کلیپ، فیلمی از حاج قاسم بود... هنوز داغ غمش روی دلم سنگینی می کرد...بیشتر از دو ماه بود که از شهادتش می گذرد اما هنوز همه مان مبهوت رفتنش هستیم! اولین جملاتش حرفی برای دل من بود برای موقعیتی که من در آن قرار داشتم! واین تنها از خاصیت شهداست که حرفهایشان نه تنها برای زمان خودشان که تا همیشه کاربرد دارد... [ حاج قاسم با تمام اطمینانش گفت: من با تجربه میگویم این را،میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در فرصتها نیست؛ اما شرطش این است که نترسید، نترسیم و نترسانید... ] حرفهایش خیلی آرامم کرد خیلی... اما هنوز به خاطر ضعف خودم کمی مردد بودم فردا بروم یا نه! امیر رضا خیلی خسته بود و نخواستم بیشتر از این اذیتش کنم بلند شدم و شامش را حاضر کردم، غذایش را که خورد از شدت خستگی روی مبل خوابش برد... من هم با همین دغدغه ها بالاخره خواب رفتم خواب دیدم تنها جلوی غسالخانه ایستاده ام و ترسی عجیب تمام بدن مرا به رعشه انداخته بود داشتم قالب تهی می کردم که از بلندگوهای بهشت زهرا صدای حاج قاسم بلند شد.... من با تجربه می گوییم... نترسید و نترسیم و نترسانیم.... هم زمان با تمام شدن صحبت حاج قاسم با صدای اذان صبح از خواب بلند شدم... چشمهایم به سختی باز می شدند وضو گرفتم نماز صبح را که خواندم حالا مطمئن ترم و گوشیم را برداشتم به مرضیه پیام دادم: من هم امروز می آیم منتظرت هستم... تیک ارسال پیام که می رود کمی دلهره سراغم می آید سعی می کنم خودم را مشغول کنم... دو ساعتی طول میکشد تا مرضیه بیاید دست بکار می شوم و نهار ظهر را آماده می کنم که اگر دیرتر آمدم امیر رضا و بچه ها بدون غذا نمانند. کارهایم که تمام می شود از امیر رضا می خواهم دوباره همان کلیپ را برایم بگذارد... صحبت های حاج قاسم هر بار انرژی تازه ای به انسان می دهد... صدای زنگ گوشیم که بلند می شود از امیر رضا خداحافظی می کنم از چهار چوب در هنوز خارج نشده ام که صدای امیر رضا بلند می شود: هر چه برای خودت بر میداری ما را هم بی نصیب نگذار نفس! لبخندی می زنم و بیرون می آیم... چقدر هوا خوب است..‌. نفس عمیقی می کشم، نزدیک بهار است اما دلها انگار پژمرده! مرضیه از داخل ماشین برایم دست تکان می دهد... سوار ماشین می شوم، از ماجرای دیروز چیزی به رویم نمی آورد! گفتم: بابت دیروز شرمنده ام! آمدم کاری از روی دوشتان بردارم که خودم شدم سربار! لبخندی زد و گفت: این چه حرفی هست که می گویی! برای همه ممکن است پیش بیاید! خوشحالم امروز آمدی می دانی خیلی ها که این صحنه ها را می بینند، جامی زنند و دیگر نمی آیند آن وقت کار برای ما در این شرایط دست تنها سخت می شود! بی مقدمه گفتم: مرضیه تو در این دنیا آرزویی نداری! چشمانش را ریز کرد و با نگاهی متعجب به من گفت: چرااااا! اوه تازه خیلی زیاد... ادامه دارد ... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/692