eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
368 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
488 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۲۳آبان‌ماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل: 🔹پذیرش: ۹۲ نفر تغییر: ۱۰+ 🔹بستری: ۶۹ مورد تغییر: ۸+ ◾️ فوت: ۱۱ شهروند تغییر: ۰ 🔹ترخیص: ۶۴ نفر تغییر: ۳۲+ 🔹کل‌بستری‌‌ها: ۵۵۱ نفر تغییر: ۶- 🔹وضعیت وخیم: ۱۱۷ نفر تغییر: ۲۲-
هدایت شده از اکبر ابدالی
📍 ایهود اولمرت، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی: امیدوارم بایدن به توافق هسته‌ای با ایران برگردد. 🆔 @mashgh626
📚 بازدید از سایت های کلیکی و زیرمجموعه سازی 💠 سؤال: برخی از سایت های ایرانی و خارجی هستند که درون خود تبلیغاتی قرار می دهند که اگر از آن دیدن کنیم و بر روی آنها کنیم به ازای هر کلیک مبلغی (ناچیز) به ما پرداخت می کنند و اگر در این سایتها افرادی را خود قرار دهیم به ازای و کلیک آنها از سایت نیز مبلغی به حساب ما واریز می شود. آیا این پول حلال است؟ ✅ جواب: اگر خلاف قوانین و مقررات نباشد و بازدید از ، موجب ترویج فساد از قبیل نشر اکاذیب و ارائه مطالب باطل نباشد، بازدید از سایت ها و دریافت مبلغ مذکور اشکال ندارد. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
جواب نامه 🖌 حضرت علیه السلام: جواب دادن به نامه واجب است مانند جواب دادن به سلام. 🖌 . عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَدُّ جَوَابِ الْكِتَابِ وَاجِبٌ كَوُجُوبِ رَدِّ السَّلَامِ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 496 روایة: 2
هدایت شده از سالن مطالعه
بر اساس واقعیت قسمت هفتم زینب و یک نفر از خواهرها زودتر رسیده بودند با دیدن ما به استقبالمان آمدند بعد از احوالپرسی نوبت تعویض لباس شد... این بار اما برای من فرق می کرد زینب ماسک را به دستم داد با عشقی وصف نشدنی آن را به صورتم زدم... یاد حرفهای مرضیه افتادم... یاد عملیات خیبر... یاد شهدای طلایئه... همه و همه انگیزه ای شده بود برای ادامه ی راهم... از شهدا مدد خواستم کمک کنند... و چه خوب امدادگرانی هستند شهدا‌‌‌... در حال نجوا با خدا بودم که صدای آقایی از بیرون خلوتم را بهم زد... خواهران کرونایی! این اسمی بود که وقتی جنازه ی کرونایی می آوردند ما را صدا می زدند یکدفعه تنم لرزید اما نه مثل دیروز... دوباره زینب و مرضیه جلو رفتند میت را تحویل گرفتن ... جنازه کمی سنگین بود و تنهایی کار برایشان سخت بود .... ما چهار نفر بودیم و مثل دیروز نیروی کمکی نداشتیم. آن یکی خواهر هم گذاشته بودند برای کفن که نباید جلو می آمد که خیس شود... آرام آب دهنم را قورت دادم یک یا زهرا گفتم و رفتم سمت بچه ها... پیرزنی بود آرام با چهره ای نورانی ... وقتی فهمیدم مادر شهید است قلبم آرامش عجیبی گرفت... شروع کردم کمک کردن... بچه ها هم سخت مشغول بودند... لحظه ای ذکر از زبانم و اشک از چشمانم متوقف نمی شد... حس حضور شهدا و اینکه پسر آمده به استقبال مادرش حس آرامش بخشی بود در همان حال احساس کردم چقدر بعضی ها حتی مردنشان هم با هم فرق می کند! بعد از اتمام غسل با آن لباسهای محافظ خیس عرق بودم اما نه از ترس! از شدت فعالیت و گرمای لباسها! تمام طول آن مدت فقط با خود می اندیشیدم آخر کار من چه می شود... آیا خودم را آماده ی این جا به جایی کرده ام!؟ آیا دوست داشتنی هایی انتخاب کرده ام که فقط در این لحظات به من بدهند!؟ هنوز استراحت نکرده بودیم که دوباره با صدای آن مرد بلند شدیم... دومین جنازه را که تحویل گرفتیم خانم میانسالی بود... سعی کردم بر احساساتم غلبه کنم... مشغول شدیم ذکر و دعا لحظه ایی از زبان بچه ها متوقف نمی شد... شاید هیچ وقت در طول عمرم اینطور برای خدا عرق نریخته بودم! یاد حرف حاج قاسم افتادم فرصتی که در بحرانها هست در خود فرصت ها نیست! هنوز کار این میت تمام نشده بود که جنازه ی بعدی را آوردند... و ما بدون استراحت بعد از اتمام این جنازه کار بعدی را شروع کردیم..‌. و دوباره جنازه... و دوباره... بیشتر از اینکه خسته باشم کلافه بودم... کلافه از اینکه چرا وقتی می توانیم با پیشگیری جلوی این ویروس منحوس را بگیریم با خودسری اینقدر راحت عزیزانمان را از دست می دهیم... نکته ی عجیبی که حس میکردم حالت و حس من با هر جنازه متفاوت بود کنار بعضی ها احساس آرامش می کردم و کنار بعضی دیگر دلهره یی عجیب سراغم می آمد! اول فکر می کردم فقط خودم دچار چنین حالتی شدم اما وقتی از بقیه بچه ها پرسیدم خیلی جالب بود که هر کدامشان این حالت را تجربه کرده اند! برایم سوال شده بود براستی چه چیزی باعث می شود کنار جنازه ایی آرامش داشته باشی و کنار جنازه ی دیگری از ترس قالب تهی کنی؟! و زینب انگار ذهن من را خوانده باشد گفت : بچه ها دقت کردید حس بودن کنار هر جنازه چقدر متفاوت بود! و بعد ادامه داد خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند و سکوت کرد..‌. زینب که بچه ها چشم رنگی صدایش می زدند با صورتی سفید و ابرو هایی کشیده و چشمانی عسلی روشن که به چهره اش زیبایی خاصی داده بود!دختری با روحیه ی آرام و تودار که کمتر حرف می زد و بیشتر پا به رکاب بود... در این دو روز بیشتر ساکت بود و مشغول کار! در دلم گفتم کاش حرفش را ادامه می داد... دوست داشتم بیشتر بشناسمش! قبل از اینجا یکی و دو بار بیشتر ندیده بودمش و آشناییمان در همین حد بود... ولی نمی دانستم که... ادامه دارد... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/700
کیهان-دوشنبه ۲۶ آبان.pdf
9.77M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات روزنامه کیهان امروز دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
47.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | فتح سوسنگرد 🔻به مناسبت سالروز فتح سوسنگرد، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخشی از مستند «در لباس سربازی» را که به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از آزاد سازی سوسنگرد پرداخته است، بازخوانی می‌کند. 💻 @khamenei_ir
🔴 حجه الاسلام نبویان عضو محترم کمیسیون اصل نود در مجلس شورای اسلامی 🔺 از ورود قاطعانه کمیسیون اصل نود برای بررسی چرایی تست داروهای سازمان بهداشت جهانی بر روی بیماران ایرانی و برخورد با خاطیان این اتفاق ناگوار و دلخراش، کمال تقدیر و سپاس را داریم.
هدایت شده از  امام زادگان عشق
خود به جا بگذاریم؛ امام باقر علیه السلام می فرمایند؛ کسی که مسجدی بنا کند ، اگر چه کوچک باشد ، خداوند برای او خانه ای در بهشت بنا نماید . شماره کارت جهت واریزی شما شماره کارت جهت ساختمان مسجد حضرت زینب علیهاالسلام ۶۲۷۳۸۱۱۰۹۶۲۶۷۱۱۴ بنام مهندس علی‌اکبر جانباز این حساب منحصرا به ساختمان مسجد تعلق دارد و نیازی به اعلام واریز نیست.
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 سلام علیکم خواهربزرگوارشهید هادی صدیقی برای شفای مادر بزرگوارشان ختم هفتاد سوره ی حمد برداشته اند و از همسایه های عزیز خواستند تا در این ختم همراهیشان کنیم . شفای همه ی مرضای اسلام علی الخصوص شهید هادی صدیقی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
📚 حق المارّه 💠 سؤال: چیست؟ شرایط آن را بیان کنید. ✅ جواب: کسی که در حال به درختی دار برسد ـ با شرایط زیر ـ می تواند از میوۀ آن بخورد: ۱. بنابر احتیاط واجب یقین به عدم رضایت مالک نداشته باشد. ۲. به طور اتفاقی از آنجا عبور کند نه با قصد . ۳. ضرر و آسیب به درخت نزند و میوه ها را تلف نکند. ۴. میوه را همان جا بخورد و با خود نبرد. ۵. وارد ـ مانند ـ نشود. 🆔 @leader_ahkam
🔅امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام: ✍️ اِفعَلوا الخَيرَ و لا تُحَقِّروا مِنهُ شَيئا؛ فإنَّ صَغيرَهُ كَبيرٌ، و قَليلَهُ كَثيرٌ 🔴 كار خوب انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچک مشماريد؛ زيرا كوچک آن هم بزرگ است و اندكش بسيار 📚 وسائل الشیعة، جلد۱، صفحه۱۱۸ #حدیث_روز #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از 🍏طب شیعه🌿
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅عسل بهترین دارو برای درمان زخم های معده و اثنی عشر ✍رسول اکرم (ص) می فرماید: اگر چیزی شفا هست در خوردن عسل است. عسل بی چون و چرا در به کار انداختن دستگاه گوارش بسیار نافع است و تأثیر سودمندی روی هضم غذا دارد و ملین مفیدی است. اگر مدام خورده شود باعث فعالیت طبیعی جهاز هاضمه می گردد به همین علت است که آن را از قدیم دوست معده نام نهاده اند. مشاهدات بالینی نشان داده اند در صورتی که عسل با سایر غذاها خورده شود باعث کاهش اسیدهای اضافی معده می گردد و همچنین مشخص شده است که اگر موقع عکسبرداری از معده از سولفات باریم و عسل استفاده شود یکی دو ساعت بیشتر از سولفات باریمی که به تنهایی مصرف شود در معده می ماند و تصویر عضو نیز روی فیلم واضح تر نمایان می گردد. 🍯 عسل به عنوان دارو برای درمان امراض معده مانند: زخم معده، ورم معده و روده مؤثر است. 📚سایت دکتر روازاده ☜【طب شیعه】 🍏 @tebshia20🌿 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
کیهان-سه شنبه-۲۷ آبان.pdf
11.18M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات روزنامه کیهان امروز سه شنبه ۲۷ آبان ۹۹ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از سالن مطالعه
بر اساس واقعیت قست هشتم که چه جایگاهی دارد و اینجا اینقدر ساده و بی آلایش مشغول کار هست آن هم کاری که هر کسی زیر بار آن نمی رود! تا وقتی که موقع تعویض لباس مرضیه رو به زینب گفت: حضرت استاد اینها را کجا بگذاریم! زینب ابروهایش را توی هم کشید و با اشاره ی دستش گفت: مرضیه جان اینجا! مرضیه که متوجه تغییر حالت چهره ی زینب شد ادامه داد: والا زینب جان شما از عجایبی! همه دوست دارند استاد صدایشان کنند آن وقت شما را درست صدا می کنیم ناراحت می شوی! زینب با حرص و غرولند گفت: مرضیه جان شما که بهتر می دانی عزیزم! آدم را که به اینجا می آورند دیگر مهم نیست چکاره است جنازه اش را مثل همه ی جنازه ها می شورند! پس دیگر این بحث را ادامه ندهیم! مرضیه با حالت شیطنت گفت: باشد من دیگر چیزی نمی گویم شما استاد دانشگاه و حوزه هستید و چند سال خارج از کشور چکار می کردید و الان ایران چکار می کنید؟! زینب لبش را به دندان گرفت و چشم غره ای به مرضیه رفت که مرضیه فقط با حالت اشاره زیپ دهانش را کشید که واقعا صحنه‌ی با مزه ای بود! دوست داشتم بیشتر راجع به زینب بدانم اما باید در یک فرصت مناسب از خودش می پرسیدم... حالتهای مرضیه من را یاد رزمنده های جنگ می انداخت که در اوج فشار روحی به دیگران روحیه می دادند! و ما دقیقا در چنین موقعیتی بودیم.... لباسهایمان را تعویض و بعد از ضد عفونی و استریل شدن با بچه ها خداحافظی کردیم و همراه مرضیه سمت ماشین راه افتادیم شیفت عصر قرار بود نیروی کمکی برسد... خوشحال بودم امروز بر ترسم غلبه کرده بودم شاید خودم هم باورم نمی شد اما لطف خدا کمکم کرد تا کمکی کنم... اما جدای از ترس که با آن کنار آمده بودم خیلی سخت است که از صبح تا ظهر مرده و جنازه دیده باشی از پیر و جوان گرفته بعد هم قرار باشد روال زندگیت را ادامه دهی! طبیعتاً یک سری تغییرات در زندگی هر انسانی اتفاق می افتاد و یکی از مهمترین تغییرات زندگی من دقیقا همین اتفاق بود که تاثیر عجیبی در زندگیم داشت... رسیدم خانه... امیر رضا دوباره منتظرم بود در را که باز کرد از حالت چهره ام فهمید که سمیه ی دیروز نیستم! با همان وسواس لباسهایم را تعویض و ضد عفونی کردم. امیر رضا با اینکه می خواست زود برود اما آمد و چند لحظه ای کنارم نشست گفت: چه خبر خانمی؟ نفس عمیقی کشیدم و گفتم: تو را بخدا بیرون می روی مواظب خودت باش! یک ابرویش را داد بالا و با حالت تعجب گفت: عجب! گفتم: آقای من! سوالی می پرسی خوب در غسالخانه چه خبری می تواند باشد! جز... و بعد سکوت کردم... امیر رضا اصلا به روی خودش نیاورد و ادامه داد: خوب وضعیت مسافرها چه جوری بود؟ بالاخره بی خبر هم نیستی از صبح شما آماده و راهیشان کردین؟ از نوع حرف زدنش می دانستم می خواهد بداند وضعیت روحی من در چه حال است! نگاهش کردم و گفتم: خدا را شکر بچه ها با کلی ذکر و دعا راهیشان کردند بعد با آه عمیق و حسرتی گفتم ولی شاید می توانستند با رعایت کردن فرصت بیشتری در این دنیا داشته باشند نمی دانم شاید! گفت: سمیه شما فرقی هم می گذارید طرف ازچه تیپ خانواده و شکلی هست! اخم هایم را کشیدم توی هم گفتم: اصلا! خدا می داند برای همه مثل هم کار می کنیم! هر چند که تفاوت جنازه با جنازه ی دیگر خیلی زیاد هست خیلی! بعضی هایشان خیلی آرامش دارند بر عکس بعضی های دیگر! لبخندی زد و گفت: چون به دوست داشتنی هایشان رسیدند! و آنهایی که از دوست داشتنی هایشان جدا شدند روحشان ناراحت است.... نوع دوست داشتنی ها تفاوت حالت ها را بوجود می آورد... این را گفت و همانطور که لبخند روی لبش بود دستهایش را بالا گرفت و به سمت در رفت گفت: بچه ها منتظرند من راهی بشوم تا شما راهیم نکردی!!! ادامه دارد... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/705
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مسئولیت رهبری از زبان رهبری 💬 #ttaravention @insta_enghelabi
هدایت شده از رهپویان زینبی
✨خشت هایی برای بهشت✨ باقیات الصالحات از خود به جا بگذارید. پیامبر گرامی اسلام: «کسیکه مسجدی برای خدا بسازد اگرچه به اندازه لانه گنجشکی باشد خداوند خانه‌ای برایش در بهشت مهیا می‌کند.» شماره کارت جهت واریزی شما شماره کارت جهت ساختمان مسجد حضرت زینب علیهاالسلام ۶۲۷۳۸۱۱۰۹۶۲۶۷۱۱۴ بنام مهندس علی‌اکبر جانباز این حساب منحصرا به ساختمان مسجد تعلق دارد و نیازی به اعلام واریز نیست.
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
ادب آداب دارد 🖌 حضرت (ع) فرمود: رسول خدا (ص) هرگز پا نزد اصحاب دراز نکرد، 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 496 روایة: 1