eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
397 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز سالروز فاجعه‌ای است که امام خمینی (ره) در مورد آن فرمودند: ما در خیلی مسائل تحمل کردیم ولی این مسئله بی‌تحمل کرده من را... ۶ مرداد سالروز کشتار حجاج ایرانی در بیت الله الحرام در سال ۶۶ توسط آل‌سعود @Bisimchimedia
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کی تا حالا جاده صاف‌کن صهیونیسم و آباد کننده کارخانه‌های اسلحه‌سازی آمریکا و آواره کننده کودکان سوری و یمنی شده عالی‌جناب و برادر؟ #اختصاصی_بیسیمچی @Bisimchimedia
هدایت شده از با شهدا گم نمی شویم
▪️ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است ▪️روضه نمی خواهی؛ مزارت روضه خوان است ▪️گلدسته ات سنگی ست، روی تربت تو ▪️گنبد نداری...گنبد تو آسمان است 🏴شهادت امام محمد باقر (ع) تسلیت باد... @Sedaye_Enghelab
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🕊🌷🍃🌷🕊🌷 🥀🕊 ۷# مردادماه سالروز شهادت لاله ای دیگر از لاله زار محلمون هست که قبلا از طرف گروه تکریم ستاد یادواره امام زادگان عشق خدمت خانواده محترمشان رسیده ایم ؛دانشجوی بسیجی ؛ 🌷شهید سعید بزرگی راد🌷 در صبحگاه سال ۱۳۴۴ در شهرستان فومن دیده به جهان گشود . او در خانواده ای مذهبی رشد کرد و در شرایط دشوار اقتصادی روزگار کودکی را پشت سر گذاشت . سعید تا سن شش سالگی به اتفاق پدر و مادر خود در روستای شنبه بازار شهرستان فومن در خانه ی پدر بزرگ روزگار گذارنید و پس از آن به دلیل موقعیت شغلی پدر ( که در جنگلبانی پذیرفته شده بود ) به شهرستان سلماس استان آذربایجان غربی منتقل شدند و در کنار دو برادر و یک خواهرش در خانه ای استیجاری و با کمبود امکانات مشغول به زندگی شد . احکام دینی را از همان سنین کودکی در محیط ساده ، صمیمی و پر از معنویت خانواده فرا گرفت و به همراه مادر با شرکت در مراسمات مذهبی عشق و علاقه ای خاص نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام ) پیدا نمود . وی که از هوش سرشاری برخوردار بود پس از سپری کردن کودکستان در سن هفت سالگی به عنوان اولین فرزند خانواده در مدرسه ابتدایی رضا پهلوی در شهر سلماس ثبت نام نمود و به درس و تحصیل مشغول شد و با سخت کوشی و تلاش وافر توانست مقطع ابتدایی را با نمرات عالی سپری نماید و به همین خاطر در دیداری که محمد رضا شاه از مدرسه ایشان داشت هدیه و کتابی از زندگینامه خود را به سعید اهدا کرد .
هدایت شده از  امام زادگان عشق
پس از موافقت انتقالی پدر، خانواده ی سعید پس از هفت سال به شهر فومن باز گشتند و وی در مدرسه راهنمایی کوروش ( توحید امروز) ثبت نام کرد . سال اول راهنمایی بود که زمزمه های انقلاب اسلامی به گوش می رسید وی از آنجا که در خانواده ای آگاه و متدین رشد نموده بود با اندیشه های حضرت امام آشنا شد و با سن کم خود با شرکت در راهپیمایی و حضور در جلسات مذهبی گام به گام با مسائل پیرامون خود آشنا شد و به سبب همین آشنایی هدیه و کتابی را که از شاه مزدور دریافت کرده بود را به آتش کشید و روز به روز در راه آرمانهای خود راسخ تر شد و در این راه مادر از دور مواظبش بود تا آسیبی به او نرسد . با پیروزی انقلاب اسلامی مقطع راهنمایی را با موفقیت سپری کرد . برای ادامه تحصیل و بعلت نبود معلمین خبره در رشته ریاضی فیزیک در شهرستان فومن ، در یکی از دبیرستانهای شهر رشت ثبت نام کرد و با نمرات عالی سال اول دبیرستان را به پایان رسانید به دلیل آزار و اذیت برخی از همکلاسی هایی که مخالف انقلاب بودند به شهرستان فومن باز گشت و در مدرسه شهید کدیور ثبت نام نمود و به ادامه تحصیل مشغول شد. فضای انقلابی حاکم بر ایران اسلامی سعید را آن چنان پخته و پر شور و متعهد ساخته بود که او در برپایی نماز جماعت و جمعه و شرکت در مراسمات مذهبی و کلاسهای قرآن در مهدیه شهرستان سر از پای نمی شناخت و با شنیدن صدای اذان در مسجد حضور پیدا می کرد و مادر را نیز در این راه ترغیب می نمود . وی هرگز لباس تازه نمی پوشید و با جمع کردن پول روزانه خود به فقرا و نیازمندان کمک می کرد و دلسوز خانواده بود . به پدر و مادر در کار کشاورزی کمک می کرد و احترام خاصی برای آنها قائل بود با انسانها متدین و عالم و اهل مسجد نشست و برخاست داشت و در کمک به روستاییان محروم و ستم دیده می شتافت و بسیار آرام و با وقاربود و از نگاه کردن به نا محرم خود داری می کرد . با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه انقلاب نو پای ایران اسلامی عرصه وسیع تر و آزمونی سخت تر برای سعید ایجاد شد . او که در سال دوم دبیرستان به همراه مدیر مدرسه و جمعی از دوستانش برای بازدید از کردستان رفته بود وقتی از اوضاع و نا به سامانی های مردم کردستان و نیز خبر شهادت دوست و هم بازی دوران کودکی اش آگاهی پیدا کرد با عزمی راسخ قصد جبهه کرد که با مخالفت خانواده رو به رو شد. چون خانواده دوست داشتند سعید در آینده با داشتن استعداد بالا در رشته پزشکی و یا مهندسی در دانشگاههای معتبر کشور تحصیل نماید . از آنجایی که عموها و خانواده مادری سعید دارای تحصیلات عالیه بودند خانواده نیز علاقه به ادامه تحصیلات وی داشتند . اما از آنجا که سعید با ایمان و اعتقادی راسخ قصد جبهه کرده بود و خداوند متعال او را برگزیده در این راه کرده بود پس از یکسال سعی و تلاش سرانجام خانواده را برای رفتن به جبهه راضی نمود و در سال ۱۳۶۲به مدت ۴۵روز با دیدن آموزش نظامی در کاشمر مشهد برای اولین بار به سمت کردستان اعزام شد و به عنوان آرپی چی زن در لباس بسیجی مشغول به دفاع از میهن اسلامی شد . سعید که در سنگر جبهه و جهاد مشغول دفاع بود هیچ گاه سنگر علم را فراموش نکرد و در فصل امتحانات به شهرستان فومن مراجعه و پس از امتحانات بار دیگر عازم جبهه می شد . وقتی برای مرخصی به شهر و دیار خود باز می گشت برای جوانان و نوجوانان ورزشهایی از قبیل پینگ پنگ و فو تبال را ترتیب می داد تا با این بهانه آنها را جذب در کارهای مذهبی و اعتقادی کند و در کنار این کارها به مسائل احکام و قرآن و دروس تقویتی بچه ها توجه ویژه می کرد . یکسال پس از حضور در غرب سعید برای رفتن به جنوب کشور آماده شد و در آن جا به عنوان بی سیم چی به یاری رزمندگان اسلام رفت . یکبار به دلیل سهل انگاری سربازی چادر استراحتی شان به آتش کشیده شد که با کمک بی شائبه وی و بیرون کشیدن تجهیزات بخصوص کتابهای قرآن و دعا به عنوان تشویق از سوی فرمانده اش به مشهد مقدس سفر نمود و یکبار نیز با شرکت در مسابقه احکام در بین ۳۰۰ نفر از رزمندگان لشگر قم رتبه اول را کسب کرد که به سوریه و دیدار از حضرت امام ( ره) مشرف شدند . تشویقات دیگری نیز برای او در نظر گرفته شد که به دلیل شهادتش نتوانست آنها را دریافت نماید . سعید پس از اخذ مدرک دیپلم در آزمون کنکور شرکت نمود و برای بار سوم به سمت غرب و به عنوان بی سیم چی در سنگر ها حضور پیدا کرد که سرانجام در هفتم مرداد سال ۱۳۶۴ در عملیات قادر در کلاشین عراق به صورت غافلگیرانه از سوی دشمن، مورد اصابت تیر مستقیم قرار می گیرد و به شهادت میرسد اما چون پیکری او از میدان جنگ بر نمیگردد خانواده احتمال اسارت یا زنده بودن او را میدادند .
هدایت شده از  امام زادگان عشق
سعید در آزمون کنکور سال ۱۳۶۴ توانسته بود در دانشگاه گیلان و مشهد در رشته الهیات و تربیت معلم رشت قبول شود که پس از شهادتش خبر قبولی اش در روزنامه ها به چاپ رسید و بالاخره در سال ۱۳۷۲ پس از هشت سال و سه ماه چشم به راهی از طرف سپاه منطقه گیلان پلاک و استخوانها و لباسهای سعید به دست خانواده منتظرش رسید و سعید پس از تشیع بر روی دستان مردم شهید پرور در گلزار شهدای شهرستان فومن در کنار دوستانش به خاک سپرده شد و به جمع ۹۶شهید دانشجوی گیلان پیوست . ✍ خصوصیات اخلاقی شهید؛ ✅به نماز اول وقت آنهم بصورت جماعت در مسجد بسیار اهمیت می داد. در بین جوانان و نوجوانان محله محور بود . ⬅️اهل مطالعه بودند بخصوص کتاب رساله امام را حفظ بودند و کتابهای شهید بهشتی و شهید مطهری را کاملا مطالعه کرده بودند . ⬅️برای خود لیستی از گناهان کبیره تهیه کرده بود و آن را در اختیار همه قرار میداد. ✳️در ارشاد و راهنمایی جوانان از هیچ کاری دریغ نمیکرد . 💠اهل محاسبه اعمال بود . 📜 فرازهایی از وصیت نامه شهید؛ برادران و خواهران دینی ، هیچ گاه امام را تنها نگذارید . که نگذاشته اید و نمی گذارید . ولایت فقیه را نگهبان باشید و امرش را در همه جا و همه وقت اطاعت کنید . از روحانیت که دژ مستحکم اسلام است هیچ گاه و به هیچ وجه جدا نشوید که تاریخ به ما نشان داده است ، هرگاه ما از روحانیت جدا شدیم شکست خورده ایم به فکر خدا باشید و لحظه ای از یاد خدا دور نباشید البته ذکر این جمله بسیار آسان است اما در عمل باید دید که چطور می شود یعنی اینکه تمام زندگیتان عبادت باشد و حتی چشم را بر روی هم گذاردن و قدم برداشتن و کوچکترین حرفی را زدن فقط و فقط و… در راه خداوند بزرگ باشد نه این که عبادت را در کنار زندگیتان قرار دهید و اگر وقت کردید نمازی به پا دارید و بقیه را هر چه که این هوای نفس خواست عمل کنید . و اما شما برادران و خواهرانم ، امیدوارم که شما هم راه برادرتان را ادامه دهید و جایمان را خالی نگذارید و با یک دست قرآن و با دست دیگر با سلاح علمی یا رزمی به جنگ علیه باطل ادامه دهید . ⚘روحش شاد و یادش گرامی⚘ ⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات صلوات⚘ 🍃🌷🍃🕊🍃🌷🕊🍃🌷 امام زادگان عشق. محله زینبیه 🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷🍃🌷
چگونه پیر نشوم 🖌 گوید: حضرت علیه السلام به من فرمود: بخوان ... پس من این آیه را خواندم: 《للذین احسنوا الحسنى و زیادة و لا یرهق و جوههم قتر و لاذلة》 (آیه 26) فرمود؛ رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: من در شگفتم چگونه هنگامى که قرآن مى ‏خوانم مویم سپیده نشود؟ 🖌 قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع اقْرَأْ .... قَالَ فَقَرَأْتُ " لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّة"ٌ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّی لَأَعْجَبُ كَيْفَ لَا أَشِیبُ إِذَا قَرَأْتُ الْقُرْآنَ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 442 روایة: 19
هدایت شده از سالن مطالعه
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت پنجاه و دوم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/186 ✒امروز عصر نگهبان‌ها با کابل و باتوم وارد سوله شدند. به مجروح و سالم رحم نکردند. نمی‌دانستم چه شده بود. کنجکاو شدم ببینم چه خبر است. عطیه که آدم خنگی بود، گفت: اسرا در یکی از توالت‌ها علیه صدام فحش نوشته‌اند. یکی از اسرا پشت در توالت نوشته بود: امروز جشن تولد صدام است، لطف کنید پس از رفع حاجت، خوب آب بریزید تا کاخ صدام تمیز شود! 😂 از امروز عصر آب را به رویمان قطع کردند. فکر می‌کنم تنبیه امروز حقمان بود. چند روز بعد چهار نفر از عُمال سازمان مجاهدین خلق به همراه ستوان فاضل و شقیق عاصم وارد سوله شدند. برای دومین بار بود که مسئولین سازمان برای یارگیری سراغ ما می‌‌آمدند. یکی از اعضای منافقین گفت: مسئولین ایرانی تاکنون یک قدم برای آزادی شما برنداشتند. شما فراموش شدید. اگر برای ایران مهم بودید، چرا شما بعد از جنگ این همه سال باید توی زندان باشید؟ از شما می‌خوام به ما بپیوندید تا آینده‌ای خوب و درخشان در عراق داشته باشید! آدم زرنگی بود. سعی کرد سیاه‌نمایی کند. حرف‌هایش بعضی‌ها را وسوسه می‌کرد. تعداد کمی از اسرای ساده‌دل حرف‌هایش را باور کردند. تعدادشان زیر بیست نفر بود. عراقی‌ها و اعضای سازمان منافقین انتظار داشتند اسرا استقبال بیشتری کنند. فردای آن روز به اتفاق حاج حسین شکری سراغ یکی از اسرایی که به عضویت سازمان در آمده بود، رفتیم. کنارش نشستم. با او رفیق بودم. فکر نمی‌کردم به همین راحتی فریب بخورد. پسر دوست داشتنی و ساده‌دلی بود. دلم می‌خواست انگیزه‌اش را از این کار بدانم. اهل نماز بود. حاج حسین از او پرسید:چرا این کار رو کردی؟ احساس کردم از این کارش خجالت می‌کشد. خیلی از دوستان حزب‌اللهی‌اش با او قطع رابطه کرده بودند. می‌گفت: به خدا قسم چشم دیدن آدم‌های وطن فروش رو ندارم. فکر می‌کردم با این کارم از شر اسارت خلاص می‌شم. حاج حسین گفت: می‌خوای از چاله در بیای، بیفتی تو چاه؟ پسرم الان که تو اسیر هستی، تو ایران پدر و مادرت و همه فامیلات بهت افتخار می‌کنن، فکرشو کردی اگه اسرا برگردن ایران و خانواده‌ات بفهمن در عراق عضو گروهک منافقین شدی، چقدر تو جامعه سر خورده و سرافکنده میشن؟ الان خانواده‌ات تو ایران خانواده‌ی یک اسیر مفقودالاثرند اما اون وقت چی؟ از قیافه‌اش پیدا بود چقدر حرف‌های حاج‌حسین‌شکری در او اثر کرده است. روزهای بعد اظهار پشیمانی کرد. ◀️ ادامه دارد . . . قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/188
هدایت شده از اکبر ابدالی
🌀 وزارت خارجه یا وزارت تجارت بین الملل آمریکا 🔻 جای خالی در وزارت خارجه کشورمان در 7 سال گذشته کاملا محسوس بود. امیدواریم با مطالبه مجلس و عموم مردم، در این یکسال باقیمانده از عمر دولت، جبران کنند. پ.ن: آمریکائیها واقعا هنرمندانه 7 سال وزارت خارجه مان را سرگرم اموری غیر از دیپلماسی اقتصادی کردند. یک بُعد خسارت برجام همین بود. 🆔 @mashgh626