eitaa logo
شهیدان زنده هستن
11 دنبال‌کننده
338 عکس
638 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
راستی دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم... قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مستِ زندگی نیستیم؟ 🌱 بخشی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم، عباس دانشگر
حضرت‌‌آقافرمودند : تاجوانیدماباشماکارداریم؛ درپیری‌شهیدشوید، اما‌مثل‌شهدازندگی‌کنید...!🙂 من نمیرم برا این عکس...؟😍
حقيقت اين است كه هرچه بگوييم خسته شده ايم و بريده ايم،اسلام دست از سر ما بر نمی دارد. ما بايد بمانيم و كاری را كه ميخواهيم انجام بدهيم،هميشه بايد مشغول يك كلمه باشيم؛ و آن عشق است. اگر عاشقانه با كار پيش بيايی به طور قطع بريدن و عمل زدگی و خستگى برايت مفهومى پيدا نميكند.
اگر کسی صدای رهبرخود را نشنود... به طور یقین صدای امام زمان(عج) خود را هم نمی شنود و امروز خط قرمز باید توجه تمام و اطاعت از رهبری باشد.
📿 یکی‌به‌آیت‌اللّٰه‌بهاءالدّینۍگفت: حاج‌آقا! دعاکنيدمن‌‌آدم‌بشم ایشون‌‌باخنده‌ۍِمليحی‌گفتن: بادعای‌خالی‌کسی‌ادم‌نمیشه بایدزحمت‌بکشید! - آره‌خلاصه(:
🔰شهیدی که خمسش را با شهادت پرداخت و در دامان امام حسین(ع)شهید شد شهید هریری از هیبت شهید عارفی گفته بود: مانند حضرت ابوالفضل دست در بدن نداشت و خون گرم تمام تنش را فرا گرفته بود. لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت. قبل از شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش گفته بود: از این تعداد پنج نفری که با هم هستیم، یکی‌مان خمس این راه می‌شویم ولی آن کسی که به شهادت می‌رسد، وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین (ع) قرار گرفت لبخند بزند. از تعداد شهدایی که به مشهد آورده بودند، فقط آقا مصطفی لبخند بر لب داشت.»
اسمش‌ را گذاشته اند:"شهیدعطری" مادرش می‌گوید:از سن تکلیف تا شهادتش،نماز شبش ترک نشده بود.
محل کارمان نطنز بود و خانه‌هایمان، اصفهان. دو سه نفر بودیم که هیچ کدام ماشین نداشتیم، به جواد میگفتم بیا با اتوبوس برویم، تاکسی خیلی طول میکشد تا پر شود می‌گفت: من با اتوبوس نمی‌آیم، این بی‌بندوباری‌ها را که می‌بینم حالم بهم می‌خورد. می‌گفتم: صندلی جلو می‌نشینیم. می‌گفت: آنجا هم یک وقت راننده آهنگ می‌گذارد و بحثمان می‌شود. 📚 بی برادر 🌱 شهید مدافع حرم جواد محمدی
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است...
امام على عليه السلام: لا يَعرِفُ قَدرَ ما بَقِيَ مِن عُمرِهِ إلاّ نَبِيٌّ أو صِدِّيقٌ ارزش باقيمانده عمر خويش را نداند، مگر پيامبر يا صدّيق غررالحكم حدیث10801
نام اثر: مغناطیس شهید.