#صبحتبخیرمولایمن
یادِ تو؛ابر بهاریست!
ڪہ بر چشمانم مےبارد...
و هر قطره اش...
قلبم را پر از شڪوفہ مےڪند!
آرے با تو...از قلب پاییزےام؛
نغمہ ےِ بهار مےآید!
وقتے بیایے...فصلِ دنیا؛
همیشہ بهار مےشود!
سلام؛زیباترین بهار!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#روزتون_مهدوی
@ahmadelyasi1369
تو تصمیم بگیر
حركټ کن
دوستش بِدار
می بینی
تـــــــــمامِ برڪٺ هاۍ جهان اسٺ
که از تار و پودش برایت سراریز می شود
امتحانش کن...
چــــــــ🎀ـــادر رامےگویم
__________________
⇱ @ahmadelyasi1369
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥مبارزه با نفس تو بغل خدا
#حاج_آقاپناهیان
@ahmadelyasi1369
#خاکریزخاطرات😉
به نقل از یکی از #اساتید :
#احمد خیلی با ادب ومهربون بود ادمو با حرف زدنش جذب خود میکرد
درس خون وزیرک بود.....
باهم ارتباط داشتیم موقع امتحان ها بود چند روزی دانشگاه نیومده بودم وخبری هم از #احمد نبود نه پیامی نه زنگی ومنم که پیام یازنگ میزدم میگفت خاموشه...
سرجلسه امتحان هم نیومده بود باخودم گفتم خدایا چرا از #احمد خبری نیست....
بعد امتحان ها برگه های امتحان ولیست حضور غیاب رو برام اوردن دیدم
#احمد_حاجیوند_الیاسی رو غیبت زده خیلی نگران شدم
فردا صبح اومدم دانشگاه از رفقا دوستان اشنایان واساتید سراغشو گرفتم که گفتن برا دفاع از حرم #حضرت_زینب_س عازم سوریه شده برا مقابله با داعش و....
داشتم دق میکردم فقط یه چیزی بر لبم اومد که با خودم میگفتم احمد احمد احمد.....
#دانشجوی_شهید_مدافع_حرم
#کربلایی_احمد_حاجیوند_الیاسی
@ahmadelyasi1369
#صددرسازسبکزندگیپیامبر
۵۱.عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
۵۲.احدی از محضر او ناامید نبود و می فرمود"برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند"
۵۳.هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود وگرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
۵۴.هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آن که برای معصیت باشد.
۵۵.پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
۵۶.غریبان را خیلی مراعات می کرد.
۵۷.با نیکی به شروران،دل آنان را به دست می آورد ومجذوب خود می کرد.
۵۸.همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بر دل داشت.
۵۹.چون شاد می شد چشمها را بر هم میگذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
۶۰.اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمیشد.
#ادامهدارد.....
@ahmadelyasi1369
بـــــصــــــیــــــرت و روشــــــنــــــگـــــری
پــیــش گــویــی عــجــیــب شــهــیــد انــدرزگــو
وحید یامین پور در سال 1391 در وبسایت شخصی خود نوشت: در حال ساخت یک سری مستند سیاسی هستیم. تا به حال ۱۶ قسمت تولید شده؛ دیروز رفتیم خانه ی شهید سیدعلی اندرزگو برای مصاحبه با همسرش. اندرزگو از آن شخصیتهای پیچیده ای بوده که خیلی ها جذبش شده اند. مصاحبه ی عجیبی شد. وسط مصاحبه چند بار گریه کردیم.
همسر شهید خودش یک شهید زنده است. فکرش را بکنید، تا چند ماه بعد از شهادت همسرش در زندان اوین تحت شکنجه ی ساواک بوده، آنهم در ۲۵ سالگی!
مصاحبه که تمام شد به تیم تصویربرداری اشاره کردم که دوربین ها را خاموش نکنند، من وارد گفتگوی غیر رسمی شدم تا نگفته ها را بشنوم و چیزهایی شنیدم که برایم خیلی عجیب بود.
یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود ازاین قرار است :
هــمــســر شــهــیــد :
"چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.»
بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است.
همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم."
بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت.
@ahmadelyasi1369
#نجوایمهدوی
⚘آنقدر مشتاق دیدار توایم
که فقط با یاد تو سر می کنیم
می نشینیم در کلاس درس عشق
نام زیبای تو از بر می کنیم⚘
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
@ahmadelyasi1369