#امام_موسی_کاظم_ع_مدح
همانگونه که شب را روشنایِ ماه میبخشد
خدا در ظلمت دنیا چراغ راه میبخشد
به حکم"اَلْبَلاءُ لِلْوِلا" است اینکه در تاریخ
خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد
تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود
عقیقش را به سائل قُربةً لله میبخشد
نگاه مهربانت آیهی "وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ"
تو "عَافِينَ عَنِ النَّاسِی" که بی اکراه میبخشد
* *
به کم قانع نشو امشب، بخواه از او خودِ او را
به کم قانع نشو ای دل، که دارد شاه میبخشد
✍ #عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح
تجلی دادهای با هر دعایت، روح عرفان را
فضیلت داده القابت، تجلیگاه انسان را
تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم
عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟
رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی
کشیدی بر فضیلتهای هارون، خط بطلان را
پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر
ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را
تو با این بردباریها به اصحابت نشان دادی،
برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را
"شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری📎
تو روشنکردهای با این سخن، تکلیف صفوان را
"أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار" و "کظم غیظ" را با هم
نشان دادی چنین توصیههای ناب قرآن را
اگر چه ماه محبوسی و "فِی قَعْرِ السُّجُون" بودی
ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را
✍ #عاطفه_جعفری
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح
هر كه یک دفعه سر این سفره مهمان میشود
مور هم باشد اگر، روزی سلیمان میشود
سر به زیر انداختن، ذاتش توسل كردن است
دردها در این حرم ناگفته درمان میشود
این كریمان لطفشان هر چند آمادهست، لیک
نام مادر كه وسط باشد دو چندان میشود
ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید
در رجبها كاظمین ما خراسان میشود
نیستی پیغمبر اما ظاهراً پیغمبری
هر كه میبیند تو را، از نو مسلمان میشود
نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند
یک نفر از آن همه پیر جماران میشود
این دلِ ما، سینهی ما، عرش ما، حتی بهشت
هر كجا موسی بن جعفر نیست، زندان میشود
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
کلامش واژه واژه، خط به خط مثل پیمبر بود
به وقت خطبهخوانی روی منبر نیز، حیدر بود
چنان آئینهی «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ» شد حِلمش
که در خندیدنش آیات رحمانی مصوَّر بود
ربود از خلق عالم دل به حُسن خُلق و ثابت کرد
که تأثیر محبت بیشتر از زور و زیور بود
کرامت داشت آنگونه که در هنگام بخشیدن
غریب و آشنا در چشم او با هم برابر بود
برای آب و نانت هم بخوان باب الحوائج را
کسی که روزی عالم به یُمن او مقدر بود
زبانِ روزه شب میکرد صبحش را میان بند
و شب تا صبح بر روی لبش الله اکبر بود
غلط گفتند زندانی شده؛ در اصل باید گفت
که زندان خود اسیر حضرت موسی بن جعفر بود
* *
شکستند استخوانش را و رویش شد کبود اما
تمام غصهاش از روضهی پهلو و مادر بود
خدارا شکر اگر کشتند، جسمش را کفن کردند
خدارا شکر که رأس شریفش روی پیکر بود...
✍ #میثم_کاوسی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیهچال، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟
دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
«تا بال و پرم بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست»
✍ #علی_انسانی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت
دیوارها، نمناک از شرم حضورت
دهلیزها مَستند، هنگام عبورت
زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت
این بندها، در بند زلف دلپذیرت
موسای دربندی و هارونها اسیرت
یوسف که ترس از تنگی زندان ندارد
مصر وجود است او، غم کنعان ندارد
نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد
جان جهان است او، هراس جان ندارد
عاشق دلش دریاست، حتی کنج زندان
آیینهی دنیاست، حتی کنج زندان
ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت!
هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت
ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت!
زانو زدند ایوبها، در پای صبرت
آقا! به این حجم از بلا عادت ندارم
باید بگویم: شاعرم، طاقت ندارم
سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا!
زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا!
چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا!
خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا!
هر چند در دستان او، جام بلا بود
از تشنگی، یکریز یاد کربلا بود
معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است
فهمیدهاند انگار یوسف بیگناه است
بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟
پایان این قصه، گمانم اشتباه است
یوسف میآید، روی تابوت است اما
از اشک یاران، دجله مبهوت است اما
موسای ما از طور سینا بیعصا رفت
این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت
دردا! که با دُردانهی زهرا، چهها رفت
تا پر کشید، اول دلش پیش رضا رفت
بی او، اگر چه عشق مشکیپوش میشد،
نور خدا بود او، مگر خاموش میشد؟
در بند بود و عالمی دربند اویند
بسیاری از سادات، از پیوند اویند
شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند
هر گوشه، فرزندانِ دانشمند اویند
وا میکند بر روی ما، بنبستها را
بابالحوائج شد، بگیرد دستها را
✍ #قاسم_صرافان
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
ای امید همه! ای چارهی حیرانیها!
ای دوای همهی درد و پریشانیها!
سفرهات کرد نمکگیر همه دنیا را
روضهات راه نجات همه زندانیها
سیدی دست مریزاد! رسیده یک عمر
کرم ایل و تبار تو به ایرانیها
عاشقی در همه جا دردسری بود ولی
ما رسیدیم از عشق تو به آسانیها
قتلگاه آمدهای یا که به زندان آقا؟
ساق پایت چه شده؟ وای ازین جانیها
تازیانه، غل و زنجیر، جسارت، دشنام
چارده سال تو بودی و پریشانیها
یوسف فاطمه و تخته در و چار غلام
کرده تغییر چرا رسم مسلمانیها
پیکرت روی زمین ماند، نماندند اما،
دختر و خواهر تو بین بیابانیها
* *
سر جدت که جدا شد، همگی شیر شدند
شمر آمد به حرم، کرد رجز خوانیها
✍ #محمدحسین_رحیمیان
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
رشتهی دلهای عاشق، پشت این در بسته شد
بار ما از خانهی موسی ابن جعفر بسته شد
تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند
با هجوم سائلان از صبح، معبر بسته شد
مُشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مُشت مسکین درش با کیسهی زر بسته شد
* *
آنکه از کار پیمبرها گره وا میکند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد
ای خدا آزاد بودن پیشکش، این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد
یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد
تازیانه رفت بالا، چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن، چشم مادر بسته شد
آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم، روضهها سربسته شد...
✍ #سیدمیلاد_حسنی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت
چه قدر و منزلت و جلوه و جلالی داشت
به پیش پرتو خورشید تیرهگی محو است
سپیده را چه غمی گر سیاه چالی داشت
کجاست گر که عبایی از او فقط باقی است
میان شور مناجات خود چه حالی داشت
نگشت مانع پرواز او غل و زنجیر
برای سیر و سلوکش همیشه بالی داشت
چراغ خلوت او بود ذکر یا قدوس
که آن حقیقت روشن، دل زلالی داشت
نبود غافل از اندیشهی خداجویی
به قدر فرصت گلها اگر مجالی داشت
به گردنی که نشد خم، به پیش ظلم و ستم
ز باغ سرخ شهادت، عجب مدالی داشت
تمام زندگی او قیام بود و جهاد
چه روزهای عزیزی، چه ماه و سالی داشت
ازآن دعا که به لب داشت در شب هجران
امید روشنی و مژدهی وصالی داشت
غمش زبس که مقدس بُوَد، «وفایی» گفت
امین وحی خدا از غمش ملالی داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
دلْ مبتلای حضرت موسی بن جعفر است
دردْ آشنای حضرت موسی بن جعفر است
بر اهل آسمان و زمین سروری کند
هر کسی گدای حضرت موسی بن جعفر است
باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر،
دست عطای حضرت موسی بن جعفر است
شد بی نیاز از همه کس، هر که روزیاش
با بچههای حضرت موسی بن جعفر است
اصلا برات کرببلا، کاظمین، نجف
دست رضای حضرت موسی بن جعفر است
زهرا نظر نموده بر آنکس که سینهاش
ماتمسرای حضرت موسی بن جعفر است
من آرزوی روضهی رضوان نمیکنم
تا روضههای حضرت موسی بن جعفر است
حال زن یهودی بدکاره را ببین
محو دعای حضرت موسی بن جعفر است
بی حرمتی به ساحت زهرای مرضیه
اوج بلای حضرت موسی بن جعفر است
او را به روی لِنگه دری حمل میکنند
این در نه جای حضرت موسی بن جعفر است
روی فلک سیاه که زنجیر و غل هنوز
بر دست و پای حضرت موسی بن جعفر است
✍ #محمود_مربوبی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
فلق در سینهاش آتش فشانِ صبحگاهی داشت
که خونآلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت...
طراوت در هوا از ریشهی زنجیر میروید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم میتوان خاموش کرد آخر
کسی از تیرهی شب در سرش افکار واهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاکْ خاکیتر
که در آن نخنما آغوش، اسرار الهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟
مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت!
هماره آهِ او خرج دعا بر مردمان میشد
اگر در سینهاش یارای آهی گاهگاهی داشت
به تسبیحش قسم زنجیرهی عالَم به دستش بود
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
چه بنویسم از آن گودال، ازآن قعر السجون، از زخم
از آن زندان که حکم روضههای قتلگاهی داشت
تمام کشور من کاظمین کوچک مردیست،
که در هر گوشهای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حَوِّلْ حالَنایی، حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی، خراسانی، قمی، آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانیست ایران ناخدایی کن
نمکگیر تبار توست این کشور، دعایی کن
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
وقتش شده بیایی و درمانمان کنی
فکری به جسم زخمی ایمانمان کنی
ما را فراق روی تو، تا کفر برده است
برگرد تا دوباره مسلمانمان کنی
ما آبروبریم به دردت نمیخوریم
حق میدهیم از همه پنهانمان کنی
ابری شدیم و راه به گریه نبردهایم
داریم امید تا که تو بارانمان کنی
ما را کنون که تا حرم شاه راه نیست
ای کاش تا که زائر سلطانمان کنی
* *
حالا که کاظمین نرفتیم کاش که
ما را غبار راه خراسانمان کنی
حالا که پای سفرهٔ موسی بن جعفریم
در این عزا تو کاش که مهمانمان کنی
امشب خودت گریز به کرب و بلا بزن
تا که فدای سید عطشانمان کنی
✍ #محمدعلی_بیابانی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e