#حدیث_و_روایت
🌸امام رضا عليه السلام:
📜اِنَّ رَجُلاً سَاَلَ الْعالِمَ اَنْ يُعَلِّمَهُ ما يَنالُ بِهِ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ وَ لايُطَوِّلَ عَلَيْهِ فَقالَ لا تَغْضَبْ؛
📝شخصى از امام كاظم صلي الله عليه و آله درخواست نمود كه در كلامى كوتاه، چيزى به او بياموزد كه با آن خير دنيا و آخرت را به دست آورد.
حضرت فرمودند: خشمگين مشو.
📚بحارالأنوار، ج ۷۳، ص ۲۶۵
💢 ما را از داخل آسیبپذیر میکنند
امام خمینی (ره):
[آمریکا] از راه اساسيتر پيش آمده، و آن راه اين است كه ما را از باطن خودمان آسيبپذير كند و ما را بگنداند از باطن خودمان.
از اول هم اينها بناشان بر همين معناست. شايد در انقلابهايى كه واقع مىشود آنهايى كه مى خواهند نفع ببرند يا ضررى كشيدند كه مى خواهند جبران كنند، نقشههايشان اين باشد كه خود انقلاب را در باطن خودش آسيب برسانند. الآن همه دستها در كار اين معنا هست.
#امام_خمینی
صحیفه امام؛ ج12؛ ص93 | قم؛ 20 دی 1358
✍یک جوان از عالمی پرسيد: من جوان هستم و نمی توانم خود را از نگاه به نامحرم منع كنم،
چاره ام چيست؟
.
✅عالم نيز كوزه ای پر از شير به او داد و به او
توصيه كرد كه كوزه را سالم به جایی ببرد و
هيچ چيز از كوزه بیرون نريزد و از شخصی
درخواست كرد او را همراهی كند و اگر شير
را ريخت جلوی همه ی مردم او را كتك بزند!
.
جوان کوزه را سالم به مقصد رساند و چيزی
بیرون نريخت. عالم از او پرسيد: سر راهت
چند دختر دیدی!؟!
.
جوان جواب داد: هيچ!؛ فقط به فكر آن بودم
كه شير را نريزم كه مبادا در جلوی مردم كتك
بخورم و خوار و خفيف شوم.
.
عالم گفت: اين حكايت مؤمنی است كه هميشه
خدا را ناظر بر كارهايش می بيند و از روز قيامت
و حساب و كتابش که مبادا در منظر مردم خوار
و خفیف شود بیم دارد.
.
.
💐 #امام_صادق (علیه السلام) می فرمایند : ☘ ما اغْتَنَمَ أحَدٌ بِمِثْلِ ما اغْتَنَمَ بِغَضِّ الْبَصَرِ لِأنَّ الْبَصَرَ لا يُغَضُّ عَن مَحارِمِ اللهِ تَعالي إلّا وَ قَدْ سَبَقَ إلي قَلْبِهِ مُشاهَدَة الْعَظَمَةِ وَ الْجَلالِ.
.
🔶 هيچ غنيمتي مانند غنيمتي كه آدمي از راه كنترل چشم به دست مي آورد نيست، زيرا ديدگان از نگاه به نا محرم فرو بسته نميشود جز آنكه در قلب او عظمت و جلال الهي مشاهده مي شود.
📚 مصباح الشريعة، ص ۹
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥راز دستهای جدا شده شهید قاسم سلیمانی.....
🚨 رمز عملیات انهدام اسرائیل چیست؟
🔻 #بسیار_زیبا
✍
من که باور نمیکنم تاجزاده با اون همه ادعای من بلدم من بلدم هنوز اینو نفهمیده باشه که
در حکومت شوروی و کره شمالی آبادگر صنعت موشک همان ویران کننده اقتصاد است
ولی در جمهوری اسلامی آبادگر موشک و ماهواره جوانان انقلابی، سپاهی جهادی اند و ویرانگر اقتصاد دولت مطبوع تاج زاده و تکرار
یعنی واقعا تاج زاده نمیتواند تفکیک کند این موارد را یا از سر لجاجت و خیانت اینگونه روغنفکرانه فکر میکند؟
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹ناگفتههای لحظه تدفین و تلقین «حاج قاسم»
#حاجقاسمسلیمانی
روزگارے
آرزوے
من شہادت
بود بس..
دیدی آخر
حُب دنیا
دست و پایم
را گرفت😔
#اللهم_الرزقنا_شہادة
#سلام_برشهیدان
#درآرزوی_شهادت
#حکایت_روز
✅ #حڪایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!!
از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام جیب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟
حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.
شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.
امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟
اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟
حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .
امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.
حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.
بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.