9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥راز دستهای جدا شده شهید قاسم سلیمانی.....
🚨 رمز عملیات انهدام اسرائیل چیست؟
🔻 #بسیار_زیبا
✍
من که باور نمیکنم تاجزاده با اون همه ادعای من بلدم من بلدم هنوز اینو نفهمیده باشه که
در حکومت شوروی و کره شمالی آبادگر صنعت موشک همان ویران کننده اقتصاد است
ولی در جمهوری اسلامی آبادگر موشک و ماهواره جوانان انقلابی، سپاهی جهادی اند و ویرانگر اقتصاد دولت مطبوع تاج زاده و تکرار
یعنی واقعا تاج زاده نمیتواند تفکیک کند این موارد را یا از سر لجاجت و خیانت اینگونه روغنفکرانه فکر میکند؟
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹ناگفتههای لحظه تدفین و تلقین «حاج قاسم»
#حاجقاسمسلیمانی
روزگارے
آرزوے
من شہادت
بود بس..
دیدی آخر
حُب دنیا
دست و پایم
را گرفت😔
#اللهم_الرزقنا_شہادة
#سلام_برشهیدان
#درآرزوی_شهادت
#حکایت_روز
✅ #حڪایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!!
از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام جیب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟
حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.
شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.
امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟
اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟
حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .
امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.
حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.
بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.
مردی از همسرش پرسید :
چه احساسی داری وقتی چهار ساعت میشینی دلمه میپیچی و من در عرض یک دقیقه میخورمشون ؟
زنش میگه :
همون احساسی که تو بعد از یک ماه کار حقوقت رو میاری و من در عرض یک دقیقه تو بازار خرجش میکنم .
يكى نيست بگه آخه برادرمن دلمه تو بخور چرا روی اعصاب خودت راه میری ؟😜😂