eitaa logo
احسن الحدیث
88 دنبال‌کننده
473 عکس
416 ویدیو
77 فایل
ویژه نکته های قرآنی اعم از تفسیر, علوم قرآن, معرفی آثار قرآنی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه های از سیره اخلاقی آیت الله حسن زاده آملی(ره) 🔹مواظب حیوانات باشید! روزی خدمت پدر- علامه حسن زاده آملی- بودم. ایشان درحال بیان مسئله‌ای نسبت به حیوانات بودند که فرمودند: «حیوانات را اذیت و آزار نکنید زیرا آنها هم مخلوقات خداوند هستند» سپس این مطلب را نقل کردند و گفتند: فردی در آمل با پاهای شکسته و عصا زنان نزد من آمد و گفت: آقا! من چند روز پیش که از منزل خارج می‌شدم، دیدم یکی از اردک‌ها یک لنگه کفشم را در دهانش گرفته و دو متر آن طرف‌تر برده است؛ من هم سنگی برداشتم و از دور به سمت اردک پرتاب کردم؛ آن سنگ به پای اردک خورد و پایش شکست و به پوستش آویزان شد؛ یعنی شدت ضربه به حدی بوده که پای حیوان قطع شده بود! این اردک برگشت و نگاهی به من کرد. من نیز کفشم را پوشیدم و به سمت خیابان رفتم. هنوز چند دقیقه‌ای طول نکشیده بود که تصادف کردم و جفت پاهایم شکستند! آنگاه علامه فرمودند: خیال نکنید که حیوانات، چون اسم حیوان روی آنهاست کاری از دستشان ساخته نیست. روایت است که بعضی از پرندگان حلال گوشت، فردا در قیامت از دست شخصی که او را شکار کرده است، شکایت می‌کنند و می‌گویند این فرد نیازی به گوشت من نداشت و برای سرگرمی‌، من را شکار کرد. ایشان می‌فرمودند: مواظب حیوانات باشید! 🔹خرده نان‌ها را گوشه سفره جمع می‌کردند، تا مورچه‌ها بخورند! مرحوم پدر- علامه حسن زاده آملی- بعد از اتمام غذا، خرده نان‌ها را در گوشه سفره جمع می‌کردند تا مورچه‌ها بیایند روی سفره و آنها را بخورند. همچنین ایشان می‌فرمودند: خرده نان و باقی مانده غذایتان را اگر در باغچه می‌ریزید، به نیت درگذشتگان بریزید، آنها دستشان از این دنیا کوتاه است، زمانی که مورچه‌ یا پرنده‌ و حیوان دیگری آنها را می‌خورد، در حق در گذشتگانتان دعا می‌کند و آنها مسرور می‌شوند. خبرگزاری ایکنا، گفتگو با عبدالله حسن زاده آملی- فرزند علامه حسن زاده آملی- ۱۴۰۲/۷/۷ 🔹علامه حسن زاده آملی، ایشان هستند، نه من! مرحوم استاد علامه حسن زاده آملی از همراهی همسرشان خیلی تجلیل می‌کردند و جالب اینکه می‌فرمودند: «حضرت آیت‌الله علامه حسن‌زاده آملی ایشان هستند نه من» که اشاره به خانمش بود؛ می‌فرمودند: ایشان اگر سختی زندگی با من را تحمل نمی‌کرد، مگر بنده می‌توانستم درس بخوانم و استاد و آیت‌الله بشوم. همه به خاطر تحمل ایشان است؛ این حاکی از آن است که همسرشان به خاطر اهداف مقدس حضرت استاد و اعتقادی که به راه و مرام او داشتند پای همه سختی‌های آن ایستادند و تحمل کردند. 🔹فرزندان و شاگردانش را عاشقانه دوست داشتند! استاد علامه حسن زاده آملی همه را آیه خدا و نشانه محبوب می‌دیدند و دوست می‌داشتند، مخصوصا کسانی که در آنها عشق و دوستی نمود بیشتری داشت و نسبت به این افراد سر از پا نمی‌شناختند، به فرزندان و شاگردان و دوستان اعمال محبت می‌فرمودند؛ فوق تصور. وقتی پولی از جایی به ایشان می‌رسید مانند نقل و نبات برای اظهار عشق و دوستی ایثار می‌کردند. گاهی بنده مکالمه ایشان را با فرزندانشان می‌شنیدم که خطاب به آنها می‌گفتند: «قربان تو پدر؛  قربان تو پدر»؛ کدام پدر اینطور عاشقانه با فرزندانش سخن می‌گوید و برخورد می‌کند. خبرگزاری ایکنا، گفتگو با استاد حسن رمضانی، ۱۴۰۰/۷/۷ سبک زندگی اهل بیت(ع)👇 https://eitaa.com/ahlebit110 https://t.me/ahlbeyt110
📖 عليه‌السلام: •الشاكِرُ‌ أسعَدُبالشُّكرِمِنهُ‌بِالنِّعمَةِ‌ التی أوجَبَتِ الشُّكـرَ ؛ لأنَّ‌ النِّعَمَ‌ مَتاعٌ‌ والشُّكرَ‌ نِعَمٌ‌ و‌ عُقبیخوشبختىِ‌ شكرگزارى‌ براى‌ شاكـر، بيشتر از خوشبختی او به‌نعمتی است كه موجب شكر شده‌ است؛ زيرا نعمت‌ متاعی[فانى] است ‌اما شكر ، نعمت‌ و عاقبت است. |تحف العقول صفحه483| 💌 توضیح: یعنی کسی که‌ شکر می‌کند نتیجه‌ای عائدش‌ می‌شود‌ که‌ از نعمتی که‌ به‌ خاطر او شکر می‌کند بالاتـر است‌ زیـرا نعمت، متاعی‌ست که غالباً زودگذر است ولی شکر، دو چیز دارد : هم نعمت‌ است‌ زیرا موجب‌ فزونی و استمرار نعمت‌ است‌ و دیگر اینکه‌ نتیجه‌اخروی دارد. عرض تسلیت بمناسبت شهادت امام هادی علیه السلام. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔰مقاله تفسیر قرآن در کلام امام هادی (ع) قرآن کریم در اندیشه، گفتار و کردار پیامبر اعظم و اهل بیت او، تجسم و عینیت تمام یافته و سیره کریمانه و سخنان حکیمانه آنان، مستقیم یا غیر مستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. یکی از رسالت‌های مهم امامان معصوم، تبیین احکام و تفسیر قرآن بود. میراث قرآنی ارزشمندی که از حضرت امام هادی(ع) باقی مانده است، از ذخایر عظیم تفسیری معصومان(ع) است. در این مقاله تفسیر برخی ایات را از منظر ایشان می‌آوریم. اما ابتدا به یکی از مباحث فکری و عقیدتی دوران امام هادی(ع) اشاره می‌کنیم. ✅ انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم https://eitaa.com/joinchat/1275199644C6e63ba7022 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔰به گفته محققان، بحث در باب مخلوق بودن قرآن، از اواخر حکومت بنی‌امیه آغاز شد و نخستین بار، جعد بن درهم، معلم مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی، این بحث را مطرح کرد. او این فکر را از ابان بن سمعان و ابان نیز از طالوت بن اعصم یهودی فرا گرفته بود.[۱]. گروه معتزله نیز که در مسائل عقیدتی کند‌وکاو عقلی بیش از حدی می‌کردند و این بحث ر در صفات خدا مطرح ساخته بودند، با قدیم بودن قرآن که اشاعره و اهل حدیث از آن جانبداری می‌کردند، به مخالفت برخاستند. در زمان امام هادی(ع) سخت‌گیری‌ها و اصرار معتزله بر روی مخلوق بودن قرآن، سبب نفرت مردم از آنان شد و متوکل عباسی خود جانب اهل حدیث (اشاعره) را گرفت و مسئله معروف به «محنه القرآن» را خاتمه داد، ولی بحث همچنان رونق داشت و تا مدت‌ها در جامعه اسلامی مطرح بود.[۲] امام هادی(ع) مصلحت را سکوت در برابر این بحث و جدال فکری دید و مسلمانان را از چنین مباحث بیهوده‌ای برحذر داشت. ایشان در پاسخ یکی از شیعیان بغداد نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و تو را از دچار شدن به این فتنه حفظ کند که در این صورت بزرگ‌ترین نعمت را بر ما ارزانی داشته است، و گر نه هلاکت و گمراهی است. به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن ( که مخلوق است یا قدیم؟) بدعتی است که سؤال کننده و جواب دهنده در آن شریک‌اند؛ زیرا پرسش کننده دنبال چیزی است که سزاوار او نیست و پاسخ دهنده نیز بی‌جهت خود را به زحمت و مشقت می‌افکند که بیرون از توان او است. خالق، جز خدا نیست و به جز او همه مخلوق‌اند. قرآن نیز کلام خداست و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که از گمراهان خواهی گشت. خداوند ما و تو را از مصادیق سخن خود قرار دهد که می‌فرماید: متقیان کسانی هستند که در نهان از خدای خویش می‌ترسند و از روز جزا بیمناک‌اند».[۳] تازه بودن قرآن در همه زمان‌ها یعقوب بن سکیت نحوی می‌گوید: امام هادی(ع) فرمود: «إنّ الله تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لالناس دون ناس، فهو فی کلّ زمان جدید، و عند کلَّ قوم غضّ إلی یوم القیامه؛ خدای سبحان قرآن را برای زمان خاص بدون زمان دیگر، و برای مردمی خاص بدون مردم دیگر، قرار نداده است. از این رو، قرآن تا قیامت در هر زمان نو، و نزد هر ملتی تازه است».[۴] تفسیر ایه شریفه)ام تریدون أن تسألوا رسولکم([۵] حضرت امام حسن عسکری(ع) از امام هادی(ع) نقل می‌کند که فرمود: )ام تریدون(؛ یعنی بلکه‌ ای کفار قریش و یهود! شما از پیامبر خود همان معجزات پیشنهاده شده‌ای را ـ که نمی‌دانید ایا به صلاحتان است یا نه ـ می‌خواهید که قبلاً آن را از موسی خواستند، و به ایشان پیشنهاد کردند، و گفتند که: )لَن نُؤمِنَ لَکَ حتّی نَرَی اللهَ جَهرَهً فأخَذَتْکُم الصّاعِقَهُ([۶]؛ ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم، پس صاعقه شما را فرا گرفت». )و من یتَبّدلُ الکفر بالایمان(؛ یعنی پس از پاسخ پیامبر(ص) به ایشان که: آن درخواست پیشنهادی به خدا به مصلحتشان نیست، و اگر هم درست ( و مصلحت) باشد، پس از آوردن آن معجزات از سوی خداوند «چنانچه کسی کفر را با ایمان عوض کرد»، یعنی به معجزات ایمان نیاورد یا چون فهمید به مصلحت نیست و باید به همان براهین و معجزات موجود اکتفا کند، قبول نکند و کفر را با ایمان عوض کند، لجاجت ورزد و حجّت راستین حق را نپذیرد، )فقد ضلَّ سواء السبیل(؛ یعنی از راهی که به بهشت می‌رسد، گمراه شده و در راهی که به دوزخ می‌رسد، گام نهاده است…».[۷] تفسیرمیسر ابراهیم بن عنبسه به امام هادی(ع) نوشت: چنانچه سرور و مولایم مصلحت بداند، بفرماید که مراد از «میسر» در ایه شریفه )یسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیسِرِ([۸]چیست؟ امام هادی(ع) در پاسخ نوشت: هر چه با آن قمار شود، مَیسِر است و هر مست کننده‌ای حرام است.[۹] تفسیر ایه مباهله[۱۰] عیاشی نقل کرده است امام هادی(ع) در تفسیر ایه شریفه مباهله فرمود: «و اگر می‌فرمود: بیایید مباهله کنیم و لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، آنان برای مباهله نمی‌آمدند، و گرنه خدا می‌داند که پیامبرش پیام‌های او را به مردم می‌رساند و دروغگو نیست».[۱۱] 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سرزنش تشبیه‌کنندگان صدوق نقل می‌کند: محمد بن عیسی از امام هادی(ع) درباره ایه شریفه ) وَ الأرضُ جمیعاً قَبْضَتُهُ و یوْمَ القیامَهِ وَ السَّماواتُ مَطْویاتٌ بیمینهٍ([۱۲] پرسیدم. فرمود: خدای سبحان سرزنش کرده کسی را که او را به خلقش تشبیه می‌کند. ایا نمی‌بینی که (در صدر ایه) می‌فرماید: )و ما قدروا الله حق قدره(؛ «و خدا را چنان که شایسته است نشناخته‌اند» که می‌گویند: «تمام زمین در روز قیامت، در قبضه اوست و آسمان‌ها پیچیده در دست راست او»؛ نظیر آنجا که خدای سبحان می‌فرماید: «و خدا را آن چنان که شایسته است، نشناخته‌اند که می‌گویند: خدا چیزی را بر بشری نازل نکرده است». سپس خدای سبحان خود را از قبضه و یمین منزّه می‌شمرد و می‌فرماید: «خداوند پاک و برتر است از آنچه با وی شریک می‌گردانند».[۱۳] تفسیر )لِیغْفِرَ لَکَ اللهُ مَا تقدَّم(َ[۱۴] استرآبادی نقل می‌کند: از امام هادی(ع) درباره ایه «تا خداوند از گناه گذشته و اینده تو درگذرد»، پرسیدند. فرمود: پیامبر خدا(ص) کدام گناه گذشته و اینده‌ای دارد؟ این گناهان گذشته و اینده شیعیان علی(ع) است که خدا آن را بر دوش پیامبر(ص) می‌نهد و از همه به خاطر او در می‌گذرد».[۱۵] تفسیر ایه )یوْمَ یعَضُّ الظّالم علی یدَیه( علامه مجلسی نقل می‌کند: به متوکّل عباسی خبر دادند که امام هادی(ع) ایه شریفه)یوم یعضُّ الظالم علی یدیه یقول یالیتنی…([۱۶] را بر خلیفه اول و دوم تطبیق می‌کند. متوکل گفت: با او چه کار کنیم؟ گفتند: مردم را جمع کن و از او در حضور مردم بپرس. اگر همان پاسخ را داد، مردم به حسابش می‌رسند، و اگر غیر آن را گفت، نزد یاران خود رسوا می‌شود. متوکّل همه قضات و بنی هاشم و یاوران خود را فراخواند و در جمع آنان از امام هادی(ع) پرسید. آن امام همان فرمود: اینان کسانی هستند که خدا با کنایه از ایشان سخن گفته است و بر ایشان منّت نهاده و عیبشان را پوشانده است. ایا امیر می‌خواهد آنچه را خدا پوشانده، آشکار کند؟ متوکّل گفت: نه، نمی‌خواهم.[۱۷] تفسیر )تَبَّتْ یدا أبی لَهَبٍ([۱۸] مجلسی نقل می‌کند که متوکّل روزی یک نویسنده نصرانی به نام ابا نوح را صدا کرد و اطرافیان با کنیه خواندن اهل کتاب را جایز نشمردند. متوکل استفتا کرد و پاسخ‌های گوناگون شنید. از امام هادی(ع) نیز آن را پرسید. امام(ع) در پاسخ نوشت: )بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم تبَّتْ یدا أبی لَهَبً(. متوکل فهمید که جایز است؛ زیرا خدا کافر را با کنیه خوانده است.[۱۹] فضیلت سوره هَلْ أتی شیخ طوسی نقل می‌کند که علی بن عمر عطار گفت: در روز سه‌شنبه خدمت امام هادی(ع) رسیدم. فرمود: تو را دیروز ندیدم. عرض کردم: در روز دوشنبه حرکت به سوی مقصد را دوست ندارم. امام هادی(ع) فرمود: ای علی! هر که می‌خواهد خدا او را از شرّ روز دوشنبه حفظ کند، در رکعت اوّل نماز صبح آن، سوره هل أتی را بخواند. سپس امام هادی(ع) ایه )فَوَقاهُمُ اللهُ و شَرَّ ذلکَ الْیوْمِ وَ لقّاهُمْ نَضْرَهً وَ سروراً([۲۰] را خواندند.[۲۱] تفسیربَلْ هم أضلّ شیخ طوسی با سند خود از عبید الله بن محمّد تمیمی نقل می‌کند که گفت: در سامرا از سرورم ابوالحسن امام هادی(ع) شنیدم که می‌فرمود: اراذل و اوباش، قاتلان پیامبران‌اند، و عامّه، نامی است که از عمی (به معنای نابینایی) گرفته شده است و خداوند نخواست ایشان را فقط به چارپایان تشبیه کند؛ از این رو، فرمود: )بل هم اضلّ[۲۲](؛ «بلکه گمراه‌ترند».[۲۳]
🔰فهرست منابع: (۱). ر.ک: تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۳۶ش، ج۳، ص۲۱۴. [۲] . برای آگاهی بیشتر درباره بحث خلق قرآن می‌توانید به منابع ذیل رجوع کنید: تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۳۰۶ ـ ۳۱۲؛ ضحی الاسلام، احمد امین، ط۷، قاهره، المکتبه المصریه، ج۳، ص ۱۵۵ـ ۲۰۷؛ بحوث الملل و النحل، جعفر سبحانی، ط۲، قم، لجنه اداره الحوزه العلمیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۵۲ـ۲۶۹. [۳] . التوحید، صدوق، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۷ه.ق، ص۲۲۴، ح۴؛ الأمام الهادی من المهد الی الحد، ص۱۵۶، ح۱۹؛ انبیاء/ ۴۹: )الّذینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَهِ مُشْفِقُون(. [۴] . الامالی، شیخ طوسی، ص ۵۸۰، ح۱۲۰۳؛ بحارالأنوار، ج۹۲، ص۱۵، ح۹. [۵] . بقره / ۱۰۸. [۶] . بقره / ۵۵. [۷] . بحارالانوار، ج۱۷، ص۴۲۱، ح۴۷؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی، ص۱۲۰ـ۱۲۴. [۸] . بقره / ۲۱۹. [۹] . تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۰۵، ح۳۱۱. [۱۰] . ایه مباهله در سوره آل عمران / ۶۱ آمده است: )فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نساءَنا وَ نِساءَکُمْ و أَنْنُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نََبْتَمِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی الکاذبینَ(. [۱۱] . تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۶، ح۵۵؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۴۲، ح۹. [۱۲] . زمر / ۶۷. [۱۳] . التوحید، صدوق، ص۱۶۰، ح۱، معانی الأخبار، ص۱۴، ح۴. [۱۴] . فتح / ۲. [۱۵] . بحارالانوار، ج۲۴، ص۲۷۳، ح۵۷؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی(ع)، ص۱۵۲. [۱۶] . فرقان / ۲۷. [۱۷] . بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۴۶، ح۱۱۳ و ج۵۰، ص۲۱۴، ح۲۶. [۱۸] . مسد / ۱. [۱۹] . بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۹۱، ح۴؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی، ص۱۵۴. [۲۰] . انسان / ۱۱ [۲۱]. الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۲۴، ح۳۸۹. [۲۲] . فرقان / ۴۴. [۲۳] . الامالی، شیخ طوسی، ص۶۱۳، ح ✅ انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم https://eitaa.com/joinchat/1275199644C6e63ba7022
⬛️ حادث بودن قرآن و دیدگاه امام هادی علیه السلام 🔰یكی از بزرگ ترین فتنه‌جویی ها، موضوع مخلوق بودن قرآن بود كه مدت ها اندیشه مسلمانان را به خود مشغول ساخته بود و چه بسیار انسان هایی كه به جهت عقیده به آن، جان خود را از دست دادند! ✅ انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم https://eitaa.com/joinchat/1275199644C6e63ba7022 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔰خلفای عباسی با مطرح ساختن این پرسش و نیافتن پاسخ دل خواه خود، مخالفان شان را به شدت سركوب می‏ كردند.از این دسته «احمدبن نصر خزاعی» را می‏ توان نام برد كه از مخالفان دولت عباسی بود خلیفه نیز برای از میان برداشتن او با طرح این پرسش كه آیا قرآن مخلوق است یا نه، برنامه سركوب او را آغاز كرد و پس از بیان پرسش های گوناگون در این زمینه و دیگر مسائل اعتقادی، بهانه ای برای قتل وی به چنگ آورد و او را از میان برداشت.[1] واثق، احمد بن نصر را كه معتقد به خلق قرآن نبود، دست بسته از بغداد به سامرا آورد و از او درباره خلق قرآن پرسید. هنگامی كه از عقیده او آگاهی یافت، گردن او را زد و دستور داد سرش را در بغداد و بدنش را در سامرا آویزان كنند و برگه ای به گوش او آویختند كه بر آن نوشته شده بود: «این سر احمد بن نصر است كه معتقد به خلق قرآن و نفی تشبیه خداوند نیست!»[2] معتزله كه گرایشی افراطی به عقل دارند، قرآن كریم را حادث و مخلوق می‏ دانستند و آن را از صفات باری تعالی می‏ شمردند، ولی در برابر آنها، اشاعره به مخالفت برخاسته و قرآن را قدیم و غیرمخلوق دانستند. جرقه های این كشمكش كه برخاسته از نظریه جبر یا تفویض بود، از اواخر حكومت امویان آغاز گردید و با پیدایش این دو مكتب كلامی در عصر عباسیان به اوج خود رسید. تا پیش از مأمون، حكمرانان عباسی گرایش شدید و تعصب بسیاری بر نظر اشاعره و جبرگرایی داشتند و معتزلیان را به شدت شكنجه و سركوب می‏ كردند. با به حكومت رسیدن مأمون، ورق برگشت و مخالفان معتزله و نظریه خلق قرآن با حربه های گوناگون از صحنه روزگار پاك می‏ شدند! پس از مأمون نیز خلفای عباسی از او پیروی كردند و كسانی را كه به عقاید معتزله پایبند نبودند، شكنجه می‏ كردند یا از میان برمی داشتند. هنگامی كه متوكل به حكومت دست یافت، دوباره به عقاید اشاعره پیوست و این بار قربانیان این ماجرا، معتزلیان بودند! در گیر و دار این آشوب زدگی های اعتقادی، امام هادی(علیه السلام) پیشوای اندیشه اسلامی، وارد عرصه شد و با بدعت شمردن این بحث‌ها، خط سیر مكتب ناب اسلامی را برای پیروان خود ترسیم كرد. ایشان برای تنویر اذهان پیروان خود در بغداد نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. پروردگار ما را از فتنه های این روزگار در پناه دارد كه در این صورت بزرگ ترین مرحمت را در برابر ما به انجام رسانیده است كه در غیر آن، چیزی جز نابودی و بدبختی دستاورد كسی نخواهد شد. نظر من درباره جدالی كه بر سر [مخلوق بودن یا نبودن] قرآن در گرفته، این است كه آن بدعتی بیش نیست كه در گناه این بدعت پرسش كننده و پاسخ دهنده، هر دو یكسانند؛ چرا كه برای پرسش كننده سودی در بر نخواهد داشت [و به واقع آن دست نمی یابد] و برای پاسخ دهنده نیز جز رنجی ناشی از طرح موضوعی كه از فهم و درك او خارج است، باقی نخواهد ماند. همانا خالقی جز خدا وجود ندارد و جز او، همه آفریدگانش هستند. قرآن نیز كلام خداوند بزرگ است. پس از پیش خودتان بر آن نامی قرار ندهید كه از گمراهان خواهید بود و خداوند شما و ما را در شمار افراد این آیه قرار دهد كه فرمود: «آنان كسانی هستند كه در نهان از خدای خویش می‏ ترسند و از روز جزا سخت در وحشتند»[3] و این گونه شیعیان را از آشفتگی فكری بیرون آوردند.[4] این پرسش پیش تر نیز از امامان پرسیده شده بود و امام رضا(علیه السلام) قاطعانه پاسخ داد: «قرآن كلام خداست، همین و بس!»[5] بدین ترتیب، امام با تبیین موضعی اصولی و روشنگرانه در این بحث، شیعیان را از كاوش در این گونه بحث و جدل هایی كه ثمره ای در بر ندارد، بر حذر داشته و نظر خود را بیان كرده اند. پی نوشت : [1]طبری، تاریخ طبری، ج9ص134 [2]سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 384 [3]انبیاء، آیه 49 [4]صدوق، التوحید، ص 223 [5]همان ✅ انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم https://eitaa.com/joinchat/1275199644C6e63ba7022
🔹🔷《السَّلامُ عَلَيْكَ یا اَبَاالحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهَادِیِ النِّقِیُّ(علیه السلام)》🔷🔹 ✅بعد از شهادت امام جواد(ع) متوکل عباسی براى اینکه بتواند امام هادی(ع) را زیر نظر بگیرد، ایشان را از مدینه به سامراء دعوت تبعید گونه کرد. از این طریق، وی توانست کنترل شدید را حتى در درون خانه امام(ع) بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت(ع) را زیر نظر داشته باشد. پس به یحیى بن هرثمه ماموریت داد تا امام هادى(ع) را از مدینه به سامراء ببرد. شیخ مفید می گوید : 📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا فَاَنَزَلَ فِی خَانٍ [الاَشنَعِ] یُعْرَفُ بِخَانِ الصَّعَالِیکِ》 ♦️پس زمانی که امام هادی(ع) به سامراء رسید، متوکل برای اینکه از شان امام(ع) بکاهد، دستور داد، ایشان را یک روز در کاروانسرای کثیف و بدنامی به نام صعالیک جای دهند و روز بعد وارد شهر کنند.(۱) امام(ع) در این شهر نظامی حدود ۲۰ سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. مسعودی می نویسد : روزی در مدینه در نزد متوکل از امام هادی(ع) سعایت و سخن چینی شد و به او گفتند : در منزل او سلاح و نوشته‏ ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد. پس؛ 📋《فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَهً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ》 ♦️متوکل گروهى را به منزل آن حضرت(ع) فرستاد و آنان شبانه به خانه امام‏ علی(ع) هجوم بردند. ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت(ع) تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام(ع) را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند. آنان به متوکل گفتند : 📋《لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ》 ♦️در خانه‏ اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏ خواند. متوکل چون امام(ع) را دید، از عظمت و هیبت امام(ع) بى‏ اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏، به امام(ع) تعارف نمود. امام هادی(ع) سوگند یاد کرده و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ》 ♦️گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار! متوکل حضرت(ع) را معاف نمود و گفت : پس شعرى بخوان! حضرت(ع) فرمود : من شعر کم مى‏ خوانم‏! متوکل گفت : باید بخوانى! امام هادى(ع) آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود، که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند. 📋《فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ(ع) أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً》 ♦️پس از خواندن این اشعار، متوکل و هر که در مجلس بود گریستند، تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس وی چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.(۲) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ‏ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ》 ♦️متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.(۳) سرانجام امام هادی(ع) در زمان معتز مسموم گردید و در ماه رجب سال ۲۵۴ هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامراء به شهادت رسید و در خانه خویش به خاک سپرده شد. امام حسن عسکری(ع) بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند، کفن کردند و بر جنازه ایشان نماز خواندند و به خاک سپردند. در تاریخ آمده است که؛ 📋《خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ(ع) فِی جَنَازَهِ أَبِی الْحَسَنِ(ع) وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ》 ♦️امام حسن عسکری(ع) در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش گریبان چاک کرد.(۴) 🏴در تاریخ حیات امام هادی(ع) سه حادثه ناگوار که ذکر شد، دلها را روانه مظلومیت جد غریب ایشان، امام حسین(ع) و احوالات اسرای کربلا می کند. ادامه مطالب :👇👇👇👇👇👇
1⃣جای دادن امام هادی(ع) در خرابه : شیخ صدوق روایت کرده است که؛ 📋《ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ(ع) فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فِي مَحْبِسٍ لَا يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا قَرٍّ حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ [مِن حَرِّ الشَّمسِ]》 ♦️یزید دستور داد، خانواده ی امام حسین(ع) را با امام سجاد(ع) زندانی کردند، زندان چنان بود که آنان را از گرما و سرما، نگاه نمی داشت تا آنجا که صورتهای آنان پوست انداخت.(۵) قطب الدین رواندی نقل می کند که؛ 📋《لَمَّا اُتِيَ بِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَ مَن مَعَهُ إلَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيَةَ، جَعَلُوهُم فِي بَيتِِ خَرَابِِ وَاهِي الحِيطَانِ》 ♦️یزید، امام سجاد(ع) و دیگر همراهان اسراء را در خانه ای ویران و خرابه جای داد.(۶) 2⃣وارد کردن امام هادی(ع) در مجلس شراب : شیخ صدوق به نقل از امام رضا(ع) در حدیثی، چنین نقل می کند : 📋《لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى الشَّامِ أَمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ》 ♦️هنگامى که سر حسین بن علی(ع) را به سوى شام بردند، یزید دستور داد آن‌ را در کنارى نهاده و سفره غذا را گستردند، و او با یارانش مشغول خوردن غذا و نوشیدن آبجو شدند، چون فارغ گشتند، امر کرد سر بریده حسین(ع) را در طشتى به پیش تخت او نهادند و میز بازى شطرنج را روى آن طشت گذارد و با یارانش به بازى شطرنج مشغول شد، و حسین(ع)، پدر و جدّش را به مسخرگى یاد می‌کرد، و چون از همبازیش می‌بُرد جام شراب را برگرفته سه بار می‌نوشید. 📋《ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض》 ♦️آن‌گاه باقی مانده آن‌را در کنار طشتى که سر بریده امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می‌ ریخت.(۷) یزید در حال مستی؛ 📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》 ♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۸) 3⃣گریبان چاک زدن امام حسن عسکری(ع) در مصیبت پدر گرامیشان امام هادی(ع) : ابن طاووس نقل می کند که؛ وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود : 📋《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》 ♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟ یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طناب رها ساختند. در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس آوردند. 📋《وَ أَمَّا زَيْنَبُ(س) فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ‏ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ الْقُلُوبَ : يَا حُسَيْنَاهْ! يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) سَيِّدَةِ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى(ص)》 ♦️در این هنگام، زینب کبری(س) وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و چاک زد و سپس به آواز غمناک فریاد زد : واحسیناه! ای فرزند فاطمه(س)! ای دختر رسول خدا(ص)! راوی می گوید : به خدا سوگند! که همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند، از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱ ۳)سفینة البحار محدث قمی، ج۶، ص۴۰۹ ۴)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۴۳۵ ۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۸ ۶)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۲، ص۷۵۳ ۷)من لایحضره الفقیه صدوق، ج۴، ص۴۱۹ ۸)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵ ۹)اللهوف سید بن طاووس، ص۸۳ ✅ انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم https://eitaa.com/joinchat/1275199644C6e63ba7022 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
علت جمع آمدن آسمان و مفرد آمدن زمین در قرآن چیست؟ خداوند در قرآن هنگامی که سخن از آسمان و زمین می‌کنند ، آسمان را جمع می‌آورند و زمین را مفرد، ولی ما در قنوت می‌گوییم «سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُن»[1]‏ در قرآن461 بار کلمة «ارض» آمده است که معانی مختلفی دارد، ولی به لفظ مفرد آمده، بر خلاف روایت و نهج‌البلاغه که به لفظ جمع (ارضون، ارضین) نیز آمده است.[2] در ابتدا معانی لغوی کلمة ارض و معانی قرآنی آن‌را بیان کرده و در ادامه علّت مفرد بودن این کلمه در قرآن و جمع بسته‌شدن آن در روایات را متذکر می‌شویم. معانی لغوی: 1ـ کرة زمین؛  2ـ بخشی از کرة زمین[3] معانی قرآنی:  این کلمه در قرآن در حدود 12 معنا به کار رفته که فقط آن‌ها را نام برده و به شمار آیات اکتفا می‌کنیم: 1ـ بهشت؛[4]  2ـ بیت المقدس؛[5]   3ـ مدینة النبی، ـ صلّی الله علیه و آله ـ ؛[6]  4ـ مکّه؛[7]  5ـ سرزمین اسلامی؛[8] ‌  6ـ مصر؛[9]  7ـ کرة زمین؛ [10]  8ـ قبر؛[11]  9ـ بیابان تیه[12](منظور بیابانی است که بنی‌اسرائیل 40 سال در آن سرگردان بودند. [13])؛  10ـ زمین قیامت؛[14]  11ـ محوطة مسجد جامع؛[15]  12ـ قلب. [16] ،[17] علّت مفرد بودن کلمة ارض در قرآن در تمامی موارد یاد شده، از کلمة ارض معنای مفرد می‌فهمیم، چه آن‌جا که منظور کرة زمین است که فقط یک کرة زمین وجود دارد، چه آن‌جایی که منظور مکّه است که فقط یک مکّه وجود دارد، چه آن‌جایی که منظور بیت‌المقدّس است و... لذا بدین جهت کلمة ارض همیشه در قرآن مفرد آمده و مراد از آن یک معنای مفرد است. نکته: فقط از یک آیه به نحوی متعدّد بودن زمین، ممکن است قابل استفاده باشد که عبارات است از « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ   [18]؛خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن‌را. »  یعنی همان‌گونه که آسمان‌ها هفت‌گانه‌اند، زمین‌ها نیز هفت‌گانه می‌باشند.  این تنها آیه‌ای است که اشاره به زمین‌های هفت‌گانه دارد، البتّه باید توجّه داشت که در این‌جا نیز با این‌که مراد از کلمة ارض یک معنای جمع، است ولی لفظ آن مفرد است.  منظور از عدد هفت 1ـ اشاره دارد به طبقات مختلف زمین؛  2ـ اشاره دارد به اقلیم‌های هفت‌گانه روی زمین (دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی، دو منطقه معتدل، دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی)؛  3ـ ممکن است در این‌جا عدد هفت برای تکثیر و اشاره به زمین‌های معتدّدی (یعنی کرات مشابه کرة زمین) باشد که در عالم هستی وجود دارد.[19] علّت جمع بسته‌شدن کلمة ارض در روایات در احادیث کلمة ارض به صیغه جمع (ارضون، ارضین) نیز آمده است، مانند دعایی که در قنوت می‌خوانیم : «...سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُن...[20]‏» پس مقصود از ارضون در روایات خشکی‌های روی زمین است که به هفت اقلیم موسوم‌اند، به همین علّت این کلمه در روایات به صیغة جمع آمده است.[21] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، ج24، ص 260 . 2. قاموس قرآن، ج1، ص 59. پی نوشت ها: [1]  . کلینی ، محمد؛ کافی، ج3 ،ص 122. [2] - قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1352 ش، ج 1، ص 59. [3] - کار گروهی، معجم الوسیط، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1372 ش، ص 14. [4] . انبیا / 105 . [5] . مائده / 21. [6] . عنکبوت / 56 . [7] . نساء / 97 . [8] . کهف / 94 . [9] . یوسف / 55 . [10]  . هود / 6 . [11] . نساء / 42 . [12] . مائده / 26 . [13] - ر.ک: تفاسیر موجود ذیل همین آیه. [14] . زمر / 69 . [15]  . جمعه / 10 . [16]  . رعد / 17 . [17] - دامغانی، حسین بن محمد، قاموس القرآن، بیروت، دارالعلم للملائین، چاپ دوم، 1977، ص 29 . [18]  . طلاق / 12. [19] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1371ش، ج 24، ص 262ـ260. [20]  . کلینی ، محمد؛ کافی، ج3 ،ص 122. [21] - قرشی، علی اکبر، پیشین ،ج1، ص 65.