#دلتنگی
💟همیشه میگن تا سه نشه بازی نشه ، در مورد عارف جان این حرف مصداق پیدا کرد و در سومین اعزام به آنچه می خواست رسید ، با اینکه خیلی جوون بود و سراپا شور و نشاط ، اما عاشق شهادت بود و به این یقین رسیده بود که شهادت آغازیست بی پایان ❤️
هر وقت میومد ، فیلم هایی رو که گرفته بود به من نشون میداد هر کدوم از فیلمها رو که می گذاشت کلی با ذوق و اشتیاق اون صحنه رو توصیف میکرد و از حال و هوای این صحنه برامون تعریف میکرد .
از اعزام دوم که برگشت با اینکه مجروح شده بود اما چیزی نمیگفت ، من یادم نیست که چطوری متوجه شدم که مجروح شده ،
فکرکنم بطور اتفاقی از دهان حاجیعلی خدابیامرز بیرون اومد و بعدش هم مجبور شد که توضیح بده که در عملیات آزاد سازی نوبل الزهرا در حین عملیات ، قلب نازنینش توسط تکفیریها نشانه میرود ، اما از اونجایی که باطری بیسمش در خشاب سمت چپش بوده ، تیر به خشاب اصابت میکنه و کمونه میکنه و از سمت راست سینه خارج میشه.و در همان عملیات چندتا از بهترین دوستان و همرزمانش رو از دست میده .
عارف جان بعد از برگشت از اعزام دوم با توجه به شناختی که ازش داشتم و میدونستم خیلی بچه ی سرزنده و شوخ و بانشاطی هست اما یک تغییر رو درونش حس میکردم .
انگار جامونده بود ،🕊
انگار بی قرار بود ، 🕊
انگار .................
مرتب میرفت اهواز سر مزار همرزمان سفر کرده اش و یا به خانوادهاشون سر می زد .
اگر بخوام حال و هواش رو توصیف کنم ، مثل کبوتری بود که عاشق پرواز هست اما توی یک قفس کوچیک گذاشتنش ،
*عارف جان عاشق شده بود*❤️
(به نقل از عموی بزرگوارشهید)
┄┅═✧**❁♥️❁**✧═┅┄
http://eitaa.com/joinchat/48693266C2c20772f9d
#برات_شهادت
خیلی امام رضایی❤️ بود
مے ﮔـفتم عارفم از خوزستان تامشهد و با این شرایط سخت و دوری راه اینهمـہ تلاش و برنامـہ ریزے مے ڪـنے واسـہ زیارت؟!
قبلا سالی یکبار میرفتی.. الان سالی چندبار میری
میگفت نه فقط هرررسال...بلکه هررر فصل... و اگرهم براتم رو ندن هرررماه میرم...
اینقدر میرم تا مرادم رو بدن😔
@ahya313
آخرش هم بـہ زیبایے ازشون ﮔـرفتیش، خیلے زیبا...😍😭
(به نقل از مادر بزرگوارشهید)
درست روز شهادت امام رئوف سرم روروی زانوی مادرشون گذاشتم و آسمانی شدم😍💔
@ahya313
23.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منو واژه واژه صدا کن ای شهید
تفنگت نیفتاده هرگز بر زمین❤️
تو رفتی ولی سنگرت ماند و من
پای قول و قرار هامون بخدا وایسادم ❤️
نمیزاریم دیگه زینب اسیرشه باز دوباره
نمیزاریم کسی اسم کنیزی رو بیاره
نمیزاریم رو نی چشمای آقامون بباره 😭
صدای تو از دوردستا میاد
رفیقم صداتو دارم میشنوم....❤️
"ما جوانان بنی فاطمی اربابیم
بی حیا عمه ما مالک اشتر دارد
ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما
جگری با جگر شیر برابر دارد"
لبیک یا زینب(س)❤️
@ahya313
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
هست کلید در گنج حکیم
📝بعد از رسیدن به مجتمع🏢 یاوران مهدی(عج) در خوابگاه شهید جمشیدی خدا به من حقیر سراپا تقصیر عنایتی کرد و با این شهید فاخر دهه هفتادی آقا عارف کاید خورده هم خوابگاهی شدم
خاطره جالبی که بنده با ایشون دارم :
💟یادمه یه روز یک بازی فوتبال مهم داشت از شبکه سه پخش می شد بچه ها همه گرم نگاه کردن فوتبال بودن و منم درحال مطالعه کتاب سلام برابراهیم که اذان میزنه و هیچکس بجزدوسه نفر واسه نماز بلند نمیشن
ایشونم شروع میکنن به امر به معروف و نهی از منکر...؟!💁🏻♂
بچه ها یعنی واقعا فوتبال مهم تر از نمازه❣⁉️
بچه ها باید همیشه نماز❣رو اول وقت خوند👌
نماز❣اول وقت عین لیمو شیرین میمونه اگه زود نخونین تلخ میشه فایده نداره🍂
@ahya313
💟 شبایی که هم صحبت میشدیم ایشون از تاکتیکای نظامی و خاطرات سوریه برام می گفتند 😍
خیلی لذت می بردم از رشادت بچه ها از دلاورمردایی که امنیت الانمون رو مدیون خون تک تک اون ها هستیم...
💟در روز آخر هم یک شفاعت نامه نوشتیم و همه بچه های خوابگاه امضاء کردیم آقا عارف قول دادن بنده حقیر رو شفاعت کنند...❣
دوست دارم واسه ی بارم شده ببینمش و بگم داداش بخدا مردی غیرت و مردانگی رو از تو یادگرفتم😭❤️
زیرکانه ترین مرگ شهادت است❤️
مقام معظم رهبری
(به نقل ازدوستان شهید)
@ahya313
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
📝وقتی متوجه شدم با آقا عارف❤️ تو یه خوابگاه افتادم خیلی خوشحال شدم چون میخواستم هرجور شده ازش بخوام که از خوزستان هم برای اعزام من کاری انجام بده و این فرصت خوبی بود که بتونم باهاشون صحبت کنم خاطراتمون رو که مرور میکنم بی اختیارمیخندم👇🏻❤️😄
💟یادمه یک باریک کپن غذای🍛 اضافه گرفتم به آقا عارف❤️ گفتم داداش غذا که تموم شد یدونه دیگه میگیرم
کوبیده خیلی دوست داشت کپن هم کوبیده بود خلاصه غذا رو گرفتم و با عارف برنج و کوبیده رو نصف کردم همیشه عادت داشتم اول گوجه رو میخوردم شهید عارف❤️ گفت :سید اون گوجه هم نصف میکنی به من بدی
من نشنیدم و همون لحظه گوجه رو با چنگال گرفتم درسته خوردم😄
عارف❤️ من رو نگاه کرد چیزی نگفت بعد موقع شام به روم آورد که من میگم گوجه رو نصف کن شما درسته میخوری !!!!!!؟😐
منم کلی خندیدم گفتم باور کن اصلا متوجه نشدم🙈
ولی خیلی قشنگ ادای گوجه خوردن من رو در میاورد😂❤️
@ahya313
💟رو بحث نماز خیلی حساس بود یه
بارکه مجبور شده بود دیر بخوابه ازم خواست برا نماز بیدارش کنم منم نزدیکای صبح که تقریبا نماز قضا شده بود پاشدم دیگه دلم نیومد بیدارش کنم
صبح خیلی ناراحت شدوبهم گفت سید کاش بیدارم کرده بودی😔
این حساسیت رو حتی نسبت به بقیه هم داشت یادمه نماز صبح هارو مخصوصا بلندتر از حد معمول میخوند که بقیه هم بیدار شن و بخونن👌🏻
(به نقل از دوستان شهید)
@ahya313
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📝شهریور ماه سال ۹۶ بود که من و یکی دیگر از دوستانم از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان ساری برای حضور در دوره طرح ولایت در سطح استانی عازم قم شدیم و در موسسه یاوران مهدی اسکان پیداکردیم
به یاد دارم که روزهای اول چند تا از دوستان می گفتند که این پسرک جوان مدافع حرم است من اول باور نمیکردم چون شنیده بودم که جوانان دهه هفتادی در سوریه حضور دارند اما تا به حال به چشم ندیده بودم بعد از چند روز عارف❤️جان در رابطه با وقایع سوریه برایمان گفت و فیلم هایی از سوریه نشانمان داد ایشان با ذوق و شوق در رابطه با تجهیزات جنگی برایمان صحبت میکرد و از اصطلاحاتی استفاده میکرد که برایم غیر قابل درک و شگفت انگیزبود آن روزدیگر ایمان آوردم که بی شک او یکی از رزمندگان دلاوریست که داوطلبانه برای دفاع ازحرم حضرت زینب(س)به سوریه رفته❣
@ahya313
💟 ایشان یکی از خصوصیات قشنگی که داشتن این بود که بااینکه سنشان از بقیه بچه ها بیشتر بود ولی خیلی متواضعانه رفتار میکردن
هیچ گاه ندیدم حرفی که باعث ناراحتی دیگران شود اززبانشان خارج شود
💟به نماز اول وقت خیلی اهمیت میدادن و یک بار مثال جالبی از لیمو شیرین و نماز زدن که من هم این مثال جالب عارف جان را درکلاس درسم برای تدریس درس مربوطه به شاگردانم قرار دادم💖
@ahya313
#طرح_ولایت
#کلنا_فداک_یا_زینب(س)❣
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
📝ساری که بودیم تو قرار گاه آقا عارف❤️ به جمع ما اضافه شد یادمه اتوبوس تقریباحرکت کرده بود یهو یکی اتوبوسو نگه داشت وخیلی راحت با یه قوطی آب میوه اومد نشست از همون نگاه اول برام شخصیت جالبی داشتن❣
گذشت واتفاقا در خوابگاه تو یه اتاق افتادیم (اتاق فجر۱۵)💖
کاملا اتفاقی سه تا تختی که کنار هم بود رو منو یه دوستم و ایشون گرفته بودیم به طوری که تخت من چسبیده به تخت ایشون بود
دوستم خیلی اهل خاطره تعریف کردن بود و گاهی چیزهای عجیب و غریبی میگفت یادش بخیر عارف❤️ میخندید بهش و میگفت
" ها کاکو مو بچه آبودانم تو چرا انقدر خالی میبندی😄"
@ahya313
💟 شوخ طبع و پرانرژی بود❣
یه بار که سوار اسانسورشده بودیم یه پیر مرد شاید حدودا ۶۵ تا ۷۰ ساله هم سوار شد رو کرد به ما باخنده گفت شما ها که دیگه جوونید آسانسور چرا؟!
عارف با شیطنت منو نشون داد و با لهجه آبادانی گفت آره دیگه حاجی من گفتم سوار نشیم این آسانسور ها برای سالمندان عزیزه ولی این دوستمون(یعنی من😄)گیر داد که سوارش کنیم
منم گفتم حاج آقا اتفاقا این برادر ما از برادران مدافع حرم هستند😊
آقاعارف❤️ هم خجالت کشید سرشو انداخت پایین و لبخند زد🙈
پیرمرد تا این رو شنید یهو ۱۸۰ درجه تغییر کردوهرررررچی بدو بیراه بود نثارمون کرد خیلی تعجب کردم عارف هم خشکش زده بود😶
برای اینکه جومون عوض بشه با خنده بهش گفتم مگه قرار نبود مثل تو فیلما وقتی فهمید رزمنده ایی بیاد بغلت کنه و ماچت کنه😂😍 چه قدر اون روز باهم خندیدم❣
از بعد اون ماجرا یه جاهایی مثلا توی بازار یا بیرون اگه باهم شوخی میکردیم میگفتم عارف یه کاری نکن اینجا داد بزنم مدافع حرمی ها... اونوقت همه میفتن دنبالت کتکت بزنن😄❤️
@ahya313
💟یه بارهم یادمه همایش سخنرانی داشتیم که خیلی خسته کننده بود پیشنهاد دادن بریم کنار در بشینیم حضور غیاب که کردن یه جوری بریم بیرون که کسی متوجه نشه
کنار هم نشستیم کلی قرار مدارگذاشته بودیم
حضور و غیاب که انجام شد برگشت بهم خیلی عادی گفت من الان میام رفت با چابکی خودش رفت بیرون هیچ کس هم متوجه نشد دیگه هم برنگشت که برنگشت
منم مجبور شدم تا اخر اون سخنرانی بشینم✌️🏻😄
@ahya313
💟 یه سری کتاب های📚 دوره چمران،مباحثی مثل اخلاق تشکیلاتی و شناخت احزاب و ...رو بهمون داده بودن که براشون جالب بود یادمه حتی شب اول که کتابارو دادن با اینکه هنوز کلاس ها به طور جدی شروع نشده بود عارف❤️ کتاب تاریخ سیاسی احزاب رو میخوند
💟 علاوه بر دوره های مختلفی ازجمله ایدئولوژی و فلسفه ناب اسلامی و ... که برامون میذاشتن دربعضی جلسات اساتید ومسئولین👨🏫 میومدن و صحبت های متفرقه سیاسی هم میکردن
هم توش بحث های غیر مفید و بعضا جهت دار بود و البته که گاها بحث های خوبی هم میشدو همه هدفمون این بود که ازاین دوره دست پر بیایم بیرون
آقا عارف❤️ یه خوبی جالبی که داشتن ومنو به خودشون جذب میکردن این بودکه بااینکه فکرهامون تو بعضی از موضوعات کاملا متفاوت بود ولی هیچ وقت گارد به خصوصی نمیگرفت
هیچ وقت نشده بود باهم جدل کنیم یا مثلااز هم دلگیر بشیم
یادمه یه بار توکلاس من فقط نظرم رو درمورد موضوعی گفتم یکی از بچه ها که باهام هم عقیده نبود چنان بحثی کرد باهام که نزدیک بود دعوا🥊 بشه تا اخردوره هم چپ چپ نگاهم میکردولی عارف ❤️ اصلا اینجوری نبود حتی گاهی وقتا یه جاهایی میشد که بعد بحث و صحبت استدلال همدیگه رو قبول میکردیم
@ahya313
💟 امروزی بودن❣
آهنگای🎵 به روز گوش میدادن جدید ترین فیلم های🎞 روز دنیا رو نگاه میکردن
مثلا تفکر عام مردم شاید این باشه که یه بسیجی همش باید تسبیح به دست باشه و وذکر بگه و شلوار پارچه ایی بپوشه و ریش بذاره و از این حرفا...چه بسا خیلی هایی که ظاهرشون بسیجیه ولی اعمال و رفتار و اخلاقشون اصلا شباهتی به معیار های بسیج نداره
ولی عارف❤️ اصلا اینجوریا نبود
ازنظر اخلاقی خیلی بچه بامرام و با معرفتی بود
تیپشون رو هم بخوام بگم یه شلوار لی👖 راسته میپوشید و پیراهن های👕 معمولی رو روی شلوارش مینداخت با کتونی 👟
عطر و ادکلن میزد وهمیشه به خودش میرسید
شاید کسانی که آثار شهدا رو مطالعه کنند بعضی اوقات با خودشون بگن که:پس حتما این شهید بزرگوار نسبت به آدمای اطرافش خیلی متفاوته و ما کجا و اونا کجا!
ولی به نظر من شاید اون چیزی که جاذبه ی رفتاری عارف❤️ محسوب میشد همون معرفت❣و صمیمت❣و سادگی❣دوست داشتنی بی حد و اندازش بود...
@ahya313
💟 یادش بخیر؛بچه ها،گاها بعد از کلاس یا توی خوابگاه یا سلف دورش جمع میشدن و درباره سوریه و تکنیک های جنگی و بقیه رزمنده ها و شهدا سوالاتی میپرسیدن و عارف❤️ با صبر و حوصله و علاقه ی خاص به سوالاتشون جواب میداد.
تو لپ تاپش پر بود از فیلم های مدافعین حرم و لحظه های شهادت که بیشترشونوخودش از جبهه های نبرد گرفته بود و روشون صحبت کرده بود
روزی چندبار نشون میداد بهمون ومیگفت ببینین فلانی الان شهید شده...
یادمه شبا مداحی منم باید برم آره برم سرم بره رو خیلی گوش میدادو باهاش زمزمه میکرد💖
@ahya313
💟 من چندسالی میشد که یه گروه حفظ قرآن مجازی داشتم و از نقاط مختلف کشور شاگرد جذب میکردم و به طور رایگان بهشون آموزش های لازم رو برای حفظ آسان وراحت قرآن میدادم وقتی به عارف❤️گفتم از جنوب هم چندنفر شاگرد دارم باتعجب بهم گفت تو از شمال به جنوب هم پل زدی چه طوری اخه!؟😄
بعد شهادتش خیلی قشنگ❣برام یارگیری کردوافراد زیادی به واسطه آشنایی با آقا عارف عضو گروه شدن وحفظو شروع کردن❣
@ahya313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باهم یه قول و قرار هایی هم گذاشته بودیم...😊
قرار بود من حافظ کلشون کنم ایشونم برام یه کاری رو انجام بده ولی
شهید شد💔
حافظ کلیش رو هم از اربابش آقا امام حسین❣گرفت...
صل الله علیک یا ابا عبدلله❤️
(به نقل از دوستان شهید)
@ahya313
615628_987 (3).mp3
1.74M
هـر کہ غـمـت را خـریـد
عـشـرت عـالـم فـروخـت
بـاخـبران غـمت بـے خــبر از عـالمند ...
#حسین_جان❤️
@ahya313