4_5776042495502719819.mp3
5.67M
بردهمنم ؛ شاهتویی :)'
-تولدتمبارکآقاجانم♥️
گر دست او، نه دست خدایی است، پس چرا...؟
از شاه تا گدا، همه رو سوی او کنند؟!
#ابوالفضل_العباس🍃
#ماه_شعبان
#هوالرئوف
او که دردهایم را در آغوش گرفته بود
بعدها آغوشی پر از درد در من جا گذاشت.
_ تورگوت اویار
☽︎حالِ مرا روزی خواهند فهمید
که نهنگی درونِ برکهای افتاده باشد و
بخواهد در آن زندگی کند؛
مترسکی از سر تنهایی، یک شب بخواهد
قدمی بزند و پایی برای رفتن نداشته باشد.
یا مثل پرندهای محکوم در قفس که هر روز
به یاد بیاورد شوق پروازش را باید در دل بکُشد!
قطرهای باران، دلتنگ تکه ابر خود بشود و فریادش به آسمان نرسد؛
برگی از آغوشِ شاخهای رانده شود و همچنان
زیر درخت، به انتظار رسیدنش نشسته باشد؛
کویری با سینهای ترک خورده، هر شب خواب
دریا را ببیند و در تب خواستنش،
بسوزد و ناله کند!!!(:
و تمام عمر، چشم های نمناک خود را پشت
نقابی از شادی پنهان کرده باشد و هربار
خندهایش به دیگران برسد و بغضش برای
گلوی تو باشد!(: ☾︎
#یکتا_مجدی✍🏻›››
من خوب بلدت بودم ،
عطرت رو از بین هزار تا عطر دیگه حس میکردم ، چشمام ناخودآگاه بسته میشد و
سَرم ، سَرم کج میشد سمتی که تو بودی !
دستخطهات رو اینقدر خونده و دیده بودم که دست خطم حتّیٰ شبیه دستخط تو شده بود !
صدات ، وقتی که با خمارترین حالتی که عاشقش بودم ، از چاووشی میخوندی پس زمینهی مدام ذهنم بود !
خندههات که هیچوقت خجالت دخترونهم اجازه نداد یه دلِ سیر دستمو بزنم زیر چونهمو نگاهش کنم دلیل زندگی اون روزهام بود !
سیاهی چشمایِ تو قشنگترین شبی بود که زندگیش کردم ، جنگیدن برای هدفای تو هدفم بود !
امشب عکست رو دیدم ، نشناختمت ، صدات رو شنیدم ، به یاد نیاوردمت ، وقتی جایی اسمت رو میشنوم باید چند لحظهای فکر کنم تا به یادم بیای ، اگه اسمت رو پایین نوشتههای صفحهی اول کتابها نبینم دستخطت رو یادم نیست ؛ حتّیٰ یادم نیست که تو اون کتابها رو بهم دادی ، انگار دیگه بلدت نیستم امّا ، امّا مطمئنم که هنوز عاشقتم ؛ چون من صدای قلبم رو میشناسم ، وقتی که یادم میاد کجای زندگیش بودی هنوز مثل اون وقتها به در و دیوار میکوبه !
ذهنم تو رو یادش رفته امّا قلبم هنوز سخت عاشقه : )🌿🌚
#دنیا_کیا