eitaa logo
🌈 رنگارنگ🌈
6.4هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
5 فایل
من یاسم کانال دار👩‍💻 دور همیم مثل خواهرا🫂 به دنیای رنگارنگمون خوش اومدین😊 همه جور پستم داریم از روزمرگیام گرفته تا آشپزی سیاست فان...🤌🤌 داستانم داریم🤩😍😍 آیدی من @Yass_malake
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🌼🍃 شروع دلانه 🌼🍃
🌈 رنگارنگ🌈
#داستان مریم وعباس # قسمت هفتم مامان دوباره دستش رو روی بینیش گذاشت و گفت صدات رو بیار پایین.. باب
مریم وعباس هشتم مامان واسه هفتم منو نبرد و زن داداش چون حامله بود هم به مراسم نرفت و اومد خونمون و پیشم موند .. یکی دو بار گفتم خوب منم بیام ، با فرزانه حرف میزنیم ولی مامان قبول نکرد و گفت بمون پیش زن داداشت .. اگه میرفتم حتما دوباره عباس رو می دیدم .. نمیدونم چرا این بار ، دلم اینقدر بی تاب تر شده بود .. اون نگاه چند ثانیه ای توی گورستان و اون چشمهاش مدام تو ذهنم بود و هنوز هم با یادآوری لمس دستش دلم میلرزید ... تقریبا ده روزی از مراسم حاج عمو گذشته بود و من هر روز که میگذشت خوشحالتر میشدم چون تصمیم داشتم هرطور شده برای چهلم برم و باز عباس رو ببینم ... ظهر بود .. بعد از نهار ، مامان دراز کشیده بود و تلویزیون نگاه میکرد که تلفن زنگ خورد .. من که نزدیکتر بودم جواب دادم .. اولش نشناختم و پرسیدم شما؟؟ صدای پشت خط مهربانانه گفت مریم جان منم عزیزم مامان عباس... هول شدم .. جواب دادم ببخشید زنعمو نشناختمتون .. مامان زودی بلند شد و گوشی رو ازم گرفت .. هیجان زده بودم .. زنعمو هیچ وقت خونمون زنگ نمیزد مگر برای کار و حرف مهمی.. نزدیک مامان نشستم بلکه صداش رو بشنوم .. مامان اولش مدام میگفت خواهش میکنم .. وظیفمون بود .. این حرفها چیه؟ بفرمایید ، میشنوم ... مامان سکوت کرده بود و فقط گوش میداد .. ناخودآگاه لبخند روی لبش نشسته بود .. با اشاره پرسیدم چی میگه .. مامان جوابم رو نداد و به زنعمو گفت والا چی بگم .. مریم بچه است .. هفده سالشه... خودش هم دوست داره بره دانشگاه .. نمیدونم زنعمو چی گفت که مامان گفت باشه من از خودش میپرسم ولی میدونم که قصد ازدواج نداره... تا مامان تلفن رو قطع کنه احساس میکردم هر لحظه ممکنه قلبم از هیجان بایسته.. همین که گوشی رو گذاشت گفتم چی میگفت .. در مورد من بود؟؟ مامان خندید و گفت زنگ زده میگه عباس گفته الا بلا زنگ بزن بگو مریم رو به کسی ندنش.. من میخوامش .. اینقدر اصرار کرد و قربون صدقه ام رفت مجبور شدم بگم از مریم میپرسم .. گفته فردا زنگ میزنم دوباره .. بهش میگم تو نمیخواهی ازدواج کنی ... از خوشحالی نمیتونستم خودم رو کنترل کنم و خندیدم و گفتم دروغ گناهه مادر من ... مامان با همون لبخند اخمی کرد و گفت چرا دروغ ؟ مگه تو میخواهی عروسی کنی؟؟ کمی خودم رو عقب کشیدم و گفتم با اجازه ی بزرگترا بله... مامان که فکر کرد شوخی میکنم بالشتی که نزدیکش بود رو به سمتم پرت کرد و گفت نیشت رو ببند، تو باید بری دانشگاه ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دارد ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ꕥ࿐❤️https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
تقسیم کردن نون از خوردن نون لذت بخش تره نون نَبُر، خیر برسون... ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿
در بدترین ما آنقدر خوبی هست و در بهترین ما آنقدر بدی هست که هیچ یک از ما حق این را نداریم از دیگری عیب جویی کنیم! ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت فردوس شروع دلانه ای زیبا 🍃🍂🍃
🌈 رنگارنگ🌈
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت فردوس شروع دلانه ای زیبا 🍃🍂🍃
فهیمه کنارم ایستاد و گفت : نه آقا زحمت هم میکشن!!! _فهیمه ؟! _چشم چیزی نمیگم، چرا رفت ؟! _دخترش خونه اش موندگاره اومده بود سراغ بزنه و بره از اونروز تا دو هفته وضعیت همین بود، راحله خونه حسین علی موندگار بود و اون فقط در حد سر زدن می اومد و می‌رفت بعد از دو هفته حسین علی خبر داد که شب میاد خونه، شام خوبی پختم و منتظر نشستم که بیاد، فتانه غر میزد و میگفت : همون نمی اومد بهتر بود، لااقل ما نمی‌خواستیم توی اتاق باشیم !!! حسین علی اونشب خوشحال و خندون اومد البته با دست پر!!! کاری که همیشه انجام میداد شامش رو در کمال آرامش خورد و من رو کشید به اتاق خواب ،خوب که به قول خودش دلتنگی اون مدت رو رفع کرد گفت : عجیب دلم تنگ بود !!! لبخندی بهش زدم و گفتم : خدا کنه راحله دیگه برای موندن نیاد ! _امیدوارم، از این بشر هرجا بگی برمیاد. _باز چه کرده ؟! _به شریفه خبر داده که بارداره ،شریفه رو هم که میشناسی چون خودش بچه نداره دلش برا هر بچه ای میره، دستور داده خونه خودش نمونه یا بره خونه شریفه تا حواسش بهش باشه یا بیاد خونه من و شریفه هم بیاد اونجا !!! _با هم آشتی کردید ؟! _من قهرم اونکه آشتیه!!! کمی من و من کردم و گفتم : الان که آشتی کردید خوبه ما هم بیایم دیدنش! _نه نه اصلا!!! نباید بدونه شما ها شیرازید البته فعلا، تا آماده اشون کنم !!! دیکه مطمئن شده بودم که حسین علی تمایلی به این نداره که از اون موش و گربه بازی دست برداره، نخواستم دلخوری پیش بیارم و چیزی نگفتم روزهامون می‌گذشت، فتانه سرگرم کتاب‌ها ومدرسه بود، فریده بیشترمواقع ساکت گوشه ای نشسته بود و فهیمه مدام دلش پر میکشید برای بیرون رفتن، یه روز دیگه از دستش کلافه شدم و گفتم : فهیمه اینقدر میری بیرون چیکار ؟ _بمونم خونه چیکار ؟ _وا همه تو خونه میمونن چیکار؟! نکنه میری سراغ حسن !!!؟؟؟ رنگ به رنگ شد و گفت : نه ..حسن بیچاره که سربازیه و مرخصی نداره زمان جنگ بود و این رو راست می‌گفت ‌‌🌹჻ᭂ࿐🔴 @Atr_mah⭐️⭐️
❣ تلاوت یک صفحه از قرآن کریم هر شب قبل از خواب. 📍 صفحه ٢١٣ از ۶٠۴ 🔍 جستجو: 🍃🌼🍃 لینک کانال و آیدی ادمین یاس👇 @AAddmiiiinn https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
Page213.mp3
زمان: حجم: 1.03M
فایل صوتی تلاوت صفحه ٢١٣ قرآن کریم. 🎤 قاری: استاد پرهیزگار 🍃🌼🍃 لینک کانال و آیدی ادمین یاس👇 @AAddmiiiinn https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🪐تقویم نجومی،اسلامی شیعه 🔸سه شنبه 🔸 1 /مهر / میزان / 1404 🌗 30 / ربيع الاول / 1447 🔸23 / سپتامبر / 2025 🕌مناسبت : 📚شروع مدارس و سال تحصیلی جدید ❇️امروز برای امور زیر خوب است: ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅خرید کردن. ✅انجام امور مقدماتی ازدواج. ✅آغاز معالجه و درمان. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅شراکت و امور شراکتی. ✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. 🚘 سفر: مسافرت خوب نیست در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🌸مولود امروز شایسته و راستگو و خوش قدم خواهد بود. 🌗 امروز قمر در برج میزان است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است. ✳️فروش و تبدیل طلا به نوع دلخواه. ✳️لباس نو پوشیدن و دوختن. ✳️خوردن شربت های دارویی. ✳️و آغاز به درمان و معالجه نیک است. 💇‍♂ 🌹اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه باعث ایمنی از بلا ها می شود. 📙تعبیر خواب شب شب اول ماه قمری 📖خوابی که در شب اول ماه دیده شود اینگونه تعبیر می‌ کنند که برکت و فراوانی در زندگی فرد وجود دارد ⛔️ ناسپاسی نکند و شکر معبود را بجا آورد 🍃تا خداوند بیشتر از الطافش نصیب ش کند 💖 :جهت فرزند آوری امشب (شب چهارشنبه ) ⛔️مباشرت مکروه است. و مباشرت در اول و آخر ماه قمری باعث جنون نوزاد گردد. 👕📛 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن  روز مناسبی نیست 🍃 وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) ⚡️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه. 🍃 ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 🌸بر محمد و آل محمد صلوات 🌸 🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهم 🌹 💠 وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ... ❤️💚
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌼🍃 ☕️چایت را بنوش ⭐️نگران فردایت نباش ☕️از گندمزار من و تو ⭐️مشتی کاه میماند برای باد 🌙شبتون بدور از دلتنگی ✨در پناه پروردگار .   🍃🌼🍃 لینک کانال و آیدی ادمین یاس👇 @AAddmiiiinn https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88