هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
🔴گاز دوباره به 2500 دلار نزدیک میشود
🔻افزایش قیمت گاز به دلیل ترس از اینکه شرکتهای آمریکایی نتوانند در طول محدودیتهای عرضه از روسیه، گاز و نفت کافی برای اروپا فراهم کنند.
ـــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تجمع ارامنه ساکن خان کندی قره باغ در اعتراض به سیاست دولت باکو در کوچ اجباری ارامنه از قره باغ
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
☑️کانالهای تلگرامی روسیه شروع به انتشاراطلاعاتی کردند که برای شکست اوکراین حملات هسته ای درکیف وینیتسیا ولویو ضروری است
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
🔴دستور حمله حزب الله لبنان به سکوهای حفاری اسرائیل در آبهای اشغالی صادر شده
از🔻 امروز فعالان رسانه ای نزدیک به حزب الله کم کم آموزش موارد دفاعی به مردم لبنان شروع کردند و برای آمادگی ذهنی مردم زمینه سازی انجام شده
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت شصت و ششم*
نادر که اندکی بیماری اش بهبود پیدا کرده بود و توانسته بود بر روی اسب بنشیند علیرغم توصیه اکید پزشکان ، بطور پنهانی بطوریکه احمد پاشا و مدافعین دژ آگاه نشوند بهمراه نیمی از سپاهیان خود با راهپیمائی سریع بسوی داغستان حرکت کرد (داغستان ، شمالی ترین ناحیه قفقاز است که به دریای سیاه و اوکراین دسترسی دارد و در حال حاضر جزء خاک روسهاست)
*همانطور که در شماره های پیشین گفته شد ، شیوه راهپیمائی سریع بدینگونه بود که سپاه ، بدون توقف برای خوردن و نوشیدن و حتی قضای حاجت توقف نمی کرد و سواران سپاه هر کدام یک یا دو اسب بهمراه خود داشتند و در طول مسیر برای اینکه اسبها از پای در نیایند ، غذای اسبها نیز در طول مسیر نواله بود که بصورت گلوله های خمیری آماده شده در خورجین ، به آنها خورانده می شد و اسبها احتیاجی به چرا کردن و معطلی ناشی از آن را نداشتند ، سرعت حرکت سپاه نادر که با راهپیمائی سریع حرکت می کرد بقدری زیاد بود که اغلب از پیک هائی که خبر آمدن دشمن را می دادند زودتر به مقصد می رسیدند ، و اغلب پیش می آمد که وقتی سپاه ایران حرکت می کرد قبل از اینکه خبر حمله به شهر و مدافعین برسد تا آماده دفاع شوند ، بطور ناگهانی و غیر مترقبه خود را با سپاهی جرار و تا بُنِ دندان مسلح ، پشت دروازه های شهرهایشان روبرو می دیدند*
پس از رسیدن به قفقاز ، نادر نیروهای خود را به چهار بخش تقسیم کرد و آنها را بسوی پناهگاههای لزگیان و داغستانیها روانه کرد ، قصد نادر آن بود پیش از آنکه بهار فرا برسد و رهبران شورشی و مزدور عثمانی ها و روس ها ، دوباره سرکشی و شورش نمایند و بلوا و جنجال بپا کنند برای همیشه ، هر گونه تحرکی را در نطفه خفه کند و سرِ مار را با سنگ بکوبد
*هنگامیکه در رفتار و زندگی نادر باریک می شویم نمی توان از شگفتی خودداری کرد ، مردی با پنجاه و هشت سال سن ، بیمار و خسته ، در سرمای جانگداز زمستان قفقاز ، راهی طولانی به درازای صدها کیلومتر را با شتاب می پیماید و از قارص خود را به دربند (مرکز داغستان) برساند ، به این می مانست که گوئی آسودگی و استراحت ، باعث رنج نادر می شد*
باری ، ورود ناگهانی نادر به دربند ، همه را شگفت زده کرد و برای لزگیان و داغستانی ها غیر قابل باور بود که نادر به یکباره و با این سرعت باور نکردنی ، به دربند رسیده باشد
سپاهیان چهارگانه نادری ، مانند غلتک بسوی پناهگاههای زمستانی لزگیان و داغستانی ها بحرکت درآمدند ، دستور نادر به نیروهای چهارگانه بسیار سخت و خشن بود ، به فرمان نادر ، فرماندهان دستور داشتند این دو تیره (طایفه ، قبیله در گویش عربی) مرز نشین را که پیوسته با بیگانگان در ارتباط بودند پس از درهم کوبیدن مدافعان روستاهایشان ، آن را با خاک یکسان کنند و هر گونه مقاومتی را بدون هیچ ترحمی ، سرکوب نمایند
داغستانی ها و لزگیان که می پنداشتند در زمستان از حمله و تاخت و تاز نادر در امان هستند بقدری تحت فشار قرار گرفتند که بناچار ، پس از دادن تلفات زیاد به چاره جوئی پرداختند
بدستور نادر آبادیهای مدافعین یکی پس از دیگری درهم کوبیده می شد ، سپاهیان نادر ، جوانان را می کشتند و زنان و کودکان و پیرمردان لزگی در سرمای سخت قفقاز آواره و سرگردان ویرانه ها می شدند و عفریت سرما ، جانشان را می گرفت
در این تاخت و تازها ، شمار فراوانی تفنگ و شمشیر و تجهیزات جنگی و سکه های طلا که اهدائی روس ها و عثمانیان بود بدست سپاهیان نادر افتاد
نادر که با همان حال بیماری ، خود فرماندهی یکی از بخش های چهارگانه را بعهده گرفته بود و بسوی پر جمعیت ترین پناهگاه لزگیان حرکت می کرد و با خشونت و بی رحمی تمام ، به مدافعین داغستانی و لزگی که کینه شدیدی از آنان داشت حمله ور ، و آنان را تار و مار میکرد
کار بر سران شورشیان لحظه به لحظه ، سخت و سخت تر می شد تا اینکه از سوی بزرگان و ریش سفیدان منطقه تحت فشار قرار گرفتند تا اینکه شش نفر از بزرگان لزگی و داغستانی با پرچم سفید خود را به اردوی نادر رساندند و به پای او افتادند و درخواست عفو و بخشش نمودند
نادر که بعلت ضعف حاصل از بیماری ، روی صندلی نشسته بود و بالاپوشی پشمی بر روی دوش خود انداخته بود آنان را به حضور پذیرفت و رو به آنان گفت
شما خود بهتر می دانید دشمنان ایران شما را به بهائی اندک خریده اند و سزای شما که برای خشنودی بیگانگان ، به برادران ایرانی و مرز نشین خود حمله می کنید چیزی جز مرگ نخواهد بود ، سران داغستانی و لزگیان با فروتنی درخواست کردند که بخاطر عده ای مزدور بیگانه ، به مردم بیگناه رحم کند و سوگند خوردند و متعهد شدند گذشته ها را تکرار نکنند و پیمان بستند که با پرداخت خراج به دولت ایران ، در آینده نیز ، پیشاهنگ نگهداری و نگهبان مرزهای ایران باشند و به دولت مرکزی ایران وفادار بمانند
نادر که در اندیشه محاصره شهر ق
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
ارص در عثمانی بود با سامان یافتن اوضاع داغستان ، بیدرنگ دستور بازگشت نیروها را صادر ، و با همان حال بیماری با راهپیمائی سریع بسوی شهر یاد شده حرکت کرد
سلطان محمود عثمانی که پس از رسیدن پیک احمد پاشا از محاصره شهر بزرگ قارص آگاهی یافته بود با اتلاف وقت و معطل کردن پیک احمد پاشا دستور داد نیروهای کمکی بزرگی با همه گونه ساز و برگ ، و جنگ افزارهای مجهز به کمک احمد پاشا بشتابند
این سپاه بسیار بزرگ در دو ستون حرکت کردند ، ستون نخست به فرماندهی سپهبد محمد پاشا که از دلاورترین و هوشمندترین سرداران عثمانی بود و ستون دوم نیز به فرماندهی عبداله پاشا که او نیز از نام آوران ارتش عثمانی بود به سوی سپاه نادر حرکت کردند ، این سپاه عظیم و مجهز با سرداران برجسته و نامدار دیگری مانند علی بیک پاشا و عثمان بیک پاشا همراهی می شدند ، شایان ذکر است این سپاه گران را ، بهترین شمشیر زنان و برنامه ریزان و نامدار ترین دلاوران همراهی می کردند که در حقیقت امپراتوری عثمانی ، عزیزترین عزیزان و پاره های جگرش را برای تسویه حساب نهائی ، بسوی نادر گسیل می داشت (اعزام میکرد ، میفرستاد)
ستون یکم مستقیما بسوی شهر قارص حرکت کرد ولی ستون دوم ، راهی دیاربکر شد (شهری در ترکیه امروزی) و موصل (شهری در عراق امروز) تا از آنجا به خاک ایران بتازد و پشت سرِ نادر را تصرف و از آنجا با همراهی ستون اول ، مانند گازانبر سپاهیان ایران را از دو سو مورد تهاجم قرار دهند
خبر این لشگر کشی بزرگ به نادر رسید ، نادر بلافاصله به نصراله میرزا (ولیعهد و فرزند دوم نادر) دستور داد بیدرنگ بسوی مرزهای غربی ایران حرکت کند و اجازه ندهد پای حتی یک سرباز عثمانی به داخل خاک ایران باز شود ، نصراله میرزا که دلاوری و جنگاوری را از مدر به ارث برده بود ، در حضور نادر و سرداران لشگر گفت ، *اگر روزی شنیدید که عثمانیان از مرز ایران گذشته و پای بدرون خانه بزرگ ما گذاشتند بدانید نصراله میرزا کشته شده است* ، نادر با شنیدن این سخن فرزند ، با غرور او را در آغوش گرفت و نصراله میرزا بسوی مرزهای غربی ایران حرکت کرد
پس از رفتن نصراله میرزا ، نادر سرداران خود را فراخواند و گفت ، همه شما می دانید که نیروی عظیمی به فرماندهی سپهبد محمد پاشا در حال رسیدن به ما هستند ، ما باید به آنان نشان دهیم که هرگز آنان را به حساب نمی آوریم ، به همین خاطر قصد دارم دو عروسی بزرگ در همین اردو در کنار شهر قارص برگزار کنم تا سلطان عثمانی بداند که نادر بیدی نیست که از هر بادی بلرزد
فردای آن روز به قرار شد ، دو تن از دختران بزرگان لزگی که نادر با خود به اردو آورده بود به عقد ازدواجِ پسر سوم خود بنام امامقلی میرزا و برادر زاده اش بنام ابراهیم خان درآیند و بدین ترتیب ، مقدمات جشن بزرگی در اردوی نادر برپا شد
خبر این جشن بزرگ و پایکوبی حاصل از آن ، بگوش سپهبد محمدپاشا رسید ، او از این گزارش بسیار شادمان شد و به سرداران خود گفت ، اینک بهترین زمان برای برای وارد آوردن ضربه ای دردناک و مرگ آفرین به نادر است زیرا او و سردارانش در تدارک جشن بزرگ زناشوئی هستند و از آمادگی لازم برخوردار نخواهند بود
بدستور سپهبد محمد پاشا ، ماشین جنگی ترک ها به استعداد یکصد و پنجاه هزار تن سوارِ تا دندان مسلح بهمراه چهل هزار تفنگدار پیاده ، مانند سیلی بنیان کن بسوی شهر قارص به حرکت درآمدند ، نادر و سپهبد محمدپاشا را در کنار شهر قارص رها می کنیم و بدنبال نصراله میرزا می رویم
همانطور که گفته شد ستون دوم سپاهیان عثمانی به فرماندهی عبداله پاشا و دو دستیار جنگ دیده اش بنام علی بیک پاشا و عثمان بیک پاشا از طریق دیاربکر و موصل قصد نفوذ به مرزهای ایران و گشودن جبهه دیگری برای حمله از پشت سر به نادر را در دستور کار خود داشتند ، *مینورسکی ، تاریخ نگار روسی ، ستون تحت فرماندهی عبداله پاشا را یکصد و ده هزار سوار جنگی و سی هزار تفنگدار پیاده و دویست ارابه توپ دور زن تخمین زده است که با پانزده هزار مرد جنگی از کردهای مخالف نادر به فرماندهی سلطان وردی خان ، جمعا به استعداد یکصد و پنجاه و پنج نفر در مقابل نصراله میرزا صف آرائی کرده بودند*
از این سو ، نیروهای نصراله میرزا از سواره نظام و پیاده نظام به سختی به هفتاد و پنج هزار می رسید که با ده هزار نفر از کردهای موافق سپاه ایران به فرماندهی خان بابا شهر زوری و هشتاد ارابه توپ ، پشتیبانی می شد
دو سپاه در حوالی مراد تپه در حوالی شهر ایروان (پایتخت ارمنستان امروزی) به یکدیگر رسیدند و در مقابل هم به صف آرائی پرداختند ، به دستور نصراله میرزا ، توپخانه ایران در خط مرزی مستقر شد و به فرمانده توپخانه دستور داد در صورت کشته شدن همه ما ، اگر ترک ها خواستند به مرز نزدیک شوند همه را زیر خط آتش خود قرار دهند ، به گفته دیگر نصراله میرزا ، هیچ نیروی ذخیره و پشتیبان در پشت سر خود نگذاشت و به
قماری بزرگ دست زد
فردای آن روز ن
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
اگهان هشتاد و پنج هزار سوار و پیاده ایرانی در حالیکه فریاد یاعلی و یا محمد سر می دادند با نعره هائی هراس انگیز مانند صاعقه ای سوزان بسوی نیروهای عثمانی یورش آوردند ، سرعت عمل و تحرک سپاه ایران به اندازه سریع و چابک بود که در کمتر از چند دقیقه با سپاهیان ترک که منتظر چنین حمله سختی نبودند در آمیختند بطوریکه توپخانه آنان عملا فلج شد زیرا نمی توانست خودی را از بیگانه جدا کند و زیر آتش بگیرد
سواران ایرانی چنان مردانه و دیوانه وار می جنگیدند که باعث تعجب و وحشت سربازان عثمانی می شد ، نصراله میرزا دقیقا مانند نادر ، در صف مقدم سپاه ، از این سو به آن سو می تاخت و دلاورانه شمشیر میزد
خورشید آرام آرام به بالاترین نقطه در آسمان نزدیک می شد ، کم کم نشانه های ترس و نا امیدی در نیروهای ترک شدت می یافت تا اینکه سرانجام ترک ها به ناچار ، آرام آرام عقب نشستند و رو به گریز نهادند ، نصراله میرزا دستور تعقیب فراریان را داد و فرمان داد به هیچکس رحم نکنند ، عده زیادی از فراریان که در دشت پراکنده شده بودند نصیبی بجز ضربت شمشیر نبردند و عده زیادی از آنان زهر تلخ مرگ را نوشیدند
در این نبرد دویست ارابه توپ دور زن به غنیمت سپاه ایران درآمد و دوازده هزار نفر از عثمانیان کشته شدند و پنج هزار نفر به اسارت درآمدند ، شمار کشته های سپاه ایران نیز در حدود دو هزار نفر تخمین زده شد
*پایان قسمت شصت و ششم*
@NOORI82325 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
#مهدویت
زندگی اصلی بشر از دوران ظهور آغاز میشود
بشریت دارد همینطور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است. اینجور نیست که وقتى به آنجا رسیدیم، یک حرکت دفعى انجام بگیرد و بعد هم تمام بشود؛ نه، آنجا یک مسیر است. در واقع باید گفت زندگى اصلى بشر و حیات مطلوب بشر از آنجا آغاز میشود و بشریت تازه مىافتد در راهى که این راه یک صراط مستقیم است و او را به مقصد آفرینش میرساند؛ «بشریت» را میرساند، نه آحادى از بشریت را، نه افراد را، مجموعهها را میرساند.
❇️بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث»
۱۳۹۳/۰۳/۲۱
هدایت شده از عمار نیوز ... 📢
مسیر مهران به ایلام یک طرفه شد
فرمانده انتظامی ایلام:
🔹محور ایلام به مهران از ساعت ۶ صبح ۲۵ شهریور ماه تا اطلاع ثانوی یک طرفه شد.
🔹مسیر جایگزین محور ایلام_ملکشاهی به مهران است.
#اربعین
🔥
هدایت شده از عمار نیوز ... 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به امید موفقیت حسن یزدانی در جدال دوباره با تیلور امریکایی
🔥
هدایت شده از عمار نیوز ... 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻دسته سفیدپوش بنی عامر به کربلا رسید
🔸موکب بنی عامر یکی از دستههای عزاداری ایام اربعین است که هر ساله در ۱۹ صفر در بینالحرمین به عزاداری میپردازد. زائران این دسته عزاداری که از شهر بصره حرکت کرده بودند، صبح امروز به کربلا رسیده و در بینالحرمین عزاداری کردند.
🔸پس از حضور دسته بنی عامر در بینالحرمین، آنها به لزوم اتحاد مسلمانان اشاره کردند؛ به طوری که آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» را در بینالحرمین به نمایش گذاشتند که فیلم هوایی آن را مشاهده میکنید.
🔥
هدایت شده از عمار نیوز ... 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تیلور میگه از سال پیش که باختم هر روز دارم به مسابقه بعدیم با یزدانی فکر میکنم.
تیلور: واقعا هیجانانگیزه. من خیلی هیجان دارم که قراره دوباره مقابل حسن بایستم. کسی که بهترین استعداد یک نسله. یک ورزشکار، یک رقیب. من در مقابل حسن خودم رو به چالش میکشم.
میخوام باز هم ببرم و به پاریس برم. ولی در این مسیر می خوام با بهترین استعداد کشتی، با یزدانی کشتی بگیرم. بیصبرانه منتظرم باهاش کشتی بگیرم.
🔥
هدایت شده از عمار نیوز ... 📢
🌷امام صادق علیه السلام:
سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی [اعمال] گذاشته می شود، صلوات بر «محمد و اهل بیت» ایشان است.
📗وسائل الشیعة ج۷ ص۱۹۷
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
خون جستوجو شده
🔹️ یک سوال؛ مگر عاشورا بعد از مرگ معاویه نبود؟ پس چرا میگوید معاویه این روز را تبرک میکرده؟ یعنی از قبل خبرهایی بوده و اینها میدانستند میخواهند چه کار کنند.
🔺️عاشورا تا ظهور - جلسه اول
#امام_حسین
#عاشورا
#مذهبی
#عکس_نوشت
📥 لینک دانلود سخنرانی
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ترجمه کلیپ:👇
😭حسین علیه السلام آب نخورد.
😱حسین علیه السلام را سربریدند.
علی اصغر شیر خوار را سر بریدند. یزید شمر بن جوشن.
الان بالای ۱۸ بار است که پیاده می روم کربلا.
آب به من میدهند نمی خورم.
موکب داران میگویند:بخور میگم: نه نمیخورم.
بخورم!؟و حال آنکه زینب راه می رفت و چیزی نمیخورد!؟.
می گویند: سوار شو.
میگم: زینب پیاده بود و من سوار شوم؟!
مثل زینب !!!😭😭😭😭
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
#اربعین_حسینی
از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده
دارد رباب از راه مي آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده
از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده
از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت ... ای سر بریده
من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده
بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من بودی برادر
حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند
حتما خودت دیدی غرورم را شکستند
حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم
حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم
حتما خودت دیدی بساط کوفیان را
حتما خودت دیدی مرام شامیان را
قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد
عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد
حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده
هم جای سالم در تن زینب نمانده
این آخر عمری مرا بازار بردند
من را میان مجلس اغیار بردند
رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد
تو خیزران خوردی و قد من کمان شد
✍شاعر:
#وحید_محمدی
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوربین مخفی «سفر به خارج»
🔹سفری تقریبا رایگان به زیباترین شهر جهان! واکنش دیدنی مردم در برابر این سفر رویایی را ببینید.
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
🥀🥀🥀🥀
جا مانده ام از کربلا از زائرین نینوا
بر او سلامم را رسان ای زائر صحن و سرا
ای قافله سالار عشق ای راهی بازار عشق
از من درودی کن روان بر صحن آن خون خدا
قسمت نشد راهی شوم همراه دلخواهی شوم
جا مانده ام از کاروان اربعین کربلا
تا خود رسیدی تربتش تعظیم کن بر حضرتش
دست ادب بر سینه و از جانب من ده ندا
ذکر فرج آنجا بگو از حق گشایش را بجو
من التماست میکنم خواهان و محتاج دعا
ای زائر والا مقام عیشت همیشه مستدام
ای خوش بحالت گشته ای آن ساکن کوی ولا
آخرمشرف گشته ای بر آن ضریح پاک او
شش گوشه باغ بهشت آن سرزمین پر عطا
#جاماندگان_اربعین
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
🌼علامه مجلسی:
شب جمعه مشغول مطالعه بودم به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم.
📚قصص العلماء/ص۸۰
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
👤 توییت استاد #رائفی_پور
▪️موجها هرچه تلاطم میکنند
▪️در جوارت خویش را گم میکنند
▪️رومی و زنگی ندارد دین تو
▪️رنگ آغوش تو در خُم میکنند
#Arbaeen2022
#الحسین_یجمعنا