1_8353618528.mp3
8.04M
🎼 آهنگ فارسی
🎼 آهنگ " بهشت "
🎤 با صدای کی سان
تو همه دار و نداره من ستاره ی دنباله داره من
تا که شب میشه هی به تو زل زدن کاره من
🎼 @akhbarelafoor
هدایت شده از اخبار لفور
51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مستند مازندرانی اویا
⭐️ قسمت سوم ⭐️
🎥 مستند اویا روایتگر زندگی دامدار زحمتکشی از منطقه لفور است به نام کربلایی اسماعیل آقایی
🔵 ادامه دارد...
#مستنداویا
#دامداری_درلفور
#کربلایی_اسماعیل_آقایی
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
📝 شعر مازندرانی (تبری) :
گووم بووش شهری ریکا ، همسایه کیجا مشنه 🍁
اینجه گت بیه ،همینجه بهیته پا ، مشنه 🍁
کی گِنه کومه دله برق ونه را دکفه؟ 🍁
ساروی لامپ تره ، بادی و لمپا مشنه 🍁
سوسیس و پیتزا و کالباس و سوپرمک همه ته 🍁
کئی ترشی و کماج و شه و دوبا مشنه 🍁
پارک و ویلای قشنگ لب دریا همه ته 🍁
شور اوو ما ته بووشه ، دل دریا مشنه 🍁
سالی یکبار که اینی تیر و تفنگ بادی نیار 🍁
حق رزین منه ، میشکا و تیکا مشنه 🍁
دسته سبزی ارزون تمنی تسه دره 🍁
زحمت چنگه و کل کاردن لکا مشنه 🍁
نون آماده تشه ، لوه ووری چاق وونی 🍁
خاشکه داره پره مه ، لاغری ولا مشنه 🍁
من محاله بی یلم روستا جه گل بیری بوری 🍁
گووم بووش شهری ریکا ، همسایه کیجا مشنه 🍁
✍ شاعر : #جابرنوری
⚠️ شِه وَچون رِ محلی گپ بَزوئن یاد هادین.
🔶🔶🔶🔶🔶🔶
#از داستان درس بهیریم
اتا پچوک ریکا مدرسه جا بمو و شه دفتر نقاشی ر پرت هاکرده بنه ی سر...بعد هم بپرسه بورده شه مار کشه و برمه هاکرده.ونه مار وره نواجش هدا و اروم هاکرده و ونجا بخاسته بوره شه لباس ر عوض هاکنه..دفتر بیته و ورق بزو...ونه نمره نقاشی 10 بیه..ریکا شه مار عکس بکشیه ولی با اتا چشم..و به جای دومین چشم اتا دایره توپر و سیو بشته.......ونه معلم هم دور اون دایره اتا دایره قرمز بکشیه و ونه دله بنوشته "ریکا جان دقت هاکن"......فرداش ریکای مار بورده مدرسه و مدیر جا سوال هاکرده..تومه شه ریکای معلم نقاشی ر بوینم؟مدیر هم باته بله ات کم لس هادین انه............معلم نقاشی وقتی بمو اتاق دله خشک هایته..مار اتا چشم بیشتر نداشته....معلم ونه صدا لرزش داشته و باته "بخشنی من ندونسمه شرمنده هستمه"...ریکای مار ونه دست ر بیته و لبخند بزو و بورده...اون روز وقتی ریکا مدرسه جا بورده سره با خشحالی شه دفتر ر شه مار نشون هدا و باته معلم مه نمره ر بیست هاکرده ونه بن هم بنوشته" عزیزم.اشتباهی اتا دندونه کم بشتمه!".......انده ساده به دیگران نمره های پایین و منفی ندیم......انده راحت ب قضاوت غلط اتا دل ر نشکنیم...
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🔶 اطلاعیه استخدامی 🔶
🔶 جدبد نیروی انسانی بهبر (پزشک خانواده ) برای مرکز خدمات جامع سلامت روستای کالیکلا لفور
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🌺خالق🌺
کِمبِه وا لَب رِه بنوُم اُون خدا
که وِ تینار هَستِه مار وِرِه نِزا
اُون که هسته خالق هفت آسمون
آسمون رِه وِ بِساتِه بی ستون
وِ قدیم هسته نِمُوئه وِ اِسا
اَبَدی هسته نَوُونه وِ فنا
بی نیاز اَزهمه چیز و همه کس
وِئه که هسته همه ی دادرس
الغرض نارنِه وِ همتا مِثلِ خد
قول حسن:ش ره نوینیم به قد یک نخد
( علامه حسن زاده درشعرش فرمودن)
حسن ت در بروز خد نوین ش ره بیک نخد
@akhbarelafoor
12.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ستاد بزرگداشت مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مظلوم آیت الله سلیمانی سوادکوه شمالی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 روحانی مردمی
انتشار بمناسبت ایام سالگرد شهادت
با سخنرانی امام جمعه کاشان و پخش تصاویر دیده نشده از شهید مظلوم آیت الله عباسعلی سلیمانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
شهروندان گرامی :
آیا می دانستید معادل زمانیکه در ترافیک می گذرانید می توانید یک تا چند کتاب بخوانید ؟
🚔 اداره آموزش و فرهنگ ترافیک
پلیس راهور ف.ا استان مازندران
👇👇👇👇
@akhbarelafoor
🚗 تغییر غیر اصولی و ناایمن سوخت خودروها از بنزین به گاز بسیار خطرناک و حادثه ساز است.
🚔 اداره آموزش و فرهنگ ترافیک
پلیس راهور ف.ا استان مازندران
👇👇👇👇
@akhbarelafoor
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️ چرا عظمت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام به اندازهی امام حسین علیهالسلام است؟
#استادشجاعی
@akhbarelafoor
🔶 «داروخانهای برای تمام دردهای روح»
✍️ از دبیرستان که تعطیل شدم، آشفته و فراری خودم را به خانه رساندم!
بدون آنکه لباسم را عوض کنم، دست مامان را گرفتم و گفتم: مینشینی به حرفهایم گوش کنی؟
گفت : بله حتماً
و آمد نشست و به چشمانم با انتظار نگاه کرد.
• گفتم : من احساس میکنم اتفاق خیلی بدی در درون من افتاده مامان!
چند روزی است که انگار چیزی در درونم آماده است، تا کسی حرفی میزند من آن را رد کنم. و یا تا کسی پیشنهادی میدهد با آن مخالفت کنم. انگار من نیستم و کس دیگری در من افسار کلامم را به دست گرفته است.
احساس میکنم جسور شدهام حتی در برابر بزرگترهایم.
مامان ،من حس میکنم روحم سرطان بدخیم گرفته و دیگر خوب نمیشود، من از خودم فرار کردم تا زودتر به شما برسم.
• مامان کمی مکث کرد و گفت : کارنامهات را کِی گرفتی؟
گفتم : حدود ده روز پیش! و دیگر چیزی نگفت.
نمیدانستم چرا مامان این سوال را پرسید. ولی مطمئن بودم که سوال بیربط نمیپرسد.
• مامان استکان چایِ خودش را برداشت و داد دست من و گفت: بخور دخترم الآن وقت خوردنش رسیده. چای را گرفتم و با یک حبه قند شروع کردم به خوردن.
• مامان گفت: کار شیطان این است که «از کاه، کوه بسازد».
من نمیگویم مشکلی نیست، نه... ولی به این بزرگی که تو را به وحشت انداخته نیست.
• مامان دستانش را شبیه بال یک پرنده باز کرد و شروع کرد به بال زدن.
و ادامه داد: روح همهی آدمها دو تا بال دارد مامان. که اگر آنها را نشناسی و حالتهای زخمی شدنش را ندانی، نمیتوانی تعادلشان را به گونهای حفظ کنی که این دو بال به روح تو حالت سبکی و آرامش برای پرواز بدهند.
گفتم : کدام دو تا بال؟ چرا پس من نمیدانستم دو تا بال دارم.
✘ گفت: بال اول، بالِ ترس است! و بال دوم بالِ امید.
تو تا هر وقت که این دو بال را در حالت تراز نگهداری، روحت هم تعادل دارد و آرام است. هر وقت یکی از بالها سنگین شود، تعادلت بهم میخورد و از همان طرف که سنگین شدهای، زمین میخوری و اولین علامت بیتعادلی، ناآرامی است.
√√ ترس از خدا لازم است برای تعادل، ولی گاهی شیطان به آدم ترسهایی را القاء میکند که واقعی نیستند و اگر باورشان کردی، از همانطرف زمین میخوری.
√√ امید به خدا هم لازم است، ولی گاهی شیطان امیدهایی از غیر خدا به تو القاء میکند، مثلاً امیدواری به خودت و تواناییهای خودت! آنوقت است که اگر باورش کردی بال امیدت زخمی شده و از همان سمت به زمین میخوری.
و این در حالیست که تمام موفقیتها از سمت خداست و ما از خود هیچ نداریم.
اینها را گفت و کتاب صحیفه را باز کرد و دعای ۲۷ را داد دستم و گفت: این داروخانه برای همهی دردها درمان دارد مامان... و بلند شد و رفت به آشپزخانه!
کتاب را چرخاندم به سمت خودم و دیدم بالای دعا نوشته: « پناه جستن به خدا از اخلاق نکوهیده». و همان موقع شروع کردم ترجمهی فارسیاش را با دقت خواندم.
تمام که شد، فهمیدم مامان چرا از من سوال کرد : کارنامهات را کِی گرفتی!
بال امید من، بعد از معدل ۲۰ زخمی شده بود...
و این دعا همان پماد و پانسمانی بود که مامان داده بود دستم تا خوبش کنم!
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده :
🔆ملاقات رئيس قبيله با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله
در زمانى كه هنوز حضرت رسول در مكّه بودند قريش مانع تبليغ ايشان مى شدند. وضع سخت و دشوار بود، در ماههاى حرام مزاحم پيغمبر اكرم نمى شدند يا لااقل زياد مزاحم نمى شدند، يعنى مزاحمت بدنى مثل كتك زدن نبود ولى مزاحمت تبليغاتى وجود داشت .
رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله هميشه از اين فرصت استفاده مى كرد و وقتى مردم در بازار عكاظ در عرفات جمع مى شدند (آن موقع هم مراسم حجّ بود ولى با يك سبك مخصوص ) مى رفت در ميان قبائل گردش مى كرد و مردم را دعوت مى نمود.
نوشته اند: در آنجا ابولهب مثل سايه پشت سر پيغمبر حركت مى كرد و هر چه پيغمبر مى فرمود او مى گفت دروغ مى گويد به حرفش گوش نكنيد.
رئيس يكى از قبائل خيلى با فراست بود. بعد از آنكه مقدارى با پيغمبر صحبت كرد به قوم خودش گفت اگر اين شخص از من مى بود لاكلت به العرب يعنى من اينقدر در او استعداد مى بينم كه اگر از ما مى بود به وسيله وى عرب را مى خوردم . او به پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله گفت : من و قومم حاضريم به تو ايمان بياوريم (بدون شك ايمان آنها ايمان واقعى نبود) به شرط اينكه تو هم به ما قول بدهى و آن اينكه براى بعد از خودت من يا يك نفر از ما را تعيين كنى .
فرمود: اينكه چه كسى بعد او من باشد با من نيست با خداست . اين مطلبى است كه در كتب تاريخ اهل تسنن آمده است .
📚امامت ، مجموعه آثار، ج 4 ص 879 و 880
⛰ @akhbarelafoor