📗 #داستان_ آموزنده:
👈 خاطره اي از دوران كودكي نواب صفوي
🌹 شهيد نواب صفوي ، شير مرد مخلص و دلاور، نخستين مردي كه جنگ مسلحانه بر ضد رژيم محمدرضا شاه پهلوي ، به راه انداخت و با يارانش ، چند نفر از مهره هاي درشت آن رژيم را اعدام انقلابي كردند، سرانجام در سال 1334 شمسي ، او را اعدام كردند، و در حالي كه صداي ((اللّه اكبر)) او بلند بود، به شهادت رسيد، قبرش در ((ابن بابويه )) شهر ری می باشد.
از خاطرات در دوران كودكى اينكه : يكی از همكلاسان او در مدرسه حكيم نظامی تهران ، میگويد:
هنگام بازگشت از مدرسه ، با يكی از همكلاسی هايمان نزاع كرديم .
او سنگی پرتاب كرد و سر مرا شكست ، گريه كنان به منزل پدرم رفتم .
پدرم كه چهره خون آلود مرا ديد، برآشفت و برای تنبيه آن كودك ضارب ، به دنبال من به راه افتاد.
ضارب ، وقتيكه پدرم را با قيافه خشمگين ديد، بر خود لرزيد و به كناری پناه برد.
ناگهان سيد مجتبى صفوی (همكلاسی ما) به جلو آمد و به پدرم گفت : ((ما با هم شوخی می كرديم ، و من سنگی پرتاب كردم و سر پسر شما شكست ، و اكنون ، برای هر گونه مجازاتی آماده ام .
من تعجب شديد كردم ، گفتم : او (سيد مجتبى ) نبود بلكه اين (ضارب ) مرا زد.
ولی سيد مجتبى با قيافه ای جدی مي گفت : ((من بودم ، و براي هر گونه مجازاتي ، آماده هستم )).
پدرم در مقابل آن صراحت و خضوع ، با تعجب به خانه برگشت .
از مجتبي پرسيدم تو كه ، سنگ به من نزدي ، پس چرا اين قدر پافشاري كردي ، كه من زده ام .
سيد مجتبي در پاسخ گفت : ((درست است كه ضارب ، كار بدي كرد، و بناحق سر تو را شكست ، ولي او را مي شناسم ، او يتيم است ، و پدرش از دنيا رفته است ، من نتوانستم آن حالت خشم پدرت را نسبت به آن يتيم ، تحمل كنم ، خواستم به اين وسيله تا اندازه اي از درد يتيمي او بكاهم .
📚داستان دوستان
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
😁 طنزانه :
آقا جوابِ دورت بگردم رو پیدا کردم
باید بگی «من یه دور بیشتر»
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
حیف نون میره خونه باجناقش
تو رودربایسی افتاد به بچشون 50 هزار تومن داد ،
اون روز ۶ تا موز خورد که پنج تومنش زنده بشه 😂
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
یه بار با رفیقم اولین بار بود میرفتیم کافی شاپ،
یه نفر با خودکار و دفترچه یادداشت اومد بالا سرمون وایساد،
رفیقم گفت : داداش ما صحبتامون اونقدرا مهم نیست که بخوای نوت برداری،
گفت : حرف مفت نزن سفارشتو بگو 🙈😁😂
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
معلم از شاگردش ميپرسه واسه چي اينقدر دير رسيدي؟ 😡😡
شاگرد: به خاطر تابلو راهنمايي رانندگي!
معلم: مگه چه علامتي روش بود؟
شاگرد: به مدرسه نزديک ميشويد، آهسته حرکت کنيد!😂😂😂😂
خلاقیتش نابووودم کرد...!!!!!!😁😁
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
معلم نقاشی به حیف نون گفت: برو پای تخته يه قطار بکش
حیف نون هم رفت و يه ريل کشيد
معلم برگشت، تخته رو نگاه کرد و گفت: پس کو قطارش؟😠
گفت: دير نگاه کردی، رد شد😂😂
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
+ پدر از بچهاش پرسید: چرا دیروز از کلاس اخراج شدی؟
- پسر: بخاطر چند تا سوال علمی ساده که از معلم پرسیدم🙋🏻♂️
+ پدر: فقط به خاطر چند تا سوال؟! عجب معلم بی انصافی! حالا چه سوالاتی پرسیدی؟🤔
- پسر:
۱. وقتی برق میره، دقیقا کجا میره؟
۲. استامینوفن از کجا میدونه ما کجامون درد میکنه؟
۳. چرا از جمعه تا شنبه اینقدر کم طول میکشه ولی از شنبه تا جمعه اینقدر طول میکشه؟
۴. اینکه میگن این حرف بین خودمون باشه دقیقا کجا باید باشه؟
۵. پس کی این «حقوق بشر» رو میریزن به حسابمون؟
۶. آیا برای گرفتن شناسنامه المثنی، آوردن اصل شناسنامه هم لازمه؟
۷. آیا رو میز نهارخوری میشه شام هم خورد؟
۸. پشم شیشه رو هم مثل پشم گوسفند میچینن؟
۹. چرا جعبه پيتزا مربعه؟ اما خودش گرده؟ ولی موقع خوردن مثلثه؟!
+ پدر: همین که زندهای، خیلی بهت لطف کرده😂
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
پسره به مامانش میگه :سرم درد میکنه
میگه :چرا...؟؟؟
میگه :شاید تومور مغزی دارم...
میگه خفه شو ذلیل مرده... الهی زبونت لال شه... بمیری با اون حرف زدنت...
منظورش اینه که خدا نکنه عزیزم😂😂😂
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
👩🎤 یکی گره روسری شو شل کرد
رفت جلو دوربین
واسه لایک
یکی بند پوتینش رو سفت کرد
رفت رو مین
واسه خاک✨🍃
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده :
👈 غرور عابد
💎 امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندي نزد عابدي رفت و از او پرسيد: ((نماز تو چگونه است ؟!)).
عابد - از مثل من ، چنين پرسشي مي كنند؟ من سالها است به عبادت خدا اشتغال دارم .
دانشمند - گريه تو (از خوف خدا) چگونه است ؟
عابد - آنقدر گريه مي كنم كه اشكهايم به جريان مي افتد.
دانشمند - اگر (بجاي اينگونه گريه ) خنده بر لب داشته باشي و از خدا بترسي بهتر از گريه اي است كه همراه ترس از خدا در مورد كوتاهي در عمل ، داشته باشي ،
و اين را بدان عمل انساني كه گريه اين چنين دارد (و همراه خوف الهي نيست ) به سوي خدا بالا نمي رود (و قبول درگاه حق نمي گردد).
📗داستان دوستان شماره 59
@akhbarelafoor
😔 وقتی ناراحتی،
ميگن خدا اون بالا هست...
😔 وقتی نا اميدی،
ميگن اميدت به خدا باشه
🧳 وقتی مسافری،
ميگن خدا پشت و پناهت
🙇♂ وقتی مظلوم واقع باشی،
ميگن خدا جای حق نشسته
😴 وقتی گرفتاری،ميگن
خدا همه چيو درست ميکنه
🤔 وقتی هدفی تو دلت داری
ميگن از تو حرکت از خدا برکت
☝️ پس وقتی خدا حواسش به همه
و همه چی هست..ديگه غصه چرا؟؟
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده :
👈سزاي سخن چين
🔷 روزي شيري بيمار شد (با توجه به اينكه شير در ميان حيوانات ، سلطان آنها است ) همه درندگان از او عيادت كردند، غير از روباه .
گرگ نزد شير رفت و نسبت به روباه ، سخن چيني كرد، مثلاً گفت : اعليحضرتا، همه به ديدن تو آمده اند، ولي روباه نيامده است .
شير فرمان صادر كرد كه هر وقت روباه آمد، مرا با خبر كنيد، چيزي نگذشت كه روباه آمد، شير باخبر شد و به روباه گفت : ((چرا به ديدن من نيامدي اي فلان فلان شده )).
روباه گفت : من در جستجوي دارو براي درمان تو بودم .
شير گفت : حال بگو بدانم ، آيا داروئي پيدا كردي ؟
روباه گفت : ((آري ، غده اي در ساق پاي گرگ ، وجود دارد، سزاوار است كه آن غده ، بيرون آورده شود و آن را بخوري و خوب شوي )).
شير به گرگ حمله كرد و با چنگال خود، پاي گرگ را گرفت و غده را از پاي گرگ ، بيرون آورد.
روباه از آنجا گريخت ، گرگ در حالي كه از پايش خون مي ريخت ، روباه را در راه ديد،
روباه فوري به گرگ گفت : يا صاحب الخف الاحمر اذا قعدت عند الملوك فانظر ماذا يخرج من رأسك
((اي صاحب كفش قرمز وقتي نزد شاهان مي نشيني ، متوجه باش از سر و دهانت ، چه بيرون مي آيد؟))
📗داستان دوستان شماره 60
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده :
🍀عصا را اژدها خواهيم كرد
«حاج ملا علي كني» از علماي بزرگ و داراي نفوذ دوره ناصري بوده كه ناصرالدين شاه به او ارادتي كامل داشته است.
ملا علي كني در عين موقعيتي كه داشته است بسيار وارسته بوده و به امور دنيوي و تشريفات آن بياعتنا بوده است. از اين رو اكثر اوقات كه ناصرالدين شاه به زيارت او ميرفته است به ناچار روي حصير كهنه آن مرد خدا مينشسته است و براي مدتي، بزرگي و موقعيت سلطنت را از ياد ميبرد.
روزي ناصرالدين شاه از ملاعلي سؤال ميكرد كه طبق حديث شريف پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ: «علماء امتي افضل من انبياء بني اسرائيل» (علماي امت من از پيامبران بنياسرائيل برتر هستند) شما بايد دستكم همان كارهايي را كه انبياء بنياسرائيل ميكردند انجام دهيد. حال شما ميتوانيد مانند حضرت موسي عصائي را اژدها كنيد؟
حاج ملاعلي بدون تأمل ميگويد: بلي! اگر شما ادعاي فرعوني كنيد ما هم عصا را اژدها خواهيم كرد.
@akhbarelafoor
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤩 ..فشنگ رو قورت داده بود!!🥴😂
🎞 سیدخندان 😁
@akhbarelafoor
🔸️دوازدهم اردیبهشت روز معلم گرامی باد.
#عمران_عباسی #مدیر_میدان #قائمشهر #جویبار #سیمرغ #سوادکوه #سوادکوه_شمالی #گفتمان_عمران
┄┅☫🇮🇷 مدیرمیدان ☫┅┄
🔹️ ما به عمران می اندیشیم 🔹️
▫️گفتمان عمران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :🔻
🔸️گروه ایتا:کلیک نمایید
🔹️کانال تلگرام: کلیک نمایید
🔹️گروه تلگرام: کلیک نمایید
🔹️اینستاگرام: کلیک نمایید | کلیک نمایید
@goftemaneomran
🔶 جملاتی که با طلا باید نوشت
1 - باﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﺎﺭﺩ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﺮ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪ ! ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ! " ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ! "
2 - ﺍﻧﺴــﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑــﺰﺭﮒ ، ﺩﻭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧـــﺪ ! ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻰ ﮐﺸـــﺪ ﻭ ﭘﻨﻬـﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭ ﺁﺷﮑـﺎﺭ ﺍﺳﺖ !
3 - ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺑﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻭ ﺁﻫﻮ ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻫﻮﻫﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ! ﭼﻮﻥ: ﺷﯿﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺁﻫﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ! ﭘﺲ: " هدف ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ
4 - نعره ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﺮﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
5 - ﯾﮏ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺷﻤﻊ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻮﺭﺵ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ !
6 - ﻣﺸﮑﻞ ﻓﮑﺮ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ !
7 - کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود !
8 - شیر هم که باشی ... جلو جماعت گاو کم میاوری !
9 - اگر تمام شب را در حسرت خورشید گریه کنی فقط خود را از لذت دیدار ستاره ها محروم کرده ای
10 - و اما اخر اینکه خدایا حرف دل هیچ کس را بغض نکن
یادمان باشد با شکستن پای دیگران ، ما بهتر راه نخواهیم رفت
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎾 یه بازی آوردم مخصوص باجناقها
@akhbarelafoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانا خییییلی خوبن❤️
@akhbarelafoor