✳️ السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع
🌛 ذکر روز دوشنبه:
🌷 یا قاضی الحاجات🌷
🙏 صبح دوشنبه مون رو با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز می کنیم و صلوات امروزمون رو به پیشگاه دو نور چشم زهرا س و دو سید شباب اهل جنت ،امام حسن ع و امام حسین ع هدیه می کنیم.
🔰 به کانال اخبار #لفور بپیوندید 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نیایش_صبحگاهی:
📖 دعای جوشن صغیر | قسمت دوم :
🤲 خدایا !
🌸 چه بسیار متجاوزی که با نیرنگ هایش به من ستم کرد،
🌼و دام های شکارگیرش را در راهم نهاد،
🌺 و توجه جستجوگرانه اش را بر من گماشت،
🌸 و در کمین من نشست همچون کمین گذاردن درنده ای برای شکار خویش برای به دست آوردن فرصت مناسب درحالی که خوشرویی چاپلوسانه نشان داده
🌼 و به سختی گشاده رویی می نمود پس چون حیله گری نهادش، و زشتی پندار نهفته اش را آن هم بر زیان هم کیشش مشاهده نمودی درحالی که سپیده می کرد به امید آنکه در ستمش بر من هجوم آورد پس تو او را سرنگون ساختی
🌺 و ریشه اش را از بیخ و بن برکندی،
🌸 و او را در چاهی که برای من کنده بود و در ژرفای گودالش در انداختی،
🌼 و گونه اش را همپای خاک پایش قرار دادی،
🌺 و او را به تن و روزی اش سرگرم کردی،
🌸 و او را با سنگ خودش زدی،
🌼وو با زه کمان خودش خفه اش نمودی
🌺 و با سر نیزه های خودش هلاک کردی
🌸 و به رو به خاک مذلّت انداختی،
🌼 و حیله اش را به گردنش برگرداندی
🌺 و به بند پشیمانی گرفتارش کردی،
🌸 و به سبب حسرتش به باد فنایش دادی،
🌼 از این رو پس از کبر و نخوتش خوار و کوچک گشت،
🌺 و به دنبال گردن فرازی اش خوار و کوبیده شد،
🌸 و در بند دامی که روز گردن کشی اش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند اسیر شد،
🌼 و چه نزدیک بود پروردگارا اگر رحمتت نبود بر من فرود آید،
🌺 آنچه که دامن زندگی او را فرا گرفت،
🌸 پس تو را سپاس پروردگارا که توانای شکست ناپذیری،
🌼 و بردبار بدون شتابی،
🌺 بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،
🌸 و مرا بر نعمت هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده،
🔵 ادامه دارد...
#نیایش_صبحگاهی
#دعای_جوشن_صغیر
#قسمت_دوم
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#هرروزباشهدا :
🌹 در غسالخانه مشغول تطهیر بودیم که نوبت به غسل و کفن کردن یک شهید رسید.
هنوز زیپ کاور را باز نکرده بودیم که بوی گلاب همه جا پیچید
به کمک غسال ها گفتم: چرا به کاور گلاب زدید؟ بگذارید غسل بدهیم آن وقت گلاب می زنیم.
کمک غسال ها با تعجب نگاه کردند و گفتند: ما گلاب نزدیم!
اسم شهید را خواندم
"منوچهر (احمد) پلارک"
زیپ کاور را که باز کردم و پیکر را بیرون آوردیم، بوی گلاب مشامم را پر کرد.
فکر کردم قبلاً غسلش داده اند و اشتباهی شده.
دقت کردم دیدم نه، هنوز خاکی است
این شهید «غسیل الملائکه» بود
انگار ملائک قبل از من غسلش داده بودند...
راوی: از کارکنان بهشت زهرا (س) 💚
🌹 #شهیدسیداحمدپلارک 🕊
🌹 شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🌹
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌸#قال_الله تبارک و تعالی 🌸
🌺 مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
🔸 كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد
▫️و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مى آورد
▫️ و به سوى او بازگردانده مى شويد
👈آیه 240 سوره مبارکه بقره
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
💎 قال امیرالمؤمنین علی عليه السلام :
🔹 اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ، وَيَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ، وَيَسْمَعُ بِعَظْمٍ، وَيَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ.
💎 امام امیرالمومنین علی عليه السلام فرمود:
◻️از اين انسان تعجب كنيد كه
▫️با يك قطعه پيه مىبيند،
▫️با قطعه گوشتى سخن مىگويد
▫️با استخوانى مىشنود
▫️و از شكافى تنفس مىكند!
#نهج_البلاغه
#حکمت_هشتم
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📗 #داستان_آموزنده :
💎 على عليه السلام از عدالت مى گويد
يكى از خصوصيات حضرت على عليه السلام اين بود كه بيت المال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم مى كرد و بين مسلمانان تبعيض قائل نمى شد؛ اين امر باعث شده بود، برخى از طرفداران تبعيض و انحصار طلبها به معاويه بپيوندند.
🔷 عده اى از دوستان على عليه السلام به حضور حضرت رسيدند و گفتند:
- چنانچه افراد سياس و انحصار طلبها را با پول راضى كنى ، براى پيشرفت امور شايسته تر است . امام على عليه السلام از اين پيشنهاد خشمگين شد فرمود:
- آيا نظرتان اين است به كسانى كه تحت حكومت من هستند ظلم كنم و حق آنان را به ديگران بدهم و با تضيع حقوق آنان يارانى دور خود جمع نمايم ؟ به خدا سوگند! تا دنيا وجود دارد و آفتاب مى تابد و ستارگان در آسمان مى درخشند، اين كار را نخواهم كرد. اگر مال ، از آن خودم بود آن را به طور مساوى تقسيم مى كردم ، چه رسد به اينكه مال ، مال خداست .
سپس فرمود:
- اى مردم ! كسى كه كار نيك را در جاى نادرست انجام داد، چند روزى نزد افراد نااهل و تاريك دل مورد ستايش قرار مى گيرد و در دل ايشان محبت و دوستى مى آفريند؛ ولى اگر روزی حادثه بدى براى وى پيش بيايد و به ياريشان نيازمند شود، آنان بدترين و سرزنش كننده ترين دوستان خواهند شد.
📚بحار، ج 41، ص 108 و 111؛ نقل از داستانهاى بحارالانوار ج 1 ص 37 و 38.
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📗 حکایت #علامه_جعفری(ره) از جشن #غدیر :
💎 مرحوم #علامه_محمدتقی_جعفری نقل می کرد :
🔷 یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
محل برگزاری جشن،منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن،به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال،باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند.برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
عموم حضار به سید نگاهی تحقیرآمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند،سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند،گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
والهام من که چو ازخواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت: تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
ابن سینای زمان ص ۹۷-۱۰۲.
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🏴سالروز شهادت بانوی بزرگ اسلام، بنت حضرت امام موسیٰ کاظم(ع)، کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه سلامُ اللّٰه علیها را به حضرت ولیعصر(عجّ) و رهبر معظّم انقلاب و شیعیان و ارادتمندان آن حضرت تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📗 داستان " به آسمان رود و کار آفتاب کند " :
🌺🌺🌺✨تا انتها بخوانید لطفا لطفا👇 در مورد حضرت علی و مصرع دوم شعر ثروتمند هندی
🔹فاضل بزرگوار، سید جعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرضه مى دارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟
شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى.
چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد، به او بگو به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مى شود و عرضه مى دارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید؟
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید سخن همان است که گفتم.
اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن.
اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد تعجب مى کنند.
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند.
چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد.
طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید به آسمان رود و کار آفتاب کند.
راجه فورا پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.
از شخصى که کنار دستش بود پرسید چه خبر است؟
گفت مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
پیش خود گفت وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد.
همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژه خود نشست.
نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود (از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است.
یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد مى بندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید.
چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید شرح این داستان چیست؟
راجه گفت من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم.
یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم.
به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود.
به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد.
پیش خود گفتم حتما شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید.
دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
طلبه گفت مصراع اول چه بود؟
راجه گفت من گفته بودم به ذره گر نظر لطف بوتراب کند.
طلبه گفت مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
راجه سجده شکر کرد و خواند:
«به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»
وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق در حق عبد چه خواهد کرد؟
#حکایت
📚 منبع: عبرت آموز، حسین انصاریان
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زمانی که حتی یک موشک برای دفاع از خودمون در مقابل صدام نداشتیم، به ما از آینده ایران قدرتمند خبر میداد
انقدر به این وعده یقین داشت که انگار پیش چشمش امروز مارو میدیده❤️
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
🗓 تقویم تاریخ :
📆 امروز #دوشنبه
☀️ ۲۳ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۰ ربیعالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 ۱۴ اکتبر ۲۰۲۴ میلادی
☀️ رویدادهای #امروز در تقویم خورشیدی:
🔹به دستور وثوق الدوله رئیس الوزراء اداره نظمیه مشکوه الدوله و امین الوزراء و بهاء السلطنه را که متهم به اخلال در امر نان بودند توقیف نمود (1295ش)
🔸آغاز احداث راه آهن سراسری ایران (1306ش)
🔹به دنبال تأسیس بانک مرکزی ایران، جواهرات سلطنتی که پشتوانه اسکناس میباشد تحویل خزانه بانک مرکزی شد و از این #تاریخ بانک ملی ایران یک بانک تجارتی است.(1339ش)
🔸سفارتخانههای ایران و عراق در تهران و بغداد رسماً به کار پرداختند (1352ش)
🔹نمایندگان 16 کشور برای انجام مذاکره در مورد عضویت جمهوری خلق چین در بازی های آسیایی 1353 تهران وارد ایران شدند (1352ش)
🔸حداکثر ویزیت پزشکان 900 ریال تعیین شد (1354ش)
🔹ژنرال ضیاء الحق رئیس حکومت نظامی پاکستان برای یک دیدار غیررسمی کوتاه مدت وارد تهران شد و با شاه ملاقات نمود. ضیاء الحق در این دیدار تحولات اخیر پاکستان را با شاه در میان گذاشت (1356ش)
🔸لغو سانسور مطبوعات به وسیله دولت شریف امامی برای کم کردن اعتراضات (1357ش)
🔹عملیات کلاسیک دزفول توسط ارتش جمهوری اسلامی (1359ش)
🔸اشغال جاده آبادان - ماهشهر و تنگ شدن حلقه محاصره بیشتر آبادان (1359ش)
🔹شهادت شهید محمدرضا ضیائی (1359ش)
🔸شهادت عالم مجاهد "عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی" پنجمین شهید محراب در باختران (1361ش)
🔹شهادت شهید سیدمحمدصادق دشتی (1364ش)
🔸رحلت آیتاللَّه "سید مصطفی صفایی خوانساری" استاد برجسته حوزه علمیه قم (1371ش)
🌙 رویدادهای امروز در #تقویم هجری قمری:
◾️وفات کریمهی اهلبیت، حضرت فاطمهی معصومه (سلامالله علیها) در قم (201ق)
🔸تولد "نَرشَخی" دانشمند و نویسندهی شهیر (286ق)
🔹درگذشت "رضا قلی خان هدایت" رئیس مدرسهی دارالفنون (1288ق)
🔸به توپ بستن و تخریب گنبد مطهر حَرم حضرت امام رضا(ع) توسط سربازان روسی (۹ فروردین ۱۲۹۱ش) (1330ق)
🔹درگذشت سید محمد وحیدی (۲۳ تیر ۱۳۷۹ش) (1421ق)
🎄 رویدادهای مهم امروز در تقویم میلادی:
🔸تاجگذاری "کوروش هخامنشی" و آغاز سلسله پادشاهی هخامنشیان در ایران (539 ق.م)
🔹تصرف تنگه هرمز توسط دریاسالار پرتغالی آلفونس دا آلبوکرکی (آلبوکرک) (1515م)
🔸تولد "ویلیام پن" سیاستمدار و فیلسوف برجسته انگلیسی (1644م)
🔹آغاز به کار "کنگره تاریخی وین" در مورد اروپای پس از ناپلئون (1814م)
🔸تولد "دوایت آیزنهاور" سی و چهارمین رئیس جمهور امریکا (1890م)
🔹اعلام خروج آلمان از جامعه ملل توسط "آدولف هیتلر" دیکتاتور این کشور (1933م)
🔸مرگ مارشال "اروین رومل" فرمانده عالیرتبه ارتش آلمان (1944م)
🔹تشکیل سازمان بینالمللی استاندارد (1946م)
🔸حمله تروریستی صهیونیستهای مسلح به روستای فلسطینی قُبیه (1953م)
🔹درگذشت "جولْیوس نایرِرِه" سیاستمدار برجسته و رهبر پیشین تانزانیا (1999م)
🔸پینترهرولد پینتر، نمایشنامهنگار انگلیسی، برنده جایزه ادبی نوبل شد (2005م)
🔹روز جهانی استاندارد
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🌹 گفتار بیهوده
💎 امام علی(علیه السلام):
عبور امام به مردی افتاد که سخنان بیهوده بسیار می گفت.امام به او فرمود: ای مرد تو با این سخنان زیاد کارنامه ای را برای پروردگارت به وسیله فرشتگان محافظ می فرستی، پس سخنی بگو که سودت برساند نه که زیانت دهد...
📚آثار الصادقین/ج 9/ص25
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید