الموسوی از مقامات ارشد حزب الله: جنگ بعدی رژیم صهیونیستی با حزب الله آخرین جنگ خواهد بود.
@akhbarelafoor
🔆 #امام_رضا علیهالسلام:
💠 لا یَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایَا؛
❇️ هیچ بندهای حقیقت ایمانش را کامل نمیکند مگر اینکه در او سه خصلت باشد:
1️⃣دینشناسی،
2️⃣تدبر نیکو در زندگی،
3️⃣و شکیبایی در مصیبتها و بلاها.
📚 تحفالعقول، ص۴۴۶
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده:
👈یک لحظه آرزوی بد
✍️ مردی خانه بزرگی خرید.
مدتی نگذشت خانه اش آتش گرفت و سوخت.
رفت و خانه دیگری با قرض و زحمت خرید.
بعد از مدتی سیلی در شهر برخاست و تمام سیلاب شهر به خانه او ریخت و خانهاش فرو ریخت.
مرد را ترس برداشت و سراغ عارف شهر رفت و راز این همه بدبیاری و مصیبت را سوال کرد.
🔸ابوسعید ابوالخیر گفت :
خودت میدانی که اگر این همه مصیبت را آزمایش الهی بدانیم، از توان تو خارج است و در ثانی آزمایش مخصوص بندگان نیک اوست.
تمام این بلاها به خاطر یک لحظه آرزوی بدی است که از دلت گذشت و خوشحالی ثانیهای که بر تو وارد شده است.
روزی خانه مادرت بودی، از دلت گذشت که، خدایا مادرم پیر شده است و عمر خود را کرده است، کاش میمرد و من مال پدرم را زودتر تصاحب میکردم.
زمانی هم که مادرت از دنیا رفت، برای لحظهای شاد شدی که میتوانستی، خانه پدریات را بفروشی و خانه بزرگتری بخری. تمام این بلاها به خاطر این افکار توست.
🔸مرد گریست و سر در سجده گذاشت و گفت:
خدایا من فقط فکر عاق شدن کردم، با من چنین کردی اگر عاق میشدم چه میکردی؟؟!!
سر بر سجده گذاشت و توبه کرد.
@akhbarelafoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐏 داداش پاشو غلط کردم😂😂😂
@akhbarelafoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦆 مثلا میخوان از غرق شدن نجاتش بدن
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده :
👈 فقر از نگاه یک کودک ثروتمند
📗 روزی یک مرد ثروتمند پسر بچه ی کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن دو ، یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرتمان چه بود ؟
پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !
پدر پرسید : آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد : بله پدر !
و پدر پرسید :چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا .
ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد .
ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی داریم و آنها ستارگان را دارند .
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست.
با شنیدن حرفهای پسر زبان مرد بند آمده بود.
پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
@akhbarelafoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدوم شیر پاک خورده ای رفته اینا رو شیعه کرده؟؟!
😂😂😂
کم مونده سلام فرمانده رو هم بخونن😂
@akhbarelafoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به حاج آقا خمینی بگو همه دیدن و خریدنت، من ندیده خریدارت شدم...
🎞 سکانسی از فیلم «صبح اعدام» و عرض ارادت طیب حاج رضایی به امام (ره)
@akhbarelafoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ عجب دعایی
👈 با چه صدایی
از خدا همین چند بیت رو برای تک تک تون از خداوند آرزو دارم🤲♥️🌹
@akhbarelafoor
📗 #داستان_آموزنده :
👈 پیری و . . .
📗 پیرمرد، صدای زنگ را که شنید به سمت آیفون رفت و گوشی را برداشت؛
« بله؟»
صدای ناراحت مرد جوانی را شنید که: «آقا جلوی بچه تون رو بگیرید! یه تفنگ آب پاش دستش گرفته، از توی بالکن داره به مردم آب میپاشه!»
نگاهی به بالکن انداخت و جواب داد:
«شرمنده ام آقا! ببخشید! چشم! همین الان...» و در حالی که گوشی در دستش بود، با صدای بلند گفت:
«بچه! تو داری اونجا چه غلطی میکنی؟! بیا تو ببینم!»
گوشی را گذاشت. همانجا نشست، خنده اش را که حبس کرده بود، رها کرد و یک دل سیر خندید.
بعد چهار دست و پا به سمت صندلی راحتی اش رفت، تفنگ را برداشت و دوباره رفت توی بالکن...
@akhbarelafoor
😃 همیشه برا زندگیتون برنامه داشته باشید ...
من از همین الان واسه تعطیلات تابستان برنامه ریزی کردم تا ظهر بخوابم !!
😛
میخوام تلافی همه روزایی که ساعت هفت رفتم سرکار رو در بیارم 😁😁😁😁
@akhbarelafoor