eitaa logo
اخبار لفور
1.6هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
17.9هزار ویدیو
221 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه‌ ۱۵ ساله اسرائیل برای نفوذ به زنجیره تامین پیجرها شبکه ای‌بی‌سی به نقل از یک منبع اطلاعاتی آمریکا: 🔹اسرائیل در ساخت پیجرهای منفجر شده در لبنان، مشارکت داشته است. 🔹 برنامه‌ریزی اسرائیل برای این نوع نفوذ به زنجیره تأمین، حدود ۱۵ سال طول کشیده است. 🔹طرح اسرائیل شامل استفاده از شرکت‌های ساختگی و نفوذی از افسران اطلاعاتی برای تولید دستگاه‌های ارتباطی بی‌سیم (پیجر) بوده است. 🔹سازمان سیا از به کارگیری این روش به دلیل خطرات آن برای غیرنظامیان، تردید داشت. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
لبنان: پیجرها قبل از رسیدن به لبنان بمب‌گذاری شدند 🔹تحقیقات اولیه مقام‌های لبنانی درباره انفجار دستگاه‌های ارتباطی در این کشور در روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه نشان می‌دهد که این دستگاه‌ها قبل از رسیدن به لبنان بمب‌گذاری شده بودند. 🔹لبنان این مسئله را در نامه‌ای که به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرده خاطرنشان کرده است. خبرگزاری رویترز می‌گوید این نامه به رویت این رسانه رسیده است. 🔹مسئولان لبنان همچنین گفته‌اند که این دستگاه‌ها با ارسال پیام‌های الکترونیکی منفجر شده‌اند. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
رگبار باران و رعد و برق در اغلب مناطق کشور 🔺️امروز در آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، گیلان، مازندران، گلستان، زنجان، قزوین، البرز، تهران، سمنان، خراسان شمالی، خراسان رضوی و خراسان جنوبی، افزایش ابر، رگبار باران، رعدوبرق، وزش باد شدید موقت و در برخی نقاط خیزش گردوخاک پیش‌بینی می‌شود. 🔺️فردا در آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و اردبیل، گاهی افزایش ابر، بارش باران، رعد و برق و وزش باد شدید موقت و در گیلان، مازندران، گلستان و خراسان شمالی بارش پراکنده باران رخ خواهد داد. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مثال زیبا و تأمل برانگیز خداوند به آنها که در راه پروردگارشان انفاق می کنند. 🟢 مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ‌ 🔸مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند 🔹و در هر خوشه يكصد دانه باشد 🔹و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد،) دو يا چند برابر مى‌كند 🔹و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسيع و (به همه چيز) داناست. 📖‌ سوره مبارکه بقره آیه 261 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
📗 عنایت امام رصا علیه‌السلام به جیب‌بُر : ✅ توبه مردی جیب زن باعنایت حضرت امام رضا علیه السلام حمله داری از شهر ارومیه که سالی یک بار مسافر به مشهد می برد بدین صورت نقل کرد : مسافرت با ماشین تازه آغاز شده بود ؛ ماشین ، مسافر و بارش را یکجا سوار می کرد ، چرا که ماشین به صورت ماشین باری بود ، در قسمت بار هم مسافران را می نشاندند و هم بار آنها را به صورت متراکم می چیدند . من نزدیک به سی مسافر برای بردن به زیارت حضرت رضا علیه السلام پذیرفته بودم و قرار بود اوایل هفته بعد به جانب مشهد حرکت کنیم . شب چهارشنبه حضرت رضا علیه السلام را در خواب دیدم که با محبتی خاص به من فرمودند : در این سفر ابراهیم جیب بر را همراه خود بیاور . از خواب بیدار شدم در حالی که در تعجب بودم که چرا از من خواسته شده چنین شخص فاسق و فاجری را که در بین مردم بسیار بدنام است به مشهد ببرم ، فکر کردم خوابی که دیده ام صحیح نیست . شب بعد همان خواب را بدون کم و زیاد دیدم ، ولی باز توجه به آن ننمودم . شب سوم در عالم رؤیا حضرت رضا علیه السلام را خشمگین مشاهده کردم که با حالتی خاص به من فرمودند : . . . چرا در این زمینه اقدام نمی کنی ؟ روز جمعه به محلی که افراد شرور و گنهکار جمع می شدند رفتم ، ابراهیم را در میان آنان دیدم . نزدیک او رفته سلام کردم و از او برای زیارت مشهد دعوت نمودم . با شگفتی با دعوتم روبرو شد ، به من گفت : حرم حضرت رضا جای من آلوده نیست ، آنجا مرکز اجتماع اهل دل و پاکان است ، مرا از این سفر معاف دار . اصرار کردم و او نمی پذیرفت ، عاقبت با عصبانیت به من گفت : من خرجی این راه را ندارم ، فعلاً تمام سرمایه من سی ریال پول است ، آن هم پولی حرام که از کیسه پیرزن فقیری دستبرد زده ام ! به او گفتم : من از تو مخارج سفر نمی خواهم ، رفت و برگشت این سفر را مهمان منی . اصرارم مقبول افتاد ، آمدن به مشهد را پذیرفت ، قرار شد روز یکشنبه همراه با کاروان حرکت کند . کاروان به راه افتاد ، مسافران از بودن شخصی مانند ابراهیم جیب بر تعجب داشتند ، ولی احدی را جرأت سؤال و جواب نسبت به این مسافر نبود . ماشین باری همراه بار و مسافر در جاده خراب و خاکی به جانب کوی دوست در حرکت بود . نرسیده به منطقه زیدر که محلی ناامن و جای حمله ترکمن ها به زوّار بود ، عرض جادّه به وسیله قلدری ستمکار بسته شده بود . ماشین توقّف کرد ، راهزن بالا آمد ، خطاب به تمام مسافران گفت : آنچه پول دارید در این کیسه بریزید و در برابر من ایستادگی نکنید که شما را به قتل می رسانم ! پول راننده و تمام مسافران را گرفت ، سپس ماشین را ترک گفت . ماشین پس از ساعتی چند به محلّ زیدر رسید و کنار قهوه خانه نگاه داشت . مسافرین پیاده شدند ، کنار هم نشستند ، غم و اندوه جانکاهی بر آنان سایه انداخت ، بیش از همه راننده ناراحت بود ، می گفت : نه اینکه خرجی خود را ندارم ، بلکه از پول بنزین و دیگر مخارج ماشین هم محروم شدم ، رسیدن ما به مقصد بسیار مشکل به نظر می رسد . سپس از شدّت ناراحتی به گریه افتاد ، در میان بهت و حیرت مسافران ابراهیم جیب بر به راننده گفت : چه مقدار پول تو را آن راهزن برده ؟ راننده مبلغی را گفت ، ابراهیم آن مبلغ را به او پرداخت . سپس از بقیه مسافران به طور تک تک مبلغ ربوده شده آنان را پرسید و به هر کدام هر مبلغی را که می گفتند می پرداخت . در نهایت کار سی ریال باقی ماند که ابراهیم گفت : این هم مبلغ ربوده شده از من بود که سهم من است . همه شگفت زده شدند ، از او پرسیدند : این همه پول را از کجا آورده ای ؟ در پاسخ گفت : وقتی آن راهزن از همه شما پول گرفت و سپس مطمئن و آرام خواست از ماشین پیاده شود ، بی سر و صدا جیب او را زدم ، او پیاده شد ، و ماشین هم به سرعت به حرکت آمد و از منطقه دور گشت تا به اینجا رسید ، این پولهایی که به شما دادم پول خود شماست . حمله دار می گوید : بلند بلند گریستم . ابراهیم به من گفت : پول تو را هم که برگرداندم ، چرا گریه می کنی ؟ خوابم را که در سه شب پی در پی دیده بودم برای او گفتم و اعلام کردم من از فلسفه خواب بی خبر بودم تا الآن فهمیدم که دعوت حضرت رضا از تو بدون دلیل نبوده ، امام علیه السلام می خواست به وسیله تو این خطر را از ما دور کند . حال ابراهیم عوض شد ، انقلاب شدیدی به او دست داد ، به شدت گریست ، . . . سفر در حال خوشی پایان یافت ، همه به ارومیه برگشتیم ولی آن تائب باارزش ، مقیم کوی یار شد ! ✍️حضرت حجت السلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان به نقل از حضرت آیت الله بهاء الدینی رحمه الله 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
‌ یه جا رفتیم خواستگاری مادر دختره به مادرم گفت این شازده پسره که میخواد داماد من بشه آیا بیمه هست یا نه؟ مادرم گفت بله بیمه هست مگر دختر شما چقدر خطرناکه؟!😂 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش گناه داره ولش کن 😂😂 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
💠 بسیارخواندنی 👈قدرت و خواسته خدا ❎حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود ، مردی میان سال در زمین کشاورزی مشغول کار بود . حاکم بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستادو به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت : یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید حاکم از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد، بعد گفت : میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم پرسید : مرا می شناسی؟ بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود دوستت گفت :خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده تلافی همان کشیده ای که به من زدی. 👈فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد.... دراین از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
رفته بودیم خواستگارے، خانواده عروس گفتن : سه تیڪه از جهیزیه پاے دوماده ... ...لوازم آشپز خونه، لوازم برقے و لوازم چوبی... بابام گفت خسته نشین احتمالا دخترتون فقط با خودش دمپایے و ڪلیپس میاره😂 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
گر همی خواهی که گردی معتبر نام مردم جز به نیکویی مبر قوت نیکی نداری بد مکن بر وجود خود ستم بیحد مکن رو زبان از غیبت مردم ببند تا نه بینی دست و پای خود ببند هرکه از غیبت زبانش بسته نیست آن چنان کس از عقوبت رسته نیست 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
🌸 رنگِ خدا 🌸 👤 ما تو زندگی، خواه ناخواه از محیط اطرافِ خودمون تاثیر می‌گیریم، و اصطلاحاً به خودمون رنگ می‌گیریم 😍 امّا چه بهتر که از بین همه‌ی این رنگها، رنگ خدایی بگیریم و این سفارش قرآن کریم است 🔰 سوره‌ مبارکه بقره، آیه ﴿۱۳۸﴾ 〖صِبْغَةَ اللَّهِ، وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً〗 🌷【رنگ خدایی بپذیرید! و چه رنگی از رنگِ خدایی بهتر است؟!】 📺 فیلمای سیاه و سفید رو دیدی؟ دیدنشون به هیچ عنوان لطف تماشای یه فیلم رنگی رو نداره... 📛 هر چی غیر خدا، هر چقدرم رنگی به نظر بیاد، باز در برابر رنگ خدا سیاه و سفیده... ⚠️ نذاریم زندگیمون با غفلت سیاه و سفید شه... رنگش کنیم... 🌈 رنگِ خدا 🔰 خیلی راحت می‌تونیم نیّت‌هامون رو خدایی کنیم، و به همه‌ی کارهامون رنگ خدایی بزنیم ✴️ مثلاً هر وقت میخوایم صورتمون رو بشوریم، قصد وضو کنیم و وضو بگیریم. 👈 اینطوری هم دست و صورتمون رو شستیم، و هم عبادت کردیم. ✴️ هر وقت میخوایم بشینیم، مثل پیامبر (صلی الله علیه وآله ) رو به قبله بنشینیم. 👈 هم نشستیم، و هم یاد خدا بودیم. ✴️ اگر میخوایم درس بخونیم، به جای مدرک و مقام، برای رضایِ خدا درس بخونیم، که به دینِ خدا خدمتی بکنیم. 👈 هم درس خوندیم، و هم عبادت کردیم. ✴️ اگر میخوایم برای خانواده‌مون لباس نو بخریم، به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی بخریم. 👈 هم خرید کردیم، و هم عبادت 🔔 و خلاصه اینکه، تو هر کار کوچیک و بزرگی که انجام میدیم، یه ردّ پایی از خدا باشه درس می‌خونیم 👈 برای خدا کار می‌کنیم 👈 برای خدا زندگی می‌کنیم 👈 برای خدا نفس می‌کشیم 👈 برای خدا 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
☎️ ديروز حوصله م سر رفته بود زنگ زدم 118 گفتم: شماره اديسون لطفا! اونم يه شماره بهم داد!!! منم به اون شماره زنگ زدم. اونم جواب داد و گفت: بیمارستان روانپزشکی آزادی بفرمائيد! 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.