🌷 سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیافتیم ... سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند...
فرا رسیدن هفته
🇮🇷 "دفاع مقدس" 🇮🇷
بر بازماندگان شهــــــــدا، رزمنــــــدگان، جانبازان و همــه ملت ایران گرامــــــــی باد🇮🇷
✅ وادی عرفان، وادی خود نمایی، وادی سر و صدا، وادی جار و جنجال و وادی منم منم زدن و خود ستایی نیست.
✅ شاگرد باید این مسائل را از همان اول در برابر استاد تمرین کند... و به جای اینکه گوش باشد،[اگر] زبان شود... دیگر فرصتی برای استاد باقی نمی ماند که دست او را بگیرد.
📘گزیده ای از کتاب #ادب_سیر (شرح نامه ای عرفانی از آیت الله سعادت پرور ره)
✅از امام زين العابدين(عليه السلام ) روايت شده كه فرموده است:
🔻آگاه باشيد كه هر بنده اي چهار چشم دارد؛ ذو چشم كه با آن امر دين و
دنياي خود را مي بيند و دو چشم كه با آن امر آخرت خود را نگاه مي كند.
🔻پس هر گاه خداوند خير بنده اي را بخواهد دو چشم دلش را باز مي كند و
امر پنهان آخرتش را به او نشان مي دهد و اگر خداوند چيزي غير از آن براي بنده ي خود بخواهد قلب او را با همان چيزهايي كه دارد وا مي
گذارد.
🔴 رهبر انقلاب : هیچگونه مذاکره و در هیچ سطحی بین ایران و آمریکا اتفاق نخواهد افتاد،مذاکره با آمریکا یعنی تحمیل خواستههای آنان بر جمهوری اسلامی ،مذاکره یعنی نمایش موفقیت سیاست #فشار_حداکثری آمریکا./۹۸/۶/۲۶
🔵 امام خمینی(ره) :ما ذلت را نخواهیم پذیرفت برای خاطر اینکه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشیم. شرافتی نیست رابطه داشتن با امثال آمریکا. دولت #آمریکا این است که دارید میبینید که مظلوم را در هر جا پیدا میکند پوست میکند. هر جا بتواند میرود و بمب سرشان میریزد. هر چه بتواند ذخایر ملتها را میبرد. ما بخواهیم روابط با اینها داشته باشیم؟ بهتر این است که ما با اینها روابط نداشته باشیم./ ۲۶ آذر ۱۳۵۸
آیت الله حق شناس(ره):
در قتل من ای مه بکش آهسته کمان را
حیف است که پیکان تو بیرون رود از دل
یعنی من همیشه می خواهم در ابتلای تو باشم.
خدا رحمت کند آقای مطهری را که فرمودند: تو تصوّر می کنی محبت خدای عزیز این است که تو کباب و جوجه داشته باشی؟!
امّا پروردگار بنده ی نازپرورده را نمی خواهد تربیت کند؛
«إنَّ اللهَ إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلَاءَ غَتّا».
نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلا کِش باشد.
✅اقسام توبه
🔹امام صادق(عليه السلام) میفرمایند:
🔻توبه ی پيامبران از آشفتگی ضمير و اضطراب باطن است
🔻توبه ی اوليای الهی از شكل گيری خواطر منفی است
🔻توبه ی اصفيا از كدورت نفسهاست
🔻توبه ی خواص از اشتغال به غير او است
🔻و توبه ی مردم عادی از گناهان
است.
علوم تجربی کاری جز زنده نگه داشتن انسان ندارند. اما اگر انسان ، زنده ماندن برایش اصالت پیدا کند و نه کیفیت زیستن ، تفاوتی با سوسک و موش ندارد!
سخنی ازبزرگان
شهادت بزرگ مرد مناجات،
سید سجده کننده آل طه،
امام عابدان و عارفان،
امام زين العابدين (ع)
بر عاشقان آن حضرت
تسلیت باد!🙏
آدم عجیبه، وقتی آدم گرگ بشه هیچ گرگی به پاش نمیرسه... وقتی آدم درّنده بشه هیچ حیوان وحشی ای به پای آدمی که درنده بشه نمیرسه...
خیلی از ماها فرعونی درونمان وجود دارد ولی هنوز مصرمان کوچک است، خیلی این حرف حکیمانه است، یعنی اگر یک مصری به اندازه همان فرعون گیر ما بیاید فرعونیتش را داریم ولی فعلا الان مصرمان کوچک است... بعبارتی همان ضرب المثل خودمان که آب گیر نیاورده است و الّا شنا گر قابلی است. مصر بعضی ها در حد خانه خودشون است، آنجا فرعونیت دارند، خانه را جهنم می کنند ...
🔸یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه میرفتم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد و از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسهام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساستر کرده بود.
🔹وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی میکرد و ما هم از سر و کولش بالا میرفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم، به آشپزخانه رفتم تا برای پدرغذا بیاورم. پدر گفت: زهرا برنامهات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامهای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانیام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد، میدانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمیکند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه.
🔸اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل میزند، آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا میکرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود. برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم، ناگهان از خواب پریدم. اما وقتی خاله برایم آب آورد دوباره آرام گرفتم و خوابیدم.
🔹صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده میکردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانیام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود، وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود، خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم و تاکید کردم که به کسی نگوید. پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: "اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی" و امضا کرده بود.
🔸آیت الله خزعلی از دوستان شهید بودند. ایشان از ما خواستند تا مدتی، موضوع را پیش کسی مطرح نکنیم. علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمیباشد.
🔻نسخه اصلی این نامه در موزه شهدای تهران نگهداری میشود.
#شهید_سیدمجتبی_صالحی
#خاطرات_شهدا