😌«حُسن ظن» تا چه حد؟ به کدام شرط؟😌
🌿...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي: «يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.»»
📚الكافي، ج۸، ص۱۴۷
🌿محمد بن فضيل میگويد:
🔷به امام كاظم عليهالسلام عرض كردم:
🔹«فدايتان شوم! درمورد يكى از برادرانم چيزى شنيدهام، كه برايم ناخوشايند است.
🔹از خودش دراينباره پرسيدم، انكار كرد، درحالىكه گروهى مورد اطمينان، این خبر را به من دادهاند.»
🔶امام کاظم، عليهالسلام، فرمودند:
🔸«اى محمّد! شنيدهها و ديدههايت را درباره برادرت نادرست و دروغ شمار.
🔸حتی اگر پنجاه نفر نزد تو (درمورد برادرت) سوگند خوردند و برادرت سخنى بر خلاف آنان گفت، (باز هم) سخن برادرت را راست شمار و حرف آنان (آن پنجاه نفر) را دروغ بدان.
🔸سخنى دربارهی او پخش نكن كه (با آن) او را سرافكنده و بیآبرو سازی و حيثيّتش را بر باد دهی.
👈که دراینصورت از کسانی خواهی بود که خداوند در کتابش میفرماید:
📖«بهراستی کسانی که دوست دارند کارهای زشت را در مورد کسانی که ایمان آوردهاند پخش کنند، عذابی دردناک برایشان خواهد بود.»»
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✳️❌نتیجه مدار با افراد شَرور
🔹خداى تعالى به شعيب پيامبر وحى فرمود:
من #صد_هزار_نفر از قوم تو را عذاب خواهم كرد.
#چهل_هزار_نفر از افراد شَرور و بد کار، #شصت_هزار_نفر از افراد نیک و برگزیده.
شعيب عرض كرد:پروردگارا! بدكاران سزاوارند اما نيكان چرا؟
🔸خداى عز و جل به او وحى فرمود:
آنان با گنهكاران مدار کردند و راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نيامدند.(1)
🌴ترحُّم بر پلنگ تیز دندان
🌴ستم کاری بُود برگوسفندان
📚1-اصول کافی ج5 ص 56
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از صبغه الله
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اگر تهذیب در کار نباشد ...
📌لزوم سلوک الله و تهذیب نفس در کنار فقه
@sebghatallaah
هدایت شده از صبغه الله
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی از یک لات و یک عالم🌸🍃
#استاد_انصاریان
@sebghatallaah
هدایت شده از صبغه الله
قرهی احتضار.mp3
2.58M
هدایت شده از دُختَــــرونِــــــــه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روستایی در فرانسه که همه ساکنان آن مسلمان شده و به مذهب شیعه گرویده اند و منتظر ظهور امام زمان علیه السلام هستند.
@Midanesti
هدایت شده از آرشیو صوتی
4_5895232158703813892.mp3
21.19M
کتاب #صوتی
#سلام_بر_ابراهیم_جلد_یک
قسمت : ۳
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
ایتا
@ketab_film_defaa_mogaddas
🌸امـام علـى عليهالسلام🌸
✨مردى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت:
به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نيز دوستم بدارند، و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند.
✨حضرت فرمود:
«اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد:
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش.
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز.
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده.
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن.
❤️بحار الأنوار ج 85 ص 164 ح 12❤️
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 داستان کوتاه😜
مردی در کنار چاه #زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟
زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند!
مرد که بسیار #وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم.
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از #چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت، مرد باتعجب پرسید: چرا چنین کردی؟
🔻زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.😢
در این هنگام زن خطاب به مرد گفت:
این است #زیرکی زنان!
اگر #اذیتشان کنی تو را به کام #مرگ میکشند و اگر #احترامشان کنی #خوشبختت میکنند.
🔻 #شیطان که با فرزندش نظاره گر ماجرا بود در حالیکه سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت: خاک بر سرت، یاد بگیر...!
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✳️#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈داستان عبرت انگيز مكافات باغداران
در قرآن، در سوره قلم از آيه 16 تا 33، ماجراى سوختن باغى پربار بر اثر صاعقه مرگبار آسمانى سخن به ميان آمده، كه به عنوان مكافات عمل صاحبان باغ بود، از اين رو كه از دادن حق تهیدستان، خوددارى كردند، داستان از این قرار است که:
در زمانهاى گذشته، قبل از اسلام، در سرزمين يمن، در حدود چهار فرسخى شهر صنعا، روستايى به نام «صروان» یا «ضروان» وجود داشت، در اين روستا يك باغ بسيار عالى و پر درخت داراى ميوه، و محصولات غذايى وجود داشت، صاحب اين باغ جوانمردى سخاوتمند و خداشناس بود، و به قدرى به فقراء و نيازمندان توجه داشت كه از محصول آن باغ به اندازه نياز خود بر مى داشت و بقيه را در بين نيازمندان تقسيم مى كرد.
نيازمندان همواره دعاگوى او بودند، و آن باغ سال به سال رونق بيشترى داشت، و مستمندان عادت كرده بودند كه در فصل چيدن محصول، به آن باغ بروند، و حق خود را از صاحبش بگيرند، صاحب باغ نيز با كمال خوشرويى دست خالىِ آنها را پر مى كرد.
اين مرد ربانى گه گاه كه فرصت به دست مى آمد، فرزندان خود را به گرد خود جمع مى كرد، و به آنها پند و اندرز مى داد و سفارش هاى شايسته اى مى كرد، به ويژه در مورد نيازمندان، سفارش زيادترى مى نمود كه: براى كسب رضاى خدا حتماً به آنها توجه كنيد و از محصول باغ و كشتزار به آنها به قدر نيازشان بدهيد. حتى در آخر عمر با وصيت خود، بيشتر تأكيد كرد كه مبادا مستمندان را محروم كنيد.
اما افسوس كه آنها گوش شنوا نداشتند، و غرور و غفلت، آنها را از شنيدن و عمل كردن به نصيحت هاى مهرانگيز پدر باز مى داشت. سرانجام اجل اين مرد خدا سر رسيد و از دنيا رفت، باغ به دست فرزندان او افتاد.
آن هانصيحت هاى پدر را به باد فراموشى سپردند، حتى با يكديگر هم سوگند شدند كه محصول باغ را براى خود ضبط كنند و چيزى به نيازمندان ندهند و به هم مى گفتند: ما عيالوار هستيم، و محصول باغ و كشتزار بايد براى هزينه زندگى خودمان باشد، به قدرى در اين تصميمشان جدى بودند كه حتى ان شاء الله نگفتند.
هنگامى كه فصل چيدن محصول فرا رسيد، با هم پيمان بستند كه صبح زود دور از انظار نيازمندان ميوه هاى باغ را بچينند. نيازمندان طبق معمول عصرِ پدر آنها، به باغ سر مى زدند، به اميد آن كه حق آنها داده شود، ولى محروم بر مى گشتند.
خداوند بر آن باغداران بخيل و دنياپرست و مغرور غضب كرد، نيمه هاى شب صاعقه اى مرگبار را به سوى آن باغ فرستاد، آن صاعقه چنان درختان آن باغ را سوزانيد كه آن باغ سرسبز و خرم را همچون شب سياه ظلمانى كرد، و چيزى از آن باغ، جز مشتى خاكستر باقى نماند.
باغداران از همه جا بى خبر، صبح زود همديگر را صدا زدند و براى چيدن محصول به سوى باغ روانه شدند، در مسير راه آهسته به همديگر مى گفتند: مواظب باشيد كه امروز حتى يك نفر فقير به طرف باغ نيايد. وقتى كه به باغ رسيدند، مشتى زغال و خاكستر ديدند، همه چيز را دگرگون شده يافتند، به قدرى كه گيج شدند و باور نمى كردند و گفتند: ما راه را گم كرده ايم.
يكى از برادران كه از همه عاقل تر بود به آنها گفت: آيا من به شما نگفتم كه تسبيح خدا كنيد. آنها كه باد غرورشان خالى شده بود به تسبيح خدا پرداختند و خود را ظالم و مقصر خواندند و همديگر را سرزنش مى كردند و فرياد مى زدند: اى واى بر ما كه طغيانگر بوديم.
اين عذاب ناگهانى، باغداران را آن چنان تكان داد كه عبرت گرفتند به خصوص با نصيحت يكى از برادران كه عاقل تر بود آنها از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند، و دل به خدا بستند و گفتند: اميدواريم كه خداوند بهتر از آن باغ را به ما عنايت فرمايد.
از عبدالله بن مسعود نقل شده كه: وقتى آنها توبه حقيقى كردند، و خداوند صداقت آنها را دانست، باغ سرسبز و خرمى به نام حَيَوان زنده و پرنشاط به آنها عطا كرد كه درختان بسيار پربار با ميوه هاى بسيار عالى داشت، به طورى كه دانه هاى خوشه هاى انگور آن باغ، آن قدر بزرگ و چشمگير بود كه نظير آن را كسى نديده بود.
📗 #قصه_های_قرآن
✍ محمد محمدی اشتهاردی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
▫️ ﷽
✍امام حسن(ع) - مدح
نبی شوکت علی هیبت تبارک بر چنین خلقت
نماز شکر می خواند علی از بهر این نعمت
نکو صورت نکو سیرت یرید الله لِیُذهب عَنه'
و جبریل آیه می خواند نهد بر پای او صورت
پیمبر خوانده قد قامت اذان می گوید آن ساعت
به گوشش نغمه ای جاری به کامَش قصه ی تربت
و دشمن از چنین سرعت به میدان گشته در حیرت
جمل پی می کند بابا' بنازد بر چنین جرات
عسل می ریزد از نامش خدا پرکرده خود جامش
چو شیران جملگی رامش و امرش واجب الطاعت
سلیمان مور در پیشش و خورشید و قمر خویشش
گدایان را ببخشد او هم از مُکنت هم از دولت
حسن عباس حیدر را به درس زندگی سرمشق
و مشق نیزه و شمشیر و گاهی تیر و هم غیرت
چنین مژده رسید از حق که هرکس محرم او شد
ز دست ساقی کوثر بنوشد جرعه بی نوبت
#سید_علی_حسینی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️فضائل امام حسن عليه السلام❤️
❤ امام زين العابدين عليه السلام:
🔹️حسن بن على بن ابى طالب عليهما السلام عابدترين و زاهدترين و بافضيلتترين مردم روزگار خود بود.
🔸️هرگاه حج مىرفت پياده و گاه با پاى برهنه مىرفت؛
🔹️هرگاه سخن از مرگ به ميان مىآمد مىگريست؛
🔸️هرگاه سخن از قبر به ميان مىآمد مىگريست؛
🔹️هرگاه سخن از قيامت و رستاخيز به ميان مىآمد مىگريست؛
🔸️هرگاه از گذشتن بر صراط ياد مىشد مىگريست؛
🔹️هرگاه از حاضر شدن در دادگاه عدل الهى سخن به ميان مىآمد،چنان صيحهاى مىزد كه بر اثر آن از هوش مىرفت؛
🔸️هرگاه به نماز مىايستاد بدنش در پيشگاه پروردگارش عزّوجلّ،مىلرزيد؛
🔹️هرگاه از بهشت و دوزخ سخن به ميان مىآمد،مانند مارگزيده به خود مىپيچيد و بهشت را از خداوند مسئلت مىكرد و از آتش دوزخ به او پناه مىبرد.
📘 میزان الحکمه/ج۱/ص۳۲۱
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✍قیصر امین پور چه زیبا گفت :
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
"ببخشید"
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
" ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ "
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ:
" ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ....
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ....
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ....
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ...
آدمها را بفهمید،
دل، آلزایمر نمی گیرد.
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴#گوش_و_پند
🗣نقل میکنند که روزی پادشاهی دستور داد که کله پاچهای برای نهار او فراهم آورند و زمانی که به سفره نشستند سلطان فرمود در این کله پاچه اندرزها نهفته است.
سپس لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمود و گفت که اگر میخواهید حکومتتان جاودانه باشد سعی کنید
🎐 اول جامعه را از مغز تهی کنید ، سپس زبان را نوش جان کرد و فرمود اگر میخواهید به راحتی حکمرانی کنید زبان جامعه را کوتاه و ساکت کنید و بعد چشم ها و بناگوش را خورد و فرمود برای این که ملتی را کنترل کنید بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند زیاد بشنوند
⛱وزير عرض کرد قربانت حکمتها بسیار حکیمانه بودند اما جواب شکم ما پس چه میشود؟ ذات ملوكانه دستی بر سبيل های چربش کشید و فرمود شما پاچه بخورید تا بتوانید برای تداوم حکومت پاچهخواری را میان مردم رواج دهید !
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌟چارلى چاپلين : پس از عمری فقر، به ثروت وشهرت رسیدم.
👈 و آموختم كه :
✍ با پول میتوان ساعت خريد، ولى زمان نه.
✍ميتوان مقام خريد، ولى احترام نه.
✍ميتوان كتاب خريد، ولى دانش نه.
✍ميتوان دارو خريد، ولى سلامتى نه.
✍میتوان رختخواب خرید، ولی خواب راحت نه.
✍ارزش آدمها به دارایی نیست، به معرفت آنهاست.
❤️مثبت➕فڪرڪنید❤️
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از کلام ناب معصومین علیهم السلام
ای تو با قلبم صمیمی یا حسن
تو کریم بن کریمی یا حسن
داری از زهرا نشان یا مجتبی
مهربانی دل رحیمی یا حسن
💝میلاد کریم اهل بیت مبارک💝
🆔 @kalam_masoom
هدایت شده از کلام ناب معصومین علیهم السلام
🌺امام حسن مجتبی عليه السلام :
بزرگوارى، احسان كردن داوطلبانه است و دَهِش پيش از خواهش.
📚 ميزان الحكمه ج10 ص88
🌸 ولادت با سعادت امام حسن علیه السلام بر شما مبارک🌸
🆔 @kalam_masoom
هدایت شده از کلام ناب معصومین علیهم السلام
1_10775531.mp3
9.75M
🎼 چشمه ی محبت تو جاری توی قلب منه
🎙 مهدی رسولی
#میلاد_امام_حسن_علیه السلام مبارک 🌺🌺
🆔 @kalam_masoom
هدایت شده از کلام ناب معصومین علیهم السلام
🌺🌺امام حسن مجتبی علیه السّلام :
کسی که کارهای نیک خود را میشمارد، احسان و کرامتش را از بین میبرد.
📚(بحار الانوار، ج 74، ص 417)
🌺میلاد امام حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت تهنیت باد.🌺
🆔 @kalam_masoom
هدایت شده از کلام ناب معصومین علیهم السلام
💎امام حسن مجتبی علیه السلام:
همانا محبت و دوستی ما اهل بیت سبب ریزش گناهان می شود همان گونه که وزش باد،برگ درختان را می ریزد.
📚 بحارالانوار،ج۴۴،ص۲۳
🆔 @kalam_masoom
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
مژدهای میرسد اکنون به همه، اهل دلا
آمده ماه علی نیمه ی این ماه خدا
شادی و شور و شعف پر شده برروی زمین
گشته میلاد گل سرسبد جود و سخا
🌹میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک
@Nahjolbalagheeiha
✳️ ازدواج یوسف و زلیخا
هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام به سلطنت مصر رسید، چون در سالهای قحطی عزیز مصر فوت کرده بود زلیخا کم کم فقیر گردید، چشمانش کور شد، به علت فقر و کوری بر سر راه می نشست و از مردم برای گذران خود گدایی می کرد.
به او پیشنهاد کردند، خوب است از ملک بخواهی به تو عنایتی کند سالها خدمت او می کردی. شاید به پاس خدمات و محبتهای گذشته به رحم نماید. ولی باز هم عده ای او را از این کار منع می کردند که ممکن است به واسطه عشق ورزی و هوا پرستی ای که نسبت به او داشتی تا به زندان افتاد و آن همه رنج کشید خاطرات گذشته برایش تجدید شود و تو را کیفر نماید. زلیخا گفت: یوسفی را که من می شناسم آن قدر کریم و بردبار است که هرگز با من آن معامله را نخواهد کرد.
روزی بر سر راه او بر یک بلندی نشست. (هر وقت حضرت یوسف علیه السلام خارج می شد جمعیت کثیری از رجال و بزرگان مصر با او همراه بودند) زلیخا همین که احساس کرد یوسف نزدیک او رسید گفت: «سبحان من جعل الملوک عبیداً بمعصیتهم و العبید ملوکا بطاعتهم» پاک و منزه است خداوندی که پادشاهان را به واسطه نافرمانی بنده می کند و بندگان را بر اثر اطاعت و فرمان برداری پادشاه می نماید.
یوسف علیه السلام پرسید: تو کیستی. گفت: همان کسی که از جان، تو را خدمت می کرد و آنی از یاد تو غافل نمی شد هوا پرست بود، به کیفر اعمال بد خود به این روز افتاده که از مردم برای گذران زندگی گدایی می کند که برخی به او ترحم می کنند و برخی نمی کنند. بعد از عزیز اولین شخص مصر بود و اینک ذلیل ترین افراد، این است جزای گنهکاران.
یوسف گریه زیادی کرد و بعد پرسید: آیا هنوز چیزی از عشق و علاقه نسبت به من در قلبت باقی مانده؟ گفت: آری، به خدای ابراهیم قسم، یک نگاه به صورت تو، بیش از تمام دنیا برای من ارزش دارد که سطح آن را طلا و نقره گرفته باشند. یوسف پرسید: زلیخا چه تو را به این عشق واداشت؟ گفت: زیبایی تو. یوسف گفت: پس چه خواهی کرد اگر پیامبر آخرالزمان را ببینی که از من زیباتر و خوش خوتر و با سخاوت تر است که نامش محمد صلی الله علیه و آله است؟
زلیخا گفت: راست می گویی. یوسف علیه السلام پرسید تو که او را ندیده ای، از کجا تصدیق می کنی؟ گفت همین که نامش را بردی محبتش در قلبم واقع شد. خداوند به یوسف وحی کرد زلیخا راست می گوید ما نیز او را به واسطه علاقه و محبتی که به پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله دارد، دوست داریم و به این خاطر تو با زلیخا ازدواج کن. آن روز یوسف به زلیخا چیزی نگفت و رفت.
روز بعد به وسیله شخصی به او پیغام داد که اگر میل داری تو را به ازدواج خود درآورم. زلیخا گفت: می دانم که ملک مرا مسخره می نماید، آن وقت که جوان و زیبا بودم مرا از خود دور کرد، اکنون که پیر و بینوا و کور شده ام مرا می گیرد؟!
حضرت یوسف علیه السلام دستور داد آماده ازدواج شود و به گفته خود وفا کرد شبی که خواست عروسی کند به نماز ایستاد، دو رکعت نماز خواند خدا را به اسم اعظمش قسم داد. خداوند جوانی و شادابی زلیخا را به او باز گرداند، چشمانش شفا یافت، مانند همان زمانی که به او عشق می ورزید، در آن شب یوسف او را دختری بکر یافت، خداوند دو پسر از زلیخا به یوسف داد، با هم به خوشی زندگی کردند تا مرگ بین آنها جدایی انداخت.
هنگامی که یوسف علیه السلام مالک خزاین زمین شد با گرسنگی بسر می برد و نان جو می خورد، به او می گفتند با این که خزینه های زمین در دست توست به گرسنگی می گذرانی؟ می گفت می ترسم سیر شوم و گرسنگان را فراموش نمایم.
📗 #بحارالانوار، ج 12 ص 282
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g