کلاس دوم ابتدایی که بودم یه بار املا داشتیم و من نمره م ۱۹ شده بود. با دوستم که سر شاگرد اول شدن رقابت شدید داشتیم املامون رو چک میکردیم. من یه غلط املایی دیگه داشتم که پرواز رو پروانه نوشته بودم و معلم اونو غلط محسوب نکرده بود یا ندیده بود.
دوستم هم نمره ش ۱۹ شده بود و از این خوشحال بود که تعداد غلط های من بیشتر شده و نمره ی اون بیشتر میشه. تو دلم میخواستم همون نمره ۱۹ رو داشته باشم و نشون معلم ندم ولی بعد کلنجار رفتن با خودم املامو بردم نشون معلم دادم و گفتم من ۱۸ میشم شما یه غلط کم گرفتین. معلممون خندید و نمره ۱۹ رو خط زد و بهم ۲۰ داد!
۲۳ سال از اون خاطره میگذره ولی بعد اون زنگ املا، سر هر تصمیم سخت انتخاب بین دروغ و صداقت، همیشه #صداقت رو انتخاب کردم. درسته خیلی چیزا رو سر همین صداقت از دست دادم ولی بعدش به خودم نمره ۲۰ رو دادم و به راهم ادامه دادم.
✍بابت این درس بزرگ از خانوم حسنی عزیز ممنونم و بهترین ها رو براشون آرزومندم، همیشه.
#خاطرات_شیرین
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا . دنبال کنید
https://sapp.ir/sm.shadmehr
@noktahhayakhob
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️ شهر بانوی مسلمان ❤️
💎قطب راوندى قدس سره در كتاب ارزشمند «خرائج» مى نويسد: جابر گويد: امام باقرعليه السلام مى فرمود:
هنگامى كه دختر يزد جرد بن شهريار، آخرين پادشاه سلسله ساسانى را اسير كرده و وارد شهر مدينه كردند، دختران مدينه به پشت بامها رفته و به تماشاى او پرداختند، وقتى او را وارد مجلس عمر نمودند، از نور و پرتو جمالش مجلس روشن گشت، وقتى چشمش به عمر افتاد، گفت: پيروز باد هرمز.
عمر اين سخن را شنيد، خشمگين شده و گفت: اين كافر مرا دشمنام مى دهد، و تصميم گرفت او را مجازات نمايد.
🔹امير مؤمنان على عليه السلام كه شاهد اين منظره بود رو به عمر كرد و فرمود: چيزى را كه نمى دانى انكار نكن!
عمر دستور داد كه تا او را در معرض فروش قرار داده و به همه اعلان نمايند.
🔸امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
لايجوز بيع بنات الملوك وإن كنّ كافرات ولكن أعرض عليها أن تختار رجلاً من المسلمين حتّى تتزوّج منه، وتحسب صداقها عليه من عطائه من بيت المال يقوم مقام الثمن.
🔹دختران پادشاهان را نبايد فروخت، گر چه كافر باشند. او را مخيّر كن تا يكى از مسلمانان را برگزيند و با او ازدواج نمايد. و مهريّه او را از سهم آن مرد، از بيت المال حساب كن كه به جاى قيمتش باشد.
عمر گفت: چنين مى كنم، آنگاه به آن بانو گفت: يكى از مسلمانان را به عنوان شوهر انتخاب كن.
آن بانوى بزرگوار دورى زد وامام حسين عليه السلام. را انتخاب نمود.
🔸امير مؤمنان على عليه السلام به او فرمود: چه نام دارى اى كنيزك؟
گفت: جهان شاه.
فرمود: بلكه نام تو شهربانو است. ...
🔹آنگاه امير مؤمنان على عليه السلام رو به امام حسين عليه السلام كرد و فرمود:
احتفظ بها وأحسن إليها، فستلد لك خير أهل الأرض في زمانه بعدك، وهي اُمّ الأوصياء الذريّة الطيّبة ؛
🔸اين دختر را نيكو نگهدارى كن كه به زودى فرزندى براى تو مى آورد كه او پس از تو، بهترين فرد روى زمين است، اين دختر مادر اوصيا، از ذرارى پاك است.
پس علىّ بن الحسين زين العابدين عليه السلام از اين بانوى بزرگوار متولّد شد.
🔹در روايتى آمده است:
آن بانوى بزرگوار در هنگام زايمان از دنيا رفت، و اين كه او در آن محفل، امام حسين عليه السلام را برگزيد جهتش اين بود كه آن بانو، حضرت فاطمه عليها السلام را در عالم خواب ديد و پيش از آن كه اسير لشكريان گردد، مسلمان شد.
او قصّه شگفتى دارد كه بدين شرح است:
🔸آن بانوى بزرگوار گويد:
پيش از آمدن سپاهيان اسلام در خواب ديدم كه حضرت محمّد رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم با امام حسين عليه السلام به خانه ما تشريف فرما شدند، حضرت در مكانى جلوس فرمود و مرا براى امام حسين عليه السلام خواستگارى نمود. پدرم پذيرفت و عقد بسته شد.
وقتى از خواب بيدار شدم، محبّت او در دلم جاى گرفت و به جز او به چيز ديگرى نمى انديشيدم.
شب دوّم حضرت فاطمه زهراعليها السلام را در خواب ديدم، آن حضرت نزد من آمد و اسلام را بر من عرضه فرمود، من پذيرفته و مسلمان شدم.
آنگاه بانوى بانوان جهانيان
✍حضرت زهراعليها السلام فرمود:
إنّ الغلبة تكون للمسلمين وأنّك تصلين عن قريب إلى ابني الحسين عليه السلام سالمة لا يصيبك بسوء أحد.
🔹به زودى مسلمانان بر شما پيروز خواهند شد و تو صحيح و سالم پيش فرزندم حسين عليه السلام خواهى رفت و هيچ خطرى متوجّه تو نخواهد شد.
🔸آن بانوى بزرگوار گويد: بدين وسيله، من هم اكنون وارد مدينه شدم و تا حال هيچ ناراحتى متوجّه من نشده و دست مرا انسانى لمس نكرده است.
📖الخرائج،ج۲،ص۷۵۰، ح ۶۷
📖بحار الأنوار،ج۴۶،ص۱۰، ح ۲۱
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌸"وقتی که الاغ شدم"🌸
استادی می گفت:
تابستان سال ١٣٨٩ بود. در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت:
هی الاغ حواست کجاست؟!
همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم.
شیشه های هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم.
گفتم: آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند؟!! تو باید به من میگفتی خر !!!
دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم !!!
سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم ...
یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش.
بااشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد !
یعنی میشد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی. هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود.
این داستان رو توو هر ترمی واسه دانشجوهام تعریف میکنم و کلی باهم لحظه الاغ شدنم رو میخندیم !!!
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠حدیث پرخوری، پیامدهای پرخوری💠
عن النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: «إیاکم و البطنه، فإنها مفسده للبدن و مورثه للسقم و مکسله عن العباده»
بپرهیزید از زیاد خوردن، زیرا پرخوری بدن را فاسد و بیماری بر جای می گذارد و نشاط عبادت را می گیرد
📚منبع بحارالانوار ج ۶۲ ص ۲۲۶
قال الامام الصادق - علیه السّلام - : اَقربُ ما یكون العبدُ مِنَ الله اذا خَفَّ بطنُه و ابغضُ ما یكون العبد من الله اذا امتلأ بطنُه.
امام صادق - علیه السّلام - فرمود: نزدیك ترین حالات بنده به خداوند زمانی است كه شكمش سبك باشد و منفورترین حالات بنده نسبت به خداوند هنگامی است كه شكمش پر باشد
📚 منبع وسائل الشیعه، ج ۱۶ ص ۴۰۵
قال رسول الله - صلّی الله علیه وآله
لا تُمیتُوا القلوبَ بکثره الطعام و الشراب فانّ القلوب تموت كالزرع أذا كثُر علیه الماء.
رسول خدا - صلّی الله علیه وآله - فرمود: با خوردن و آشامیدن زیاد دل ها را نمیرانید، زیرا همان گونه كه زراعت بر اثر آب زیاد از بین می رود، دل ها نیز بر اثر پرخوری می میرند.
📚مستدرك الوسائل، ج 16، ص 209
قال الامام الباقر - علیه السّلام - : اذا شَّبع البطنُ طغی.
امام باقر - علیه السّلام - فرمود: هنگامی كه شكم سیر گردد آدمی سر به طغیان و نافرمانی گذارد.
📚 منبع فروع كافی، ج ۶ ص ۲۷۰
🍀 داستانک 🍀
حضرت رضا (عليه السلام) ميفرمايند:
ابليس از زمان آدم تا دوره ي عيسي بن مريم پيوسته نزد پيامبران رفت و آمد ميكرد.
او بيشترين آزار و ستم را در حق يحيي بن زكريا اعمال داشت.
روزي حضرت يحيي؛ ابليس را مشاهده كرد ...
حضرت يحيی از ابليس پرسيد آيا تا بحال بر من چيره گشتهاي؟
شيطان پاسخ داد:
خير اما در تو خصلتي وجود دارد كه گاه باعث ميگردد نتواني نمازت را بطور كامل بپا داري و شبها را به زندهداري مشغول گردي و آن صفت پرخوري است.
يحيي از همان جا با خداوند عهد كرد كه ديگر هرگز با شكم سير از طعام نخوابد تا به ديدار خداوند نائل آيد.
شيطان نيز عهد كرد هرگز انساني را نصيحت به راستي نكند تا پروردگار را ملاقات نمايد.
📚 منبع داستان پيامبران يا قصههاي قرآن از آدم تا خاتم، صفحه ۵۶۵
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 #داستان نمره 20
عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود... آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند... اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم...
زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... آن روز چهره مان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم...
✍راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
👈 حرف حساب 👉
👌مقازه دار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو #پارک میکند، مردم مجبورند از #گوشه خیابان رد شوند.
👈سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
👈 کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا #صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
👈بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
👈 کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
👈 استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
👈دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
👈پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
👈همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پست های روشنفکری را لایک میکنند.
👈همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
👈جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌷#بهترین_راه_تربیت
پرسيدم: بهترين راه تربيت كردن چيست؟
گفت: فرزند خود را مثل فرزند همسايه بزرگ كن!
گفتم: چگونه؟
گفت: وقتي فرزند همسايه در خانه تو مهمان است به او احترام ميگذاري،
حالش را ميپرسي،
وقتي از مدرسه برگشت ابتدا سراغ كيف و نمرات او نميروي،
در رابطه با نوع غذا نظرش را ميپرسي، نزد او با همسرت دعوا نميكني،
👌بدان كه فرزند تو و فرزند همسايه هر دو در خانه تو مهمان هستند. يكي چند روز و آن ديگري چند سال.
فقط كافي است بداني احترام، احترام مي آفريند نه احساس مالكيت.
🔰"پرفسور حسابي"
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌷روزانه بارها به کودکتان بگویید:
🔸دوستت دارم.
🔸به تو افتخار میکنم
🔸تو پسر یا دختر خوبی هستی
🔸من همیشه مراقب تو هستم
❌ولی هیچگاه به زبان نیاورید:
🔹دوستت ندارم
🔹تو پسر یا دختر بدی هستی
🔹من دیگه بابا یا مامان تو نیستم
🔹وای به حالت
🔹عجب اشتباهی کردم بچه دار شدم
مراقب کلاممان باشیم. کودکان با کلام ما بزرگ می شوند و شخصیت آنها شکل میگیرد.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌷#والدين_آگاه_بخوانند
اگر زن یا مرد ۵۰ ساله ای را دیدید که کله شق و لجباز است، خسیس است،
بیش از حد تمیز و مرتب است .
وسواس دارد .
افسردگیِ سنگین دارد .
اضطرابِ فراگیر دارد .
خشمِ انفجاری دارد .
بسیار بدجنس است .
بسیار کینه توز است.
آدمیست که با شَک زندگی میکند .
احساسِ بدی راجع به خودش دارد .
از بدنش خجالت میکشد و...
همه اینها به آسیب های ۱ تا ۳ سالگی برمیگردد. یعنی بینِ ۱ تا ۳ سالگی اوضاع خراب بوده.
بیشترین آسیب ها را انسان بینِ ۱ تا ۳ سالگی یا ۱۴ تا ۳۶ ماهگی میخورد.
به کودکی فرزندانتان توجه کنید. قسمت عمده ای از شخصیت آنها در گرو رفتار والدین در این دوران کوتاه است...
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌸"وقتی که الاغ شدم"🌸
استادی می گفت:
تابستان سال ١٣٨٩ بود. در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت:
هی الاغ حواست کجاست؟!
همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم.
شیشه های هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم.
گفتم: آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند؟!! تو باید به من میگفتی خر !!!
دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم !!!
سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم ...
یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش.
بااشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد !
یعنی میشد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی. هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود.
این داستان رو توو هر ترمی واسه دانشجوهام تعریف میکنم و کلی باهم لحظه الاغ شدنم رو میخندیم !!!
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️ پیر پالان دوز ❤️
شیخ بهایى رحمةالله علیه روزى از بازار اصفهان میگذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و رو رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مىتابید و در و دیوارش را روشن مىساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از ۹۰ سال از عمرش مىگذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود.شیخ بهایى رحمةالله علیه با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید:
🔹تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت، شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان مىتابید جلو پینهدوز گذاشت، مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلؤلؤ خاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینهدوز را به رنگ طلایى در آورد، شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت:
▫️پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلافروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.شیخ بهایى(رحمةالله علیه هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را بر جاى نگاه داشت، این صداى پیرمرد بود که مىگفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى،《 من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! 》شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است، دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بىسواد از
🔅اولیاءالله🔅
و مردان خدا بوده و علم و دانشاش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد، روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینهدوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد، از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى مىگذشت!
و آن پیر اولیاء الله کسی جز شیخ محمد عارف عباسی مشهور به «پیر پالان دوز» از عرفا و معاصر شیخ بهایی نبود که مقبره پیر پالان دوز هم اکنون در شمال شرقی حرم امام رضا علیه السّلام و ابتدای خیابان نواب صفوی قرار دارد.
📚ستارگان هدایت ص231
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ.❤️
ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﮐﻦ !
ﻣﻌﻨﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺕﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻬﺖ ﺻﺪﻣﻪ ﺑﺰﻧﻪ !!!
ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎ ،ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ، ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ . . .
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﯾﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ،ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺳﻨﺪﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ، ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪﺑﺰﻧﯿﺪ :
_ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ
_ ﻫﻮﺱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ
_ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺒﺮ
_ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ
_ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺗﻮﻗﻌﯽ
_ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ
_ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ « ﺧﺪﺍ » ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻥ
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩتون باشید.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 حکایت چاه مکن بهر کسی..
وقتی مادر هلاکوخان از دنیا رفت، بعضی از دانشمندان که مخالف حضور خواجه نصیر در دربار هلاکوخان بودند به هلاکوخان گفتند: تو میدانی که سؤال قبر هست و نکیر ومنکر در قبر از هر مردهای سؤالاتی میکنند و مادر تو بیسواد میباشد و از پاسخگویی به آنها عاجز است. بهتر است خواجه نصیر که عالمی دانشمند است را با مادرت دفن کنی که از پاسخ سؤالها بر آید و مادرت عذاب نکشد!
هلاکو، خواجه نصیر را خواست و مطلب را با او در میان گذاشت.
خواجه فهمید که توطئه در کار است و در حق او بدگویی شده است.
لذا با زیرکی خاصی جواب داد که: سؤال نکیر و منکر در قبر برای هر کس ثابت است، و برای شما پادشاهان نیز هست، پس بهتر است بنده را برای خودتان نگهدارید چون از شما سؤالهای بیشتری میکنند، پس کسی که چنین پیشنهادی را کرده است با مادرتان دفن کنید که او نیز از عهده سؤال و جواب خوب بر میآید.
پس هولاکو حکم کرد که یکی از آن دانشمندان را در قبر مادرش گذاشتند و خاک مذلّت بر سرش ریختند.
آری؛
چاه مکن بهر کسی . . . اول خودت بعدا کسی
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است
حواست را جمع کن
دست و پا گیر ترین کلمه "محدودیت" است
اجازه نده مانع پیشرفتت شود
سخت ترین کلمه "غیر ممکن" است
اصلا وجود ندارد
مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است
مواظب پل های پشت سرت باش
تاریک ترین کلمه "نادانی" است
آن را با نور علم روشن کن
کشنده ترین کلمه "اضطراب" است
آن را نادیده بگیر
صبور ترین کلمه "انتظار" است
همیشه منتظرش بمان
با ارزش ترین کلمه "بخشش" است
سعی خود را بکن
قشنگ ترین کلمه "خوشرویی" است
راز زیبایی در آن نهفته
سازنده ترین کلمه "گذشت" است
آن را تمرین کن
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 #ریشه_ضرب_المثل_ها
👈لقمه گلوگیر
🌴در اهل طریقت این اعتقاد وجود داشت که لقمه ی حرام و دارای شبهه از گلوی مردان خدا پایین نمی رود و در گلوی آنها گیر کرده و موجب زحمت و دشواری برای آنها می شود. در ادبیات فارسی چهار داستان در این رابطه وجود دارد که در اینجا معتبرترین آن را ذکر می کنیم.
🌴"حارث محاسبی" یکی از بزرگترین عارفان آیین تصوف در قرن سوم هجری بود که در بغداد زندگی می کرد و از کرامات او اینگونه نقل شده است که چهل سال تمام روز و شب پشت به دیوار به صورت دو زانو می نشست و عبادت خداوند متعال را می کرد، چون علت این کار را از او جویا شدند گفت :"شرم دارم هنگام عبادت در پیشگاه حضرت حق بنده وار ننشینم.
🌴روزی حارث به نزد" جنید بغدادی "مهمان بود و جنید متوجه شد که شیخ گرسنه است، پس به شیخ تعارف می کند که طعامی برایش آماده کند. محاسبی قبول می کند و جنید غذای ماکولی را که شب قبل از عروسی یکی از بستگانش آورده بود در پیش شیخ می نهد.
🌴حارث دست پیش می برد و به سختی لقمه ی کوچک از غذا را برمی دارد و در دهان می گذارد، اما هر چه می کند لقمه از گلوی او پایین نمی رود و در نهایت مجبور می شود لقمه را از دهانش خارج کند، پس شیخ باناراحتی قصد رفتن از خانه ی جنید را می کند. جنید که شاهد صحنه بوده، سراسیمه مانع خروج شیخ از خانه شده و علت را جویا می شود.
🌴حارث می گوید: "آن طعام از کجا بود؟" جنید می گوید: "از خانه ی خویشاوندی." حارث در پاسخ می گوید: "مرا با خدای عزوجل نشانی است که لقمه ی مشکوک و شبهه آمیز در گلویم گیر می کند و پایین نمی رود. "پس جنید عذر خواسته و خواهش می کند فردا شیخ مجدداً به نزد او بیاید.
🌴روز بعد جنید برخلاف روز قبل، پاره ای نان خشک را که متعلق به خودش بود به عنوان غذا برای شیخ می آورد و شیخ آن نان خشک را همچون طعامی بهشتی با اشتها فراوان می خورد و به جنید رو کرده و می گوید: "چیزی که پیش درویشان آری، چنین آر."
👌اصطلاح" لقمه ی گلوگیر "امروزه کنایه از کاری است که انجام دادن آن زحمت فراوان دارد و ممکن است موجب ضرر نیز شود.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
☀️ویژگی های حضرت مهدی عج☀️
✍برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:
🔺از خاندان و ذریه پیامبر است
🔺هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است
🔺نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است
🔺اسم پدرش حسن (ع) است
🔺مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است
🔺دوازدهمین امام و خاتم الائمه است
🔺دارای دو غیبت صغری و کبری
🔺عمر بسیار طولانی دارد
🔺زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد
🔺گذشت روزگار او را پیر نمیکند
🔺ولادتش پنهانی است
🔺دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند
🔺دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود
🔺با شمشیر قیام میکند
🔺دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است
🔺روش او سیره پیامبر است
🔺پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند
🔺وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند
🔺پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود
🔺هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند
🔺پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
🔺پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد
🔺پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند
🔺سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند
🔺معجزات بسیاری دارد و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💢 بنواخت نور مصطفی آن استون حنانه را
کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
صدای ناله و گريه اش، همه ی جمعيت را به گريه و ناله انداخته بود.
تا همين جمعه ی قبل پيامبر برای خطبه خواندن به او تكيه می داد. حالا ولی برای رسول خدا منبری ساخته بودند كه رويش بنشيند.
ستون چوبی، طاقت دوری رسول مهربانی را نداشت.
🔅پيامبر از منبر تازه، پايين آمد، سراغ تكيه گاه قديمی اش رفت و او را در آغوش گرفت.ستون حنانه آرام شد.
🔅پيامبر به منبر تازه برگشت و رو به مردم، فرمود:
حتی این چوب خشک هم به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند.
اين چوب خشك هم از دوری پيامبرش غصه دار می شود؛ ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزديكی از من فرقی نمی كند!
من، اگر اين ستون را در آغوش نمی گرفتم، اگر به اين چوب خشكيده ی نخل، دست نمی كشيدم، تا قيام قيامت ناله می كرد.
📚بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۲۷
❌ آیا به اندازه اون ستون چوبی برای امام زمانمون دلتنگ هستیم
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 #داستانی_از_
👈 ابن سینا و ابن مسکویه
🌴ابوعلی بن سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود كه علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی و دینی زمان خود سرآمد عصر شد.
🌴روزی به مجلس درس ابوعلی بن مسكویه، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با كمال غرور گردویی را به جلو ابن مسكویه افكند و گفت: «مساحت سطح این را تعیین كن».
🌴ابن مسكویه جزوه هایی از یك كتاب كه در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (كتاب طهارة الاعراق ) به جلو ابن سینا گذاشت و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت سطح گردو را تعیین كنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاجتری از من به تعیین مساحت سطح این گردو».
🌴بوعلی از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه ی عمر قرار گرفت.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 علی فروشی نکنیم
✍گریه امیرالمؤمنین ؟!
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
♦️مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند .
📗 الکافی/ج ۸
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🍎 ﻫﻢ ﭘﯿﺎﺯ ﺧﻮﺭﺩ، ﻫﻢ ﭼﻮﺏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩ. 🍎
ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎﺏ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ، ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ:
ﯾﺎ ﺻﺪﺿﺮﺑﻪ ﭼﻮﺏ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﯾﮏ ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻫﺪ.
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: "ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ که برای بدن هم مفید است."
ﯾﮏ ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ.
ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ. ﺩﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻘﯿﻪﺍﺵ ﻧﯿﺴﺖ. ﮔﻔﺖ: "ﭘﯿﺎﺯ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻡ، ﭼﻮﺏ ﺑﺰﻧﯿﺪ."
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
۲۹ضربه ﭼﻮﺏ ﮐﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﯽﻃﺎﻗﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﻧﺰﻧﯿﺪ، ﭘﻮﻝ ﻣﯽﺩﻫﻢ."
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ.
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻢ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻫﻢﭼﻮﺏ ﺭﺍ و ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺩ. ﺍﯾﻦﺑﻮﺩ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻏﻠﻂ!
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 جالب و خواندنی
گاندی قشنگ میگه :
" اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن
ناپلئون میگوید: " دنیا پر از تباهی است،
نه به خاطر وجود آدمهای بد،
بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب."
گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند.
تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند.
وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم :
" مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون "
✅# کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 توکل برخدایت کن؛
کفایت میکندحتما؛
اگرخالص شوی بااو؛
صدایت میکندحتما"؛
🔴 اگربیهوده رنجیدی؛
ازاین دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکندحتما"؛
🔴 دلت درمانده میمیرد؛
اگرغافل شوی ازاو؛
به هروقتی صدایش کن؛
حمایت میکندحتما"؛
🔴 خطاگرمیروی گاهی؛
به خلوت توبه کن بااو؛
گناهت ساده میبخشد؛
رهایت میکندحتما"؛
🔴 به لطفش شک نکن هرگز
اگردنیاحقیرت کرد؛
تورسم بندگی آموز؛
حمایت میکندحتما"؛
🔴 اگرغمگین اگرشادی؛
خدایی راپرستش کن؛
که هردم بهترینهارا
عطایت میکند حتما
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️ مثل خدا باش ❤️
مثل خدا باش ، خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن!
مثل خدا باش ، با مظلومان و درمانده گان دوستی کن…
مثل خدا باش ، عیب و زشتی دیگران را فاش نکن…
مثل خدا باش ، در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن…
مثل خدا باش ، بدون توقع و چشمداشت نیکی کن…
مثل خدا باش ، بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن…
مثل خدا باش ، با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن…
مثل خدا باش ، اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش...
مثل خدا باش ، برای اطرافیانت دلسوزی کن...
مثل خدا باش ، مهربان تر از همه...
مثل خدا باش چون خدا از روح خودش در تو دمید و تو رو اشرف مخلوقات نامید ...
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✨﷽✨
✅ امام صادق علیهالسلام فرمودند
💭پدرم مرا به سه چيز ادب آموخت و از سه چيز نهى ام فرمود .
✍سه نكته ادب اين بود كه فرمود فرزندم!
🔸هركس با دوست بد بنشيند. سالم نمى ماند
🔸و هر كس گفتارش را كنترل نكند پشيمان مى شود
🔸و هر كس به جايگاه هاى بد وارد شود مورد بدگمانى قرار مى گيرد
✍و آن سه چيز كه مرا از آن نهى فرمود
🔸دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد
🔸با كسى كه از مصيبت ديگران شاد مى شود
🔸با سخن چين.
📚تحف العقول
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴#تشكرشيطان_ازحضرت_نوح
پس از آن که حضرت نوح به قوم گناهکار خود نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، شیطان خدمت آن حضرت رسید و گفت:
ای نوح! تو بر من حقی داری و نیکی درباره من انجام داده ای، می خواهم آن را جبران کنم.
نوح پرسید: چه حقی؟
شیطان در پاسخ گفت:
همان که تو نفرین کردی قومت همگی یک جا هلاک شدند. اگر این کار را نمی کردی من در گمراهی آنان به زحمت می افتادم، اینک مدتی راحت هستم تا نسل دیگر به وجود آید.
اکنون در مقابل این خدمت به تو می گویم از چند صفت پرهیز کن:
1. ازکبر پرهیز کن! زیرا همین صفت کبر بود آنگاه که خداوند دستور داد برای آدم سجده کن، نگذاشت سجده کنم. اگر سجده می کردم کافر نمی شدم و از عالم ملکوت طرد نمی گشتم.
2. از حرص دوری کن! زیرا خداوند تمامی بهشت را در اختیار پدرت آدم گذاشت، فقط از یک درخت او را نهی کرد، ولی حرص آدم را وا داشت تا از درخت خورد، و از بهشت بیرونش کردند.
3. از حسد دوری کن! برای اینکه قابیل فرزند آدم به برادرش هابیل حسد برد و او را کشت.
سپس نوح پیامبر پرسید:
به من بگو چه وقت بر فرزندان آدم مسلط می شوی و آنان را فریب می دهی؟
شیطان در جواب گفت:
هنگام غضب، آنگاه که بنی آدم غضبناک شود.
📚#بحارالانوارج٦
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g