هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜ حکمت ۲۰۸
امام علی (ع) فرمود : آنکه خود را محاسبه کند سود برده است و آن که از(نفس) خود غفلت کند زیان دیده است آن که (از خدا) ترسید در امان ماند و آن که عبرت گرفت بینا گردید و آن كه بينا شد فهميد و آن كه فهميد دانا گردید.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۰۸
وقال علی عليه السلام : مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ، وَمَنْ خَافَ أَمِنَ، وَمَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ، مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ، وَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 208
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: One who holds himself to account succeeds. When who overlooks it loses. One who is cautious earns security. One who receives admonishment expands his vision. One who expands his vision gains understanding, and who gains understanding earns knowledge.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜حکمت ۲۱۰
امام علی (ع) فرمود : از خدا بپرهیزید پرهیز کسی که دامن همت به کمر زده و خود را از علایق جدا نموده است وکوشش و جدیت کرده است و خود را به چالاکی آراسته است و هراسان در اطاعت خدا تلاش کرده است و به انتهای مسیر نگاه میکند به مقصدى كه به سوى آن روان است و به آنجا كه جايگاه بازگشت اوست.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۱۰
وقال علی عليه السلام : اتَّقُوا اللهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً، وَجَدَّ تَشْمِيراً، وَكَمَّشَ فِي مَهَلٍ، وَبَادَرَ عَنْ وَجَلٍ و نَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَعَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ، وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ.
💠 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 210
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Fear Allah like the one who prepares himself after extracting himself (from worldly affairs) and after getting ready in this way makes effort; then he acts quickly during the period of this life hastens in view of the dangers (of falling into error) and has his eye on proceeding towards the goal, on the end of his journey and on the place of his (eventual) return.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜حکمت ۲۱۱
امام علی (ع) فرمود : سخاوت حافظ آبرو است و شکیبایی دهانبند بیخردان است و بخشیدن زکات پیروزی است و دورى و فراموشى كيفر پيمانشكنان است مشورت كردن، خود هدایت (یافتن) است هر كه تنها به راى و تدبير خويش بسنده كند،خود را به مخاطره افكنده است و صبر با حوادث میجنگد و بیتابی، زمان را در نابودی انسان یاری میدهد و شریفترین بینیازی ترک آرزوهاست و بسا عقل که اسیر فرمانروایی هوس است حفظ تجربه نشان پیروزی است و دوستى ورزيدن، خویشاوندی با مردم را فراهم میآورد بر مردم رنجيده و به ستوه آمده اطمینان مکن.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۱۱
وقال علی عليه السلام : الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا .
💠ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 211
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Generosity is the protector of honour; forbearance is the bridle of the fool; forgiveness is the levy of success; disregard is the punishment of him who betrays; and consultation is the chief way of guidance. He who is content with his own opinion faces danger. Endurance braves calamities while impatience is a helper of the hardships of the world. The best contentment is to give up desires. Many a slavish mind is subservient to overpowering longings. Capability helps preservation of experience. Love means well-utilized relationship. Do not trust one who is grieved.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت اول)
💠مقدمه:
نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمدهاند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد.
🌻لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گرانقدر «آیت الله جعفر سبحانیست» و مورد استقبال قرار گرفته است...
✍قسمت اول:
🔴حالت احتضار:
💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم میداد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد.
💥کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آنها اشک در چشمهایشان حلقه بسته بود.
❄️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کردهام. فکرش به شدت آزارم میداد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم.
⚡️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا میکشاند،
🍀 در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمیکردم اما هرچه دستش به طرف بالا میآمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس میکردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود.
🌾تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی میکرد که احساس میکردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید.
🍃عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... 🌱من میگویم و تو تکرار کن:
اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را میدیدم و صدایش را میشنیدم. 🔅لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم
✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند....
✍ادامه دارد...
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲)
◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود.
همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...
💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند.
💠زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟
✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند، 💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم.
🌼 در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم.
✅انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم ..
✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم.
🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو.
🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند.
⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟
♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.
🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود.
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!
🌷 ادامه دارد....
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۳)
✅صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است.
💠اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.نوبت به شما هم می رسد...
♨️جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو میکردم ای کاش در دنیا یکبار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود.
اما ...افسوس و صد افسوس!
◼️پارچهای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم.
🔷در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو میچرخاند.
به خاطر علاقهای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد میزدم: آهستهتر! مدارا کن!
اما او بدون کوچکترین توجهی به درخواستهای مکرر من، به کار خویش مشغول بود.
🔵آن روزها فکر میکردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است.
✨با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد..
🍀چون نماز تمام شد،جنازهام را روی دستهایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازهام قرار گرفتم و به واسطه علاقهام به جسد، همراه او حرکت کردم.
💥تشییع کنندگان را میشناختم. باطن بسیاری از آنها برایم آشکار شده بود .
چند تن از آنها را به صورت میمون میدیدم در حالیکه قبلاً فکر میکردم آدمهای خوبی هستند.
🌼 از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامهام را نوازش میداد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر سادهاش محترم نمیشمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا ....
💠تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی میکردم.
در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود.
❌ دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرفهایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..میکنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش میبودید، به آن روزی که دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت.
ادامه دارد...
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت۴)
آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا شما را بازی ندهد، چنانکه مرا به بازی گرفت»
🌀مرا مجبور کردید به جمع آوری اموالی که لذتش برای شما و مسئولیتش با من است...
◾️چند نفر جنازهام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و اضطراب گمان کردم از آسمان به زمین افتادهام...
🍀در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را نزدیک او رساندم و خوب به حرفهایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود.
هر چه میگفت میشنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار میکردم؛ چقدر خوب آرام و زیبا تلفظ میکرد.
🍃 چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک میساختند سخت ناراحت بودم.
🍂با خود اندیشیدم بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقهای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی جسدم ریختند...
♻️جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی نگذشت که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمیشد چقدر نامهربان بودند..
🔘پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است:
قبری است بس تاریک، وحشتزا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت.
🔸با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریختهاند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن میتوانست بدن انسان خاکی را منهدم کند...
🔵از ان همه فشار روحی گریهام گرفت و ساعتها اشک ریختم. به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما افسوس که دیگر دیر بود...
💥در همین افکار غوطهور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که میگفت:
بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده!
✨ از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با لرزشی که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشتههای الهی هستم. 🍃گفتم: گمان میکنم، متوجه آنچه در ذهن من گذشت شدی؟
گفت: آری؟
گفتم: قسم یاد میکنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم....
گفت: این را تو میگویی، اما بدان حقیقت غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در برزخ بمانی...
✏ادامه دارد...
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜ حکمت ۲۱۷
امام علی (ع) فرمود :
در دگرگونی اوضاع جوهر انسانها شناخته میشود.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
💠الحکمة ۲۱۷
وقال علی عليه السلام : فِي تَقَلُّبِ الاْحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 217
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Through change of circumstances the mettle of men is known.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
هدایت شده از نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۵)
◾️عجب پروندهای! کوچکترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.
در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر میدیدم...
💠در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه احساس کردم تمام کوههای عالم بر گردنم آویختهاند.
💥چون خواستم سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.
گفتم تا چه زمان باید سنگینی این طوق را تحمل کنم؟
گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من نکیر و منکر برای سؤال کردن میآیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود. 🍀رومان این را گفت و رفت.. ✅هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و ترس و وحشت من بیشتر... 🔘 تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آنها آهنی بزرگ در دست دارند که هیچکس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند. ☑️در همین حال یکی از آن دو جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا میشنیدند، میمردند.
✨ لحظهای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ ⚜ از شدت ترس و وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمیآمدند.
⚡️ سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.
💥درست در همین لحظه که همه چیز را تمام شده میدانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای شایستهترین انسانها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید.
💠و این بار آنها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند،
🌺دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبلهام کعبه میباشد...
🔷نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر میرسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم🔥 گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمیدادی جایگاهت اینجا بود،
💐 سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند...
ادامه دارد...
هدایت شده از مفاخر
♻️ موعظه و نصیحت ماندگار امام حسن مجتبی علیه السلام
✍ جُناده می گوید در آخرین لحظات عمر امام حسن مجتبی (علیه السلام)، بر ایشان وارد شدم و گفتم:
«یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ عِظْنِی»؛ ای پسر پیغمبر، مرا موعظه ای کن؛ بگذارید توشه ای بگیرم. حضرت فرمود:
🌷 «یَا جُنَادَۀُ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِک»؛ ای جناده آماده سفر آخرتت باش؛ زاد و توشه ات را قبل از آنکه عمرت به سر آید و بخواهی کوچ کنی، تهیه کن.
🌹«وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ». ای جناده، بدان که تو دنبال دنیا هستی، و مرگ به دنبال تو است.
🌺 وَلا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذی لَمْ یَأْتِ عَلی یَوْمِکَ الَّذی اَنْتَ فیهِ؛ ای جناده، غم و اندوه روزی که نیامده است را بر روزی که هستی میفکن.
🌷 وَاعْلَمْ اَنَّکَ لاتَکْسِبُ مِنَ الْمالِ شَیْئا فَوْقَ قُوْتِکَ اِلاّ کُنْتَ خازِنا لِغَیْرِکَ؛ ای جناده بدان که بیش از آنچه را که قُوت تو است که از آن بهره می گیری، هرچه از اموال دنیا جمع کنی خزینه دار دیگری هستی.
🌹وَاعْلَمْ اَنَّ فی حَلالِها حِسابٌ وَ فی حَرامِها عِقابٌ وَ فیِ الشُّبَهاتِ عِتابٌ؛ ای جناده، در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عقاب است و در شبهاتش عتاب است.
🌺 فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللّه ِ اِلی عِزِّ طاعَةِ اللّه.
پس از ذلّت معصیت خدا خارج شو و به عزّت طاعت الهی پناه ببر.
📚 بحارالأنوار، ج44، ص138.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🔰 زن و شوهر گرامی عیوب یکدیگر را ﺑﺮاى هیچ ﮐﺲ بیان نکنید.
🌹🌹ﻗﺮآن کریم ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎیند:
🕋 هن لباس لكم و أنتم لباس لهن
💢 آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید.
📚قرآن کریم، بقره ۱۸۷
#تفسیر 👇👇
💢در تشبيه همسر به لباس، نكات و لطايف بسيارى نهفته است:
🔹لباس بايد در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نيز بايد كفو انسان و متناسب با فكر و فرهنگ و شخصيّت انسان باشد.
🔹لباس مايهى زينت و آرامش است، همسر وفرزند نيز مايهى زينت و آرامش خانوادهاند.
🔹لباس عيوب انسان را مىپوشاند، هريك از زن و مرد نيز بايد عيوب و نارسايىهاى يكديگر را بپوشانند.
🔹لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مىكند، وجود همسر نيز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مىرهاند.
🔹دورى از لباس، مايهى رسوايى است، دورى از ازدواج و همسر نيز گاهى سبب انحراف و رسوايى انسان مىگردد.
🔹در هواى سرد لباس ضخيم و در هواى گرم لباس نازك استفاده مىشود، هر يك از دو همسر نيز بايد اخلاق و رفتار خود را متناسب با نياز روحى طرف مقابل تنظيم كند؛ اگر مرد عصبانى است، زن با لطافت با او برخورد كند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا كند.
🔹انسان بايد لباس خود را از آلودگى حفظ كند، هر يك از دو همسر نيز بايد ديگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نمايد.
╔═.🍂🍂.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍂.🍂═╝
هدایت شده از پندهای مولا علی علیه السّلام
YEKNET.IR - zamine - 98.07.04 - narimani.mp3
8.58M
🔳 #زمینه احساسی #اربعین
🌴تصور اینکه رسیدم حرم
🌴برای من آب روی آتیشه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
@nahjolbalaghekhani
هدایت شده از کتاب فیلم دفاع مقدس و شهدا
basirat-dar-ruzegar-sokot_[www.ketabesabz.com].pdf
1.86M
👆👆
📘 کتاب بسیار زیبای
« #بصیرت_در_روزگار_سکوت »
✅زندگینامه و خاطرات آیت الله #سیدمحمدسعیدی
🌷📚
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
هدایت شده از آرشیو ع _ت
4_6033083313072111675.pdf
6.44M
📗 کتاب
شهدای یگان صابرین
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
هدایت شده از ره توشه مبلغین
ویژگی های امام حسن مجتبی(علیه السلام)
عبادت
امام صادق(ع) در بیان حال معنوی امام حسن(ع) می فرمود: امام مجتبی(ع) عابدترین مردم زمان خود بود. بسیار حج به صورت پیاده و گاه با پای برهنه بجای می آورد. همیشه او را در حال گفتن ذکر می دیدند و هر گاه آیه یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا را می شنید، پاسخ می گفت: لَبَّیک اللَّهُمَّ لَبَّیک (خداوند! گوش به فرمان توام.)[1]
آن امام همواره در قنوت نمازش، بسیار دعا می کرد و خدا را این گونه می خواند:....بارخدایا! تو خود می دانی که من از تلاش خود فروگذار نکرده ام تا هنگامی که برش تیغم از میان رفت و تنها شدم. در آن وقت از گذشتگان خودم پیروی کردم (صبر کردم) تا جلوی این دشمن سرکش و ریختن خون شیعیان را بگیرم تا اینکه حفظ کردم آنچه را اولیای من حفظ کردند. خشم خود را فرو بردم و به خواسته آنها تن در دادم. به راهی رفتم که می خواستند و هیچ نگفتم تا یاری تو فرا برسد که تو تنها یاور حق و بهترین پشتیبان آن هستی؛ گرچه این یاری تأخیر افتد و نابود شدن دشمن اندکی به درازا کشد.[2]
ترس از خدا
هرگاه امام مجتبی(ع) وضو می گرفت، تمام بدنش از ترس خدا می لرزید و رنگ چهره اش زرد می شد. وقتی از او در این باره می پرسیدند، می فرمود: بنده خدا باید وقتی برای بندگی به درگاه او، آماده می شود، از ترس او رنگش تغییر کند و اعضایش بلرزد.»[3]
هرگاه برای نماز به مسجد می رفت، کنار در می ایستاد و این گونه زمزمه می کرد: إِلَهِی ضَیفُک بِبَابِک یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاک الْمُسِی ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَک یا کرِیم؛[4]خدایا! مهمانت به درگاهت آمده است. ای نیکوکردار! بدکار به نزد تو آمده است. پس از زشتی و گناهی که نزد من است به زیبایی آنچه نزد توست، درگذر؛ ای بخشاینده!»
امام صادق(ع) فرمود: وقتی (امام حسن(ع)) به یاد مرگ می افتاد می گریست. هرگاه به یاد قبر می افتاد، گریه می کرد. وقتی به یاد قیامت می افتاد، ناله می کرد، هرگاه به یاد گذشتن از [پل] صراط می افتاد، می گریست. هرگاه به یاد عرضه اعمال بر خداوند می افتاد، ناله ای می کرد و از هوش می رفت. وقتی به نماز می ایستاد، بدنش در مقابل پروردگارش می لرزید. هرگاه بهشت و دوزخ را به یاد می آورد، مانند مارگزیده، مضطرب می شد و از خدا بهشت را می خواست و از آتش جهنم به او پناه می برد.[5]
هنگامی که آثار مرگ در چهره اش آشکار شد، او را دیدند که می گرید. پرسیدند: چرا می گریید؛ در پاسخ می فرمود: إِنَّمَا أَبْکی لِخَصْلَتَینِ: لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّهْ[6] دو دلیل می گریم: از ترس روز قیامت و از دوری دوستانم.»
همنشینی با قرآن
آن بزرگوار، صوتی زیبا در قرائت قرآن داشت و علوم قرآن را از کودکی به نیکی می دانست. همواره پیش از خوابیدن، سوره کهف را تلاوت می کرد و سپس می خوابید. گفته اند در دوران زندگانی پیامبر اکرم(ص) شخصی وارد مسجد شد و از کسی درباره تفسیر شاهد و مشهود[7] پرسید؛ آن مرد پاسخ داد: شاهد، روز جمعه است و مشهود، روز عرفه. از مرد دیگری پرسید؛ ولی او گفت: شاهد روز جمعه و مشهود روز عید قربان است.
سپس نزد کودکی رفت که گوشه مسجد نشسته بود. او پاسخ داد: شاهد محمد (ص) رسول خدا و مشهود روز قیامت است؛ مگر نخوانده ای که خداوند [درباره رسولش] می فرماید: ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم.[8] و نیز درباره قیامت می فرماید: ذلِک یوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِک یوْمٌ مَشْهُود»؛[9]آن روز، روزی است که مردم را برای آن گرد می آورند و روزی است که (جملگی در آن) حاضر می شوند.»
راوی داستان می گوید که پرسیدم: فردی که اول پاسخ داد که بود؟» گفتند: ابن عباس. پرسیدم: دومی که بود؟ گفتند: ابن عمر. سپس گفتم: آن کودک که از همه بهتر و درست تر پاسخ داد که بود؟ گفتند: او حسن بن علی بن ابی طالب بود.[10]
مهربانی
مهربانی با بندگان خدا از ویژگیهای بارز ایشان بود. اَنس می گوید که روزی در محضر امام بودم. یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی فرمود: برو تو آزادی! من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم: ای فرزند رسول خدا! این کنیز، تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد، آنگاه شما او را آزاد می کنید؟ امام در پاسخم فرمود: خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها؛[11]هر کس به شما مهربانی کرد، دو برابر او را پاسخ گوئید. سپس امام فرمود: پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی اش بود.[12]
گذشت
امام بسیار با گذشت و بزرگوار بود و از ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد.
در همسایگی ایشان، خانواده ای یهودی می زیستند. دیوار خانه یهودی، شکافی پیدا کرده و نجاست از منزل
هدایت شده از مهمات فرهنگی ثاقب معبر
51.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم کامل گفتگو با سردار سرلشکر سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه
http://eitaa.com/joinchat/4086628368C9a7e27bcd4
هدایت شده از ره توشه مبلغین
او به خانه امام نفوذ کرده بود. فرد یهودی نیز از این جریان آگاهی نداشت تا اینکه روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه آن حضرت آمد و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد حضرت آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد.
امام برای اینکه او بیشتر شرمنده نشود، فرمود: از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که به همسایه مهربانی کنید. یهودی با دیدن گذشت، چشم پوشی و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت، دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.[13]
فروتنی
امام مانند جدش رسول الله(ص) بدون هیچ تکبری روی زمین می نشست و با تهیدستان، هم سفره می شد. روزی سواره از محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته اند و مقداری نان را پیش خود گذارده اند و می خورند. وقتی امام را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را سر سفره خویش خواندند. امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت کرد: إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَکبِرین»؛ خداوند خود بزرگ بینان را دوست نمی دارد (نحل/23).» سپس سر سفره آنان نشست و مشغول خوردن شد. وقتی همگی سیر شدند، امام آنها را به منزل خود فرا خواند و از آنان پذیرایی فرمود و به آنان پوشاک هدیه کرد.[14]
آن حضرت همواره دیگران را نیز بر خود مقدم می داشت و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کرد.
میهمان نوازی
آن گرامی، همواره از میهمانان پذیرایی می کرد. گاه از اشخاصی پذیرایی می کرد که حتی آنان را نمی شناخت؛ بویژه، امام به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت، آنان را به خانه خود می برد و به گرمی پذیرایی می کرد و به آنها لباس و مال می بخشید.[15]
بردباری
از سخت ترین دوران زندگانی با برکت امام مجتبی(ع)، دوران پس از صلح با معاویه بود. ایشان، سختی این سالهای ستم را با بردباری وصف ناشدنی اش سپری می کرد. در این سالها، از غریبه و آشنا سخنان زشت و گزنده می شنید و از خدنگ بی وفایی، زخم می خورد. بسیاری از دوستان به ایشان پشت کرده بودند. روزگار، برایشان به سختی می گذشت. ناسزا گفتن به حضرت علی(ع) شیوه سخنرانان شهر شده بود. هرگاه امام را می دیدند می گفتند: السَّلَامُ عَلَیک یا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین؛[16]سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان. در حضور ایشان، به هتک و دشنام امیرالمؤمنین(ع) زبان می گشودند و امام با بردباری و مظلومیت بسیار، هتاکیها و دشنامها را تحمل می کرد.
روزی ایشان، وارد مجلس معاویه شد. مجلسی شلوغ و پر ازدحام بود. امام، جای خالی نیافت و ناگزیر، نزدیک پای معاویه نشست که بالای منبر بود. معاویه با دشنام به حضرت علی(ع) سخنش را آغاز کرد و درباره خلافت خودش سخن راند و گفت: من از عایشه در شگفتم که مرا در خور خلافت ندیده است و فکر می کند که این جایگاه، حق من نیست. سپس با حالتی تمسخرآمیز گفت: زن را به این سخنان چه کار؟ خدا از گناهش بگذرد. آری! پدر این مرد [با اشاره به امام مجتبی(ع)] در کار خلافت با من سرستیز داشت، خدا هم جانش را گرفت.
امام فرمود: ای معاویه! آیا از سخنان عایشه تعجب می کنی؟ معاویه گفت: بله به خدا! امام فرمود: می خواهی عجیب تر از آن را برایت بگویم؟ گفت: بگو. آن حضرت پاسخ داد: عجیب تر از اینکه عایشه تو را قبول ندارد، این است که من پای منبر تو و نزد پای تو بنشینم. [17]
بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران
می توان گفت که بارزترین ویژگی امام مجتبی (ع) که بهترین سرمشق برای دوستداران او است، بخشندگی بسیار و دستگیری از دیگران است. ایشان به بهانه های مختلف، همه را از خوان کرم خویش بهره مند می ساخت و آنقدر بخشش می کرد تا شخص نیازمند بی نیاز می شد؛ زیرا طبق تعالیم اسلام، بخشش باید بگونه ای باشد که فرهنگ گدایی را ریشه کن سازد و در صورت امکان، شخص را از جرگه نیازمندان بیرون کند.
روزی حضرت مشغول عبادت بود. دید فردی در کنار او نشسته است و به درگاه خدا می گوید: خدایا! هزار درهم به من ارزانی دار. حضرت به خانه آمد و برای او ده هزار درهم فرستاد.[18]
پی نوشت:
[1] بحارالانوار، ج43، ص331.
[2] مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب،ج4، ص14 و بحار الانوار، ج43، ص3399.
[3] مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب،ج4، ص14 و بحار الانوار، ج43، ص3399.
[4] مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص17 و بحارالانوار، همان.
[5] بحارالانوار، همان
[6] همان، ص332.
[7] بروج/3.
[8] احزاب/45.
[9] هود/103.
[10] بحارالانوار، ج43، ص345.
[11] نساء/86.
[12] مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص18.
[13] تحفة الواعظین، ج2، ص106.
[14] بحارالانوار، ج43، ص352.
[15] مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص16 و 17
[16] همان، ج75، ص287
[17] ناسخ التواریخ،ج2، ص293
[18] مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص17.
هدایت شده از دوستی با خدا
✳️امام على عليه السلام:
موفّق ترين كارها، كارى است كه با رازدارىِ كامل انجام شود
أنجَحُ الاُمورِ ما أحاطَ بِه الكِتمانُ
غررالحكم حدیث 3284
🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از دوستی با خدا
✳️امام_علي عليه السلام :
الجُنُوُد بِإذنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعيَّةِ وَ زَينُ الوُلاةِ وَ عِزُّالدِّينِ وَ سُبُلُ الأَمنِ وَ لَيسَ تَقُومُ الرَّعِيِّةُ إلّا بِهِم
سربازان ، به اذن خداوند ، دژ مردم ، زينت زمامداران ، مايه عزّت دين و امنيّت اند و كار شهروندان ، جز به آنان استوار نمي شود
#نهج_البلاغه ، نامه ۵۳ .
#نیروی_انتظامی
🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از دوستی با خدا
✳️امام_علي عليه السلام :
الجُنُوُد بِإذنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعيَّةِ وَ زَينُ الوُلاةِ وَ عِزُّالدِّينِ وَ سُبُلُ الأَمنِ وَ لَيسَ تَقُومُ الرَّعِيِّةُ إلّا بِهِم
سربازان ، به اذن خداوند ، دژ مردم ، زينت زمامداران ، مايه عزّت دين و امنيّت اند و كار شهروندان ، جز به آنان استوار نمي شود
#نهج_البلاغه ، نامه ۵۳ .
#نیروی_انتظامی
🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از دوستی با خدا
#ما_چی_بگیم_پس...❓
🍃علامه طباطبایی ، اواخر عمر این بیت را می خواند وگریه می کرد :
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره زِکه پرسی؟چه کنی؟چون باشی؟!
🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از دوستی با خدا
#اربعین
اهلبيت(ع)، اهل سرّ خدا
«نَحْنُ الّذِينَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ بَيَانُ مَا فِيهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاَِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ».
امام حسين (ع) فرمود: «ما كسانى هستيم كه علم قرآن، و بيان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هيچيك از آفريدگان خدا نيست، زيرا ما محرم راز خداييم».
(بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۸۴ #حدیث ۱۱ )
#حب_الحسین_یجمعنا
🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
💠 حدیث روز 💠
🏴 ثواب عجیب کمک به زائران أباعبدالله الحسین (ع)
🔸هشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:.. قُلْتُ: فَمَا لِمَنْ یجَهِّزَ إِلَیهِ وَ لَمْ یخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِیبُهُ لِقِلَّةِ نَصِیبِهِ قَالَ: یعْطِیهِ اللَّهُ بِکلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ- مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ یخْلِفُ عَلَیهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَهُ وَ یصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِیصِیبَهُ وَ یدْفَعُ عَنْهُ وَ یحْفَظُ فِی مَالِهِ.
🔹هشام بن سالم: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم، کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین علیهالسلام برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند (هزینههایش را بدهد)، چه اجری دارد؟
۱. به ازای هر درهمی که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه مینویسد.
۲. چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمیگرداند!
۳. بلاهایی را که فرود آمده تا به او برسد، از او میگردانَد و از وی دور میکند و مالش حفظ میشود.
📚 ابن قولویه، کامل الزیارت، ص ۱۲۹
•┈┈••✾••┈┈•
@HawzahNews
هدایت شده از نهج البلاغه؛《ادایِ حقِ کلام》
FatemiNia-13960316-NahjolBalaghe-ThaqalainSite.mp3
14.65M
📚 #شرح_و_تفسیر
#نهج_البلاغه، خطبه ۱۰۰
🌺 استاد #فاطمی_نیا
🍁العالم من عرف قدره...(ادامه مطلب قبل)🍁
#پیشنهاد_دانلود👌
@nahjoolbalageh
🌴 ✅✅✅ 🌴
هدایت شده از نهج البلاغه؛《ادایِ حقِ کلام》
🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺
🌺🍃
🌺
#نشانه_های_بی_عقلی
🌹 وَ قَالَ علی ( عليه السلام ) : مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ ، وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ .
🌹و درود خدا بر او فرمود:
از #بيخردي است، #شتاب پيش از توانايي بر كار، و #سستي پس از به دست آوردن فرصت.
🌹Amir al-Mu'minin, peace be upon him, said : To make haste before the
proper time or to delay after a proper opportunity, in either case is folly.
♦️نهج البلاغه، حکمت ۳۶۳♦️
@nahjoolbalageh
🌴 ✅✅✅ 🌴