eitaa logo
عکس مذهبی
321 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
156 ویدیو
16 فایل
[نیستَم اهْـل حساب و هندسہ امّا بدان بینِ اشکـال ࢪیاضے عاشق شش گوشه‌ـم🌿] [آیدۍ مدیࢪ ڪاݩاݪ جہت انتقاد و تبادݪ] ➜ @sayyed_alii313] -آیدے مدیࢪان⌕ ➜ @sayyed_alii313]
مشاهده در ایتا
دانلود
💫امشب سخن از جان جهان باید گفت 💫توصیف رسول انس و جان باید گفت 💫در شـــــام ولادت دو قــطب عالم 💫تبریک به صــاحب الزمان باید گفت 🌹میلاد (ص) و (ع) مبارک باد🌹 ‌ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ @aks_mazhhabii ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🌸🌹🌹🌺🌺🌸🌸🌹🌹🌷🌷💐💐🍁🍁🌸 @aks_mazhhabii
--------------------------------------------------------------------- کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید @aks_mazhhabii
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸🌸 *********** آدم خوبی بود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پشت میز گفتم:درسته ایشون آدم خوبی بوده اما من همینطوری از ایشون نمی گذرم. دست من خالیه. هر چه می توانی ازش بگیر تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم هر کسی (در رور جز برای خودش) گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد. جوان هم رو به من کرد و گفت: این بنده خدا یک وقف انجام داده که خیلی بابرکت بوده و ثواب زیادی برایش می آید. او یک حسینیه را در شهرستان شما، خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند. اگر بخواهی ثواب كل حسینیه اش را از او می گیرم و در نامه عمل شما می گذارم تا او را ببخشی، با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟! خیلی خوبه. بنده خدا این پیر مرد، خیلی ناراحت و افسرده شد، اما چاره ای نداشت. ثواب یک وقف بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی. برای تهمت به یک نوجوان، یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بود، داد و رفت اما تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خیراتی را از دست می دهد، پس ما که هر روز و هرشب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که به راحتی پشت سر مسئولین و دوستان و آشنایان خودمان هرچه میخواهیم می گوییم باز جوان پشت میز به عظمت آبروی مؤمن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند: »کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان رواج یابد، برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است. . . . امام صادق در تفسیر آیه می فرماید: هر کس آنچه را درباره ی مؤمنی ببیند یا بشنود، برای دیگران بازگو کند، از مصادیق این آیه است. 🌸اعجاز اشك ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه می کردم. انگار هیچ اراده ای از خودم نداشتم. هیچ کار و عملم قابل دفاع نبود. فقط نگاه می کردم. یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد! دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی ... بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند، من هم فقط نگاه می کردم. چون هیچ گونه دفاعی در مقابل دیگران نمیشد کرد. در دنیا انسان، هرچند مقصر باشد اما در دادگاه از خود دفاع می کند و با گرفتن وکیل و... خود را تا حدودی از اتهامات تبرئه می کند. اما اینجا. مگر می شود چیزی گفت؟! فقط نگاه می کردم. حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است، چه رسد به اعمال انسان. برای همین هیچ کس نمی تواند بی دلیل از خود دفاع کند. در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد.خیلی سخت بود. خیلی حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت اما زمانی که بررسی اعمال من انجام می شد و نقایص کارهایم را میدیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما... این حرارت تمام بدنم را می سوزاند، طوری که قابل تحمل نبود همه جای بدنم می سوخت، بجز صورت و سینه و کف دستهایم برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمی سوزد؟ لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهميدم. من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه می کرد که وقتی برای آقا امام حسین و یا حضرت زهرا ا و اهل بیت اا اشک می ریزی، قدر این اشک را بدان. اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت می فهمیم پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را می کرد. من نیز وقتی در مجالس اهل بیت (ع) گریه می کردم. اشک خود را به صورت و سینه ام می کشیدم. حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدنم نمی سوزد نکته دیگری که در آن وادی شاهد بودم بحث اشک و توبه بر درگاه الهی بود. من دقت کردم که برخی گناهانی که مرتکب شده بودم در کتاب اعمالم نیستا آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم بعد از اینکه انسان از گناهی توبه می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف میشود. حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بی اطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف می شود. اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند. اگر یک بچه از ما طلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد، باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند... *********** ⚫️ادامه دارد....منتظر باشید ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ @aks_mazhhabii ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸🌸 *********** 🌸بیت المال از ابتدای جوانی و از زمانی که خودم را شناختم، به حق الناس و بیت المال بسیار اهمیت می دادم. پدرم خیلی به من توصیه می کرد که مراقب بیت المال باش. مبادا خودت را گرفتار کنی. از طرفی من پای منبرها و مسجد بزرگ شدم و مرتب این مطالب را می شنیدم لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم، سعی می کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم، به کار شخصی مشغول نشوم. اگر در طی روز کار شخصی داشتم و یا تماس تلفنی شخصی داشتم، به همان میزان و کمی بیشتر، اضافه کاری بدون حقوق انجام می دادم که مشکلی ایجاد نشود. با خودم می گفتم: حقوق کمتر برم و حلال باشد خیلی بهتر است. از طرفی در محل کار نیز تلاش می کردم که کارهای مراجعین را به دقت و با رضایت انجام دهم. این موارد را در نامه عملم میدیدم. جوان پشت میز به من گفت خدا را شکر کن که بیت المال بر گردن نداری و گرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می کردی! اتفاقا در همان جا کسانی را میدیدم که شدیدا گرفتار هستند. گرفتار رضایت تمام مردم، گرفتار بیت المال. این را هم بار دیگر اشاره کنم که بعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت.یعنی به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من فوت کرده اند بینم، یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند، یا اگر کسی را می دیدم لازم به صحبت نبود، به راحتی می فهميدم که چه مشکلی دارد. یکباره و در یک لحظه می شد تمام این موارد را فهمید من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمام مردم این کشور، حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند، حلالیت می طلبیدند اما در یکی از صفحات این کتاب قطور، یک مطلبی برای من نوشته بود که خیلی وحشت کردم یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت، چند جلد کتاب خاطرات شهدا به واحد. ما آورد گذاشت روی طاقچه و گفت: اینها باشه اینجا تا سربازهایی که بعدا میان، در ساعات بیکاری استفاده کنند. کتاب های خوبی بود. یک سال روی طاقچه بود و سربازهایی که شیفت شب بودند، یا ساعات بیکاری داشتند استفاده می کردند. بعد از مدتی، من از آن واحد به مکان دیگری منتقل شدم. همراه با وسایل شخصی که می بردم، کتاب ها را هم بردم. یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس کردم که این کتاب ها استفاده می شود. شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند. لذا کتاب ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشه بهتر استفاده میشه. جوان پشت میز اشارهای به این ماجرای کتاب ها کرد و گفت: این کتاب ها جزو بیت المال و برای آن مکان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مکان دیگری بردی، اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی آوردی، باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می آمدند، حلالیت می طلبیدی.... *********** ⚫️ادامه دارد....منتظر باشید ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ @aks_mazhhabii ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
❁﷽❁ ❤️ اے آنڪه امیرےُ دلیرےُ شهیرے بےدسٺ شدے از همگان دسٺ بگیرے اے قبلہ حاجاٺ، یل قافلہ، باید ڪه مرا هم بہ غلامےبپذیرے 🌙 🌷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 ⭕️ بهترین عکس های مذهبی ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ @aks_mazhhabii ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
❁﷽❁ 🍃🌹 خانہ ے آخرتم هسٺ سر درِ قصر مزارم بنویسید هر ڪہ پرسید چہ دارد مگر از دارِ جهاڹ همہ ے دار و ندارم بنویسید 🌷 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 --------------------------------------------------------------------- کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید @aks_mazhhabii
عاقبت احداث خواهد گشت ایوان می روم با پای عریان سمت 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @aks_mazhhabii
❁﷽❁ 🍇 🍇🍃 ﻣدﺩ ﻧﻤﺎ ڪه بہ ﭘﺎﺑﻮسے ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺳﻢ ﺩلم ﻫﻮﺍے ڪرﺩﻩ ﻣﺪﺩے ﻫﺰﺍﺭ شڪر ڪہ ﻧﺎﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﺮﺍ ﮔﺪﺍے ڪرﺩﻩ ﻣﺪﺩے 💙 ❤️ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 @aks_mazhhabii
آرامش در مواجهه با جنگنده ‌های آمریکا 🍃🌸بین زمین و آسمان بودیم، توی هواپیما داشتیم می‌رفتیم سوریه. نگاهم به حاجی بود، سرش را تکیه داده بود به صندلی و چشم‌هایش را بسته بود، انگار که خوابیده باشد. از شیشه هواپیما دو جنگنده آمریکایی را دیدم که مثل لاشخور دورمان می‌پلکیدند. دلم هُرّی ریخت، ترس بَرَم داشت، فکرم پیش حاجی بود، یک دقیقه گذشت، دو دقیقه، همانطوری که سرش را به صندلی تکیه داده بود چشم‌هایش را باز کرد. خونسرد گفت: نگران نباش چند دقیقه دیگه میرن، دوباره چشم هایش را بست. چند دقیقه گذشت و رفتند. 🍃🌸هواپیما می‌خواست توی فرودگاه سوریه بنشیند که از چپ و راست، تیر سمت ما حواله شد. حاجی رو کرد به خلبان و گفت: ما سریع پیاده می‌شیم، تو دوباره تِیکاف کن. تا چرخ‌های هواپیما به زمین خورد و سرعت کم شد پریدم پایین، خلبان دوباره سرعت گرفت و توی چشم به هم زدنی هواپیما از زمین برخاست و از آسمان فرودگاه دور شد و ما تغییر موضع دادیم و آمدیم یک کُنج امن. تا خودمان را پیدا کنیم چند خمپاره درست خورد همان جایی که پیاده شده بودیم، خدا بخیر گذراند. 📚بخشی از کتاب "سلیمانی عزیز" راوی: سردار شهید حسین پور جعفری 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ @aks_mazhhabii ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله وَ نِساءٌ كاسياتٌ عارياتٌ مُميلاتٌ مائِلاتٌ رُؤُوسُهُنَّ كَأَسنِمَةِ البُختِ المائِلَةِ لايَدخُلنَ الجَنَّةَ و َلايَجِدنَ ريحَها وَ إنَّ رِيحَها لَيُوجَدُ مِن مَسيرَةِ كَذا وَ كَذا؛ (در آينده) زنانى پيدا مى شوند كه در عين پوشيدگى برهنه اند (لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازك مى پوشند) هوسباز و دلفريب مى باشند، موهاى خود را طورى آرايش مى كنند كه مانند كوهان شتر جلوه مى كند. اينان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى كنند، با اين كه بوى بهشت از راه بسيار دور شنيده مى شود. 📚لسان العرب ج11 ، ص637 - تاج العروس من جواهر القاموس ج15 ، ص708 🌸🌹🌺🌸🌹🌺🌸🌹🌸🌸 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ @aks_mazhhabii ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛