eitaa logo
🥀عکس نوشته ناب🥀مذهبی❄
25.1هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
91 فایل
🌸 متن های زیبا 🌸 🌸 عکس های زیبا و خاص و مناسبتی 🌸 شما بهترین هستید که بهترین را انتخاب کرده اید 🌸 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات بلامانع است😍 ارتباط با مدیر👈🏻 @ya_Ali110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خوش بر کسی که سفره نشین خدا بود 🌸از هرچه غیر خواسته ی او گر جدا بود 🌷درب کلاس درس خدا چون گشوده شد 🌸خوش بر مطلبی که قبول انتها بود... 🌷ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، 🌸ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ 🌷ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، 🌸ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ 🌷و ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ... عید سعید فطر، پیشاپیش مبارک💐 @akse_nab 🌷🍃
🌷صبح شد ❤️باز هم آهنگ خدا می آید 🌷چه نسیم خنکی 🌷دل به صفا می آید 🌷به نخستین نفس بانگ 🌷خروس سحری 🌷زنگ دروازه ی دنیا به 🌷صدا می آید @akse_nab 🌷🍃
سلام آخرین روز ماه مبارک رمضان تون عالی الهی امروز بهترین وخوب ترین روز زندگیتون باشه 🌷حالتون خوب کسب تون عالی تقدیرتون قشنگ عاقبتتون بخیر و زندگیتون بروفق مرادباشه 🌷تقدیم به شما بهترینها رو براتون آرزومندم @akse_nab 🌷🍃
🌸صدای پای عید می‌آید ✨و دل مومن بر سر 🌸دو راهی آمدن ✨عید رمضان و 🌸رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است 🌸از آمدن آن یک دل شاد ✨باشد یا از رفتن این یک محزون 🌸پیشاپیش عید فطر مبارک @akse_nab 🌸🍃
به آخرین 🌸🍃 چهارشنبه 🌸🍃 ماه رمضان 🌸🍃 خوش آمدید🌸🍃 @akse_nab 🌸🍃
   🌷دسته گلی 🌷پر از گلهای زیبا را 🌷تقدیم نگاه مهربونتون میکنم 🌷و آرزو می‌کنم که 🌷امــروز تـون 🌷از محبت لبریز 🌷از مهربانی سرشار 🌷و مملو از شادی و سعادت باشه 🌷با آرزوی بهترینها 🌷تقدیم به شما خوبان 🌺 @akse_nab 🌺🍃
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو می شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود ... اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم ... قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی ... اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری ... قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ، راحت می پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم و ... اين روزها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم ... قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری ... اين روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم با هم ارتباط نداريم ... قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگ با فک و فامیل ... این روزا پر از تعطیلی ولی کو پدربزرگه؟ کو اون فامیل؟ کو اون خونه ؟ حیف قديما توی قديما موند ... @akse_nab 🌷🍃
🌷میخواد مــ🌛ـاه دیده بشه🌙 🌷میخواد دیده نشه 🌷شما خودتون ماهید 😊 🌷پیشاپیش عیدتون مبارک🌷 @akse_nab 🌷🍃
🌷نو کنیـد جامــه را، 🌸پاک کنیـد خانه را، 🌷گل بزنیـد قبلــه را، 🌸عیـد خـدا میرســد 🌷هوش کنید مست را، 🌸آب زنیــد دسـت را، 🌷سجده کنیدهست را، 🌸عیــد خـدا میرســد 🌷سیـر کنید گشنه را، 🌸آب دهیـد تشنه را، 🌷دور کنیـد غصــه را، 🌸عیـد خــدا میرسـد 🌷عفــو کنیـد بنده را، 🌸ارج نهیــد زنـده را، 🌷یاد کنیــد رفتــه را، 🌸عیـد خـدا میرســد. 🎊پيشاپيش عید فطر بر شما مبارک 💐 @akse_nab 🌸🍃
🔘 داستان کوتاه درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . . ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @akse_nab
🌸 سکوت کن... فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری، این مردم از سکوت کمتر داستان می سازند...! 🌸سکوت خطر ناکتر از حرف های نیشدار است !! بدون شک کسی که سکوت می کند ، روزی حرف هایش را سرنوشت به شما خواهد گفت .. 🌸 گاهی سکوت شرافتی دارد که گفتن ندارد ... 🌸 سکوت در اثر بستن دهان نیست؛ در اثر باز کردن فکر است، هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر، هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر 👤الهی_قمشه_ایی @akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊ﻋﻴﺪ ﺍﺯﺳﻪ ﻛﻠﻤﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪﻩ 🌸ﻉ _ﻋﺰﻳﺰانم 🌼ﻯ _ ﻳﺎﺩتون ﻧﺮﻩ 🌺ﺩ _دوستتون ﺩﺍﺭﻡ پیشاپیش عیدتون مبارک 🎊🎉💐 @akse_nab 🌸🍃
🌸 سـلام 🌸 صبح زیبـاتون بخیر 🌸بیست و نه روز عبادت خالصانه 🌿و روزه داریتون 🌸مورد قبول حق تعالی 🌸امیدوارم روز خوب و 🌿پر از موفقیت داشته باشید 🌸 روزی پر از عشق و آرامش 🌿و سلامتی و پراز توفیق بندگی 🌸همراه با استجابت دعا 🌿و عاقبت بخیری 🌸 شـروع روزتـون پر برکت @akse_nab 🌸🍃
🌷چهارشنبه تون عالی و بینظیر 💐پیشکش نگاه مهربانتون 🌷در آخرین روز ماه رمضان 💐روزتون گلباران 🌷روزی پراز عشق و مـحبت 💐روزى پراز شادى و آرامش 🌷روزى پر از خنده و دلخوشى 💐روزی پراز خبرهای خوب 🌷و روزی پراز انرژی مثبت و موفقیت 💐براتون آرزومندم پیشاپیش عیـدتـون مبـارک 💐💐 @akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 قلبی که هیچگاه از صداقت خالی نمیشود 🌸 کسی که بخاطر خدا دوستت دارد و فراموشت نمیکند 🌸 روزی که در آن بهترین باشی 🌸 دعای خیری که برایت می شود و تو نمیدانی @akse_nab 🌸🍃
🌷چهارشنبه تون زیبا 🌾حالِ خوبِتان را، 🌷نه از کسی طلب کنید، 🌾نه برایش به این و آن رو بزنید، 🌷و نه حتی منتظرِ معجزه باشید... 🌾قدری "تلاش" کافی‌ست، 🌷برایِ داشتَنَش!این خودِ شمایید، 🌾که می‌توانید، روحِتان را، 🌷مملو از عشق و آرامش کنید... حال دلتون خوب خوب عزیزان🌷 @akse_nab 🌷🍃
🌸الهی ✨بحق رسالت محمد 🌸بحق ولایت علی ✨بحق طهارت زهرا 🌸بحق مظلومیت حسین ✨بحق حقانیت 🌸حسن مجتبی ✨بحق غربت رضا 🌸بهترینها را در روز ✨پایانےماه رمضان 🌸براے همه مقدر فرما 🌸پیشاپیش عید سعید فطر مبارک🌸 @akse_nab 🌸🍃
🌸بر صبح 🦜دل انگیز خداوند سلام 🌸برعشق و 🦜صفا و مهر و لبخند سلام 🌸نقاش ازل 🦜چه خوش زده نقش سحر 🌸بر خالق قادر هنرمند سلام 🌸سلام صبح چهارشنبه تون بخیر 🦜امروزتون سرشاراز انرژی @akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸فقط یک روز دیگر 💜مهمان خدا هستیم 🌸امیدوارم در این ماه عزیز 💜حاجت روا شده باشید 🌸مثل هميشه بهترینها را 💜براتون آرزومندم @akse_nab 🌸🍃
🌸هرگز آرزوی افتادن کسی 💙یا چیزی را نکردم 🌸اما حالا میگویم 💙الهی بیفتد به زودی 🌸زیباترین اتفاق زندگیتون 💙آخرین چهارشنبه رمضان تون 🌸 پُر از برکت و سلامتی و خبرهای خوب 💙این دسته گل زیبا 🌸تقدیم به شما روزه داران عزیز @akse_nab 🌸🍃
✿﷽✿ ♦️یڪ سحـر مجال گدایے برای ما مانده هنوز بند بہ پاے ما مانده ♦️شبے میان حـرم پاگشایمان بڪنید ڪه روزے سفر ما مانده ❤️ 🌹🍃 @akse_nab 🌹🍃
مداحی آنلاین - زمان آشتی باخداست این شب ها - میثم مطیعی.mp3
6.27M
🌙 ویژه 🍃بساط عاشقی ما به پاست این شبها 🍃زمان آشتی باخداست این شبها 🎤حاج @akse_nab 🌸🍃
سلام دوستان عزيززز و مهربان چهارشنبه تون پرازگل🌷 امروزازخدامیخواهم هرآنچه بهترین🌿 هست برایتان رقم بزند روزی فراوان🌷 دلی خوش🌿 وشادیهای بی پایان إلهي به اميدخودت🌷 @akse_nab 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا بزرگ ترین معجزه گر دنیاست او کرم را به پروانه‌ای زیبا تبدیل میکند و این چنین یک طاووس را می آفریند که انسانها با دیدن پرهای زیبا و منحصر به فرد او به فکر فرو می‌روند به او ایمان داشته باش و ترسهایت را دور بریز در آغوشش آرام بگیر او سرپرست کسی می‌شود که دستش رابه سوی او دراز کرده است. خدایا افکارم را هدایت کن. که جز تو و زیبایی هایی که آفریدی و امید و عشق به چیز دیگری فکر نکنم. @akse_nab 🌸🍃
🌸 ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد و برای رسیدن به تو از دیگران گسست. @akse_nab 🌸🍃
گفتند که در بلا رضا را بطلب آن صحن و سرای باصفا را بطلب لایق نشدیم اگر به پابوسیِ تو ای حضرت مهربان تو ما را بطلب... 💚 @akse_nab 🌸🍃
🌸آخرین 🍃عصر ماه رمضان بخیر 🌸طاعات و عباداتتون قبول 🍃درگاه احدیت 🌸آرزو می کنم 🍃لحظه، لحظه زندگيتون 🌸همـواره غـرق 🍃در شادی و آرامش باشید 🌹پیشاپیش عید سعیدفطر مبارک🌹 @akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ خدایا🙏 گرچه ماه مبارک رمضان 🌙 رو به پایان است😔 اما سفره رحمتت را هرگز پایانی نیست🙏 چه زیباست حال کسانی که هر روزشان رمضان و هر لحظه شان با تو و مناجات باتوست🙏 🌷التماس_دعا 🙏 🌷 🌷 @akse_nab 🌷🍃
🔘 داستان کوتاه نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست? عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد. روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند. نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @akse_nab @akse_nab