eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای بهانه ترین خواهش دلمـ❤️ فڪری بڪن برای من و آتش🔥 دلم دست ادب به سینه ی می‌زنم حضرت آرامش دلمـ😌 روشنیِ دیده‌ی احرار ... 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️سلاااام... 🍃🌸☀️طلوع صبحی دیگر رو بهتون تبریک میگیم؛ تولدی دوباره و فرصتی مغتنم برای خوب بودن ومهر ورزیدن... 🍃💝شاد باد روزگارتون ... 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
به عاقبت به من آيي، كه منتهات منم... 🔻مولانا 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
‏غیرتی شدن به سر وصدا و فریاد و ‏بددهنی وگیر دادن و جاسوسی نیست، ‏غیرت یعنی زن مورد علاقه ات هیچوقت ‏کنارت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه!👌👌👍 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
من بلا فاصله گوشی را برداشتم و به راحیل پیام دادم تا آخر شب منتظر جواب راحیل شدم، ولی خبری نشد. یعنی خوشحال نشد؟ فکر می کردم از خوشحالی زنگ بزند. ولی حتی جواب پیامم را هم نداد. نکند این بار آنها پشیمان شده‌اند. با خودم گفتم فردا کلاس داریم پس می بینمش و دلیل کارش را می پرسم. وارد محوطه ی دانشگاه که شدم، چشم گرداندم ولی راحیل نبود. سرکلاس نشستم. با خودم گفتم هر جا باشد بالاخره سرکلاس که می‌آید. چشم دوختم به در، ولی آخرین نفر استاد بود که امد. دلم شور زد، گوشی را برداشتم پیام دادم: – کجایی؟ چرا نیومدی دانشگاه؟ آشوب بودم نکند اتفاقی افتاده است. فقط خدا می داند که چقدر فکرو خیال از ذهنم گذشت، مدام گوشی‌ام را چک می کردم، ولی راحیل جوابی نداده بود. تقریبا وسط های کلاس بود که دیگر طاقت نیاوردم و از کلاس بیرون زدم، تا با راحیل تماس بگیرم. همانطور که در سالن قدم زنان به طرف محوطه می رفتم، گوشی را از جیبم در آوردم و سرگرم گرفتن شماره‌ی راحیل شدم. تا خواستم از پیچ سالن به طرف محوطه بپیچم، همانطور که محو گوشی‌ام بودم با فردی برخورد کردم. گوشی‌ام نقش زمین شد و بازوی کسی که بهم بر خورد کرده بود با بازویم برخورد کرد. برای چند لحظه نگاه هایمان در هم گره خورد. چقدر این چشم ها برایم آشنا بود، خودش بود، عشقم، تمام نگرانی هایم به سرعت نور پرواز کردند و جایش را به هیجان و تپش قلب داد. راحیل فوری خودش رو کشید عقب و از خجالت سرخ شد. سرش را پایین انداخت و گفت: – ببخشید، اونقدر عجله داشتم که شمارو ندیدم. لبخندی زدم و کمی خم شدم و یک دستم را روی سینه‌ام و دست دیگرم را پشتم گذاشتم و گفتم: –خدارو شکر که علیا حضرت، بالاخره تشریف فرما شدندو قدم به روی چشمان تابه تای من گذاشتند و این دانشگاه رو با تمام خدم وحشم به وجد آوردند و از حضورشون همه جا رو نورانی کردند و... همانطور که خم میشد تا موبایلم را از روی زمین بردارد، چشمی به اطراف چرخاندوحرفم را بریدو آرام گفت: –هیسس، آخه الان چه وقت این حرف هاست. بعد گوشی را مقابلم گرفت و شرمنده گفت: – خداکنه چیزیش نشده باشه. گوشی را گرفتم و به چشم هایش نگاه کردم و گفتم: – فدای یه تار مژگانت بانو، کمی که به چشم‌هایش دقیق شدم متوجه‌ی ورمشان شدم. انگارمتوجه ی نگاه سوالی من شد، برای همین سریع نگاهش را به زمین دوخت. – برم ببینم استاد اجازه میده بشینم سرکلاس؟ تا خواست از جلویم رد بشود بند کیفش را که از روی چادر عربی‌اش روی دوشش انداخته بود گرفتم. –یه دقیقه وایسا. بدون این که نگاهم کند ایستاد. مهربان گفتم: – منو نگاه کن. نگاهم نکرد و گفت: – به اندازه کافی دیرم شده، باید زودتر برم سر کلاس. ــ باشه، فقط الان نگاهم کن، آرام سرش رو بالا آورد. با ابرو اشاره کردم به چشم هایش و گفتم: –گریه کردی یا از کم خوابیه؟ اصلا چرا اینقدر دیر کردی؟ بند کیفش را از دستم کشیدو گفت: –میشه بعدا حرف بزنیم، الان وقتش نیست وبعد به طرف کلاس پا کشید. سد راهش شدم، یک قدم عقب رفت و سرش را به دیوارتکیه داد و پوفی کرد و به دور دست خیره شد. کف دستم را کنار سرش گذاشتم و زوم کردم در صورتش و گفتم: – این شرط انصافه؟ از دیشب تا حالا این همه فکرو خیال کنم، از صبحم که از نگرانی دارم بال بال می زنم. الانم این شکلی ببینمت و هیچی نگم؟ به فکر دل منم باش، من اگرم الان برم سر کلاس نه چیزی می شنوم نه می بینم. حداقل بگو... حرفم را بریدو گفت: – باشه پس، شما برید جای همیشگی، منم یه آبی به دست و صواتم بزنم میام. کلا قسمت نیست امروز بشینم سر این کلاس. دستم را از روی دیوار برداشتم و گفتم: – یعنی اینقدر خوشم میاد، لج بازی نمیکنی و اجازه نمیدی کار به خشونت بکشه. چشم هایش گرد شدو گفت: – خشونت؟ منظورتون چیه؟ خنده ی موزیانه ای کردم و گفتم: –یعنی کتک کاری و این چیزا دیگه. ــ کتک کاری؟ مگه شما... نذاشتم بقیه ی حرفش را بزند و گفتم: – آره، بعضی وقتها مشت های بدی به درو دیوار می زنم. نفسش را عمیق بیرون داد. ــ چیه، فکر کردی خودم رو میزنم؟ سر به زیر شد و چیزی نگفت. من‌هم ادامه دادم: – نه بابا حیف خودم نیست که کتک بخورم. زیر چشمی نگاهم کرد. –آهان فکر کردی خشن بشم تو رو میزنم؟ نه بابا، دیونه هستم ولی نه اونجوری، دیونه ی توام... لبخندش را مهار کردوکمی جدی گفت: – شما برید. منم چند دقیقه دیگه میام. همانجا ایستادم و رفتنش را نگاه کردم. ✍ ... 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
『♥️』 ‌✨ گر غایبی هر دم چرا، آسیب بر دل می زنم ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
『♥️』 کسی به خوبیِ من مشقِ عشق را ننوشت ببین به دیده‌ی انصاف! آفرین دارم 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
Behnam Bani - Khoshhalam-[128].mp3
4.2M
‌『♥️』 | بهنام بانی 🎧 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
ناله‌واری سر ز جیبِ دل برون آورده‌ام شعله‌ٔ شوقم مباد ای یأس بنشانی مرا 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
Soheil Mehrzadegan - Parse (128).mp3
3.59M
...! 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
تقدیم کنید به عشقتون 😂💖 ‌ 😂 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
پروردگارا! رفتن در دست توست. من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم شادی روح پاک همه شهدا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
‍ اول ڪاراست🌸 بِسْمِ اللَّہِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باب اسرار ونیمہ جان است🌸 🌷بِسْمِ اللَّہِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🌷 الهی باتوکل به اسم اعظمت میگشایيم دفتر امـــروزمان را باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت بخش دفترم باشد🌸 🌷الهـی به امیـد تو 💖🌟💖🌟💖🌟💖🌟💖
💚سلام امام زمانم💚 اِلهى عَظُمَ الْبَلاء ... نبودنت ، همان بلایِ عظیم است ؛ که زمین را تنگ کرده! و اینک... بـــــهار و... یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار... با تحول قلبهایمان به أَحْسَنِ الْحَال ...🍃🌸 از میله‌های غربت هزار ساله رهایت می‌کنیم! و زمین را ؛ از بلایِ هزار لایه... 🥀 روزمان را با تو ؛ نو می‌کنیم ...❤️ 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت… دوباره امروز متولد شدی “آدم” پس خجسته باد هر روزت… ( صبح تون بخیر دوستان) 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍ ما عشق تو داریم و تو را میل به ما نیست مائیم چنین و تو چنانی چه توان کرد عمریست که ما را به غم عشق نشاندی گر باقی عمرم بنشانی چه توان کرد 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
💌 من ... به دستانِ خدا خیره شدم معجزه خواهد کرد 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازگشته‌ام از سفر سفر از من باز نمی‌گردد... 🔻شمس_لنگرودی 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
Peyman Zarei - Zakhm.mp3
8.85M
امیر رها با نام روز جدایی 🎵🎶🎶🎶 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیکه های رسول به سعید و سعید به رسول خیلی خنده داره 😂😂😂😂 🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
🔷💙 💖🌻💖☘    @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋