ایاک نعبد است
زمستان دعای باغ
در نوبهار گوید ایاک نستعین
#مولانای_جان
🆔 @aksneveshteheitaa
✨ سلام آقا
صبحامید من،ای شمس جهانتاب حسین
وسلام لک منّی ولاصحاب حسین🌹🍃
همه ی دار و ندارم شده بینالحرمین
به ابی انت و اُمی، لک ارباب حسین🌹🍃
صبحمبه عطرخوشنامت🌹🍃
یااباعبدالله
@aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🎼 آوای خوش طبیعت و پرنده هایزیبا 😍.
@aksneveshteheitaa
هرگز از سمت جلو به یک گاو، از سمت عقب به یک اسب و از هیچ سمتی به یک احمق نزدیک نشوید.- زندگی
جمله ی امروز 👆👆
🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
👌🏻دعایی بسیار زیبا از امام علی(ع):
خدایا....
کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری
📚(نهج البلاغه،خطبه۲۱۵)
یعنی مبادا قبل از اینکه جانم را بگیری، شرافتم، انسانیتم،عدالتم، انصافم، اخلاقم وظرفیتم را بگیری...
#حدیث #دعا #تلنگر
🍃🍂🍃🌸
@aksneveshteheitaa
جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد
در جمع چنین مستان جامی چه محل دارد
گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم
جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد
#مولانای_جان
🆔 @aksneveshteheitaa
#حضرت_مولانا
مائیم که تا مهر
تو آموختهایم
چشم از همه خوبان
جهان دوختهایم
🆔 @aksneveshteheitaa
mohamadrezataheri-@yaa_hossein.mp3
6.29M
میلاد حضرت #علی_اکبر علیه السلام
🎵بازم محمد اومده...
🎤 محمدرضا #طاهری
#سرود
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
✍🏻 #حافظ
ساقیا لطف نمودی
قدحت پرمی باد
که به تدبیر تو
تشویش خمار آخر شد
☘╯\╲
🆔 @aksneveshteheitaa
#هوشنگ_ابتهاج
باز باران است و شب چون جنگلی انبوه
از زمین آهسته می روید
با نواهایی به هم پیچیده
زیر ریزش باران
با خود او را زیر لب نجواست
سرگذشتی تلخ می گوید
کوچه تاریک است
بانگ پایی می شود نزدیک
شاخه ای بر پنجره انگشت می ساید
اشک باران می چکد بر شیشه تاریک
من نشسته پیش آتش
در اجاقم هیمه می سوزد
☘╯\╲
🆔 @aksneveshteheitaa
حال وروز وهمه چیزت مث پرپرشدن این گل هس/مث آن عاشق دلخسته که تنهابه امیدی زنده اس/
شاعرین:مصرع اول عشقم مصرع دوم خودم
الهی من فدات بشم❤️
http://eitaa.com/joinchat/1657470982C9686032600
#هوشنگابتهاج
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
☘╯\╲
🆔 @hedye110
بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🌹🍁🌹🍁🌹
ختم قران این هفته براسلامتی صاحب الزمان و شفا بیماران کرونایی وشادی روح شهدا وبرای حاجات دوستان شرکت کننده ان شاءالله حاجت روابشید التماس دعا
🍂🌷🍂🌷🍂🌷
جز ء1🌺✅
جز ء2🌺✅
جزء3🌺✅
جزء4🌺✅
جزء5🌺✅
جز ء6🌺
جزء7🌺✅
جزء 8🌺✅
جزء 9🌺
جزء 10🌺
جز ء11🌺
جز ء12🌺
جز ء13🌺
جزء 14🌺
جز ء15🌺
جز ء16🌺
جز ء17🌺
جزء 18🌺✅
جز ء19🌺
جز ء20🌺✅
جزء21🌺✅
جز ء22 -🌺
جزء 23🌺
جزء24🌺
جز ء25🌺
جز ء26🌺
جز ء27🌺
جز ء28🌺✅
جز ء29🌺✅
جزء30🌺 ✅
🍂🌹🍂🌹🍂🌹براسلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجهم صلوات بفرستید🍁🌹🍁🌹🍁🌹
لطفاً جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید
@yazahra1084
http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd
#حضرت_مولانا
هم تو جنون را مددی
هم تو جمال خردی
تیر بلا از تو رسد
هم تو بلا را سپری
🆔 @aksneveshteheitaa
همه چیز خوب است
فقط وقت و بی وقت
دلم هوای هیچ میکند...
#امیر_وجود
💫
🆔 @aksneveshteheitaa
این مهرهٔ مومی که دل ماست چه تابد
با برق جنون کاتش یاقوت گداز است
وحشی تو برون ماندهای از سعی کم خویش
ورنه در مقصود به روی همه باز است
#وحشی_بافقی
🆔 @aksneveshteheitaa
Peyman Keyvani - Ay Savalan 128 [AzTurkMusic.ir].mp3
4.5M
🍃🌸🎼 آوایی بسیار زیبا از خاطراتی که کوه سبلان در خودش داره😍.
🍃💙باصدای پیمان کیوانی
🍃💜ازاستان اردبیل💜🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_61😍
با صدا امیر علی نیم خیز شدم
- هیچی!
عطیه مشکو ک پرسید
-چی شده امیرعلی؟خانومت که جواب پس نمی ده...
نکنه دختر دایی ام رو
دعوا کرده باشی!...
امیر علی خندید ولی خوب میدونستم خنده اش مصنوعیه چون چشمهاش داد میزد هنوز نگران منه!
– اذیتش نکن بی حوصله است
عطیه
- اونوقت چرا؟!
امیرعلی کلافه پوفی کردکه من آروم گفتم:
_اگه دهن لقی نمی کنی من با امیرعلی رفتم غسالخونه
هین بلندی گفت و چشمهاش گرد شد و داد زد
-دیوونه شدی؟
دستم و گرفتم جلوی بینیم
- هیس چه خبرته...
دیوونه هم خودتی!
عطیه سرزنشگر رو به امیرعلی گفت:
این مخش عیب برمیداره تو چرا به حرفش گوش کردی ؟
-من ازش خواستم
عطیه
–تو غلط کردی
امیرعلی اخطار آمیز گفت:
_عطیه!!!
عطیه
- خب راست می گم نمی بینی حال و روزش و؟!
امیر علی خم شدو کمک کرد چادرم و در بیارم
-خوبم عطیه شلوغش نکن فقط یکم سرگیجه دارم بهم یک لیوان آب میدی؟
نگاه خصمانه و سرزنش
گرش و به من دوخت و بیرون رفت
امیر علی روی دوپاش جلوم نشست و دکمه های مانتوم رو باز کرد و مقنعه ام رو از سرم
کشید...
نگاهش روی گردنم ثابت موند:
-چیکار کردی با خودت محیا؟!
نگاهم روچرخوندم تا گردنم رو ببینم ولی نتونستم ...
انگشتش که نشست روی گردنم با حس
سوزش خودم و عقب کشیدم و یادم افتاد اون موقعی که احساس خفگی می کردم چنگ انداختم
به گلوم!
نگاهش سرزنشگر بود که گفتم: اول هوای اونجا خیلی خفه بود ...من...
با لحن ملایمی گفت:
_قربونت برم آخه این چه کاریه کردی؟!
آروم لب زدم
_خدا نکنه ...
با بلند شدن صدای اذون که نشون میداد وقت نماز ظهره ...
دستم رو کشید تا بلند بشم
-پاشو وضو بگیر نماز بخون دلت آروم میگیره
کنار شیر آب نشستم و به صورتم آب پاشیدم ...
نسیم خنک موهام و به بازی گرفته بود...حالم خیلی بهترشده بود
به سادگیِ
جمله دوستت دارم بودکارای امیرعلی..
-اونجا چرا باباجان برو آشپزخونه وضو بگیر سرما می خوری!
لبخندزدم به عمو احمدی که سجاده به بغل می رفت تا توی هال نماز بخونه
– همینجا خوبه ..
آب خنک بهتره عمو با لبخند مهربونی در هال و باز کرد
- هر جور راحتی دخترم ...
التماس دعا!
-چشم شماهم منو دعا کنید!!
حتما بابایی گفت و در هال رو بست ...
انگشت اشاره ام رو امتداد دماغم کشیدم تا فرق باز کنم...
عطیه همیشه به این کار من میخندید و مامان می گفت خدابیامرز مامان بزرگمم همینجور فرق
باز می کرده برای وضو... !!
یاد مامان بزرگ دوباره امروز رو یادم آورد ...
سرم و تکون دادم تا بهش فکر نکنم ...
ولی با دیدن صابون سبزو پرکف کنار شیر دوباره تخته غسال خونه و صابون پرکفی که اونجا بود یادم اومد ...!
معده ام سوخت و مایع ترش مزه و زرد رنگی رو بالا آوردم ...
صدای هول کرده عمه رو شنیدم...
-چیه عمه؟چیشدی؟!
نمیتونستم خودم رو کنترل کنم و همونطور عق می زدم..
عمه شونه هام رو ماساژمی داد
-بیرون چیزی خوردی؟ نکنه مسموم شدی ؟
با خودم گفتم کاش مسمومیت بود!
بهتر که شدم آب پاشیدم به صورتم
-خوبم عمه جون ببخشید ترسوندمتون!!
شروع کردم به آب کشیدن دور حوضچه
-نمی خواد دختر پاشو برو تو خونه رنگ به رو نداری!
- نه نه خوبم ...
میخوام وضو بگیرم!!
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
#فریدون_مشیری
بر ماسهها نوشتم :
دریای هستی من
از عشق توست سرشار
این را به یاد بسپار
بر ماسهها نوشتی
ای همزبان دیرین
این آرزوی پاکیست
اما به باد بسپار
☘╯\╲
🆔 @aksneveshteheitaa
دلم گرفته ای دوست،
هوای گریه با من
گر از قفس گریزم،
کجا روم، کجا من؟
☘╯\╲
🆔 @aksneveshteheitaa
تو شبیه پرستوها هستی
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را به خانهام میآوری
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را از خانهام میبری
بخوان!
با هرزبانیکه عاشقانهترست
آهنگینترست...
بخوان!
حتی اگر شده اندازۀ پنجرهای
که بیش از حوصلۀ بهار بسته ماندهست
آنقدر بسته ماندهست
که اسمش را گذاشتهاند دیوار.
🆔 @aksneveshteheitaa