خدایا ، ما را به چیزهایی مبتلا نکن که صبر و ظرفیتشو نداریم ، بگو الهی آمین
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
دلخورم ، از آدمی که برایش دویدم ...به زمین و زمان چنگ زدن ، از غرورم گذشتم و برای او زمین خوردم ، اما او برای من حتی قدمی برنداشت...
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
یه قانونی هست که میگه : وقتی یکی داره سرد میشه ، از جای دیگه داره گرم میشه ، خودت برو تا حرمتت نشکسته ، هیچ چیز دیگه مثل سابق نیست ، سر این متن حاضرم قسم بخورم حکایت خیلیاست....
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر التماس دعای فرج
💖💖💖💖💖
✨🌙🌟✨🌙🌟✨🌙🌟
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو 💖💖💖💖
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.
خدایا، مرا در این ماه به برکت های سحرهایش آگاه کن و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به نور خودت ای روشنی بخش دلهای عارفان.
❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
#مهدے_جان❤️
🌱 دل آمده از غمت بہ جان ادرڪنی
⚡️ جان آمده بر لب الأمان ادرڪنی
🌱 ترسم ڪہ #بمیرم و #نبینم رویت
⚡️ #یا_مهدے صاحب الزمان ادرڪنی
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#بهار_قران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
با کسی که دوستش داری
شب ها مهربان حرف بزن...
ما نمی دانیم چقدر هستیم
ولی شب همیشه هست
او بعد ما شب ها باید بخوابد
نخواستی نمان!
ولی پیش چشم هایش خاطره خوب بگذار...
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
تا خدا بنده نواز است
به خلقش چه نیاز
می کشم ناز یکی
تا به همه ناز کنم...
👤 قیصر امین پور
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلم با تو من یاد گرفتم که چگونه زنده
باشم و چگونه زندگی کنم . . .
روزت مبارک معلم عزیزم🎉🎈
💖❤️🦋💖❤️🦋💖❤️🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸11 اردیبهشت
✨روز جهانی
🌸کار و کارگر خجسته باد🌹
🌹🌻🦋💖🌻🦋🌹🌻🦋
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
سلام شاید روزی از روزها غیبتت را کردم ، یا شاید جایی دلت را شکستم ... واین لغزش زبانم بود...در دلم یا در جمع عمدا یا سهوا .... از تو میخواهم مرا ببخشی میدانم که خداوند کسی را که غیبت کند یا حق الناسی به گردنش باشد، نمیبخشد😔 تا زمانیکه کسی که غیبتش را کرده او را ببخشد
این نامه را برای تمام دوستانم فرستادم نه به عنوان تحفه بلکه به خاطر ترس از خداوند.
هرگاه مرا بخشیدی آن را بر من برگردان .این دعوت برای بخشش است...بیا دلهایمان را صاف کنیم بخاطر الله سبحانه... مرا ببخش
این روزها مرگ ناگهانی زیاد شده
اگرمیتوانید این نامه را برای بخشش وبخشیدن برای همه بفرست.
تا قبل از شب احیا همدیگر را ببخشیم🙏🏻😊
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم خادمین خودتون رو حلال کنید🌹🌹❤️❤️
اگر پستی گذاشته شد که فقط وقتتون رو گرفت و براتون مفید نبود....... یا زیاد پست گذاشته شد......یا کم پست گذاشتیم.....گاهی از ما دلتون گرفت.....به هر حال هم مارو حلال بفرمائید هم این شبها خادمهای خودتون رو از دعای خیرتون بی نصیب نفرمایید....
اگر از ما راضی هستید یک صلوات هدیه به مهدیه فاطمه عنایت فرمائید
💖💖💖
دعاتون مستجاب یاعلی
@kamali220
سلام طاعات و عبادات قبول باشه
سوژه مرکز نیکوکاری صدیقه کبری س مناطق محروم جنوب در این اطلاعیه یکی از سادات موسوی🙏 مناطق محروم جنوب است که منزلش در آتش سوزی نابود میشود و با ۲ فرزند یتیم و مادرش بلاتکلیف است...😔
ساعت ۱۰شب خودشون خانه نبودند همسایه ها تماس گرفتند از خونه ی شما دود میاد😱... مسیر دور بود اول به آتش نشانی زنگ زدن بعد خودشان زود به انجا رسیدند ولی متاسفانه بیهوده بود چون تمام ساختمان آتش گرفته بود و همه چی سوخته بود...
جمعیت زیاد بود ولی هیچ کس نمی تونستد کاری انجام دهد😔
خیرین بزرگوار تا آنجا که برایتان مقدور می باشه همکاری کنید و به گفته خود نیازمند(( جدّم یار و نگه دارتان))
این خانوار در وضعیت خیلی سختی به سر می برند و بدون خانه و مایحتاج.....
۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۱۰۷۹۵۴
مرکزنیکوکاری صدیقه کبری
۰۹۱۳۱۴۸۴۴۸۷
خوب بودن 💵 زیادی نمیخواد، فقط یه ❤️ بزرگ میخواد.....
💐
شماره کارت حساب مرکز نیکوکاری صدیقه کبری س را جهت کمک ب نیازمندان و ایتام و امور نیکوکاری سراسر کشور ب دیگران معرفی نمایید.
💐
پروردگارا..... دعای خیر و مستجاب اهل بیت علیهم السلام و نیازمندان را بدرقه همه کسانی که در این راه خداپسندانه شرکت میکنند نصیب بفرما.....آمین
ان شالله
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت139
چادر و مانتوام را آویزان کرد و اشاره ایی به روسری ام کردو گفت:
– اونم بده دیگه.
ــ نه، آخه الان آقا کیارش میاد...
ــ اون دیر میاد، هر وقت امد سرت کن.
مردد بودم، از خجالتم نمی خواستم این کار را بکنم. چون اگه روسری ام را در میاوردم تاپم بیشتر نمود پیدا می کرد.
به طرف کیفم رفتم، رو سارافونی را از کیفم در آوردم و تنم کردم.
بعد روسری ام را در آوردم و شروع کردم به تا زدن، که دیدم آرش یک چوب رختی جلویم گرفت و گفت:
–اونارو آویزون کردم. اینم آویزون کن، نمی خواد تا کنی.
چوب لباسی را ازش گرفتم و گفتم:
– چشم.
لبخندی زدو گفت:
– چشمت بی بلا عزیزم.
نشست روی تخت و دستهایش را در پشتش اهرم کرد و خیره شد به من.
از کیفم صندل هایم را درآوردم و پوشیدم و گفتم:
–بریم دیگه.
با دست دوتا ضربه زد روی تخت و گفت:
– بیا بشین.
کنارش نشستم و گفتم:
–بد نباشه ما اینجا نشستیم. بی توجه به حرفم.
دست انداخت به کلیپسم و بازش کردو گفت:
–حیف این موهای خوشگلت نیست جمع کردی بالا.
موهایم ریخت پایین و انتهایش روی تخت پخش شد.
آرش مدام دست می کشید روی موهایم و با خودش زیر لبی می گفت:
–چقدرم جنسش نرم و خوبه.
می خواستم حرفی بزنم تا حواسش پرت شود. شاید نبود سکوت باعث بشود معذب بودن من هم کم شود. پرسیدم:
–چقدر طول می کشه فکر کنی؟
با تعجب نگاهم کردو گفت:
–بابت چی؟
ــ همون قوله دیگه.
بلند گفت:
–آهان، راستش، نمی تونم بهت قول بدم، چون گاهی مامانم حرف زور می زنه، مثل همین امروز که یه حرف زور زدو برنامه هامون رو بهم ریخت.
ــ اشکال نداره آرش جان بالاخره مادره.گلایه آمیز گفت:
– اونقدر دوستت دارم نمی تونم همچین قولی بهت بدم عشقم.
غمگین نگاهش کردم.
دستش را دور شانهام انداخت و خودش را به طرفم مایل کرد و صورتش را روی سرم گذاشت و گفت:
–ولی اگه تو بخواهی قول می دم.
سرم را بلند کردم و نگاهش کردم و گفتم:
–واقعا؟ باسرش تایید کرد.
ــ جون من رو قسم بخور.
کمی صورتش را عقب برد و با تعجب نگاهم کرد.
–قول دادم دیگه، قسم چرا؟
ــ با اصرار گفتم:
–قسم بخور.
نگاهی به من انداخت و گفت:
–پس یه شرط داره.
ــ چی؟
دوباره موهایم را ناز کردو گفت:
– توام قول بده هیچ وقت موهات رو کوتاه نکنی.
ــ چشم بلند بلایی گفتم و منتظر نگاهش کردم.
آرام گفت:
–باشه، منم جون تو رو قسم می خورم چیزی رو که ازم خواستی روهمیشه انجام بدم...البته نیازی به قسم خوردن نبود همه می دونن من یه حرفی بزنم زیرش نمیزنم.
ــ ممنون آقا.
خندیدو دستش رو حلقه کرد دور کمرم و گفت:
– تو جون بخواه عزیزم.
دیگه چیزی نمانده بود پس بیفتم صدای قلبم آنقدر بلند بود که راحت شنیده میشد. سرش را نزدیکم کردو زیر گوشم گفت:
–راحیل، خیلی دوستت دارم.
تمام تنم داغ شده بود و نفس کشیدن کمی برایم سخت شده بود. سرم را پایین انداخته بودم.
با شنیدن صدایش سرم را بالا آوردم و نگاه عاشقونه اش را به جان خریدم.
ــ راحیلم.
آرام گفتم:
–جانم.
برای چند لحظه عمیق نگاهم کردو گفت:
– هیچی. بعد بوسه ایی روی موهام کاشت و گفت:
– بریم؟
ــ چی می خواستی بگی؟
ــ یه چیزی می خواستم بپرسم جوابم رو از چشم هات گرفتم.
آرام از کنارم بلند شدو خودش را جلوی آینه قدی گوشه ی اتاق چک کردو طرف در اتاق رفت.
من هم بلند شدم و کلیپسم را برداشتم تا موهایم را ببندم وهمراهش بروم، به طرفم امدو کلیپس را از دستم گرفت و روی تخت انداخت. صورتم را با دستهایش قاب کردو گفت:
–موهات رو جمع نکن، من اینجوری پخش بیشتردوست دارم.
ــ چشمهایم را زیر انداختم و گفتم:
–چشم.
لبخندی زدو گفت:
–این چشم گفتنات رو هم دوست دارم.
ازم فاصله گرفت و گفت:
–میشه چند دقیقه بعد از من بیای بیرون؟
با تعجب گفتم چرا؟
اشاره ایی به صورتم کرد.
–دوباره سرخ و سفید شدی...
لب پایینم را گاز گرفتم. دوباره برگشت طرفم وبا اشاره به لبم گفت:
–ولش کن الان زخم میشه.
در ضمن، هر جا من نشستم کنارمن میشینیا.
ــ چشم.
در را باز کرد و چشمکی زدوگفت:
–بشین، ریلکس شدی بعد بیا بیرون.
✍#بهقلملیلافتحیپور
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹
@Aksneveshteheitaa
🦋💖🦋
#اعمال_شبهای_قدر
#اعمال_شب_نوزدهم
شب نوزدهم ماه رمضان اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است.
#جهت_نشر_و_استفاده_بیشتر_ارسال_شود
#التماس_دعا_برای_ظهور
💖🌹🌻❤️🦋