ﯾﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﺟﺎﻟﺐ
قبل از اين كه جواب رو ببينى، حساب كن و برو پايين!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﺯ ﺳﻦ ﺧﻮﺩﺕ 20 ﺳﺎﻝ ﮐﻢ ﮐﻦ !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
➖➖➖➖➖➖➖
ﻋﺪﺩ ﺑﺎﻗﯿﻤﻮﻧﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﺎ 7 ﺟﻤﻊ ﮐﻦ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﮔﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺯﻭﺝ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ 1 ﺟﻤﻊ ﮐﻦ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻣﺎ اﮔﺮ ﻓﺮﺩ ﺑﻮﺩ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯﺵ ﮐﻢ ﮐﻦ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺎﻗﯿﻤﻮﻧﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺭﻗﻢ ﺁﺧﺮﺳﺎﻝ ﺗﻮﻟﺪﺕ، ﺟﻤﻊ ﮐﻦ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺎ ﻣﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ، ﺟﻤﻊ ﮐﻦ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﻨﻬﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﮐﻦ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻋﺪﺩ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ، ﺧﻮﺩﺕ ﭼﻄﻮﺭﯼ؟!!!
خوبی؟؟؟ مواظب خودت باش!
😆😆😆بفرست برای بقیه کمی حواسشون از کرونا پرت شه. 😜😜😜
خدایا قرار ده او (پیامبر) رابرای من شفیعی پذیرفته و راهی بسویت که همواره باشد و مرا پیرو او گردان .
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆فرازی از صلوات شعبانیه .
سلام علیکم
صبح آدینه شما بخیر .
@aksneveshteheitaa
هدایت شده از کانال گسترده تبسم1k+
🔴 به خاطر کرونا نمیتونی بری بیرون ما بهترین وشیک ترین و ارزانترین لباس ها رو در خونه بهتون تحویل میدیم👌👌
🔰 تمام اجناس رو زیر قیمت بازار میدیم😱😱😱
کلی مانتو وشومیزهای مجلسی وشیک👗👗🧥🧥 ست های خانگی زیبا👚👚👖👖👙👙همراه با روسری شیک با قیمت های شگفت انگیز🤩🤩
گران نخرید❌❌
✅#اففففف های استثنایی و بینظیر 😳😳😳
✅تنوع و کیفیت عالی👌👌💯💯
✅#ارسال_رایگان🚛
✅از سایز 36تا70
✅با ضمانت تعویض و مرجوعی
عجله کنید تا مدلای حراجی مون تمام نشده🏃♀🏃♀🏃♀ 👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/235339802C2b4bb76ae8
هدایت شده از کانال گسترده تبسم1k+
💃حراج #ويژه مانتو 🧥🧥👗👗 و شومیز و تونیک 👚👚🤩🤩
این کانال مدلاش رو #حراج 70 % زده😳😳😱😱
#شومیز #مانتو #خانگی #تونیک
قیمتهاش عالیییه😳😳
کافیه با بازار #مقایسه کنید✅
از سایز ۳۶ تا ۶۰😍
ارسال رایگان🚚🚚
قابل تعویض و مرجوعی
🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀عجله کنید پشیمون نمیشید
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/235339802C2b4bb76ae8
💝☂💝☂💝☂
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_68😍✋
لبهاش رو می فشرد تا نخنده به این حال و روز مسخره ام
–خیلی شب خوبی بود...
مرسے که اومدی...
مرسی که خوبی ..
نمیشد بی تشکر برم وقتی با این همه سادگی هستی همیشه!!!
خداحافظ
فقط تونستم زمزمه کنم:
-خداحافظ
داشتیم به عید نزدیک می شدیم و فصل خونه تکونی همه شروع شده بود ! ...
چون بیشتر کلاسهام
به خاطر کم بودن دانشجوها تعطیل می شد و تو خونه بودم نمی تونستم از زیر کار های خونه فرار کنم!...
مامان هم همیشه در حال نصیحتم بود که دیگه عروس شدم و باید یاد بگیرم چون سال دیگه باید خونه ی خودم و تمییز کنم! ...
منم کلی حرص می خوردم...
بیزار بودم از این فصل سال
و این که باید سرتا پای خونه رو بشوری!!
با خستگی از نردبون پایین اومدم
– مامان دیگه بسه باور کنین خونه داره برق میزنه!!
مامان نگاهی به دکور بزرگ خونه که از صبح با شال افتاده بودم به جون دکوری هاش انداخت
-آره
خوبه تمییز شده...
دستت دردنکنه ولی دیگه این قدر غر نزن
روی زمین وارفتم
_آخه این چه رسم مسخره ایه بابا...
همچین همه جا رو تمییز میکنین انگار بعد تحویل سال قرار نیست کثیف بشه...
اونم چطوری به صورت فشرده!!
تویِ یه هفته!!
مامان اخم مصنوعی کردو به شامپو زدنش روی فرش ادامه داد
- گفتم این قدر غر نزن تازه باید
یک زنگ به عمه ات هم بزنی ببینی کاری نداره بری کمک؟!
براق شدم و دستهام رو به نشونه تسلیم بردم بالا
- بی خیال مادر من اون عطیه چه غلطی می کنه اونجا!
مامان لب پایینش رو گزید
_ درست حرف بزن ...
تو جای خودت عطیه جای خودش!
پوفی کردم
–ببینم شماهم که عروس آوردی عروسهاتون این فصل سال اینجا پیداشون میشه یا
نه؟!
محسن که کنار محمد داشت تلوزیون می دید گفت:
_خانوم من که حق نداره دست به سیاه و سفیدبزنه خودم نوکرشم!
چشمهام گرد شدو مامان زیزیرکی خندید
محمد هم بدون اینکه از تلوزیون چشم برداره گفت:
_منم همین طور!!
دست مشت شده ام رو گرفتم جلوی دهنم
_چه پرویین شما دوتا ...خجالتم بد چیزی نیستا؟؟؟!
حالاکی به شما دوتا زن میده!
محسن تخس گفت:
_همونجور که عمه یه چیزی خورد تو سرش اومد تو رو برای پسرش گرفت
یه عاقلی هم پیدا میشه به ما زن بده!
خنده ام گرفته بو ومعلوم بود مامان هم داره خنده اش رو کنترل میکنه ولی اخم کرد
- محسن درست حرف بزن ...این چه حرفیه!
محمد نگاه مامان کرد
- خب راست میگه دیگه مادر من این چه دختریه بزرگ کردین ..
عمه سرش کلاه رفته گشاد! ...
نمی کنه یه زنگ بزنه یه تعارف بزنه و بره کمک...
قبول کنین عروس مذخرفیه برای عمه دیگه!وبسیار تنبل...!
من چشمهام گردتر میشدو مامان اخطار آمیز گفت:
_ بله بله چشمم روشن ...
دوباره نشنوم این
حرفها رو ها....
اصلا ببینم شما دوتا چرا جلوی تلوزیونین؟
مگه نگفتم اتاقتونو مرتب کنید؟؟!
درضمن شال کشی کاشی های آشپزخونه هم مال شماست!
اینـــــــــه!!دلم خنک شد...!
محسن پوفی کشید
-بیخیال مادر من محمد غلط کرد گفت بالا چشم محیا ابروعه!
اصلا عمه بهتر از محیا گیرش نمیومد!
خودش و لوس کرد
– جون محسن کوتاه بیا ...بابا مدرسه رو پیچوندیم استراحت کنیم نه اینکه
حمالی !
خنده ام رو خوردم و بلند شدم درحالیکه با کنترل تلوزیوون رو خاموش می کردم گفتم:
_اون که وظیفه جفتتونه!
محمد که حواسش توی تلوزیون رفته بود و محو فیلم با خاموش شدنش چرخید سمت من
_چی استراحت کردن؟
خندیدم و دست به سینه گفتم:
نخیر حمالی!
ابروهاش بالا پریدو مامان خندید...
جلو رفتم و یکی زدم پشت گردن جفتشون
–به من میگین تنبل؟ پاشین ببینم!
محسن گردنش رو ماساژ داد
– دستت سنگینه ها بیچاره امیرعلی! خدا بخیر کنه براش رسمابدبخت شده!
براق شدم سمتش که با محمد دویدن تو اتاقشون و در رو قفل کردن و من نفس زنون موندم
وسط هال...
مامان هم از ته دل خندید!
دستهای زمخت شده ام رو به خاطر کار کردن با مایع های شوینده زیر آب شستم
خداروشکر مامان استراحت اعلام کرده بود و من قرار بود طبق خواسته اش به عمه زنگ بزنم!
💝☂💝☂💝☂💝☂
بسم الله الرحمن الرحیم 🍁🌹🍁🌹🍁🌹
ختم قران این هفته براسلامتی و شفای بیماران کرونایی علی الخصوص یه مادرودختر عزیزوبزرگواردوستان شرکت کننده ان شاءالله حاجت روابشید التماس دعا
🍂🌷🍂🌷🍂🌷
جز ء1🌺✅
جز ء2🌺✅
جزء3🌺✅
جزء4🌺✅
جزء5🌺✅
جز ء6🌺✅
جزء7🌺✅
جزء 8🌺✅
جزء 9🌺✅
جزء 10🌺✅
جز ء11🌺
جز ء12🌺
جز ء13🌺✅
جزء 14🌺✅
جز ء15🌺✅
جز ء16🌺
جز ء17🌺
جزء 18🌺
جز ء19🌺
جز ء20🌺
جزء21🌺
جز ء22 🌺
جزء 23🌺
جزء24🌺
جز ء25🌺
جز ء26🌺
جز ء27🌺✅
جز ء28🌺✅
جز ء29🌺
جزء30🌺 ✅
🍂🌹🍂🌹🍂🌹براسلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجهم صلوات بفرستید🍁🌹🍁🌹🍁🌹
لطفاً جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید
@yazahra1084
http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd