#درنگی_با_سیدالشهداء_در_راه_کربلا
إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب عَلیهِ السّلام (خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، ج1، ص 88)
به تحقیق و یقیناً که من برای شرارت، سرگرمی و بیهودگی، فساد و ظلم خروج نکردهام. و به درستی که خروج کردم برای مطالبهی اصلاح در امت جدم؛ اراده کردم "امر به معروف و نهی از منکر" کنم و به سیرهی جدم و پدرم علیبیابیطالب علیهالسلام.
بسیاری سعی دارند برای نهضت امام حسین علیهالسلام، اهداف و مقاصدی بتراشند که اغلب موافق حال و منافع خودشان است. اما شخص ایشان در آغاز حرکت هدفشان را بیان داشتند.
شرارت، سرگرمی و بیهودگی (مثل کشورگشایی و توسعه)، فساد و ظلم؛ علل اصلی اغلب تحرکات سیاسی و نظامی است که ایشان فرمودند من برای اینها خروج نکردم؛ و تصریح نمودند که هدف ایشان "اصلاح در امت جدشان" است.
اصلاح، نقطه مقابل "افساد" است. هر کجا که فساد و تباهی آمده باشد، اصلاح لازم است.
اما نکتهی مهم این است که فرمود: "برای اصلاح در امت جدم خروج کردم". پس معلوم میشود که جامعهی مسلمانان فاسد شده بود.
پس بیندیشیم که این چه افسادی بود که اصلاحش جز با این خروج و شهادت حاصل نمیشد؟ آیا مردم بینماز و بدحجاب و شرابخوار شده بودند، یا بیولایت؟ یا این که عنصری چون یزید لعنةالله، امیرالمؤمنینشان گردیده بود؟
1)
وقتی پیامبری، امامی و رهبری اعلام میدارد که برای زدودن افساد و انجام اصلاح قیام و خروج کردهام، اولین سؤال این خواهد بود که ابزار شما برای این "اصلاح" چیست؟ سلاح، پول، تکنولوژی، سیاست، مذاکره، تعامل، تعادل، اخذ و اعطای امتیاز و یا ...؟
ایشان میفرمایند که ابزار من در تحقق هدفم که همان ریشهکنی فساد و ایجاد اصلاح است، همان "امر به معروف و نهی از منکر" میباشد.
دقت کنیم که این اصل با ارشاد، تبلیغ، موعظه، نصیحت و تعلیم فرق دارد. از نوع "امر و نهی" میباشد. امر و نهی، گاه با زبان انجام میگیرد، گاه با یک نوع سازماندهی انجام میگیرد، گاه با اعمال قانون و اگر لازم شد، حتی با جنگ و گاه با جمیع ابزارهای لازم.
2)
امام علیهالسلام، در همین جمله کوتاه، به سه اصل و شاخصه نهضتشان تصریح نمودند.
اول هدف؛ که فرمود: "اصلاح امت جدم میباشد" – دوم ابزار این اصلاحات؛ که فرمود: "امر به معروف و نهی از منکر میباشد" - و سوم روش کار است.
یعنی چگونه "امر به معروف و نهی از منکر خواهید نمود"؟ روشتان چیست؟ روش دیکتاتورها؟ روش لیبرالها؟ روش دموکراتها؟ روش سکولارها، یا ...؟ فرمود: هیچ کدام، بلکه به روش جدم رسول الله و پدرم صلوات الله علیهما، که امیرالمؤمنین و وصی به حق اوست عمل مینمایم.
3)
إنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ. (تحف العقول، ص 245)
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقهی زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى قرار میگیرد، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مىشوند .
انسانها نزد یک دیگر، ادعاهای زیادی دارند؛ گاهی خودشان نیز این ادعاها را باور دارند، گاهی انتظار دارند دیگران باور کنند و گاهی به قول معروف "خالیبندی" میکنند. اما در محضر باریتعالی، هیچ ادعایی، چه به دل باشد، چه به عمل باشد یا چه به زبان، رد نمیشود و سریعاً مورد امتحان قرار میگیرد. یعنی شرایط و امکانات برایش مهیا میگردد تا اگر صادق است، آن چه ادعا کرده را به ورطهی ظهور برساند و اگر ناصادق است، معلوم گردد.
دین و دینداری نیز یک ادعا است و بیش از ادعا، لقلقهی زبان نیز شده است. بسیاری ادعای دینداری میکنند و گاه حتی خودشان نیز باور میکنند که بسیار دیندار هستند. اما خدا امتحان (شرایط و امکانات) را پیش میآورد و آنگاه معلوم میشود که دینداران کم هستند.
البته شرایط فقط جنگ و جبهه و جهاد نیست، بلکه اصل دین "ولایت" است و دینداری با "ولایت" امتحان میشود. بسیاری از کسانی که امام را همراهی نکردند، باکی از جنگ و حتی کشته شدن نداشتند، اما ولایت شناس و تابع ولایت نبودند.
4)
إمامٌ دَعا إلی هُدیً فَأجابُوهُ إلَیهِ، وَإمامٌ دَعا إلی ضَلالَةٍ فَأجابُوا إلَیها؛ هَؤلاءِ فِیالجَنّة وَهَؤلاءِ فِی النّار وَهُوّ قَولُه -عَزّوَجَلّ - (فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ) – (متقل خوارزمی، ج1، ص221)
پیشوایی مردم را به هدایت میخواند وآنان میپذیرند؛ وسردمداری آنان را بهگمراهی دعوت میكند ومی پذیرند، آنان - گروه اول - در بهشت باشند واینان - گروهدوم - در جهنُمَ، این همان گفتار خداوند متعال در قرآن است كه میفرماید "گروهی دربهشت باشند وگروهی دیگر در دوزخ"
در مسیر کربلا و در منزل ثعلبیه، یکی از همراهان در تفسیر آیهی «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ - روزى كه هر گروهى را با امامشان فرا مىخوانيم/ الإسراء، 71» سؤال نمود و امام در پاسخی کوتاه و جامع، آیه دیگری را نیز تفسیر نمودند.
برخی گمان دارند که مقولهی «امامت»، اختصاص به شیعه و 12 امام معصوم علیهمالسلام دارد، در حالی که چنین نیست، بلکه امری الهی و فطری میباشد. از این رو میل، انگیزه، شوق و نیاز به تبعیت از «امام – پیشوا – رهبر – الگو)، در همه انسانها وجود دارد و هر کس امامی بر میگزیند. منتهی امامان متفاوتند.
یک گروه، امامانی هستند که به امر الهی و به سوی حق، رشد، کمال، اعمال خیر و قرب الهی هدایت میکنند و گروه دیگر امامانی هستند که آدمی را به سوی شرّ و آتش دعوت میکنند و آدمیان در انتخاب مختارند. اما باید دقت کنند که در قیامت نیز هر کسی با امام، پیشوا و الگوی خود محشور میگردد. در دنیا پیرو هر کس بود، در آخرت نیز با او محشور شده و به همانجایی میرود که امامش رفته است. گروهی به بهشت و گروهی به جهنم.
5)
«لا أَفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرْضاةَ أَنْفُسِهِمْ عَلى مَرْضاةِ الْخالِقِ» - «ما لَهُ عِنْدِی جَوابٌ؛ لاَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ» (مقتل خوارزمی، ج1، ص 239)
حرّ به امام حسین علیهالسلام در نامهای نوشت: «امیر مؤمنان، یزید به من دستور داده که سر به بالین راحت نگذارم و شکم از غذا سیر نکنم، تا تو را به قتل برسانم، یا به فرمان من و حکومت یزید گردن بنهی».
امام حسین علیهالسلام، پس از خواندن این نامه، آن را به زمین انداخت و فرمود: «گروهى که خشنودى خود را بر خشنودى خداوند برگزیدند، هرگز رستگار نخواهند شد».
نامهرسان، درخواست پاسخ نامه را نمود و امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «این نامه نزد من جوابى ندارد، زیرا او (عبیدالله بن زیاد) مستحقّ عذاب الهى شده است».
بیتردید، در تعاملات سیاسی و روابط بینالملل، چارهای از گفتگو، مذاکره، تعامل، اخذ و اعطای امتیاز معقول نمیباشد، اما آنگاه، که جناح باطل در مقابل جناح حق میایستد و راه را سد میکند و با تهدید و ارعاب و گذاشتن گزینه "جنگ" روی میز، تسلیم میخواهد، پاسخ همین است که سیدالشهداء، امام حسین علیهالسلام فرمودند.
@ala_allah
🖼شمر هزار و سیصد سال
پیش مرد شمر امروزت را بشناس
#فاعتبروا
#موضع_گیری
#جنگ_حق_و_باطل
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
👆👆👆👆
@ala_allah
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
⤵️آیت اللّه صافی گلپایگانی
آیة اللّه صافی گلپایگانی معتقد است: حادثه عاشورا واقعه ای است که دل های ارباب ایمان و عشاق فضیلت و حقیقت در برابر آن به خاک تعظیم افتاد و... آنها را از ظلمات سرگردانی نجات داد.
کاری که حسین علیه السلام کرد یک کار عادی که مانند آن را تاریخ نشان دهد نبود؛ بلکه قیامی بی سابقه و خدایی بود که جوامع عالم جبروت و ساکنان صوامع ملکوت و ملأ اعلی آن را بزرگ ترین تجلی کمال مقام انسانی دانستند و قهرمانان فضیلت بشری و صاحبان عقول کامله و واصلان حقایق عالیه و پیغمبران اولوالعزم و اولیای عالی قدر و شهدایِ راه صلاح و هدایت آن را نمونه ممتاز و منحصر به فرد نمایش قدرت اراده، قوّت عزم، ثباتِ ایمان، فداکاری و شجاعت شمردند
@ala_allah
حَیَّ عَلَی الله
#ما_ملت_امام_حسینیم #ما_ملت_شهادتیم ♻️حاضر نیستم ما جنگ را شروع کنیم در همین موقع که حضرت مشغول
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
♻️نهی حاکم امت اسلام از منکر
معاویه بساطی به پا کرده که دارد تیشه به ریشهی اسلام میزند. معاویه، پادشاه و فرمانروای امت اسلام، میخواهد در بساطی که به پا کرده، همه چیز، حتی عقیده و حدیث و روایت را، برای خودش استثمار کند. کار را به جایی رسانده که ابوحریرهها را با پول میخرد تا برای مقام و فضیلت ابوسفیان و خاندان او از پیغمبر حدیث جعل کنند.
وقتی قرار شد در جامعهای علم و دانش و ایمان و تقوا را با پول و تطميع بخرند، دیگر مرد تقوا باقی نمیماند و بنیان جامعهی اسلامی متزلزل میشود. این مسئلهای سطحی و ظاهری نیست ...
حسین (ع) و خاندان على احساس کردند این مسئله، شوخی و کوچک و جزئی نیست. نمیتوان در برابر این رویهی ضداسلامی معاویه آرام نشست ...
این است که علی (ع) از همان روز اول، امام حسن (ع) در شرایط خودش و اباعبدالله الحسین از همان لحظهی اول ... شروع به مخالفت کردند. بعد از وفات امام مجتبی، مقام رهبری مخالفت با تلاشهای ضداسلامی دستگاه بنیامیه به دوش اباعبدالله افتاد. در فاصلهی وفات امام مجتبی (ع) تا مرگ معاویه، حضرت مکرر به معاویه نامه نوشت و او را نکوهش کرد.
✍آیت الله شهید بهشتی
📚مبارزه پیروز، ۴۷-۴۹.
@ala_allah