eitaa logo
حَیَّ عَلَی الله
1.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7.3هزار ویدیو
122 فایل
کانالی با موضوعات مختلف به همراه کنفرانس با صلوات وارد شو اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم وصیت و دلنوشته های شهدای عزیزانتان را با ما به اشتراک بگذارید و به رسالت زینبی خود عمل کنید https://eitaa.com/Sahebzamanalamann
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣ هنگام حضور جمعى نزد معاویه در جمعى که عبداللّه بن جعفر، ابن عباس، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نزد معاویه بودند، امام حسن علیه‏السلام در پاسخ به سخنان معاویه، چنین فرمود: «العجب منک یا معاویة و من قلّة حیائک و جرأتک على اللّه حین قلت: قد قتل اللّه طاغیتکم و ردّ الامر الى معدنه. فانت یا معاویة معدن الخلافة دوننا؟ ویل لک یا معاویة و للثلاثة قبلک الذین اجلسوک هذا المجلس و سنّوا لک هذه السنّة. لأقولنَّ کلاماً ما انت اهله و لکنّى اقول لسمعتُه بنو ابى هؤلاء حولى. ان الناس قد اجتمعوا على امور کثیرة لیس بینهم اختلاف فیها... واختلفوا فى سنن اقتلوا فیها و صاروا فرقاً للعن بعضهم بعضاً و هى «الولایة» و... نحن نقول اهل البیت انّ الائمّة منّا و انّ الخلافة لاتصلح الاّ فینا... و زعم قوم انّهم اولى بذلک منّا حتّى انت یابن هند تدّعى ذلک...؛6 کم حیایى و جسارت تو در پیشگاه خدا، جاى تعجب دارد که گفتى: خدا، زورگوى شما را برد و حکومت را به جایگاه اصلى‏اش برگرداند اى معاویه! آیا تو جایگاه اصلى خلافت پیامبرى و ما نیستیم؟! واى برتو و سه نفر پیش از تو! کلامى مى‏گویم که تو اهل آن نیستى، بلکه مى‏گویم تا این فرزندان برادرم که در اطرافم هستند، بشنوند. این امت... در موارد بسیارى اجتماع کردند و اختلافى ندارند... و در برخى سنّت‏ها اختلاف کردند و به خاطر آن جنگیدند و فرقه فرقه شدند و برخى برخى، دیگر را لعن کردند و آن طریق ولایت بود... ما خاندان پیامبر مى‏گوییم امامان امت از ما هستند و خلافت جز در ما شایسته نیست و خدا در کتاب خود و سنّت پیامبرش ما را اهل آن قرار داده است و علم در ماست و ما اهل آن هستیم و دانش از هر جهت نزد ماجمع است. گروهى پنداشته‏اند که به امامت شایسته‏تر از ما هستند؛ حتى تو اى پسر هند! این ادّعا را دارى...». در تمام موارد فوق، امام حسن علیه‏السلام بر تعارض تاریخى حقّ جویان و باطل طلبان و صالحان و ناصالحان تأکید و بر جنگ دائمى فاسدان امت، جهت شایسته‏زدایى از مسند حکومت مسلمانان اشاره مى‏کند. امام ریشه تعارض خود با معاویه را نیز در همین روند مى‏بیند و در واقع، آیندگان را به «جریان‏شناسى» دقیق از دو طیف مذکور فرامى‏خواند. 7)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣ عوامل بنیادین صلح (دنیا زدگى، عدم دیندارى) اگر در صحنه «عاشورا» دو عامل «دنیازدگى و عدم دیندارى» در نهایت، موجب شهادت امام حسین علیه‏السلام شد و به قول حضرت «مردم بنده دنیایند و شیرینى دین را تنها بر زبان دارند...»7، همین دو عامل موجب صلح امام حسن علیه‏السلام نیز گردید و امام با همین تعبیر (عبیدالدّنیا) از آنان یاد کرد.8 امام حسن علیه‏السلام هم دو عامل دنیاگرایى و دین نداشتن را عامل اساسى مى‏داند.9 8)
ما به نقاط اوج این رویکرد مردمى اشاراتى مى‏کنیم: ♦️استقبال‏نکردن از حضور در اردوگاه جنگ امام حسن علیه‏السلام از مردم خواست براى جنگ، راهى «نُخَیله» شوند؛ اما بعد از 10 روز تنها 4000 نفر آمدند. امام به کوفه برگشت و ضمن یک سخنرانى فرمود: «یا عجباً من قومٍ لاحیاء لهم و لا دین مرّة بعد مرّة ولو سلّمتُ معاویة الامر، فأیم اللّه لانزول فرجاً ابداً مع بنى امیة واللّه لیسومنّکم سوء العذاب حتى تتمنّون ان یلى علیکم جسیّاً. و لو وجدتُ اعواناً ما سلّمتُ له الامر لانّه محرّم على بنى امیة فأفّ و ترحاً یا عبیدالدّنیا...10؛ شگفتا! از مردمى که پى‏درپى، نه حیا دارند و نه دین. اگر کار را به معاویه واگذارم، سوگند به خدا با بنى‏امیه هرگز آسودگى نخواهید دید. آنان چنان شما را بیازارند که آرزو کنید به جاى آنان، زنگى بر شما حکم براند. اگر یاورانى بیایم، خلافت را به او نمى‏سپارم؛ چون حکمرانى براى بنى‏امیه حرام است. اف برشما! اندوه بر شما اى بردگان دنیا...» 9)
بعد از شهادت پدر امام حسن علیه‏السلام بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه‏السلام براى اصحاب خود سخنرانى کرد و فرمود: «اَما واللّه ثنانا عن قتال اهل الشام ذلّة و لا قلّة و لکن کنّا نقاتلهم بالسّلامة و الصّبر... ان معاویة قد دعا الى امرٍ لیس فیه عزّ و لا نصفة. فان اردتم الحیاة قبلناه منه و اغضضنا على القذى و ان اردتم الموت بذلناه فى ذات اللّه و حاکمناه اللّه11؛ سوگند به خدا، خوارى و کاستى، ما را از نبرد با شامیان بازنداشت؛ بلکه ما با سلامتى و بردبارى با آنان پیکار مى‏کردیم. پس دشمنى، سلامتى را و بى‏تابى بردبارى را فرسوده کرد. شما با ما مى‏شتافتید در حالى که دین شما پیش روى دنیایتان بود. اینک دنیاى شما پیش روى دینتان است. ما براى شما بودیم و شما براى ما، ولى امروز علیه ما هستید... همانا معاویه ما را به چیزى فراخوانده که عزّت و عدالت در آن نیست. اگر زندگى دنیا را مى‏خواهید، مى‏پذیریم و این خار در چشم را تحمل مى‏کنیم و اگر مرگ را مى‏خواهید، آن را در راه خدا ارزانى مى‏داریم و آن را نزد خدا به داورى مى‏بریم.» راوى مى‏گوید: همه فریاد زدند: «بل البقیة والحیاة؛ ما ادامه زندگى را مى‏خواهیم.» 10)
2⃣ آثار دنیاگرایى و ... در یک کلام، صلح امام حسن علیه‏السلام معلول دو رویکرد مهمّ دنیاگرایى و ملتزم نبودن به دین توسط مردم، به ویژه خواص است. هر چند این جمله، نقطه ثقل در تصمیم‏گیرى امام است؛ ولى بدان جهت که به مسأله دنیاگرایى مردم و خواص در آن و دوره ـ به مناسبت شهادت امام حسین علیه‏السلام ـ بارها تأکید شده است، ما فارغ از پژوهش در اصل این عوامل، خود را ملزم مى‏دانیم که به بررسى آثارى که در پى این دو عامل، در رفتارهاى مردم، به ویژه خواص بروز کرد، بپردازیم. آثار دنیاگرایى در قالب‏هاى مختلف خود را نشان داد که چهار نمونه از آن را توضیح مى‏دهیم: 11)
🔵عمل نکردن به پیمان ابن اعثم مى‏نویسد: سپاه معاویه با لشکر قیس بن سعد به جنگ پرداخت و قیس بعد از حوادثى که براى امام حسن علیه‏السلام اتفاق افتاده بود (زخمى شدن)، در انتظار حضرت بود. بعد از پخش خبر، معاویه پیکى نزد قیس فرستاد و گفت: دست از جنگ بکش تا صحّت گفتار من (زخمى شدن امام تو) برایت ثابت شود. قیس هم دست از جنگ برداشت. پس از آن عراقیان قبیله به قبیله به معاویه مى‏پیوستند. قیس جریان را به امام گزارش داد. حضرت به پاخاست و فرمود: «یا اهل العراق ما اصنع بجماعتکم معى و هذا کتاب قیس بن سعد یخبرنى بان اهل الشرف منکم قد صاروا الى معاویة، اما واللّه ما هذا بمنکر منکم، لانّکم انتم الذین اکرهتم ابى یوم صفّین على الحکمین فلمّا امضى الحکومة و قبل منکم اختلفتم ثم دعاکم الى قتال معاویة ثانیة مکرهین فاخذت بیعتکم و خرجت فى وجهى هذا واللّه یعلم ما نویت فیه. فکان منکم الى ماکان. یا اهل العراق فحسبى منکم لاتفرّونى فى دینى فانّى مسلم هذا الامر الى معاویة12؛ اى اهل عراق! من با شما چه‏کنم؟ این نامه سعد است که مى‏گوید بزرگان شما به معاویه پیوسته‏اند. هان! سوگند به خدا! این رفتار از شما ناشناخته نیست؛ زیرا شما همان افرادى هستید که در روز صفّین پدرم را به پذیرش حکمیت واداشتید و بعد از پذیرش، اختلاف کردید. پدرم براى بار دوم شما را به نبرد با معاویه فراخواند؛ ولى سستى کردید، تا او به کرامت خدا (شهادت) پیوست. سپس آمدید و با اختیار با من بیعت کردید، من هم پذیرفتم. و در این راه بیرون آمدم و خدا مى‏داند که چه تصمیمى داشتم؛ ولى از شما سرزد آنچه سرزد. عراقیان! دیگر بس است، مرا در دینم فریب ندهید که من این امر را به معاویه واگذار مى‏کنم.» 12)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵خیانت به امام علیه‏السلام رویکرد دنیاگرایانه خواص را در «قیام و صلح حسنى» در آینه خیانت‏هایشان مى‏توان دید. روح دنیاخواهى چنان در جان لشکر رخنه کرد که معاویه توانست در لحظات آغازین، همه آنها را بخرد. وى به طور پنهانى جاسوسانى را جداگانه نزد عمر بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث و شعب بن ربعى فرستاد و به هریک وعده داد که در صورت کشتن حسن بن على علیهماالسلام بیست هزار درهم، فرماندهى سپاهى از سپاهیان شام و یکى از دخترانش را به او خواهد داد. امام بعد از آگاهى از این توطئه‏ها بود که زیر لباس خود، «زره» مى‏پوشید و یک بار که در نمازتیرى به سویش پرتاب شد، همین زره، جان او را نجات داد. اما بالاخره در نزدیکى‏هاى «ساباط»، شخصى با شمشیر زهرآگین ضربه‏اى به حضرت زد و او را زخمى کرد. به دستور حضرت، او را به «بطن جریحى» که حاکمش عموى مختار بن ابى عبیده بود، بردند. در حقیقت همان روحیه سپاه باطل در ساباط بود که در کربلا نیز حاکم شد و هردو گرفتار یک آسیب تاریخى بودند 13)
امام حسن علیه‏السلام در همان ساباط به مناسبتى فرمود: «واى بر شما! سوگند به خدا! اگر مرا بکشید، معاویه به هیچ یک از وعده‏هایى که براى کشتن من داده است، عمل نخواهد کرد. مى‏دانم که اگر دست در دست او بگذارم و با او بسازم، نمى‏گذارد که به دین جدّم بروم و تنها مى‏توانم خداى سبحان را بپرستم؛ ولى گویا فرزندان شما را مى‏بینم که بر درخانه‏هاى فرزندان آنان ایستاده‏اند و آب و غذا مى‏خواهند، ولى آنان دریغ مى‏ورزند. پس دورى و دورى بر شما باد با این کردارتان! «کسانى که ستم کرده‏اند، به زودى خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»13 بعد از این سخنرانى مردم با بهانه‏هایى که به کار نمى‏آید، شروع به عذرخواهى کردند.»14 حارث همدانى هم نقل مى‏کند: پس از شهادت امام على علیه‏السلام مردم نزد حسن بن على علیهماالسلام آمدند و گفتند: تو جانشین و وصى پدرت هستى؛ ما گوش به فرمان تو هستیم. حسن علیه‏السلام فرمود: «دروغ مى‏گویید، به خدا سوگند! شما به کسى که بهتر از من بود، وفا نکردید، چگونه به من وفا مى‏کنید؟ چگونه به شما اطمینان کنم در حالى که دلم به شما اطمینان ندارد که راست مى‏گویید. پس قرار ما و شما لشکرگاه مدائن. آنجا نزد من آیید.» پس از اینکه مردم به سردى از پیشنهاد وى استقبال کردند و عدّه کمى در محل حاضر شدند، فرمود: «شما مرا فریب دادید. همان گونه که امام پیش از مرا فریفتید. شما پس از من، همراه کدام پیشوا به پیکار بر مى‏خیزید. آیا همراه آن کافرِ ستمگر به نبرد مى‏روید که هرگز به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد... او و بنى‏امیه جز از ترس شمشیر اظهار اسلام نکردند و چنانچه از بنى‏امیه جز زن سالخورده دندان ریخته‏اى نماند، دین خدا را تحریف شده مى‏خواهد، پیامبر خدا چنین فرمود.» 14)
امام حسن علیه‏السلام بعد از این سخنان، گروهى را به فرماندهى فردى از قبیله کِنده به سوى معاویه فرستاد و دستور داد در «انبار»، لشکر بزند و تا فرمان نرسیده، کارى نکند. وقتى معاویه مطلع شد، در نامه‏اى به او نوشت: اگر نزد من بیایى، فرماندهى بخشى از نواحى شامات یا جزیره را ـ که قابل تو را ندارد ـ به تو مى‏سپارم. وى پانصد هزار درهم نقداً فرستاد. او پول را گرفت و با 200 نفر از یاران و خاندانش به معاویه پیوست. امام بعد از آگاهى از این خیانت برخاست و فرمود: «هذا الکندى توجّه الى معاویة و غدر بى و بکم و قد اخبرتکم مرّة بعد اخرى انّه لا وفاء لکم انتم عبیدالدّنیا ...؛ این کِندى است که به سوى معاویه رفت و به من و شما خیانت کرد و من بارها به شما گفتم که وفا ندارید و بندگان دنیایید...» امام شخصى از قبیله مراد را با 4000 نفر فرستاد و از او در حضور مردم خواست خیانت نکند و به خودش هم گفت که به زودى خیانت خواهى کرد. او با سوگندهایى که کوه‏ها تاب آنها را ندارد، قسم یاد کرد که چنین نمى‏کند. اما وقتى به انبار رسید، پیک‏هاى معاویه آمدند و علاوه بر دادن وعده‏ها، پانصد هزار درهم نیز تقدیم کردند. و او هم به پیمان خود وفادار نماند. امام بار دیگر فرمود: «من بارها به شما گفتم که براى خدا به هیچ پیمانى وفا نمى‏کنید. اینک، این رفیق شما مرادى است که به من و شما خیانت کرد و به معاویه پیوست!»15 15)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹درس پسر قذافی به شیفتگان غرب 👆👆👆👆👆👆👆 👌👌👌👌👌👌👌 ✅✅✅✅✅✅✅ @ala_allah