.
﷽
|علی نماد حقیقی بی مرز بودن عشق است!
پدرش عراقی بود و خودش بزرگ شده ایران، آخر سر هم در سوریه به شهادت رسید...🩸🕊️
همان اوایل انقلاب که جهان روشن شده بود پدر علی برای فرار از سر رژیم صدام به کشور امام زمان عجل الله فرجه پناهنده شدند...
پدر علی از همان عراقی های شیفته اسلام و انقلاب بود که در دفاع مقدس کنار رزمندگان ایرانی میجنگید؛ بعد از جنگ هم همچنان فرماندهی عملیات های مهمی را به عهده گرفت و آخر سر به دست رژیم بعث به شهادت رسید.✨
علی ماند و مادر و دو برادرش و پدر شهیدی که اگرچه دوریاش سخت بود اما هوایشان را داشت!
سال ۸۸ مادر و برادر بزرگ علی در راه بازگشت از سفر کربلا فوت کردند...
خبری تلخ اما واقعی.
انگار داستان طلا و آتش بود و خدا داشت علی را برای مأموریت مهمش آماده میکرد.
بیست و چند سال بیشتر نداشت که اخبار درگیری های سوریه هواییاش کرد...
انگار علی صدای پدر شهیدش را از سوریه میشنید و باید میرفت.
و کمترین اهمیت این بود که علی در ایران بود و وظیفه در سوریه!
شهید علی دراجی مرزهای نداشتهی اسلام و جهان را نمیدید...
مرزبندی های او، مرز با باطل بود.✊
با استکبار... با آمریکا، با باند جنایتکار صهیونیستی.
با همان ها که امروز بر لب پرتگاه سقوط دست و پا میزنند.
علی تمام این درس ها را پای مکتب انقلابی گرفته بود که به قول برادرش شیفته رهبرش بود...💌
همان رهبری که به قول آن موکب دار خوش ذوق عراق باید اینچنین خطابش کرد:
سلام بر تو ای نابود کننده اسرائیل!
#آرمان_ما
#شهید_علی_دراجی
یا رخصهم من خذوک.mp3
11.15M
صوت کامل نوای سوزناک حسین (ع)
نوای محبوب محرم ۱۴۰۳
👈 دقیقه 02:31
🎙 #سید_فاقد_الموسوی
✳️ #جدید
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسین_ع
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #عربی
#️⃣ #استودیویی
🎬 ویدئو کامل
زندگی را نفسی
ارزش غم خوردن نیست
آنقدَر سیر بخند
که ندانی غم چیست...
#صبح_بخیر
#لبخند_بزن_رزمنده
اصلا تمام هفته ها بنام توست،جمعه،سه شنبه فرق ندارد برای ما...🌱
#حدیث
🔻حضرت #امام_صادق
علیه السلام میفرمایند :
به خداوند امید داشته باش،امیدی که تورا بر معصیت وگناه, گستاخ نسازد. واز او بترس, ترسی که تورا از رحمتش نا امیدنکند.
📚تحفت العقول ص۳۰۴
کریمخان زند از دیار مالمیر ایذه میگوید:
در آنجا مردمانی دیدم که در سخاوت بینظیر هستند و در شجاعت کمنظیر!
در لشکرکشی به آن دیار به مالمیر رسیدیم، شب شد و در دامنهی کوهی اردو زدیم
شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم.
در میانهی کوه آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد.
با یکی از همراهان بدانسوی رفتیم.
در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است،
نشستهی آن به قد یک انسان معمولی بود.
کلاهی بر سر داشت که به تاج شاهی شبیه بود.
کلاهش نظرم را گرفت،
سلامش دادیم، جواب داد،
بدون اینکه تکانی بخورد با دستش تعارف به نشستن کرد.
گویی که یک چوپان بر او وارد شده است!
بهمزاح به او گفتم کلاهت به تاج ما میماند!
نگاهش را متوجهم کرد و گفت:
کلاه من از اصالت است و تاج شما از قدرت!
کنایهاش رنجورم کرد.
خواستم انتقام بگیرم،
به او گفتم:
پس مرا میشناسی و از جا بر نخاستی؟
با لبخند گفت:
نشستهام که چون تویی برخیزد، مرا بیلیست و تو را شمشیری!
بسیار پخته سخن میگفت که جای جسارت به او باقی نبود.
از احوالش پرسیدم و اینکه قدرت ما را چگونه میبیند؟
گفت:
مردمان این دیار کشاورزند و سر به کار خود دارند ولی اگر کسی به نانشان حمله کند به جانش حمله خواهند کرد!
در کلامش تهدید بود.
با نیشخندی گفتم:
صبح معلوم میشود.
همان خنده را تحویلم داد و گفت:
صبح معلوم میشود.
لختی نشستیم و از کاسهی ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم.
شب از نیمه گذشته بود که به خواب رفتیم.
صبح همهمهی سپاه مرا بیدار کرد.
از دربان پرسیدم:
چه خبر شده؟
پریشان گفت:
آقا اسبان سپاه را بردهاند.
از خیمه بیرون زدم،
کفشی برای پوشیدن نبود، کفش و سلاح را هم برده بودند!
با سپاهیان با پای برهنه به سمت روستایی روان شدیم
بدانجا که رسیدیم از جلال و جبروتمان چیزی نمانده بود.
چون گدایان و درماندگان سراغ خانهی کدخدا گرفتیم.
به درب خانه که رسیدیم دروازهی چوبینش باز بود
خانهباغی وسیع که پر از درختان میوه بود ولی از میوه خبری نبود.
در ایوان خانهای در آخر باغ مردی ایستاده و خیرمقدم میگفت:
بفرمایید.
تعدادمان زیاد بود، من و همراهان سلام کردیم و با تکبری که با خود داشتیم ولی با آن اوضاع نابسامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابهی مسی پر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت.
مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنار جوی آبی که از میان باغ میگذشت دست و صورت بشویند.
سپاه، مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد
گویی از قبل سالنهای آن امارت برای پذیرایی آماده بود.
در محوطهی باغ هم فضایی بزرگ برای نشستن مهیا شده بود.
از من و از سپاهیانم بهخوبی پذیرایی شد.
استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک میشد.
به کدخدا گفتم مرا میشناسید؟
نگاهی کرد و گفت:
اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر میشناختم، ولی با این سپاهی که به همراه داری میشود شناخت!
آنها سخنشان را با هنر بیان میکردند!
مرا در لفافه، شاه بیتاج خطاب کرده بود!
کلامش را خوب میفهمیدم ولی با مهماننوازیای که کرده بود شرم داشتم که او را برنجانم. گفتم:
شما که این همه لطف کردهاید کلاهی هم بدهید.
دست بر سینه برد و با احترام گفت:
کلاه ما برای شما بزرگ است تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد!
از کنایهی بزرگی کلاهشان برای من به خشم آمده بودم ولی از تاج پیشکشی شرمنده!
این مردمان در کلام و مقام بینظیر بودند.
وقتی آماده برای رفتن شدیم همهی سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم.
گیوهی خاصی که جلوی پای من گذاشتند، کفشی بسیار نرم و سبک که انسان از پوشیدنش لذت میبرد.
از درب باغ که خارج شدیم اسبانی زین کرده و آماده در محوطهی بیرون بسته بودند،
با تعجب، آن همه اسب و زین را نگاه کردم و خواستم سخنی بگویم که کدخدا با اشارهی دست گفت اسب شما آن اسب سفید است! اسبی بسیار زیبا بود.
گفتم:
این همه سخاوت از کیست؟
گفت:
خان گفته به شما بگویم:
ما رعیتیم و سرمان به کار خودمان است. اگر کسی به نانمان حمله کند به جانش حمله میکنیم و اگر شاهی مروت پیشه کند برایش جان میدهیم و تاجش هدیه میکنیم. تکبر از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد!
آوردهاند که به همین سبب کریمخان زند لقب «وکیلالرعایا» را برای خود برگزید!🌷🍒🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا این نماز را
1-برای سلامتی و فرج امام زمان عج و 2-رفع مشکلاتتان جمیع مسلمانان مخصوصا مردم غزه و
3-مشکلات خودتان
انجام دهید.
هدایت شده از پدر و مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ اگه از ایندست اطرافتون هستند
قدرشـونـو بدونید ، وجـودشـون نعمت
و معاشـرت باهاشـون برکـت میاره🌸
ــــــــــــ❤️غم زدایند و انرژی زا❤️ــــــــــ
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
.
📌دستاورد دولت مردمی🪴
[به مردم بگویید تا یادشان بماند📋]
آمارهایی جالب از آنچه دولت سیزدهم به پزشکیان تحویل داد🪴
#دولت_کار_و_امید #شهید_رئیسی #الگوی_خدمت
.
|جعبه کمک های اولیه جهاد تبیین📦🌱|
#بسته_الف
*قسمتنهم
سلام به فعالای جهاد تبیین🥸
راستی تا حالا با آدمایی که ادعا میکنن فعال هستن ولی در واقع منفعل هستن، برخوردی داشتید⁉️
بهشون میگن:«فعالان منفعل»
واقعاً تناقض عجیبیه😅
اما متأسفانه خیلی از وقتا ما هم خودمون جزو این دسته محسوب میشیم😒
خیلی از جاهایی که فعال نیستیم و منفعل میشیم، از عمد نیست و ناآگاهانه هست؛ اما بعضیاش کاملا عامدانه است😯
مثلاً بعضی وقتا از روی ترس و یا خجالت، حقیقت رو به بقیه نمیگیم و در مقابل اشتباه بقیه سکوت میکنیم🤐
و یا اینکه پیش خودمون میگیم، حرف من یکی که اثری نداره و هیچ کاری نمی کنیم😶
و یا اینکه کلی بهانه دیگه میاریم...
✅معمولاً افرادی که فقط دغدغه فعالیت و کنشگری مثبت دارن ولی هیچ تلاش و اقدام مفیدی برای رسیدن به هدفشون انجام نمیدن، اینجوری هستن
اما من و شما ان شاء الله سعی داریم علاوه بر داشتن دغدغه فعالیت اثرگذار، تلاش و تمرین مناسب هم داشته باشیم 🙂
پس قسمت بعد منتظرتم رفیق😉
#جهاد_تبیین
#جهادتبیین_مهارت_میخواد
وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ.
«و به خدا تمسک جویید، که او مولا و سرپرستِ شماست! چه مولای خوب، و چه یاورِ شایستهای!»
حج/۷۸
#آیه_ها 🌱
وضو بگیر
به رسم شهدا ؛
اول وقت دلبری کن ...
.
#نماز_اول_وقت
#فرمانده_تخریب_لشکر۱۰
#شهید_سیدمحمد_زینالالحسینی