eitaa logo
خیمه گاه امام زمان عجل الله تعالی
211 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
6.9هزار ویدیو
143 فایل
فرهنگی ؛ اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
. ⭕️ هنوز سالگرد اغتشاشات نشده : سفیر عربستان میاد ایران سیما ثابت، مجری اینترنشنال که تز شکست و براندازی میداد، استعفا داد فروش نفت به دوره قبل تحریم می‌رسد پول‌های بلوکه آزاد می‌شود ایران به بریکس و شانگهای ملحق شد تورم کاهش میابد فاز 11 بزرگترین میدان گازی بعد از سالها افتتاح می‌شود جنگنده های جدید وارد می‌شود مشتری های تجهیزات نظامی ایران می‌شود همچنان پیج های مجازی وعده شورش و براندازی می‌دهند😁 ـــــــــــــــــــــــ پایگاه خبری صابرین نیوز↙️ 🆘@sabreenS1_official
30.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جلوه‌هایی از راهپیمایی بزرگ جاماندگان اربعین/ بروجن به‌سمت امامزاده میرحیدرشاه نقنه @boroujennews
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 اشک و سوز موکب داران عراقی از اتمام مشایه و جمع شدن مواکب...
11.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فرقه ی شیرازی چه فرقه ای است و چه عقایدی دارد؟ چکیده افکار این فرقه، خلاصه کردن در چند چیز است:👇 🔺1️⃣ ثواب داشتن زنی!  (نتیجه: معرفی مذهب بعنوان مذهب و خونریزی در شبکه های جهانی و ذهن غیرمسلمانان) 🔺2️⃣ پی در پی و و دائمی ایام محسنیه و کاظمیه و.. (نتیجه: معرفی بعنوان مذهب و ایجاد دلزدگی در جامعه) 🔺3️⃣ توهین و مقدسات (برای شعله ور نگهداشتن جنگ شیعه و سنی و فتنه های مذهبی) باطن این خلق کافر‌کیش با ظاهر مسنج جمله قرآن در کنارند و صنم در آستین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*زُمُخت نباشیم.* ■ته پیاز  و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه. برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. □ *پدرم بود.* بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه! من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. ●دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود. ○صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. ■اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. □من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم... چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید! ●شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست! ○در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم! ■پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. □پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟! ●حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد: *"من آدم زمختی هستم"* زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها. ○حالا دیگه چه اهمیتی داشت. وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛ فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه... میوه داشتیم یا نه... همه چیز کافی بود: من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. ■پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی..
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 صبح جمعه با رئیسی یا روحانی ◽️فرض کن حق انتخاب داری بین این که صبح جمعه پاشی ببینی بنزین گرون شده یا صبح جمعه بری کرمان و بم آبرسانی کنی. کدوم انتخاب میکنی؟؟ 🌐 ✍️جبهه انقلاب ورهبری 🆔@jebheenqelabvarahbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدم مؤدب را خدا هدایت می کند. 📔 «شهید عبدالمهدی مغفوری» ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌مصداق اشد علی الکفار رحما بینهم ولایت چیز عجیبیست... فروتنی در عین قدرت از بهترین خصوصیات نیکان روزگار است که شما فقط در امامت و ولایت میتونید ببینید روزی مهندس بازرگان گفت فقط به قامت امام دوخته شده است اما نیست ببینه که سید علی خامنه ای چه اعتباری به این ولایت داده.... بدور از افراط و تفریط..نه انگ نامسلمانی به کسی میزنه نه خودشو برتر میدونه...نه میگه مملکت ارث پدریه منه و نه اجازه میده بچه هاش کاری کنند‌.. فقط به فکر اعتلای ایران در پناه اسلام سرت سلامت مرد بزرگ عشق مایی و ما همه مدافع تو و جایگاهت ❤️سید ما دعا کن برای ما ❤️ امید این انقلاب تویی..برسون مارو به صاحب این انقلاب مردمی ترین رهبر دنیا