#خاطرات_تربیتی | شماره 28
🔸 دعوا می کردند با ما، که چرا اگر می خواهید عیب یک شخصی را به سرگروهش بگویید جلوی دیگران می گویید؟ مگر این کار ها غیبت نیست؟ سرگروه رو به جای خلوت بکشید و بگویید فلان متربی شما این مشکل را دارد.
🔹حتی تا جایی رسید که توبیخ می کرد که اگر شما خودتان توانایی دارید این عیب را رفع بکنید دیگر نیاز نیست به سرگروهش بگویید و آبروی یک مؤمن را ببرید.
🔸ایشون می فرمودند: برای کار فرهنگی قواعد امر به معروف و نهی از منکر را یاد بگیرید و درگیر بعضی از این قانون های اشتباه که برای کارهای تربیتی نوشته شده است نشوید.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 29
🔸 پدر یکی از بچه ها رو دیدم و ازش سراغ گرفتم که چرا پسرت چند وقتی هست مسجد نمی آید؟
🔹تا این حرف رو زدم بغضش گرفت و شروع کرد به گفتن: «یک شب پسرم می خواست بیاد مسجد، یک شلوار داشت که مقداری از سر زانوی شلوار پاره بود؛ با خودش فکر کرد که بره مسجد یا نره؟ گفت عیبی نداره، بزار با همین شلوار برم مسجد. توی مسجد یکی از پیرمردها که پسرم رو با این شلوار می بیند جلوی بقیه بهش میگه که چون شلوارت پاره است حق نداری توی مسجد بیای!!
🔸ادامه داد که همسرم میگه هر وقت چشم پسرم به این شلوار می افتد، ناخودآگاه شروع می کنه به گریه کردن... .»
🔹مشخص نیست مسجد ارث همچین افرادی است که تعیین می کنند چه کسی بیاد مسجد و چه کسی نیاد یا خداوند اختیار بهشون داده که بچه های مردم را از مسجد خارج کنند. فقط این نکته قابل تأمله که اگر این افراد گمراه بشوند، ضلالت این افراد گردن همچین اشخاصی است.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
📍 #جزوه #خاطرات_تربیتی شماره 1 - ویرایش دوم (شامل پنج خاطره)
📎حجم: 471 KB
📌دانلود فایل WORD و PDF
lish.ir/1AT9
🌐Website:alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
جزوه خاطرات تربیتی 1.rar
حجم:
482.6K
📍 #جزوه #خاطرات_تربیتی شماره 1 - ویرایش دوم (شامل پنج خاطره)
📎حجم: 471 KB
📌دانلود فایل WORD و PDF
lish.ir/1AT9
🌐Website:alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 30
🔸 محفل انس با قرآن داشتیم. یکی از نوجوانان در حال قرائت بود؛ برای اولین بار بود که پشت میکروفون می خوند. حقاً از لحاظ صوت و آرامش بسیار خوب می خواند.
🔹 بعداً برای من می گوید که وقتی قرآن خواندنم تمام شد، عده ای به من گیر دادند که چرا قرآن می خوانی؟ (فکر کنم شاید بعضی اِعراب آیات را خوب اجرا نکرده بود)
🔸 انقدر بد باهاش صحبت کردن که بعدها از برادر کوچکش پرسیدیم که چرا مسجد نمیای؟
🔹 گفت از اون روزی که با برادرم اینچنین برخورد شد، دیگه دوست نداشتم وارد مسجد بشم.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 31
🔸بنده خودم سال ها پیش نمازی کرده ام؛ می دانم انسان چگونه باید با مردم رفتار کند. وقتی نماز تمام می شد، بر می گشتم رو به مردم می نشستم. تسبیحات حضرت زهرا {علیها السلام} را هم که می گفتم، افراد می آمدند و می دیدند راه باز است. جوان می آمد، مزلّف {زلف دار} می آمد، بازاری می آمد، ریش دار می آمد، بی ریش می آمد. آن زمان، پوشیدن پوستین های وارونه در میان جوان های بیتل مد شده بود.
🔹 یک روز رفتم نماز، دیدم یکی از همین جوان های آلامد {شخصی که مطابق مد باشد} که موهایش را روغن زده، آمده و صف اول کنار متدینین و بازاری های خوب و افراد محاسن سفید نشسته. احساس کردم این جوان با من حرفی دارد. نشستم و به او پاسخِ نگاه دادم؛ یعنی اجازه دادم بیاید حرفش را بزند. جلو آمد و گفت آقا! من صف اول بنشینم، اشکال دارد؟ گفتم نه، چه اشکالی دارد؟ شما هم مثل بقیه. گفت: این آقایان می گویند اشکال دارد. گفتم: این آقایان بیخود می گویند! این جوان، دیگر از این مسجد پا نمی کِشد. این جوان، دیگر از این پیشنماز دل نمی کند. همین طور هم بود؛ از ما دل نمی کندند.
🔸 بنده وقتی مسجد می رفتم، در میان صد نفر، اقلاً نود نفرش جوان ها بودند. بنده هیچ چیز خاصی نداشتم؛ نه یک مایهی آنچنانىِ معنوی، نه یک مایهی دنیوی؛ اما با مردم بودم.
📜منبع: دیدار با مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی | 23 دی 1383 | امام خامنه ای
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 32
🔸اطراف محله پامنار و ناصر خسرو مرکز گاراژ های مسافرخانه و مسافربری بود. در آن زمان وقتی به نماز ایستادم یک نفر اظهار گدایی کرد؛ یکی از مسجدی ها برای گدای اولی پول جمع کرد و پس از نماز دوم نیز امر به همین منوال ادامه یافت.
🔹 اینجا بود که گفتم گدایی ممنوع است و هر کسی در راه مانده و ابن السبیل است به اینجا {مسجد} بیاید.
🔸 در همین زمینه یک نفر را مامور کردم که وی را به گاراژ ببرد و هزینه سفر وی را نیز پراخت کند.
🔹 گاهی اوقات ایشان می فرمود که 15 نفر می گفتند که ابن السبیل هستیم؛ وقتی آنها را به گاراژ بردند سه نفر فقط ماندند و در نهایت همان سه نفر هم گاراژ را ترک کردند.
📜منبع: آیت الله نصرالله شاه آبادی به نقل از فرزند ایشان حجت الاسلام محمدرضا شاه آبادی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 33
🔸به مردم و مسجدی ها می گفتند که شما عمرتان را کردید و رشد تان را کردید و تغییر دادن شما کار مشکلی است ولی این جوانان نورس هستند و ما می توانیم جوری رفتار کنیم که در مسیر مستقیم باشد.
🔹 سپس به مسجدی ها سفارشاتی می کردند که چگونه با جوانان برخورد کنند.
🔸 ایشان می فرمودند اگر جوانی به مسجد آمد، نمازخوان 40 ساله بهتر است کنار برود و جای خود را به آن جوان در صف اول بدهد.
🔹 ایشان هویت بخشی به جوانان را یک اصل می دانست و بر این باور درست اصرار داشت که اگر به جوانان عزت نفس و جایگاه بدهیم آنها هم در مسیر درست قرار می گیرند.
📜منبع: آیت الله نصرالله شاه آبادی به نقل از فرزند ایشان حجت الاسلام محمدرضا شاه آبادی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 42 | تواضع در امور
🔸 یکبار در محضر مقام معظم رهبری بودیم، مردم وسط حسینیه نشسته بودند. به دلیل درد کمر، ما را قهراً هدایت کردند به سمت دیوار که بتوانیم تکیه دهیم، در این حین سردار سلیمانی وارد حسینیه شد، از او دعوت کردم که کنارمان بنشیند.
🔹 چندی نگذشت که سردار جعفری، فرمانده سپاه وقت هم وارد شدند، به اطراف نگاهی کرد و وقتی متوجه شد جایی برای نشستن وجود ندارد، رفتند وسط جمعیت و لابهلای مردم نشستند
🔸 یک مرتبه دیدم سردار سلیمانی از جا بلند شد و گفت «آقا، ایشون (سردار جعفری) فرمانده بنده است، اگر اجازه بفرمایید بروم نزد ایشان» و بلافاصله بلند شد و رفت نزد سردار جعفری و دستش را گرفت که بلند کند تا به جای خودش بنشاند، اما او قبول نکرد و هردو همانجا وسط جمعیت نشستند.
📜منبع: مصاحبه خبرگزاری حوزه با آیت الله جزایری
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 34
🔸شب ماه رمضانی بود که از مسجد به سمت منزل می رفتم چند رفیق مسجدی هم با من همراه بودند؛ صدای قهقه و داد و بیداد از قهوه خانه بلند بود و حاضران در قهوه خانه مشغول قمار بازی بودند؛ کرکره قهوه خانه نیمه بالا بود و این نشان، برای کسانی بود که بدانند که خبری در این قهوه خانه است و هر کسی نباید در این محل حضور یابند.
🔹 ایشان گفتند که می خواهم بروم داخل قهوه خانه؛ همراهان اصرار کردند که حاجی این کار را نکنید زیرا در شأن شما نیست که با این افراد دهان به دهان شوید؛ شأن شما با این کار حفظ نخواهد شد؛ ولی ایشان گفتند که من رفتم و کرکره را بالا زده و وارد قهوه خانه شدم؛ سلام کردم و همه هم جواب سلام دادند.
🔸 به آنها گفتم یا لوتی های قدیم لوتی بودند و شما می خواهید ادای آن ها را در بیاورید یا اصلاً شما لوتی نیستید! تعجب کرده بودند و منتظر بودند که ببینند چرا این سخن را مطرح کردم. به آنها گفتم که لوتی های قدیم برای کسی که به آن ها اظهار علاقه می کرد جان می دادند؛ ولی با اینکه من این همه به شما علاقه دارم اصلاً به سراغ من نمی آیید! من این مدت در این محل بودم ولی هیچ کدام از شما به خانه من نیامدید؛ خانه من در اختیار شماست؛ از شب اول ماه رمضان محل چای و زولبیا در خانه ما برپا می شود هرکدام از شما که به دیدن من بیاید قدمش روی چشم. اگر مویی از لوطی های قدیمی دارید باید به خانه من بیاید؛ فردا شب هم منتظر شما هستم.
🔹 ایشان نقل می کردند که خانه من از شب نیمه رمضان به بعد جایی برای نشستن دیگری نبود؛ بنده هم سی شب برای آنها صحبت کردم؛ شب آخر عذرخواهی کردم و گفتم که می ترسم خدمتی به شما نکرده باشم ولی یکی از آنها گفت که خیلی ناشکری؛ زیرا به خود خدا قسم تا شبی که پای خود را در منزل شما نگذاشته بودم تا به حال سجده حق نکرده بودم ولی پس از حضور در خانه شما بود که نماز خواندم و همه افراد هم مثل من هستند.
📜منبع: آیت الله نصرالله شاه آبادی به نقل از فرزند ایشان حجت الاسلام محمدرضا شاه آبادی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 35
🔸خانواده ما مذهبی بود، اما خانواده ای که پدرش روحانی باشد و یا دایی و عمویش روحانی باشد، نبود. پس چه شد که ما جذب این کار (حوزه) شدیم؟ علتش این است که ما معلمی داشتیم که دبیر شیمی بود. دبیر شیمی که کاری به تعلیمات دینی ندارد! اما این دبیر شیمی ما، خیلی متدین بود.
🔹 ایشان گفتند: من درس شیمی را به طور کامل به شما یاد می دهم، اما رساله ی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را هم بخوانید.
🔸 از همان وقت بود که بچه های کلاس ما به اسلام، روحانیت و مذهب علاقمند شدند و ما آمدیم به سمت روحانیت.
📜منبع: ماهنامه رشد آموزش ابتدایی، آیت الله مکارم شیرازی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 44 | زیارت نجف
🔸 بعضی از علما، مقدس اردبیلی را بعد از زیارت قبر حضرت علی علیه السلام در خواب به شکل بسیار زیبایی دیدند. به ایشان گفتند: چه عملی شما را به همچین مقامی رساند؟ بگویید تا ما هم انجام بدهیم.
🔹 گفتند: آن اعمالی که ما انجام می دادیم، در بازار اینجا بی رونق و بدون مشتری است. اگر چیزی به ما سود رسانده و به این مقام رسانده، صاحب این قبر است (یعنی قبر حضرت امیرالمومنین علیه السلام).
📝در مقام مقدس اردبیلی همین بس، نقل کننده داستان فوق می گوید: «ایشان مکرّراً با حضرت علی علیه السلام ارتباط داشته اند.» رُکن اصلی، بلکه یگانه راه تربیت، زیارت مرقدهای معوصمین علیهم السلام می باشد؛ بهترین آن در زمان اربعین است. هرچند تا ایام اربعین مدت زمان قابل توجهی باقی مانده است، اما همانطور که قبلاً در#حدیث_تربیتی شماره 43 اشاره شد، باید شرایطی را فراهم نمود (جهت توضیحات بیشتر به همان حدیث رجوع شود). جدّی ترین برنامه های مجموعه های خود را برای زیارت اربعین قرار بدهید. البته اگر امسال هم زیارت اربعین برگزاری نشود، جایزگین آن را از طریق روایات معصومین علیهم السلام ان شاءالله معرفی خواهیم نمود.
📜منبع: نورالانوار (سید نعمت الله جزایری)، ص 192
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir