eitaa logo
هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
1.4هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
7هزار ویدیو
147 فایل
﷽ 💠هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)💠 جلسات هفتگی چهارشنبه شب ها -اطلاع رسانی مراسمات -بارگزاری تصاویر،صوت،فیلم -بارگزاری مطالب و اشعار مذهبی _تاسیس ۱۳۷۹ _آیدی خادم هیئت @alamdar112
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴💐🥀🌼🥀💐🌴 در دست نوشنه هایش آورده بود : از ناحیه چشم شده بودم . در بیمارستان بعد از عمل گفتند دیگر خود را بدست نمی آورید . امیدم برای رفتن به از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم . غروب یکی از روزهای در اوج ناامیدی به متوسل شدم . از عمق جان را صدا می کردم . در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم . تازه وارد سلام کرد و گفت : ، حالت چطوره ؟! با بی حوصلگی گفتم : با من چکار دارید. ولم کنید . راحتم بگذارید . فرمودند : ، شما با ما کار داشتی، مگر بینایی چشمت را نمی خواستی !؟ یک لحظه زبان بند آمد . دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد . آنچه می دیدم وجود نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم در حال خروج از اتاق است . شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم فرمود : "برگرد گفتم: نه . بگذارید من با شما بیایم ... سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم . جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم . وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم . آنها با تعجب به چشمان یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم . 📚کتاب وصال، صفحه ۱۰۹ الی١١ ঊঈ🌹ঊঈ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @alamdar_qom79 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯