کانال شهید ابراهیم هادی
✅ رضایت بده تا شهید شوم
🌷به رضایت پدر و مادرم خیلی اهمیت می داد، یکبار که مادرم به او گفت "دیگر نمیخواهم تو به جبهه بروی" حدود سه ماه در خانه ماند و جبهه نرفت. این مدت از شب تا صبح گریه میکرد. یک روز صبح دیدم که محمدرضا گریه کرده، گفتم: چرا گریه کردی؟ گفت: مادر اجازه نمیدهد که به جبهه بروم، اما من دارم دیوانه میشوم؛ برو به مادر بگو، دوست نداری بچهات شهید شود اما دوست داری دیوانه شود؟!. رفتم و پیغام داداش را به مادرم رساندم؛ مادرم گفت: من که راضی نیستم او دیوانه شود، راضی هستم برود.
🌷آخرین باری به مرخصی آمد، روز قدس بود؛ بعد از راهپیمایی، سر سفره افطار محمدرضا دست مادرم را گرفت و گفت: مادر، همه آنهایی که جنگ رفتند؛ شهید شدند اما من شهید نشدم؛ میدانم تا شما راضی نشوید، شهید نمیشوم. امشب تا رضایت ندهید افطار نمیکنم. مادرم گفت: من راضیام به رضای خدا.
🌷روز اعزام، روی او را بوسیدم، بوی خوشی میداد. گفتم: چقدر بوی خوب میدهی داداش. گفت: بوی بهشت است. او رفت و یک روز بعد از عید فطر در دهم خرداد سال 1366 به شهادت رسید.
#قهرمان_من ؛ شهید #محمدرضا_علیاوسط
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
🌷 دفعه اولی که حسین به سوریه رفت نه تنها روز شماری میکردیم برای بازگشتش بلکه ثانیه ها روهم می شمردیم تا برگرده.
🌷 یک روز تماس گرفت و گفت سه شنبه شب برمیگرده، بی نهایت خوشحال شدیم. از ساعت ده شب در فرودگاه امام خمینی با یک سبدگل بزرگ منتظر برگشتش بودیم، ساعت سه هواپیماش روزمین نشست.
🌷 تا از روی پله ها دیدیمش، شاد و خوشحال به سمتش رفتیم. از گِیت که بیرون اومد تا مارو با اون سبدگل بزرگ دید، با غم بزرگی که در چشماش و صداش نمایان بود گفت : تو رو خدا برید او نطرف و گل رو مخفی کنید. ما هم اطاعت کردیم و خودمون رو از گیت دور کردیم.
🌷 وقتی اومد بیرون و ازش علت رو جویا شدیم با حال عجیبی گفت: تو این پرواز چند تا شهید آوردیم، تازه خیلی از شهدا در منطقه جا موندند، می ترسم پدر و مادر یکی از شهدا این دسته گل ها رو ببینه و آه بکشه.
🌷 تموم راه برگشت از فرودگاه رو با چشم اشکبار طی کردیم تا به منزل رسیدیم. تا نماز صبح نشست و از خاطرات تلخ حلب گفت و ما گریه کردیم. بخاطر همین بار دوم که ازسوریه برگشت بی خبر اومد خونه...
#قهرمان_من ؛ شهید #حسین_معزغلامی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
✅ شهدا و امام خمینی (ره)
🌹یکی دوبار که رفت دیدار امام، تا چند روز حال عجیبی داشت. ساکت بود. می نشست و خیره می شد به یک نقطه می گفت : «آدم وقتی امام رو می بینه، تازه می فهمه اسلام یعنی چه. چه قدر مسلمون بودن راحته. چه قدر شیرینه. »
🌹 می گفت «دلش مثل دریاست. هیچ چیز نمی تونه آرامششو به هم بزنه. کاش نصف اون صبر و آرامش، توی دل ما بود. »
شهید مهدی زین الدین
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
❣️ #پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
🍃هرگاه يك نفر دعا مى كند، براى همه #دعا كند؛ زيرا اين دعا به اجابت نزديكتر است.🌿
📚بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۱۳🍃
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
✅ خمینی ؛ روح خدا در کالبد زمان
امام کاظم علیه السلام :
🌸 مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او هم پیمان می شوند که مانند پاره های آهن هستند
🌸 بادهای تند قدم هایشان را نمی لغزاند، از نبرد و دفاع ترسی ندارند و از آن خسته نمی شوند، و توکلشان بر خدا است
بحارالأنوار، ج 57، ص 215
❣️ سلام خدا بر او ، روزی که به دنیا آمد ، روزی که از دنیا رخت بربست و روزی که برانگیخته خواهد شد
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
💠 #ابراهیم و #امام_خمینی
🌺يكي از عمليات هاي مهم غرب كشور به پايان رسيد.
🌸پس از هماهنگي، بيشتر رزمندگان به زيارت حضرت امام خمینی رفتند.
🌺با وجودي كه ابراهيم در آن عمليات حضور داشت ولي به تهران نيامد!
🌸رفتم و از او پرسيدم : چرا شما نرفتيد!؟
🌸گفت: نمي شه همه بچه ها جبهه را خالي كنند، بايد چند نفري بمانند.
🌺گفتم: واقعاً به اين دليل نرفتي!؟
مكثي كرد وگفت :
🔵"ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نمي خواهيم، ما رهبر را براي اطاعت مي خواهيم"
🌺بعد ادامه داد : من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست.
🔴👈"بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و او از من راضي باشد."
📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم
👉 @Alamdarkomeil 👈
🌷 گل رفت و شمیم خوشش اینجاست هنوز ...
🌷 بلبل به هوای گل، چه شیداست هنوز ...
🌷 رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا ...
🌷 لیکن عَلَم مهر تو بر پاست هنوز ...
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸ماه رمضان رفت ولی یار نیامد ...
🌸 آن شمع دل افروز شب تار نیامد ...
عيد سعيد فطر مبارك
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈