[4] طبرانی المعجم الأوسط ج 6 ص 218 ، نشر : دار الحرمين - القاهرة - 1415 ، مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) لابن مردويه (ت 410) ص 235، نشر دار الحديث. تخريج الأحاديث والآثار للزيعلي (762) ج 1 ص 410 ، نشر ابن خزيمة – الرياض. الدر المنثور، ج 3 ص 105 دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993
حاکم نیشابوری معرفة علوم الحديث ج 1 ص 102، نشر : دار الكتب العلمية - بيروت . تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ص 356، ، نشر : دار الفكر - بيروت
جصاص أحكام القرآن ، ج 4 ص 102 ، ، تحقيق ، ج محمد الصادق قمحاوي ،نشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. ثعلبی تفسير الثعلبي: ج4 ص80، الناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت. واحدی أسباب النزول: ص133ـ 134، الناشر: مؤسسة الحلبي وشركاه ـ القاهرة.. الشجری الجرجانی الأمالى وهى المعروفة بالأمالى الخميسية، ج 1 ص 181 ، تحقيق ، ج محمد حسن اسماعيل، ناشر ، ج دار الكتب العلمية - بيروت ص لبنان، الطبعة ، ج الأولى، 1422 هـ - 2001م .. قرطبی الجامع لأحكام القرآن، ج 6 ص 221 ، ناشر ، ج دار الشعب – القاهرة. سیوطی لباب النقول ، ج 1 ص 93 ، دار النشر ، ج دار إحياء العلوم – بيروت
[5] ونقم عليه إفتاؤه بمقالات ابن تيمية، ثم أظهر الرجوع عن ذلك فنافره التيميون فلم يكن مع هؤلاء ولا مع هؤلاء. إنباء الغمر بأبناء العمر ج 1ص 460
[6] ومع أن الذهبي قد خالف رفيقه وشيخه " في مسائل أصلية وفرعية (5) " وأرسل إليه نصيحته الذهبية (6) التي يلومه، وينتقد بعض آرائه وآراء أصحابه بها. سير أعلام النبلاء ص38
[7] وَأَنا لَا أعتقد فِيهِ عصمَة بل أَنا مُخَالف لَهُ فِي مسَائِل أَصْلِيَّة وفرعية. الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ج1 ص 176
[8] فما أظنك في ذلك تبلغ رتبة ابن تيمية ولا والله تقربها، وقد رأيت ما آل أمره إليه من الحط عليه، والهجر والتضليل والتكفير والتكذيب بحق وبباطل. زغل العلم ص 42
[9] أعيان العصر وأعوان النصر ج1 ص 235
[10] ابْن تَيْمِية عبد خذله الله وأضلَّه وأعماه وأصمه وأذلَّه، وَبِذَلِك صرح الْأَئِمَّة الَّذين بينوا فَسَاد أَحْوَاله وَكذب أَقْوَاله. الفتاوى الحديثية، دار الفکر ابن حجر الهيتمي ص 83
[11] تفسير الألوسي = روح المعاني دار الکتب العلمیه ، ج 1ص 19
[12] ولو قلنا لم یبل الاسلام فی الادوار الاخیره بمن هو اضر من ابن تیمیه فی تفریق کلمه المسلمین لما کنا مبالغین فی ذلک. کوثری، محمد زاهد، الأشفاق على أحكام الطلاق، ص 67.
[13] كشميرى، محمد انور شاه، فيض الباري على صحيح البخاري، تحقيق: محمد بدر عالم الميرتهي، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1426ق. ج6 ص 404
اعتراض نویسنده وهابی نسبت به لقب (صادق) و پاسخ به آن
پرسش
"تبدید الظلام و تنبیه النیام إلی خطر التشیع علی المسلمین و الإسلام" عنوان کتابی است که توسط نویسنده وهابی علیه تشیع نگاشته شده است. مؤلف در این کتاب تلاش کرده در لقب صادق تشکیک کند و به گونه ای قدح و جرح بر امام جعفر صادق (ع) وارد کند. وی می نویسد: «این نامگذاری یا بهتر بگوییم تطهیر از دروغ، شایسته کسی که در مورد او شبهات بسیاری وجود داشته و سخنان الحادی به وی نسبت داده شده، نمی باشد. زیرا اگر چنین سخنانی از وی صادر شده (البته امیدواریم چنین چیزی صحیح نباشد)، پس نامگذاری او به صادق صحیح نمی باشد و اگر این سخنان از وی نباشد و او مبرای از آنها باشد، دلیلی برای تزکیه او باقی نمی ماند».[1] سؤال این است که آیا این شبهه در مورد لقب حضرت صادق (ع) وارد است؟
[1] جبهان، ابراهیم سلیمان، تبدید الظلام و تنبیه النیام إلی خطر التشیع علی المسلمین و الإسلام، قاهره، دارالسقیفه، ۱۴۱۹ هـ، ص5.
پاسخ
۲۸ آبان ۱۴۰۱
1-2. بیان ویژگی برجسته امام صادق(ع):
لقبِ «صادق» نه برای تطهیر حضرت جعفر بن محمد از اتهام های دروغین، بلکه برای نشان دادن یکی از ویژگی های شخصیتی برجسته ایشان (یعنی راستگویی در گفتار) به آنحضرت داده شده است. همچنان که راستگویی، از صفات بارز رسول خدا (ص) بود و خداوند در شان ایشان فرمود: ﴿وما ينطق عن الهوى؛ پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی گوید﴾.[1]
2-2. وجود تهمت ها باعث سلب القاب نمی شود:
تهمت در واقع سخنانی اثبات نشده است که به طور دروغین به کسی نسبت داده می شود و لذا عقلا بر آنها ترتیب اثر نمی دهند. از طرفی وجود تهمت ها اگر باعث سلب امتیاز و القاب شود، پس برجسته ترین شخصیت ها نیز از القاب خود محروم می مانند، به عنوان نمونه بیشترین تهمت های مستشرقان امروزه رسول خدا ص را نشانه گرفته است.[2] آیا با توجه به این شبهات صحیح است که در شخصیت و القاب ایشان نیز تشکیک شود؟
3-2. صداقت و جایگاه علمی امام جعفر (ع) نزد بزرگان اهل سنت:
نویسنده وهابی تشکیک در فضایل اهل بیت علیهم السلام را از امام خود ابن تیمیه آموخته و در صداقت کسی شبهه وارد کرده که بزرگان اهل سنت، از شاگردان[3] او بوده و علمای اهل سنت وی را ستوده و از او با عناوینی همچون: «كبير الشأن، من أئمة العلم، فقیه، امام، صادق، ثقة اهل الحديث و صدوق» یاد کرده اند. در ادامه جایگاه علمی و صداقت امام صادق (ع) در کلام بزرگان و علمای اهل سنت مورد بررسی قرار می گیرد تا مشخص شود شکی در لقب صادق وجود ندارد و انکار فضیلت ایشان بی مورد است:
ابن حبان (354):
جعفر بن محمد از بزرگان اهل بیت از نظر فقهی، علمی و فضیلتی است و روایات او از غیر طریق فرزندانش مورد قبول است.[4]
السمعاني (562):
«صادق» لقب جعفر بن محمد است و این لقب به خاطر صداقت گفتارش به او داده شده است.[5]
ابن المستوفي (637):
جعفر بن محمد امام و صادق است و اهل حدیث وی را به خاطر علم و فقاهتش ستوده اند.[6]
ابن خلکان (681):
جعفر الصادق از بزرگان اهل بیت است و به سبب صداقت در گفتار و فضیلت وی، لقب صادق به وی داده شده است.[7]
ذهبی (748):
جعفر صادق دارای شأنی والا و از امامان علم است[8] و ابن عقده از حسن بن زیاد نقل کرده که ابوحنیفه گفته است: فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام.[9]
ابن حجر عسقلانى (852):
جعفر بن محمد الصادق،[10]صدوق، فقيه و امام است.[11]
زرکلی (1396):
جعفر بن محمد ملقب به «صادق»، از بزرگان تابعین است و منزلت رفیع در علم دارد. ابوحنیفه و مالک شاگردان او بودند. به خاطر آنکه از او هرگز دروغی شنیده نشد، به صادق ملقب گردید.[12]
[1] سوره نجم آیه 3
[2] برای مطالعه بیشتر به این آدرس مراجعه شود: http://ensani.ir/file/download/article/20120326104703-1100-167.pdf
[3] الشيخ أسد حيدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، دار التعارف، 1422 هـ، ج1، ص72.
[4] ابن حبان دارمي، محمّد، الثقات، دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد، دكن هند، الطبعة الأولى، 1393 هـ، ج6 ص131.
[5] السمعاني، عبد الكريم بن محمد، الأنساب، المحقق: المعلمي وغيره، مجلس دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد، الطبعة الأولى، 1382 هـ.، ج8 ص250.
[6] ابن المستوفي، المبارك بن أحمد، تاريخ إربل، المحقق: سامي بن سيد خماس الصقار، دار الرشيد للنشر، العراق، 1980 م، ج2 633.
[7] ابن خلكان برمكي اربلي، احمد، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، تحقيق: احسان عبّاس، دار صادر، بيروت، ج1 ص327.
[8] الذهبي، محمد بن أحمد، سير أعلام النبلاء، دار الحديث، القاهرة،1427 هـ، ج13 ص120.
[9] همان، ج6 ص257.
[10] ابن حجر عسقلانى، احمد، تهذيب التهذيب، مطبعة دائرة المعارف النظامية، هند، چاپ اوّل، 1326 هـ ج2 ص103.
[11] ابن حجر عسقلاني، أحمد، تقريب التهذيب، تحقيق: محمد عوامة، دار الرشيد، سوريا، چاپ اوّل، 1406 هـ، ص141.
[12] خير الدين زركلي، الأعلام، دار العلم للملايين، الطبعة الخمسة عشرة، 2002 م، ج2 ص126.
۲۸ آبان ۱۴۰۱
آیا اعتقاد به نفع و ضرر به اذن الله، موجب شرک می شود؟
پرسش
برخی از وهابی ها در فضای مجازی می گویند: «معتقد بودن به اینکه مدعوها (به فریاد خوانده شده ها) می توانند مستقیما یا به واسطه اذن الهی، نفعی برسانند یا ضرری را دفع کنند، شرک است. آیا چنین کلامی صحیح است؟
پاسخ
این نوشته نشان از شرک نویسنده وهابی دارد. چرا که معنی قول او این است که خداوند متعال قادر نیست واسطه ها را به گونه ای بیافریند که نفع و ضرر برسانند. و این محدود دانستن قدرت الهی و شرک است.
در حقیقت متسلفین «معنی اذن» را متوجه نشده اند. چرا که اذن همان واسطه بودن است که اصل کار را خداوند انجام می دهد و آن موجودات تنها واسطه انجام گرفتن کار قرار گرفتند. مانند قبض ارواح (میراندن) که یکی از بزرگترین امور است و الله تعالی آن را به واسطه حضرت عزرائیل (علیه السلام) انجام می دهد اما همان کار را به خود نیز نسبت می دهد:
خداوند قبض ارواح را به خودش نسبت می دهد: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها﴾[1].
خداوند قبض ارواح را به ملائکه نسبت می دهد: ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ﴾[2].
حال با این نظام واسطه که خداوند در امور خلقت دارد، اگر کسی معتقد باشد که پیامبر یا ولی به اذن الله تعالی می تواند صدای من را بشنود و درخواست مرا اجابت کند، چه وجهی برای مشرک دانستن او است. نهایت چیزی که یک وهابی می تواند بگوید که این است که اذنی برای آن پیامبر یا ولی برای شنیدن وجود ندارد که در این صورت اعتقاد تو صحیح نیست. اما هیچگاه نمی تواند نسبت شرک به این اعتقاد بدهد. چرا که شرک زمانی است که بگوید کسی به طور مستقل می تواند کاری را انجام دهد که در این صورت قدرت جداگانه ای را به غیر الله نسبت داده و این شرک است.
بنابراین این ادعای مدعیان سلفیت که اعتقاد به نفع و ضرر رساندن به اذن الهی، موجب شرک می شود، سخنی باطل و منافی قرآن است.
[1]- سوره زمر، آیه 42.
[2]- سوره نحل، آیه 32.
۲۸ آبان ۱۴۰۱
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید | تحلیل رهبر انقلاب از طراحیِ عناصر پشت صحنهی اغتشاشات: بدون شک این بساط شرارت جمع خواهد شد / میخواستند مردم را بیاورند در صحنه، حالا که نتوانستند، میخواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند
💻 Farsi.Khamenei.ir
۲۸ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱
۲۹ آبان ۱۴۰۱