eitaa logo
البرهان
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
475 ویدیو
243 فایل
﷽ البرهان #دفاع‌از‌مکتب‌اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و #پاسخ‌به‌شبهات‌اهل‌سنت‌و‌وهابیت مدیریت @aqesni_ya_abalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
بر فرض که قبول کنیم در منابع، دلیل خاصی بر انجام مراسم احتفال با این کیفیت خاص در دوران سلف رایج نبوده اما باید توجه داشت که این عمل از جمله اموری است که بزرگان دین و همه مسلمانان در بلاد متعدد انجام می دهند و بنابر روایتی که از عبدالله بن مسعود در منابع اهل سنت وارد شده که می فرماید: «فما رأى المسلمون حسنا، فهو عند الله حسن، وما رأوا سيئا فهو عند الله سيئ»[33] ؛ هر کاری را که مسلمانانان نیکو بدانند نزد خداوندهم نیکو است و هر کاری را که مسلمانان زشت بدانند نزد خداوند نیز زشت و ناپسند است. (شارحین در ذیل این روایت آنرا حسن دانسته و راویان این حدیث را توثیق نموده اند.[34]) و از آنجایی که برگزاری جشن پیامبر (صلی الله علیه وآله) از جمله اموری است که مسلمانان به آن اهتمام داشته و آنرا انجام می دهند می توان ادعا نمود که مورد رضایت خداوند است.[35] پاسخ چهارم:احتفال در بر دارنده برکات است. برگزاری مراسم احتفال در بردارنده برکاتی است که به برخی از آنها اشاره می گردد: الف. تقرب به پیامبر و جلب رضایت ایشان یکی از فوائد برگزاری جشن میلاد و بیان فضائل ایشان در این مراسم نزدیک تر شدن به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و جلب رضایت ایشان می باشد چرا که بیان فضائل آن بزرگوار موجب خشنودی ایشان است. همانگونه که وقتی ابو رواحه انصاری در وصف ایشان ابیاتی را سرودند،[36] حضرت خوشحال شده و در حق او دعا فرمودند.[37] ب.شنیدن فضائل پیامبر (صلی الله علیه وآله) موجب تقرب به خداوند می شود. یکی دیگر از فوائدی که در برگزاری مراسمات جشن تولد پیامبر (صلی الله علیه وآله) است، تقرب الی الله می باشد، چرا که این مراسمات مشتمل بر ذکر خداوند و شنیدن فضائل پیامبر است و همانگونه که خداوند تقویت ایمان و استواری پیامبر (صلی الله علیه وآله) را بواسطه بیان قصه انبیا قبل قرار داده و در قرآن خطاب به پیامبر می فرماید:« وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ»؛ هر خبری از اخبار پیامبران را برای تو بازگو می کنیم تا تو را قوی دل می گردانیم.[38] ما نیز به این مهم نیاز داشته تا جهت استوار نمودن ایمانمان به خداوند داستان و فضائلی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) را بشنویم که بهترین موقعیت بیان این موارد در ایام برگزاری مراسمات جشن تولد پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشد.[39] نووي نيز تصریح دارد: اگر بیان مدح موجب تقویت ایمان و اقتدا بیشتر شخص به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و معارف دین گردد این امر و به تبع آن شادی نیز مستحب است.[40] پاسخ پنجم: مشروعیت احتفال مولد النبی از نگاه علمای اهل سنت. مشهور علماي اهل سنت بر جواز و حتی تاکید بر برپایی مراسم جشن تولد پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشد که برای نمونه به برخی از موارد اشاره می گردد: سیوطی وی تصریح دارد: پیامبر گرامی اسلام بعد از بعثتشان برای خود عقیقه کردند هر چند که قبل از آن جدشان نیز برایش عقیقه کرده بود، آنچه که رایج است اکتفا کردن به یک مرتبه عقیقه می باشد مگر اینکه بگوییم هدف پیامبر از این کار شکر خداوند به خاطر تولدش و انتخاب ایشان به عنوان پیامبر می باشد.پس بر ما نیز مستحب است به شکرانه تولدحضرت اجتماع کرده و طعام دهیم و عباداتی که موجب تقرب و شادی است انجام دهیم.[41] سیوطی در جایی دیگر آورده است: اصل عمل مولد نبوی که در آن گروهی از مسلمانان اجتماع کرده و به تلاوت آیات و همچنین مدح پیامبر و اطعام می پردازند بدعت حسنه ای است که در دین ایجاد شد و به انجام دهنده آن ثواب داده می شود زیرا این امر موجب تعظیم مقام پیامبر و ابراز خوشحالی به خاطر ولادت ایشان است.[42] وی همچنین در جواب کسانی که اشکال کرده اند بر اینکه وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز روز دوشنبه بوده از این رو استحباب روزه به این خاطر است.گفت: ولادت پیامبر (صلی الله علیه وآله) از بزرگترین نعمتهایی است که خداوند به مسلمانان داده و شهادت ایشان نیز از بزرگترین مصائبی است که بر مسلمانان وارد شده اما درباره تولد ایشان استحباب عقیقه وارد شده ولی درباره وفات ایشان ذبح (کشتن حیوانی به خاطر رحلت ایشان) وارد نشده. از این رو می توان به عظمت روز ولادت پیامبر (صلی الله علیه وآله) پی ببریم و بر ما لازم است این روز را گرامی بداریم.[43] ابن کثیر
[23] . مبارکفوری، عبدالرحمن، تحفة الاحوازی، ج 10، ص ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، بى تا.61؛ قاضي عیاض، ابوالفضل، الشفا بتعریف الحقوق المصطفی، ج1، ص211 تحقیق: شمنی، احمد، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر والتوزیع، بی جا، چاپ اول، 1409 [24] . ابن قیم جوزیة، محمد، کتاب الروح،ص دار الكتب العلمية، بيروت. بی تا 143؛ وَالْقَائِل أَن أحدا من السّلف لم يفعل ذَلِك قَائِل مَالا علم لَهُ بِهِ فَإِن هَذِه شَهَادَة على نفي مَا لم يعمله فَمَا يدريه أَن السّلف كَانُوا يَفْعَلُونَ ذَلِك وَلَا يشْهدُونَ من حضرهم عَلَيْهِ. [25] . بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام، ص 22. [26] .ابن تیمیه حرانی، احمد، مجموع الفتاوی، ج 21، ص 315 تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، ناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، مدينة نبوية، چاپ اول، 1416ق.؛ پس نفی حکماستحباب به خاطر نبود دلیل معین بر آن بدون تامل در دیگر ادله خطایی بزرگ است. [27] . بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام«رسالة شیخ سلیم علوان»، ص 227 اشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق [28] . ر.ک، بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام، ص 22 ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق [29] . زین، محمود احمد، البیان النبوی عن فضل الاحتفال بمولد النبی، ص 37. [30] . بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام،ص23 اشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق [31] . بخاري، محمد، صحیح بخاری، ج 5، ص 130. [32] . نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج 11، ص 466 تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقى، ناشر: دار إحياء التراث العربى، بيروت، بى تا.؛ ابن ماجه، محمد، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 75؛ طبرانی، سلیمان، معجم الکبیر، ج 2، 345. [33] . ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج 6، ص تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، ناشر: مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق.86؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، ج 9، ص 112. [34] . ابن حنبل شیبانی، احمد، حاشیه مسند احمد، ج 6، ص86 تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، ناشر: مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق. [35] . بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام، ص 21 اشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق. [36] شعر ابی رواحه عبارت است: إني تفرست فيك الخير أعرفه ... والله يعلم أن ما خانني البصر أنت النَّبِيّ ومن يحرم شفاعته ... يوم الحساب فقد أزرى به القدر فثبت اللَّه ما آتاك من حسن ... تثبيت موسى ونصرًا كالذي نصروا. [37] . ابن اثیر، علی بن الکرم، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 235. [38] . سوره هود، آیه 120. [39] . بن علوی مالکی، محمد، اعلام بفتاوی الائمة الاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام، ص 80 اشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق. [40] . نووی، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم الحجاج، ج 18، ص 126. [41] . سیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی، ص 230 دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت، 1424 هـ.ق. [42] . سیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی، ص 231 دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت، 1424 هـ.ق. [43] . سیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی، ص 230 دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت، 1424 هـ.ق. [44] . ابن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج 13، ص 159 تحقيق: علي شيري، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ اوّل، 1408 هـ. ق. [45] . ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء،ج 22، ص 336. [46] . سیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی، ص 229 دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت، 1424 هـ.ق. [47] . سخاوی، محمد، الاجوبة المرضیة فی ما سئل السخاوی، ج 3، ص 1117. [48] . قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ص ناشر: المكتبة التوفيقية، القاهرة. بی تا 89؛ ولا زال أهل السلام يحتفلون بشهر مولده- عليه السّلام-، ويعملون الولائم، ويتصدقون فى لياليه بأنواع الصدقات، ويظهرون السرور، ويزيدون فى المبرات. ويعتنون بقراءة مولده الكريم، ويظهر عليهم من بركاته كل فضل عميم.
وی در معرفی شخصیت ابو سعید کوکَبری تصریح دارد: او یکی از نیکوکاران، سادات بزرگوار واز پادشاهان خوب بود که برای او آثار نیکی شمرده اند...وی در شب ولادت پیامبر جشنی بزرگ برگزار می کرد همچنین شیخ ابوالخطاب نیز کتابی را در باب احتفال مولد نبوی برای او نگاشت.[44] ابن کثیر از این شخص تعریف و مدح کرده و چنانچه قائل بود احتفال بدعت در دین است نمی بایست اینگونه از شخصی که اهتمام به برگزاری جشن میلاد داشته تعریف کند. علاوه بر این ذهبی نیز در ذیل ترجمه ابوسعید کوکبری تعابیری همچون متواضع، خیّر، سنی و محب فقها در وصف وی آورده.[45] ابن حجر عسقلانی وی در باب احتفال بمولد النبی تصریح دارد: اصل عمل احتفال بمولد النبی عملی است که در زمان سلف وارد نشده است، با این وجود مشتمل بر محاسن و سیئاتی است که اگر به امور حسنه آن عمل شود و از سیئات دوری گردد امری پسندیده خواهد بود.[46] از این رو با این توصیفاتی که ابن حجر دارد می توان این عمل را یک سنت حسنه دانست. سخاوي وی در باب برگزاری مراسم جشن تولد پیامبر (صلی الله علیه وآله) آورده است: زمانیکه اهل صلیب (مسیحیان) شب میلاد پیامبرشان را جشن می گیرند و آن را شبی بزرگ می پندارند و بزرگترین عید خود قرار داده اند مسلمانان به این تکریم در حق پیامبرشان اولویت دارند.[47] قسطلانی بعد از قرون ثلاثه (دوران سلف) پیوسته مسلمانان مراسم تولد پیامبر (صلی الله علیه وآله) را جشن گرفته اند و در شب تولد ایشان انواع صدقات را می دهند و سرور و شادی خود را ابراز می نمایند.[48] [1] . سوره احزاب، آیه56 [2] . بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام، ص 83، اشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق [3] . سوره انبیا، آیه 107. [4] .شنقیطی، محمد امین، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، ج 4، ص 251، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع بيروت – لبنان، چاپ اول، 1415 [5] . دارمی، عبدالله، سنن دارمی، ج 1، ص 166؛ تحقيق: حسين سليم أسد الداراني، ناشر: دار المغني للنشر والتوزيع، المملكة العربية السعودية، چاپ اوّل، 1412ق. [6] . سوره یونس، آیه58 [7] . آلوسی، محمود، روح المعانی، ج 6، ص 133، تحقيق: علي عبد الباري عطية، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق. [8] . بن علوی مالکی، محمد، الاعلام بفتاوی ائمةالاسلام حول مولده علیه الصلواة والسلام، ص16، ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1426ق [9] . نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج 2، ص 819، حدیث 1162؛ وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ يَوْمِ الِاثْنَيْنِ؟ قَالَ: «ذَاكَ يَوْمٌ وُلِدْتُ فِيهِ، وَيَوْمٌ بُعِثْتُ. [10] . ابی داوود سجستانی، سلیمان، سنن ابی داوود، ج 2، ص 322؛ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ، بِهَذَا الْحَدِيثِ. زَادَ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ صَوْمَ يَوْمِ الِاثْنَيْنِ، وَيَوْمِ الْخَمِيسِ قَالَ فِيهِ: «وُلِدْتُ وَفِيهِ أُنْزِلَ عَلَيَّ الْقُرْآنُ» [11] . نسائی، احمد، سنن الکبری، ج 3، ص 214. [12] . ابن حبان، محمد، الاحسان فی تقریب صحیح ابن حبان، ج 8، ص 408، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ اوّل، 1408ق. 1. [13] . ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 37، ص 244، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، ناشر: مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق. [14] . ابو یعلی موصلی، احمد، مسند ابویعلی، ج 1، ص 133، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث، دمشق، چاپ اوّل، 1404ق. [15] . هیمید، سلیمان، اعانة فی شرح صحیح مسلم، ص 71، ناشر: مجلة ریاض المتقین، WWW.ALMOOTGEEN.COM. [16] . سخاوي، محمد، الاجوبة المرضیة فیما سئل السخاوی، ج 3، ص 1118، تحقیق: محمد ابراهیم، محمد، ناشر: دار الرایة للنشر والتوزیع، بی جا، چاپ اول، 1418ق. [17] . ابن رجب حنبلی، عبدالرحمن، لطائف المعارف، ص 96، ناشر: دار ابن حزم للطبعة والنشر، بی جا، چاپ اول، 1424ق. [18] . ابن الشیخ، عثمان، الآلی السنیة فی مولد خیر البریة، ص، بینا، بی جا، بی تا 28؛ بابکر، احمد، الحجج الدامغة و البراهین الساطعة فی جواز الاحتفال، ص 15، ناشر: دراسات المنهجیة فی بناء المجتمع الصالح، بی جا، بی تا. [19] . زین، محمود احمد، البیان النبوی عن فضل الاحتفال بمولد النبی، ص 48. [20] . بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج 5، ص 70؛ نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج 2، ص 792 تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقى، ناشر: دار إحياء التراث العربى، بيروت، بى تا.؛ ابی داوود، سلیمان، سنن ابی داوود، ج 2، ص 326 تحقيق: محمد محيى الدين عبد الحميد، ناشر: المكتبة العصرية، بيروت، بى تا. [21] . سیوطی، جلال الدین، حسن المقصد فی عمل المولد، ص 31، تحقیق: عطا، مصطفی عبدالقادر، ناشر: دارالکتب العلمیة، بیروت، بی تا. 1. [22] . سیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی، ج 1، ص 229 دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت، 1424 هـ.ق.
چرا شیعیان برای امام حسین (علیه السلام) گریه می کنند اما برای فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) گریه نمی کنند؟؟؟ پرسش با شروع ماه محرم دوباره شیطنتهای شبکه های ماهواره ای وهابیت و دست و پا زدن ایشان در کمرنگ کردن برپایی مراسمات عزاداری شروع شده است، تا جایی که عبدالمجید ظهرابی مدیر شبکه وهابی نور در یکی از برنامه های اخیر خود در مورد این مساله اظهار داشته است: شیعیان برای امام حسین و علی اصغر (علیهما السلام) عزاداری می کنند، اما برای فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عزاداری نمی کنند. پاسخ احترام به خاندان نبوت اعم از همسران، فرزندان و نوادگان ایشان امری ضروری است، که وظیفه هر مسلمان می باشد. از این رو از نگاه شیعه همه فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مورد احترام هستند، و فقدان ایشان ضایعه ای برای اسلام است که هر مسلمانی از آن ناراحت می شود. اما آنچه عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفای وی در واقعه عاشورا را منحصر به فرد کرده است را می توان به این دلائل دانست: 1. تاکید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) بر عزاداری ایشان با مراجعه به منابع تاریخی و روایی معتبر فریقین به خوبی می توان به این مهم دست یافت که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصوم (علیهم السلام) بر عزادری امام حسین (علیه السلام) تاکید داشته اند، برای نمونه: الف. حدیث ام فضل ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم، حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود. مانند اين كه قطعه‌اي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله (صلى الله عليه وآله) فرمود: خير است، فاطم ه(سلام الله علیها) إن شاء الله فرزندي به دنيا مي‌آورد و او را در آغوش تو قرار مي‌دهد. بعد از مدتي فاطمه (سلام الله علیها) حسين (علیه السلام) را به دنيا آورد و همان‌گونه كه پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين(علیه السلام) را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل (عليه الصلاه والسلام) نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را مي‌كشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلا] است.[1] ب. حدیث عایشه عايشه همسر رسول خدا مي‌‏گويد: حسين بن علي (عليه السلام)‌ بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وارد شد و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در حال شنيدن وحي از جبرئيل امين بود جبرئيل پرسيد: يا محمد! آيا حسين را دوست داري؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئيل گفت: امت تو او را بعد از تو مي‌‏كشند. سپس جبرئيل دستش را دراز كرد و خاكي سفيد آورد و گفت: فرزندت را در سرزميني كه «طفّ» نام دارد مي‌‏كشند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به جمع اصحابش كه على و أبو بكر و عمر و حذيفه و عمّار و أبوذر بودند با چشمانى پر از اشك پيوست. ياران رسول خدا با ديدن آن حضرت پرسيدند، چه چيزى شما را به گريه آورده است؟ فرمود: جبرئيل مرا از شهادت فرزندم حسين در سرزمين طفّ آگاه كرد، و اين خاك را هم از همان سرزمين برايم آورده است، جايى كه محل دفنش خواهد بود.[2] • گریه امام علی (علیه السلام) بر امام حسین (علیه السلام) از ابن سعد شعبي وارد شده است که: علي‏ (عليه السلام)‌ هنگام رفتن به طرف صفّين به سرزمين نينوا رسيد، از نام آن سرزمين جويا شد، گفتند: نام اين سرزمين كربلا است. با شنيدن اسم كربلا آن‌قدر گريه كرد تا زمين از اشك چشمش خيس شد، سپس فرمود: محضر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) رسيدم در حالي‌كه آن‌ حضرت مي‌گريست. به حضرت عرض كردم: چه باعث گريه شما گرديده است؟! حضرت فرمودند: جبريل لحظاتي قبل آمد و مرا با خبر ساخت كه فرزندم حسين در كنار فرات، محلي كه كربلاء نام دارد كشته مي‌شود و سپس مقداري از خاك آن سرزمين را به من داد تا ببويم و در آن هنگام نيز چشمان من پر از اشك گرديد.[3] • گریه حضرت زهرا بر امام حسین (علیه السلام) عليّ بن محمّد شافعي مغازلي از أبو أحمد عامر از حضرت عليّ بن موسي الرضا (عليه السلام) و آن حضرت از پدران گرامي‌‏اش از امير المؤمنين‏ (عليه السلام)‌ از پيامبر اكرم‏ (صلّي الله عليه وآله وسلّم) اين حديث را نقل مي‌‏كند، كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: دخترم فاطمه با لباس خونين فرزندش حسين‏ (عليه السلام‌) وارد محشر مي‏شود، آن‌گاه به يكي از پايه‏هاي عرش خدا چنگ مي‏اندازد و عرض مي‏كند: اي خداي عادل و جبّار بين من و قاتل فرزندم قضاوت كن! به خداي كعبه سوگند كه خداوند حكم و دستور خاصّ خودش را در باره دخترم صادر خواهد كرد.[4]
پس آنچه را که شیعه در عزای امام حسین (علیه السلام) انجام می دهد در واقع تاسی به سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت ایشان است. 2. ورود تاریخ وفات فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در تقویم شیعه با توجه به اینکه بر حسب وقایع مهم تاریخی امکان درج تمام این وقایع در تقویم رسمی وجود ندارد با این وجود می بینیم که در تقویم های مرسوم شیعه سالروز وفات فرزندان حضرت رسول (صلی الله علیه وآله و سلم) در این تقویمها درج شده است و این وقایع اندوهناک را به همگان گوشزد می کند. به خلاف تقویم های رسمی وهابیت و مدعیان سلف صالح که اگر از ایشان پرسیده شود سالروز وفات فرزندان رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) چه روزی است نمی دانند و مرجعی سهل الوصول نیز برای یافتن ندارند. 3. عزاداری برای فرزندانی که شهید شده اند شیعه برای همه فرزندان حضرت رسول اندوهناک و غمگین است اما عزاداریهای ایشان برای فرزندانی از پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) است که به دست ظالمین به شهادت رسیده اند، برای نمونه اگر بنا بر ادعای وهابی ها شیعه به فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بی اعتنا است پس چرا هر ساله حدود یک ماه برای دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مراسم عزاداری برگزار می کنند، مگر ایشان فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نیستند؟!؟!؟ همین امر در مورد فرزند امام حسین (علیه السلام) «علی اصغر» نیز صادق است چرا که عزاداری ما بر این طفل شیر خوار نعوذ بالله تنقیص مقام فرزندان رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نیست اما ظلمی که در حق این طفل صورت پذیرفت، و مظلومانه ذبح شدن وی دل هر مسلمانی را به درد می آورد، اشک را جاری می سازد، چه بسا اگر فرزندان حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) هم زنده بودند و این واقعه را می دیدند و یا می شنیدند آنها هم بر مظلومیت این طفل شیر خواره گریه می کردند!!! نتیجه همه اهل بیت نزد شیعه مورد احترام و تعظیم هستند، و وفات و شهادت همه ایشان برای شیعه حزن و اندوه را به همراه دارد، اما آنچه گریه بر امام حسین (علیه السلام) و اهل بیتش را نزد شیعه پر رنگ کرده است، چیزی جز تاکید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، شهادت ایشان و مظلومیت بی نهایت ایشان نیست. [1] . حاكم نيشابورى، محمّد، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص194، تعليق: محمد بن أحمد ذهبى، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا، دارالكتب العلمية، چاپ اوّل، بيروت، 1411ق. [2] . طبراني، سليمان، المعجم الكبير، ج3، ص107، تحقيق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، مكتبة ابن تيمية، القاهرة، چاپ دوّم، بي تا. [3] . هيتمي، احمد بن محمّد (م 974)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، ص556، التحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي وكامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة، لبنان، چاپ اوّل، 1417هـ.ق. [4] . ابن المغازلي، علي بن محمّد (م 483)، مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه، ص117، تحقيق: أبو عبد الرحمن تركي بن عبد الله الوادعي، دار الآثار، صنعاء، چاپ اوّل، 1424 هـ.ق. آیا طلب دعا از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شرک است؟؟؟
پرسش آیا طلب دعا از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شرک است؟؟؟ پاسخ وهابی ها طلب دعا از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را امری نامشروع می دانند و کسانی که این عمل را در کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام می دهند را به شدت سرزنش کرده و تکفیر می کنند. از این رو می بینیم که ماموران سعودی به شدت با این عمل در کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برخورد می کنند. وهابی ها این عمل مسلمانان را نامشروع می پندارند در حالیکه خودشان همه روزه این عمل را درکنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) انجام می دهند، بدین صورت که همه روزه ایشان به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) سلام می کنند و نظریه پرداز معروف ایشان (ابن عثیمین) در تفسیر معنای سلام آورده است: سلام به معنای دعای سلامت از هر آفتی است. وقتی به شخصی می‌گویی «السلام علیک» این یعنی دعا می‌کنی که الله او را از هر آفتی در سلامت بدارد. او را از بیماری و از جنون و از شر مردم و از گناهان و از امراض قلوب و از آتش در سلامت بدارد.[1] با حفظ این تفسیری که ابن عثیمین برای سلام بیان کرده است و با عنایت به روایت شریف از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: «مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَيَّ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَيَّ رُوحِي حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ؛[2] هر کس به من سلام مي‌کند خداوند روحم را برمي‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم» سلام بر پیامبر طلب عافیت، سلامت، بیماری، جنون و... برای پیامبر است و توقع جواب ما از ایشان نیز در واقع توقع بر این دعاها است. بنا براین از تفسیری که ابن عثیمین از سلام آورده است که به معنای دعا در حق غیر است، ما وقتی به پیامبر سلام می کنیم توقع جواب سلام از پیامبر داریم (همانگونه که در روایت شریف آمده است) واین همان توقع دعا از پیامبر (صلي الله عليه وآله) است. حال سوال از وهابیت این است که چرا در سلام اشکال نمی گیرید اما اگر کسی در کنار قبر پیامبر (صلي الله عليه وآله) تقاضای دعا از پیامبر (صلي الله عليه وآله) داشته باشد را مشرك می دانید؟؟؟ [1] ابن عثیمین، محمد، شرح ریاض الصالحین، ج4، ص 380، ناشر: دارالوطن للنشر، ریاض [2] . ابوداود سجستانى، سليمان، سنن أبى داود، ج2، ص280، تحقيق: محمد محيى الدين عبد الحميد، المكتبة العصرية، بيروت، بى تا. برگزاری مراسم چهلم برای اموات پرسش آیا مراسم چهلم برای اموات بدعت است و از رسوم مجوس هاست؟ پاسخ پاسخ اول: مفهوم شناسی بدعت برگزاری مراسم چهلم براي اموات را وهابيت به عنوان بدعت دانسته اند این در حالی است که لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چيزي مي‌‏دانند كه قبلاً وجود نداشته و از آن اثري نبوده است مي دانند، چنان که جوهرى مى‏نويسد: «البدعه إنشاء الشيء لا على مثال سابق، واختراعه وابتكاره بعد أن لم يكن؛»[1] «بدعت به معناى پديد آوردن چيز بى‏سابقه و عمل نو و جديدى است كه نمونه نداشته باشد». ومعنای اصطلاحی بدعت که در دین مورد بحث قرار می گیرد، عبارت از هرگونه افزودن و یا کاستن در دین به نام دین می باشد، كه شارع و آورنده دين، آن را ابداع و ايجاد نكرده و رضايت به آن نداشته باشد، چنان که ابن حجر عسقلانی می گوید: «هر چیز جدیدی که ریشه شرعی نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت نامیده می شود و هر چه که ریشه و دلیل شرعی داشته باشد بدعت نیست»،[2] این تعریف را بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز ذکر کرده اند.[3] علماء شیعه نیز مانند تعریف فوق را ذکر کرده اند، چنان که سيّد مرتضى از متكلّمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مى‏گويد: «بدعت افزودن چيزى به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين مى‏باشد».[4] طريحى نیز مى‏گويد: «بدعت، كار تازه‏اى در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به ‏خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به ‏وجود آورده است».[5] حال کسانی که مراسم چهلمین روز را برگزار می کنند به هیچ وجه در صدد اضافه کردن امری در دین نمی باشند و این عمل خود را از باب استحباب و یا تعبد انجام نمی دهند. پاسخ دوم: عدم منافاتِ برگزاری مراسم چهلم با سنت از سویی دیگر هدف از برگزاری مراسم چهلمین روز برای اموات عبارت است از: 1. همدردی و کم کردن رنج مصیبت برای بازماندگان میت. 2. همراهی کردن با بازماندگان برای کاستن از تنهایی ایشان. 3. دعا، استغفار و طلب رحمت برای میت. 4. قرائت قرآن و نماز و اهداء ثواب آن به میت. با توجه به این موارد که مدنظر صاحبان عزا و میهمان می باشد، انجام این امور نه تنها مورد مذمت نبوده و مغایر با دین نیست بلکه برای این امور در دین تاکیدات فراوانی نیز وجود دارد.
از حضرت زهرا علیه السلام) نیز اینگونه نقل شده است: أخبرني سليمان بن داود، عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن علي بن الحسين، عن أبيه: «أن فاطمة بنت النبي، صلى الله عليه وسلم كانت تزور قبر عمها حمزة كل جمعة فتصلي وتبكي عنده»[12]؛ فاطمه زهراء دختر پیامبر (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ)، هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مى رفت و آنجا نماز مى خواند و گريه مى كرد. با توجه به این روایاتی که از اهل بیت (علیهم السلام) در این باب وجود دارد آیا باز هم می تواند ادعا کرد که برگزاری این مراسمات از بدعتهای صفویه و امری محدث است؟؟؟ بنا بر آنچه بیان گردید برگزاری مراسم چهلم نه تنها بدعت در دین محسوب نمی شود، بلکه مورد تایید می باشد و اعمالی که در این مراسم انجام می شود هیچ منافاتی با دین ندارد. علی اکبر لطفی پی نوشت ها: [1] . صحاح اللغه، جوهري، ج 3، ص113. [2] . ابن حجر عسقلانی،فتح الباری، ج 13، ص 212. [3] . عمدة القاری، ج 25، ص 27؛ تحفة الأحوذی، ج 7، ص 366؛ عون المعبود، ج 12، ص 235؛ و .... [4] . رسائل شريف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم. [5] مجمع البحرين، ج 1، ص 163، مادّه «بدع». [6] . بقره، آیه 51. [7] . احقاف، آیه 15. [8] . طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 535. [9] . جزایری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ص56. [10] . کلینی، محمد، الکافی، ج 5، ص 117. [11] . ابن بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 244. [12] . البيهقي، أحمد بن حسين (م 458)، السنن الكبرى، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية، بيروت، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ. ق. ج 4 ص 131. آیا شیعه دلیلی بر گفتن سه تکبیر بعد از نماز دارد؟ پرسش از جمله اشکالات وهابیت نسبت به شیعه این است که ایشان بعد از نماز دستها را بر ران می زنند و بالا می برند و در هر مرتبه یک تکبیر می گویند و این چیزی است که دلیلی بر آن ندارند چرا که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سلف انجام نداده اند و بدعت می باشد. پاسخ پاسخ اول:ادله فریقین بر تکبیرهای بعد از نماز با مراجعه به سیره اهل بیت (علیهم السلام) که یکی از منابع استخراج حکم نزد شیعه است به خوبی روشن می گردد که ایشان نه تنها این عمل را منافی سنت نمی دانستند بلکه به آن پایبند بودند و خود نیز عمل می کردند، برای نمونه برخی از مستندات موجود در سیره ایشان در این مساله بیان می گردد: یک: روایت امیر المومنین علی (علیه السلام) امام علیه السلام در باب فضیلت این امر فرمودند: «... فإذا سلمت رفعت يديك وكبرت ثلاثا ...؛ پس زماني كه سلام (نماز را ) دادي دو دستت را بالا ببر و سه مرتبه تكبير بگو.»[1] دو: روایت امام صادق (علیه السلام) امام صادق (علیه السلام) نیز در جواب از سوالی که از ایشان در مورد این امر شد فرمودند: «عن المفضل بن عمر قال قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) لأي علة يكبر المصلي بعد التسليم ثلاثا يرفع بها يديه ؟ فقال لأن النبي صلي الله عليه وآله لما فتح مكة صلي بأصحابه الظهر عند الحجر الأسود فلما سلم رفع يديه وكبر ثلاثا وقال " لا إله إلا الله وحده وحده أنجز وعده ونصر عبده وأعز جنده وغلب الأحزاب وحده فله الملك وله الحمد يحيي ويميت وهو علي كل شئ قدير " ثم أقبل علي أصحابه فقال لا تدعوا هذا التكبير وهذا القول في دبر كل صلاة مكتوبة فإن من فعل ذلك بعد التسليم وقال هذا القول كان قد أدي ما يجب عليه من شكر الله تعالي علي تقوية الاسلام وجنده»[2]؛ از مفضل بن عمر نقل شده است كه به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم به چه علتي بايد نمازگزار بعد از سلام دادن سه مرتبه در حالي كه دو دستش را بالا مي برد تكبير بگويد ؟ پس حضرت فرمودند: به خاطر اينكه نبي اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) زماني كه مكه را فتح كردند نماز ظهر را با اصحابشان كنار حجر الاسود اقامه كردند پس زماني كه سلام دادند سه مرتبه دو دست خود را بالا آوردند و تكبير گفتند و فرمودند : " لا إله إلا الله وحده وحده أنجز وعده ونصر عبده وأعز جنده وغلب الأحزاب وحده فله الملك وله الحمد يحيي ويميت وهو علي كل شئ قدير" سپس رو به اصحابشان كردند و فرموند: اين تكبير را و اين دعا را بعد از هر نماز واجب ترك نكنيد پس اگر كسي اين كار را بعد از سلام نماز انجام دهد آن شكري را كه بر عهده اوست نسبت به خداي متعال به خاطر تقويت اسلام و لشگر اسلام به جا آورده است. نه تنها این مساله در روایات شیعه وارد شده است بلکه با مراجعه به منابع اهل سنت نیز می توان روایاتی را در این باب یافت که برای نمونه به برخی از این روایات اشاره می گردد: یک: سيره مسلمانان در زمان رسول الله (صلی الله علیه وآله) این بوده در کتاب بخاری که بعد از قرآن به عنوان متقن ترین کتاب نزد اهل سنت است وارد شده است:
حال صاحبان عزا برای نظم دادن و انسجام بخشی به مراسم خود این کار را در روز خاصی انجام می دهند همانگونه که الان مرسوم است در برخی از مناطق در روز پنجم بعد از وفات فرد خانواده وی برایش مراسم می گیرند حال اگر از ایشان سوال شود که آیا شما قصد ورود امری حادث به دین را دارید این امر را منکر می شوند. پاسخ سوم: قداست عدد چهل در کتاب و سنت عدد چهل در آیات و روایات وارد شده است، همانگونه که در آیه شریفه آمده است: «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعینَ لَیلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ؛ و به یاد آورید هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم(و او، برای گرفتن فرمان های الهی، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالی که ستمکار بودید. خداوند به موسی فرمود: این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش.»[6] و یا در آیه دیگری خداوند می فرماید: «وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلی والِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ»[7]؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمی گردم و توبه می کنم، و من از مسلمانانم.» از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز نقل است که ایشان فرمودند: «إن الأرض لتبكي على المؤمن أربعين صباحا»[8]؛ زمین گریه می کند بر مومن چهل روز. و یا روایت دیگر از امام سجاد (علیه السلام) که فرمودند: «أن آدم (عليه السلام) قد بكى على هابيل أربعين ليلة»[9]؛ همانا حضرت آدم چهل شب بر هابیل گریه کرد. از این جهت از باب تبرک جویی مراسم بزرگداشت را نیز روز چهلم برگزار می کنند. با این وجود می توان گفت که روی آوردن مسلمانان بر برگزاری مراسم چهلم برای اموات می تواند برگرفته از این تاکیداتی باشد که نسبت به عدد چهل وارد شده است. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که عمل مومن را باید حمل بر صحت و اباحه نمود از این رو نباید در بدو امر حکم بر بدعت و مخالفت دین بودن، بر اعمال مسلمانان را صادر نمود. پاسخ چهارم: عدم دخالت فرهنگ صفویه در مشروعیت مراسم چهلم اما اینکه گفته شده است که این از بدعتهایی است که مجوسها وارد دین کرده اند و پشتوانه دینی ندارد، حرف باطلی است چرا که با مراجعه به منابع روایی و تاریخی مواردی را می توان یافت که بزرگان دین نه تنها برای مراسم چهلمین روز بلکه برای سالیان متمادی توصیه به برگزاری مراسم عزا کرده اند. همانگونه که امام سجاد (علیه السلام)، خانواده امام حسین (علیه السلام) و جابر بن عبدالله انصاری بنا بر تصریح منابع معتبر تاریخی در روز چهلم امام حسین (علیه السلام) در کنار قبر ایشان حاضر شدند و به عزاداری پرداختند. از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است: «عن الصادق (علیه السلام) قال: (قال لي أبي: يا جعفر أوقف لي من مالي كذا وكذا للنوادب تندبني عشر سنين بمنى أيام منى»[10]؛ از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: پدرم (امام باقر) به من فرمودند: پدرم به من فرمود: اى جعفر! از مال من برایم مقدارى وقف كن (نگه‌دار) كه تا ده سال در روزهاى منا (سه روز آخر حج) در سرزمين منا براى من سوگوارى (و بيان فضايل و مناقب) كن.)» همچنین از امام صادق (علیه السلام) نقل است: «أنه أوصى أن يناح عليه سبعة مواسم فأوقف لكل موسم مالاً ينفق»[11]؛ از امام صادق (عليه السّلام) شنيدم كه وصيّت فرمود، تا در هفت موسم از مواسم حجّ‌ نوحه‌گرى براى او ترتيب دهند، و بهمين جهت براى هر موسمى مالى تعيين فرمود كه در راه آن خرج شود. این دو روایت بیانگر این است که جواز برپایی مراسم عزا برای اموات نه تنها در چهلم حتی برای سالیان متمادی نیز جایز است و اشکال شرعی ندارد.
أَنَّ أَبَا مَعْبَدٍ، مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، أَخْبَرَهُ: أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، أَخْبَرَهُ: «أَنَّ رَفْعَ الصَّوْتِ، بِالذِّكْرِ حِينَ يَنْصَرِفُ النَّاسُ مِنَ المَكْتُوبَةِ كَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» وَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: «كُنْتُ أَعْلَمُ إِذَا انْصَرَفُوا بِذَلِكَ إِذَا سَمِعْتُهُ»؛ از ابن عباس نقل است که وی گفت همانا بلند کردن صدا به ذکر گفتن هنگام تمام کردن نمازهای واجب در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) امری رایج بود و من این صداها را شنیده بودم»[3] این روایت به خوبی نشان می دهد که ذکر گفتن به صورت جماعت از آدابی بوده که در زمان رسول الله بین مسلمانان مرسوم بوده و حال با تکیه بر روایات دیگری از ابن عباس در این باب روشن می گردد که از جمله این اذکار که به جماعت بیان می شد، تکبیر بوده. دو: روایت ابن عباس بر تکبیر گفتن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از نماز عَنْ أَبِي مَعْبَدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: «كُنْتُ أَعْرِفُ انْقِضَاءَ صَلَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالتَّكْبِيرِ»؛ از ابن عباس نقل است که وی گفت: من به خوبی می دانم که اتمام نماز پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با تکبیر بود.[4] همچنین روایت دیگری در همین مضمون از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گرامی اسلام است: حَدَّثَنَا الْأَوْزَاعِيُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عُمَيْرِ بْنِ حَبِيبٍ، قَالَ: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَرْفَعُ يَدَيْهِ مَعَ كُلِّ تَكْبِيرَةٍ فِي الصَّلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ» پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با هر تکبیر بعد از نمازهای واجب دستهایشان را بالا می بردند.[5] پاسخ دوم: فتوای علما بر جواز تکبیر بعد از نمازهای واجب افزون بر روایات باب که برخی از این روایات برای نمونه اشاره گردید فتوای بزرگان دین نیز بر جواز تکبیر بعد از نمازهای یومیه می باشد که برای نمونه به برخی از این موارد اشاره می گردد: الف. فتوای بزرگان شیعه: بک: ابن زهره (رحمه الله) وی در باب استحباب تکبیر بعد از نماز تصریح دارد: «وان یعقب فیکبر بعد التسلیم ثلاث مرات، یرفع بها یدیه»[6]؛ و این تعقیبات بگوید پس بعد از سلام سه مرتبه الله اکبر بگوید و دست خود را بالا ببرد. دو: ابن ادریس حلی (رحمه الله) «ویستحب بعد التسلیم والخروج من الصلاة ان یکبر وهو جالس ثلاث تکبیرات، یرفع بکل واحدة یدیه الی شحمتی اذنیه، ثم یرسلهما الی فخذیه فی ترسل واحد»[7]؛ و بعد از سلام دادن و خارج شدن از نماز مستحب است در حالیکه نشسته است سه مرتبه تکبیر بگوید و در هر مرتبه دو دستش را تا کنار گوشش بالا بیاورد سپس یکباره پایین آورده و روی دو ران خود بگذارد. سه: علامه حلی (رحمه الله) «ثم ما نقل عن اهل البیت (علیهم السّلام) بعد التکبیر عقیب التسلیم ثلاث مرات، یرفع فیها یدیه الی شحمتی اذنیه، ویضعهما علی فخذیه»[8]؛ سپس (در مستحبات بعد از نماز) آنچه از اهلبیت علیهم السلام نقل شده است سه مرتبه تکبیر گفتن بعد از سلام نماز است و در هر مرتبه دو دستش را تا کنار گوشش بالا آورده سپس روی دو ران خود بگذارد. بنا بر آنچه بیان گردید روشن می گردد که عمل شیعه در بیان تکبیرهای ثلاثه بعد از نماز مستند شرعی دارد و نمی توان آن را بدعت خواند. و فارغ از همه ادله و مستندات روایی و سیره حول این مساله باید گفت که اگر این عمل هم بدعت باشد،[9] با توجه به اینکه بیان ذکر الهی است و هیچ امر منافی شریعت در آن دیده نمی شود باید بگوییم که این عمل حسنه ای است که نه تنها مرتکب آن شماتت نمی شود بلکه مستحق اجر نیز هست. علی اکبر لطفی پی نوشت ها: [1] .شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ناشر: جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية، چاپ دوم، ج 1، ص320. [2] . حر عاملی، ابوجعفر، وسائل الشیعة، ج 4، ص 1031. [3] . بخارى، محمّد، صحيح البخاري، ج 1، ص 168؛ تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق. [4] . شافعي، محمّد بن ادريس (م 204)، الأم، ج 1، ص150؛ ناشر: دار المعرفة، بيروت، 1410 هـ.ق. [5] . ابن ماجه قزوينى، محمّد، سنن ابن ماجه، ج1، ص280، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، دار إحياء الكتب العربية، بى تا. [6] . ابن زهرة، غنیة النزوع، ص 85. [7] . حلی، ابن ادریس، السرائر، ص 323. [8]- حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج 1، ص 42. [9] .کما اینکه اثبات گردید مستند شرعی دارد و بدعت نیست. آیا در مفاتیح الجنان از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دعا و ذکری وارد شده است؟
پرسش یکی از شبهاتی که در روزهای اخیر برخی از شبکه های ماهواره ای وابسته به وهابیت مطرح کرده اند، مساله عدم وجود دعا و ذکر از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در کتاب دعایی ِمعروف شیعه با عنوان مفاتیح الجنان است. و این بیانگر این است که ایشان این دعاهایی که شیعیان می خوانند را اصلا نمی خواندند و اینها بدعتهایی است که شیعه وارد دین کرده است. پاسخ پاسخ اول: دعا سخن گفتن با خداست که ممنوعیت شرعی در آن وجود ندارد با مراجعه به تعریفی که بزرگان فریقین از بدعت ارائه داده اند به اینکه بدعت عبارت است از: آنچه بعد از پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) به عنوان عقیده یا عمل دینی ارایه گردد، در حالی که در مورد آن بیان خاصّی نرسیده باشد و مصداقی از یک حکم کلّی نیز به شمار نرود و یا آنکه آن عمل صریحاً نهی شده باشد بدعت است.[1] در حالی که این امر در مورد دعاهایی که خطاب به خداوند می شود صدق نمی کند چرا که خود دعا مستند شرعی دارد و خداوند می فرماید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛[2] مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعای شما مستجاب کنم. حال شیعه برای رعایت ادب محضر خداوند کلمات ماثوری که از اهل بیت (علیهم السلام) مخصوصا نبی گرامی اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) رسیده است را بر زبان جاری می کند تا همچون ایشان که مصداق انسان کامل است و دعا کند و بداند چگونه باید با معبود سخن بگوید. پاسخ دوم: ادعیه زیادی از پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) در کتاب مفاتیح الجنان وجود دارد با مراجعه به کتاب شریف مفاتیح الجنان به خوبی می توان دریافت که ادعیه و ذکرهایی زیادی از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) موجود است حتی در موارد زیادی نیز دعایی که از یکی دیگر از ائمه معصوم (علیهم السلام) نقل شده است سلسله نقل آن از امام تا پیامبر گرامی (علیه السلام) می رسد و در واقع از ایشان نقل می فرماید. با این وجود برای اثبات کذب این ادعای واهی که از سوی معاندین مطرح شده است نام برخی از ادعیه ای که در مفاتیح الجنان آمده است و خود بیانگر سیره عملی پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) در دعا و نیایش با پروردگار است اشاره می گردد: 1. دعای مجیر 2. اعمال روزجمعه، دعای غروب جمعه 3. اعمال شبهای ماه شعبان 4. دعاهای روزها و شبهای ماه مبارک رمضان 5. دعای جوشن کبیر 6. ......[3] همچنین در کتاب شریف مفاتیح الجنان دعاهایی از پیامبر گرامی اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) وارد شده است که عین همان دعا در منابع اهل سنت نیز موجود می باشد برای نمونه دعای شب جمعه: «عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " سَيِّدُ الِاسْتِغْفَارِ أَنْ تَقُولَ: اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِي وَأَنَا عَبْدُكَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَكَ بِنِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَأَبُوءُ لَكَ بِذَنْبِي فَاغْفِرْ لِي، فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ " ....» [4]؛ تویی پروردگار من نیست معبودی غیر از تو مرا آفریدی و منم بنده تو، و من بر عهد و پیمان خود با تو هستم در حد توانم، به تو پناه می برم از شر آنچه به تو کرده ام اعتراف می کنم به نعمتی که به من ارزانی داشته ای و اعتراف می کنم به گناه خود پس مرا ببخش و بیامرز، چون غیر از تو بخشاینده ای نیست. مشابه همین دعا در مفاتیح الجنان و دیگر منابع شیعه وجود دارد.[5] این تنها بخشی کوچک از نمونه مواردی است که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده است. نه تنها این دعاها در کتب شیعه بلکه در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، تا جایی که در کتاب بخاری باب مفصلی با عنوان دعاهای پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد شده است که اغلب این دعاها در منابع شیعه از جمله مفاتیح الجنان وارد شده است، برای مطالعه بیشتر و همچنین تتبع در دعایی منقول از پیامبر (صلی الله علیه وآله) بین شیعه و اهل سنت مراجعه شود به کتاب ادعیه مشترک بین شیعه و اهل سنت نوشته آقای علیرضا فراهانی، نشر مجمع جهانی تقریب. علی اکبر لطفی پی نوشت ها: [1] .مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار،ج 2، ص 264 ناشر: دارالکتب العلمیة، بیروت، 1403ق. [2] . غافر، آیه 40. [3] . ر.ک، ذیل موارد بیان شده در کتاب شریف مفاتیح الجنان [4] . بخارى، محمّد، صحيح البخاري، ج 8، ص 67، تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق. [5] . مفاتیح الجنان، اعمال شب جمعه؛ مجلسی، محمد باقر، مراة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج 12، ص 263. با فضیلت ترین صحابی پیامبر (صلی الله علیه وآله) کیست؟؟
پرسش شبهه از جمله شبهاتی که در هفته های اخیر شبکه های معاند و تفرقه افکن وهابیت مدام مطرح می کنند و ساعتها وقت برنامه خود را بدان اختصاص می دهند بحث فضائل علی (علیه السلام) است. تا جایی که در یکی از برنامه های اخیر خود جسارت را بیش از پیش بالا برده و در صدد تنقیص فضائل امیرالمومنین (علیه السلام) برآمده اند. و ایشان را انسانی معمولی در زمان رسول الله (صلی الله علیه وآله) خوانده اند که هیچ فضل و برتری نسبت به سایر صحابه نداشته اند. پاسخ پاسخ اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای مسلمانان مورد احترام بوده و از باب صحابی بودنشان بر همه لازم است که از اهانت به ایشان دوری کند. اما این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که همه افراد در یک سطح نبوده و شخصیت و مقام افراد با یکدیگر متفاوت می باشد. با این وجود بر همه مسلمانان لازم است از هتاکی و حرمت شکنی اجتناب نمایند. و این چیزی است که شبکه های معاند وهابیت بدان عمل ننموده اند و با این سیاست مکارانه خود در صدد تفرقه افکنی و شعله ور کردن آتش اختلاف بین شیعه و برادران اهل سنت هستند. اما آنچه را که ایشان در مورد علی (علیه السلام) گفته اند که وی شخصی معمولی بوده و فضائلی که شیعیان می گویند کذب است و ایشان جایگاه چندانی بین صحابه نداشته است. سخنی بی دلیل و به دور از تحقیق است چرا که روایات متعددی داریم از پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر اینکه ایشان افضل اصحاب خود را امیر المومنین (علیه السلام) معرفی نموده اند برای نمونه برخی از این روایات اشاره می گردد: 1. حدیث طیر در روایت آمده است که برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مرغ بریانی را آوردند و ایشان اینچنین فرمودند: «اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير»[1]؛ خدايا بهترين خلقت و محبوب ترين خلقت را برسان كه با من اين مرغ بريان و سرخ شده را بخورد. 2. روایت عایشه بر فضیلت علی (علیه السلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) از عایشه همسر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اینگونه نقل شده است: «أَخْبَرَنَا النُّعْمَانُ بْنُ بَشِيرٍ، قَالَ: " اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ وَهِيَ تَقُولُ: لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِيًّا أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ أَبِي مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا "، قَالَ: فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ، فَدَخَلَ فَأَهْوَى إِلَيْهَا، فَقَالَ: «يَا ابْنَةَ فُلَانَةَ أَلَّا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِينَ صَوْتَكِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ»[2]؛ نعمان بن بشیر نقل کرده است که در یکی از روزها، «ابوبکر» برای تشرّف به حضور رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه می‌خواست که همزمان صدای «عایشه» را شنید که فریاد می‌زند! به خدا سوگند اینک متوجه شدم که علی (علیه‌السّلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تکرار کرد .ابوبکر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ‌ای دختر فلانه! مبادا بشنوم که صدایت را با فریاد بلند کرده و بر سر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داد می‌زنی. 3. روایت ابوذر غفاری «جَاءَ رَجُلٌ أَبَا ذَرٍ وَهُوَ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ، فَقَالَ: يَا أَبَا ذَرٍّ، أَلَا تُخْبِرُنِي بِأَحَبِّ النَّاسِ إِلَيْكَ، فَإِنِّي أَعْرِفُ أَنَّ أَحَبَّهُمْ إِلَيْكَ أَحَبُّهُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ: «إِي وَرَبِّ الْكَعْبَةِ، إِنَّ أَحَبَّهُمْ إِلَيَّ أَحَبُّهُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ ذَاكَ الشَّيْخُ، وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيٍّ، وَهُوَ يُصَلِّي أَمَامَهُ»[3]؛ شخصی نزد ابوذر غفاری آمد در حالیکه در مسجد بود و گفت: ای ابوذر آیا به من نمی گویی محبوبترین مردم نزد تو کیست؟ چرا که من می دانم محبوبترین ایشان نزد تو محبوبترین شخص نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) است، ابوذر گفت: بله قسم به خدای کعبه محبوبترین ایشان نزد من محبوبترین شخص نزد پیامبر است و آن شخص این پیر مرد است و با دستش به سوی علی اشاره کرد در حالیکه وی نماز می خواند.» فارغ از روایات زیادی که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد شده است موارد متعددی داریم که بزرگان اهل سنت نیز امیر المومنین (علیه السلام) را سرآمد تمام صحابه دانسته اند و فضائل ایشان را نسبت به سایر صحابه بیشتر دانسته اند با توجه به کثرت مستندات و بنا بر خلاصه گویی برای نمونه به برخی از این موارد اشاره می گردد: 1. ابن حجر عسقلانی وی در کتاب معروف خود با عنوان فتح الباری شرح صحیح البخاری در باب كثرت فضائل علی (علیه السلام) نسبت به سایر صحابه تصریح دارد:
پرسش ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه در مورد آیه ابلاغ می نویسد: «أن قوله: {بلغ ما أنزل إليك من ربك}نزل قبل حجة (الوداع) بمدة طويله.»[3]؛ آیه "بلغ ما انزل الیک من ربک" خیلی قبل تر از حجه الوداع نازل شده است. ابن تیمیه با بیان این ادعا درصدد آن است که اثبات کند این آیه در روز عید غدیر خم نازل نشده است. پاسخ علاوه بر علمای شیعه[4]، علمای بسیاری از اهل سنت نیز به نزول آیه ابلاغ در روز عید غدیر خم اشاره کرده اند. که در ادامه به برخی از این علما اشاره می شود. الف: ابن عساکر: اين مورخ معروف سني مذهب در کتاب تاریخ دمشق می نویسد: «أخبرنا أبو بكر وجيه بن طاهر أنا أبو حامد الأزهري أنا أبو محمد المخلدي أنا أبو بكر محمد بن حمدون نا محمد بن إبراهيم الحلواني نا الحسن بن حماد سجادة نا علي بن عابس عن الأعمش وأبي الجحاف عن عطية عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الاية " يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك " على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) يوم غدير خم في علي بن أبي طالب علیهما السلام»[5]؛ از ابوسعید خدری نقل شده است که می گفت: آیه "يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك " در روز غدیرخم و در مورد علی ابن ابی طالب (علیهما السلام) بر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است. ب: سیوطی: او که چهره ای نام آَشنا در تفسیر قرآن محسوب می شود، در ذیل آیه ابلاغ، روایت ابوسعید خدری را همانند ابن عساکر نقل کرده است و می نویسد: «عن أبى سعيد الخدري قال‏ نزلت هذه الآيه "يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏" على رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم يوم غدير خم في على بن أبى طالب‏ علیهماالسلام»[6]؛ آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»، در وصف امیرالمومنین (علیه السلام) و در روز غدیرخم بر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است. ج: حاكم حسكاني: او كه از مفسرین قرن پنجم هجری است در ذیل آیه 67 سوره مائده، روایات فراوانی نقل کرده است که دلالت می کند این آیه در روز عیدغدیرخم و در مورد ولایت امیرالمومنین علی (علیه السلام) نازل شده است.[7] د: واحدی نیشابوری: او از علمای شافعی مذهب قرن پنجم هجری بوده است. واحدی نیز در بحث سبب نزول آیه ابلاغ، به روایت ابوسعید خدری (که در متن فوق گذشت)، اشاره می کند.[8] ه: ابن ابی حاتم: او که از مفسرین معروف اهل سنت است در ذیل آیه 67 سوره مبارکه مائده می نویسد: «قوله تعالى: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏"حدثنا أبي ثنا عثمان بن حرزاد، ثنا إسماعيل بن زكريا، ثنا علي بن عابس عن الأعمش ابني الحجاب، عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال‏: نزلت هذه الآيه"يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ"‏ في على بن أبي طالب».[9] آیه «یا ایه االرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»، در مورد علی ابن ابی طالب (علیه السلام) نازل شده است. هرچند در روایتی که ابن ابی حاتم ذکر کرده، به نزول آیه ابلاغ در روز عیدغدیر اشاره ای نشده ولیکن تصریح شده است که این آیه در وصف امام علی ابن ابی طالب (علیهما السلام) نازل شده است. نتیجه با همه این تفاصیل مشخص می شود ادعای ابن تیمیه در رد نزول آیه ابلاغ در روز عیدغدیر خم، ادعایی مردود می باشد چرا که علمای فراوانی از اهل سنت، در ذیل آیه ابلاغ، به روایاتی از جمله روایت ابوسعید خدری مبنی بر نزول این آیه در روزعید غدیرخم اشاره کرده اند. محمد باغچیقی[1] پی نوشت : [1] . پژوهشگر موسسه دارالاغلام لمدرسه اهل البیت (علیهم السلام) قم moh43150@gmail.com [2] . آیه 67 سوره مائده. [3] . ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 7، ص 314. [4]- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 344- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 6، ص 48. [5] . ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 42، ص 237. [6] . سیوطی، الدر المنثور فى التفسير بالماثور ، ج ‏2، ص 298. [7] . حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 249. [8] . واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص 202. [9]. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 1172. بدعت تقسیم مشرکان به «موحد در ربوبیت و «مشرک در ربوبیت» (1)