🌿ندبه های انتظار🌿
🔴وقتی که نماز قضا بشود،چه میشود؟!
✳️هشام جواليقى گويد:
امام صادق(عليه السلام) روايت كرد كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود:
❄هر كس نماز واجب خود را نخواند تا وقت آن بگذرد آنگاه آن را قضا كند ...
💥آن نماز تيره و تار بالا رود و گويد: خدا تو را ضايع كند همچنانكه مرا ضايع ساختى!
🔴(لذا گاهی گرفتاری ها و مشکلاتی برایمان پیش می آید که نمیفهمیم منشا آن از کجاست! آن ها ناشی از نفرین نماز است.)
🌺بعد فرمود: اوّلين چيزى كه در ايستگاه قيامت در پيشگاه خداوند متعال درباره آن از انسان سؤال شود نماز است،
و هرگاه نماز در آن روز، پاك (و شايسته) بود باقى اعمال نيز پاك و شايسته باشد، و چنانچه نماز شايسته نبود باقى اعمال نيز پاك و شايسته نخواهد بود.
🔴نماز اگر قبول نشود بر فرق صاحبش كوبيده مى شود
✳️ ابوبصير گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: براى نماز فرشته اى گمارده شده كه كارى جز آن ندارد،
✅ هنگامى كه بنده اى از نماز فارغ شود آن فرشته آن را برگيرد و به آسمان برد و هرگاه از قبول شدنيها باشد پذيرفته گردد، و گر نه فرشته را گويند: آن را به صاحبش بازگردان!
✨ پس فرشته با آن نماز فرود آيد، و آن را بر روى صاحبش بكوبد، و گويد: اف بر تو باد كه همواره از تو عملى صادر مى شود كه مرا به زحمت مى اندازد.
🔵 نکته: این امر نباید مانع از قضا کردن نمازهایمان بشود زیرا که کیفر نخواندن نماز به مراتب بسیار بیشتر از قضا کردن نماز است...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 Sapp.ir/ale_yaasin سروش
🆔 iGap.net/ale_yaasin آی گپ
🆔 eitaa.com/ale_yaasin ایتا
💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️
📒منبع کتاب:آرزوى جبرئيل يا هفت خصلت ممتاز
نوشته:ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى
نسا-آیات 95تا101.mp3
4.07M
🌺به رسم هرروز،
هدیه به وجود مقدس آقا امام زمان عج میخوانیم:
✅سوره ی نسا آیات ۹۵تا۱۰۱
@ale_yaasin
🌸ندبه های انتظار🌸
🔴آثار و فواید بی شمار گریه بر امام حسین علیه السلام....
✳️به سند معتبر از عبدالله بن بکر روایت کردهاند که گفت:
🌟روزی از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم که:
❤ یابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسین(علیه السلام) را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزی خواهند دید؟
🌹حضرت علیه السلام فرمود: ای پسر بکر چه بسیار عظیم است سؤال تو...
🌺 به درستی که حسین بن علی(علیه السلام ) با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند و با آن حضرت روزی خورده و شادمانی میکنند.
❤️گاهی بر جانب راست عرش آویخته و میگوید: پروردگارا! وفا کن به عهدی که با من بستهای و نظر میکند بر زیارت کنندگان خود،
ایشان را با نامهایشان و نام پدرانشان میشناسند.
❤️ و نظر میکنند به سوی آنهایی که بر او گریه میکنند و برایشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان میخواهند که برای آنها استغفار کنند
و میگویند: ای گریه کننده بر من! اگر بدانی خدا چه جیزی برای تو مهیا کرده از ثوابها، هر آینه شادی تو زیادتر از اندوه تو خواهد شد.
❤️آن بزرگوار از حق تعالی درخواست میکند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد.
🔵انقدر اشک بر امام حسین علیه السلام قیمتی هست که:
✨قطرهای از آن اگر در جهنم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش میکند.
✨ملائکه خود آن اشکها را گرفته و در شیشهای ضبط میکنند.
(توجه شود: حقایق برتر از این مسائل است، اما این چنین گفتهاند تا مخاطب عادی بتواند بفهمد)
✨برای هر عملی ثواب محدودی است، جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد.
🔵ارزش چشم گریان در عزای امام حسین(علیه السلام):
✨آن چشم در نزد خداوند از تمام چشمها محبوبتر است.
✨همه چشمها در روز قیامت گریانند، مگر چشمی که بر امام حسین(علیه السلام) گریه کرده باشد.
✨آن چشم را ملائکه تبرّک میکنند و اشک را خود از آن پاک میکنند.
🔵خواص گریه برای امام حسین علیه السلام:
✨-مساعدت و یاری حضرت زهرا(سلام الله علیها) است، زیرا آن مکرمه هر روز در عزای فرزندنش میگرید.
✨-گریه برای آن حضرت تأسی به انبیاء، ملائکه و عباد الصالحین خداوند است.
✨-ادای مزد رسالت پیامبر است،ترک آن جفا به آن حضرت است.
✨تسلی دهنده دل از جمیع گریهها و اندوهها است.
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 Sapp.ir/ale_yaasin سروش
🆔 iGap.net/ale_yaasin آی گپ
🆔 eitaa.com/ale_yaasin ایتا
🌾🍃🌼🌾🍃🌼🌾🍃🌼🌾🍃
📘بحارالانوار، ج44، ص289
بحارالانوار /278/44/
امالی صدوق مجلسی 17/ ص68
منتهی الآمال ، ج 1، ص 538
منتهی الآمال ، ج 1، ص 539 و....
🌹ندبه های انتظار🌹
🔴تشرف اسماعیل هرقلی خدمت آقا امام زمان( عج)
(قسمت آخر)
✅ آن پيرمرد كه در طرف راست ايشان بود، به من گفت: «افلحت يا اسماعيل؛ يعني اي اسماعيل رستگار شدي» و از زخم و جراحت اين غده نجات پيدا كردي.
🍀من كه هنوز آنها را نميشناختم، فكر كردم دارد دعايي در حق من مينمايد، لذا در جواب گفتم: «افلحتم؛ شما هم رستگار باشيد».
❗در ضمن تعجب كردم كه آنها اسم مرا از كجا ميدانند؟ در اينجا بود كه آن پيرمرد گفت: «اين امام زمان است، امام!!»
♻من با شنيدن اين جمله دويدم و پاي مقدس و ركابش را بوسيدم، امام(علیه السلام) به آرامي حركت كردند و من در ركابشان ميرفتم و جزع مينمودم.
🌺 به من فرمودند: «برگرد».
❄من عرض كردم: هرگز از شما جدا نميشوم.
🌺باز به من فرمودند: «برگرد، مصلحت تو در برگشتن است».
❄من باز گفتم هرگز از شما جدا نميشوم.
✅ آن پيرمرد گفت: اي اسماعيل، شرم نميكني امام زمانت دوبار به تو فرمودند برگرد و تو اطاعت نميكني؟؟
⚡من ايستادم، آنها چند قدم از من دور شدند.
🌷حضرت صاحب الزمان عج ايستادند، رو به من كردند و فرمودند: «وقتي به بغداد
رسيدي، مستنصر (خليفه عباسي) تو را ميطلبد و به تو عطائي ميكند، از او قبول نكن.
🌸و به فرزندم «رضي» بگو كه نامهاي به علي بن عوض دربارة تو بنويسيد، و من به او سفارش ميكنم كه هر چه بخواهي به تو بدهد. من همانجا ايستادم و به سخنان آن حضرت گوش دادم. آنگاه بعد از اين كلمات حركت كردند و رفتند و من در حالي كه چشم به آنها دوخته بودم، آنها را نگاه كردم تا از نظرم غائب شدند.
🍀ديگر نميتوانستم از كثرت غم و اندوه به طرف سامرا بروم، همان جا نشستم و مدتي گريه كردم و از دوري آن حضرت اشك ميريختم.
🌀 بالاخره پس از ساعتي حركت كردم و به سامرا رفتم، جمعي از اهل شهر كه مرا ديدند گفتند: چرا حالت متغير است؟ با كسي دعوا كردهاي؟! گفتم: نه، گفتند، مشكلي داري؟ گفتم ولي شما بگوييد اين اسب سواران كه از اينجا گذشتند چه كساني بودند؟
🔷 گفتند: ممكن است سادات و بزرگان اين منطقه باشند. گفتم نه آنها از بزرگان اين منطقه نبودند، بلكه يكي از آنها ـ حضرت(علیه السلام) ـ را معرفي كردم. گفتند: زخمت را به او نشان دادي؟ گفتم بلي، او خودش آن را فشار داد و درد هم گرفت. تازه به ياد زخم پايم افتادم.
🔶آنها ران مرا باز كردند، امّا اثري از آن زخم نبود. من خودم هم تعجب كردم و به شك افتادم و گفتم شايد پاي ديگرم زخم بوده، لذا پاي ديگرم را هم باز كردم و اثري نبود!! وقتي مردم متوجه شدند، پيراهنم را پاره كردند. اگر جمعي مرا از دست آنها خلاص نميكردند، زير دست و پاي مردم از بين ميرفتم.
✅وقتی جنجال و سر و صدا به گوش ناظر بينالنهرين رسيد، آمد و ماجرا را با تمام خصوصيات سؤال كرد و رفت، تا ماجراي مرا به بغداد بنويسد. شب را همانجا ماندم. صبح جمعي از دوستان مرا مشايعت كردند و دو نفر را همراهم نمودند و به طرف شهر بغداد حركت كردم.
⭕روز بعد به بغداد رسيدم. جمعيت زيادي نزد پل بغداد جمع شده بودند، و هر كه را از راه ميرسيد، از اسم و خصوصياتش ميپرسيدند، گويا منتظر كسي بودند. چون مرا ديدند و نام مرا پرسيدند، مرا شناختند، بر سرم هجوم آوردند و لباسي را كه تازه پوشيده بودم پاره كردند و بردند. نزديك بود كه مرا هلاك كنند امّا سيّد رضي الدين با جمعي رسيدند و مرا از دست آنها نجات دادند...
پایان
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 Sapp.ir/ale_yaasin سروش
🆔 iGap.net/ale_yaasin آی گپ
🆔 eitaa.com/ale_yaasin ایتا
🌺🔅🌺🔅🌺🔅🌺🔅🌺🔅
📕سيد ابوالحسن مهدوي
ماهنامه موعود شماره 97