1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار در الف دزفول ☀️ وقتی شهید شدم، شمعی بر مزارم روشن کن ✍🏻❤️روایتی دلنشین از شهید مصطفی معیری 🌴قرار بود مردم تعدادی از شهدای عملیات را تشییع کنند. خودروهایی که هر کدام عکس شهیدی را در جلو خود حمل می کرد و صدای بلندگوهایی که هر از چندی از جلو مغازه می گذشت، فضای شهر را غمگین تر نشان می داد. در یک لحظه چشمم به عکس شهیدی بر یکی از خودروها افتاد که برایم آشنا می نمود. از تعجب داشتم شاخ در می آوردم. ⭕️❤️ درست دیده بودم حتی لبخندش از جنس همان لبخندهای چند روز پیش بود. خیلی سریع بی آنکه بدانم چه می کنم از پشت پیشخوان مغازه بیرون پریدم و به دنبال آن خودرو تا انتهای خیابان دویدم. اما آن خودرو، در صدای قرآنی که به همراه داشت، گم شد. چند نفر متعجب به من خیره شدند، اما چیزی نپرسیدند. 🌷به یاد آخرین جمله آن روز او افتادم وقتی از او پرسیدم:« من کجا شمع را به تو برگردانم؟» او با لبخندی پاسخم داده بود: «وقتی شهید شدم، شمعی بر مزارم روشن کن.» 🎁 روایت شهید معیری را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌎 https://alefdezful.com/x231 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

🎁 پست ویژه الف دزفول 1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار در الف دزفول ✍🏻🌹 شهیدی که بیماری پدرش را شفا داد ❤️روایت هایی از شهید فخرالدین دبیرالدینی 🌹 وقتی که رضایت به رفتنش دادم ، بهش گفتم: « راضی ام به رضای خدا مادر! برو!» در نهایت حیرت دیدم که سر و صورتم را بوسید و افتاد روی پاهایم. پاهایم را هم بوسید و از شدت خوشحالی بالا و پایین می‌پرید. 🌴🌷شروع کرد به گریه و حرف هایی که واژه هایش نا مفهوم بود چون لای گریه هایش گم می شدند. بعدش دیدم دست هایش را کشید روی خاک های مزار و خاک ها را مالید به صورتش. ✅فردا صبح اماده شدم که ببرمش بیمارستان که شگفت زده شدم. بابا توی تختخوابش نبود. ترسیدم و هول برم داشت. مادرم را صدا کردم و با صدایی لرزان پرسیدم: «مادر! پس بابا کجاست؟» گفت: «صبح زود با دوچرخه زد بیرون!» حیرت زده گفتم: « با دوچرخه رفت بیرون؟! اون که نمی تونست راه بره! »بلافاصله از خانه زدم بیرون و دنبالش گشتم. ناباورانه دیدم مثل روزهای قبل سالم و سرحال دارد کارهایش را می کند. ❓❤️ بردمش دکتر! دکتر باورش نمی شد! حیرت زده فقط می گفت : «الله اکبر! » ☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻 🌎https://alefdezful.com/d9l2 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

✋🏻با سلام ⭕️1️⃣نکته اول : برخی عزیزان پیام می دهند که «چقدر تند و تند مطلب می گذارید توی سایت! فرصت نمی کنیم بخوانیم!» ببینید دوستان: دزفول 2640 شهید دارد. اگر روزی یک شهید را هم معرفی کنیم، قریب 8 سال معرفی کل شهدا زمان می برد! و این جبهه معرفی شهدا ، نیرو ندارد! کسی توی میدان نیست! معلوم نیست الف دزفول تا کی باشد و چقدر از خدا عمر بگیرد . . . الف دزفول با تمام توان به لطف شهدا پای کار است. سعی می کند زمان را از دست ندهد و از کوچکترین فرصت هایش برای معرفی شهیدی بی نام و نشان استفاده کند. بزرگواران! دزفول در معرفی شهدایش 44 سال عقب است . . و این عقب ماندگی در برخی موارد به هیچ وجه جبران نمی شود پس باید کار کرد و دوید و خسته نشد به یاری خدا ⭕️2️⃣نکته دوم : الف دزفول از تمامی شما عزیزان فقط یک تقاضا دارد و آن هم نشر مطالب است. رساندن این روایت ها به دست مردم. خدا می داند نسخه عاقبت بخیری خیلی ها توی همین روایت هاست، اگر به دستشان برسد. کانال الف دزفول 3000 نفر است. یعنی چیزی کمتراز « نیم درصد جمعیت دزفول !!!! » و گاهی می بینید یک کانال جوک و یا سرگرمی ، کاربران میلیونی دارد. و این درد است من از این کمبود مخاطب نگرانم و ناراحتم! مثل نگرانی و ناراحتی ام از شهیدآبادی که از شلوغی جای پارکی برای ماشینتان پیدا نمی کنید ، اما قطعه شهدایش خلوت خلوت خلوت است. بر اساس اعتقاداتم نه تبلیغات می گیرم که الف دزفول دکان و بازار شود و نه ریالی می دهم به کسانی که برای نشر مطالب شهدا، قیمت می گذارند. اینجا کار فقط دلی است . . . حتی گاهی از برخی دوستان که رسانه ای دارند تقاضا می کنم در معرفی شهدا کمک کنند، پاسخ تلخی دارند. می گویند:«فالوورهایمان می ریزد . . . » این یکی از دردهای من است که خیلی ها به دلیل کاهش فالوورهایشان کمک نمی کنند در نشر مطالب. حتی گاهی می گویند اگر مطلب شهدا را بگذاریم توی گروه های خانوادگی و یا کاری و رفاقتی مان، «مسخره»مان می کنند. این درد است. که یکی جانش را برای تو داده باشد و تو از ترس یک کنایه شنیدن در ترویج راه و نام و یادش کم بیاوری! این روایت ها و حقایق زمانه و زندگی شهدا ، کیمیاست! معرفت محض است. چراغ راهنماست که باید تلاش کرد به دست مردم برسد و در این راه الف دزفول به کمک شما در ترویج این مطالب محتاج است. کمک کنید این خنکای زلال به کام تشنگان بیشتری برسد و خودتان نیز برای مطالعه وقت بیشتری بگذارید. ای کاش مردم می دانستند در این روایت ها چه اعجاز هایی نهفته است. عاقبت بخیر باشید الف دزفول 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

#با_شهدای_بیت_المقدس 6️⃣2️⃣🌹 روایت بیست و ششم 🌹شهید قائمشهری گردان بلال دزفول ( قسمت اول ) 🌷شهیدی از دانشجویان پیرو خط امام و نقش آفرین در تسخیر لانه ی جاسوسی که هیچ وقت از سوابق مبارزاتی خود حرف نمی زد. 🌴 شهید دومزار . یک مزار یادبود در دزفول و یک مزار در قائمشهر استان مازندران 🔅با ورود بچه‌های ذخیره سپاه دزفول به آن جبهه و آشنایی سیداحمد کدخدازاده با آنها، سید به جرگه بچه‌های ذخیره سپاه دزفول پیوست و تا لحظه شهادت در کنار آنها ماند. 🎁 قسمت اول آشنایی با این شهید عزیز را در الف دزفول ببینید👇🏼 🌎 https://alefdezful.com/ikvu 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc

#با_شهدای_بیت_المقدس 6️⃣2️⃣🌹 روایت بیست و ششم 🌹شهید قائمشهری گردان بلال دزفول ( قسمت دوم ) 🌷شهیدی از دانشجویان پیرو خط امام و نقش آفرین در تسخیر لانه ی جاسوسی که هیچ وقت از سوابق مبارزاتی خود حرف نمی زد. 🌴 شهید دومزار . یک مزار یادبود در دزفول و یک مزار در قائمشهر استان مازندران 🌹 تصویر مزار شهید در دزفول و قائمشهر 🔅سیداحمد و علیرضا ستوده زخمی شده بودند. آمبولانس آمد، آن دو را داخل آمبولانس گذاشتند و من هم کنارشان نشستم. در بین راه متوجه شدم، سیداحمد یکی از دست‌هایش از مچ قطع شده و خودش هم می‌دانست. دستش را بلند کرده بود و می‌گفت: «مصطفی نگاه کن!» 🎁 قسمت دوم آشنایی با این شهید عزیز را در الف دزفول ببینید👇🏼 🌎 https://alefdezful.com/mga7 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc