❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت سید سعید مرتضوی
5️⃣1️⃣ قسمت پانزدهم :
نگاهم می کرد و می گفت تو رو خدا زخمم را ببند. یک باند سه گوش آوردم، روده ها را داخل شکمش گذاشتم و با باند سه گوش بستم. از بس از او خون رفته بود، رنگش سفید شده بود. خلاصه چند نفر زخمی بودند که آنها را جمع کردیم. یک آمبولانس از نوع مینی بوس های بنزینی کوچک داشتیم که بچه ها را داخلش گذاشتیم وبه طرف عقب حرکت کرد و آن ها هم مرتب با تانک به طرفش شلیک می کردند، چون ماشین بلند و مشخص بود. خلاصه بچه ها شهید شدند چون زخم هایشان خیلی ناجور بود. ما اگر می خواستیم از این طرف جاده رد شویم، تیربار روی جاده بود و بچه ها را می زد. ما تا شب درگیر بودیم. شب عراقی ها پاتک کردند. بچه هایی که در سنگر با هم بودیم، شهید شدند؛ اسمهایشان یادم نیست، یکی شهید عزیز حسینی بود. ما سه، چهار نفر در سنگر بودیم که یک دفعه گفتند: عراقی ها آمدند. بچه ها بالا رفتند و روی خاکریز شروع به تیراندازی کردند. صبح که شد دیدیم جنازة تکاورهای عراقی، جلوی خاکریز افتاده اند. حالا نگو اینها که آمده اند از خاکریز بالا بیایند، بچه ها می پرسند شما کی هستید؟ وقتی عربی صحبت می کنند می فهمند عراقی ها هستند و فریاد می زنند: بچه ها عراقی ها آمدند و... بعد هم شروع به تیراندازی کردند. ما تعدادمان خیلی کم بود و چند زخمی هم داشتیم. اگر مثلاً یک تیپ کامل عراق می آمد و ما می خواستیم جلویش بمانیم، خدا باید کمک می کرد وگرنه ما اینقدر نبودیم که بتوانیم در برابر نیروهای تکاور و ورزیده¬شان، با هیکلهای دومتری و با آن کلاه های کج سبز، مقاومت کنیم. به هر ترتیب آن شب هم گذشت.
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/nsop
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
﷽
🌹 یارِ در گهواره
✍🏻روایت هایی از شهید غلامرضا کلاهی ( به مناسبت سالروز شهادتش )
🌴🌷شهیدی مظلوم از شهدای اول جنگ که تا کنون شاید نامش را هم نشنیده اید
⚠️این اتفاق تازه ای نیست. بسیاری از رفقای شهدا، دست مرا توی حنا می گذارند و برای از رفیق شهیدشان گفتن همکاری نمی کنند. امروز و فردا می کنند و آخر سر هم هیچ! برای همین است که از بسیاری شهدا، خصوصاً شهدای سال های ابتدایی جنگ گاهی حتی یک خط اطلاعات هم نداریم.
🌹فضای هنرستان را براي دشمن بسيار خطرناک جلوه می داد. او مجموعه ای از دانش آموزان را به واسطه ی دوره ها و دور همی ها، بسیار پرشور و پرانرژی و با انگیزه و مسلط تربیت کرده بود که جَو کلاس ها را در دست می گرفتند و به گروهک ها و جریان های انحرافی اجازه ظهور و بروز نمی دادند.
❤️همیشه می گفت: «این جلسات به هیچ قیمتی نباید تعطیل شود!» و بارها در حاليكه او و رفقایش در مسجد بودند، درگيري شدت مي يافت و گاه در این درگیری ها جانشان به خطر مي افتاد و راهشان بوسيله مزدوران شاه بسته مي شد و مجبور مي شدند كه از كوچه پس كوچه ها استفاده كنند، ولي حاضر به تعطيل کردن این جلسات ارزشمند نبودند.
✍🏻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3dut
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
﷽
☀️ این پیرفرزانه ی روشن ضمیر ، « مرحوم ملاکاظم ناجی دزفولی» پدر شهیدان محمدحسین و عبدالامیر ناجی دزفولی و پدر همسر شهید جاویدالاثر «محمد روغن چراغی » است.
✍🏻 قبلاً از او و زمانه و زندگی و سبک عاشقانه و خدایی زیستنش در الف دزفول گفته ام. 👇🏻🔻 اینجا 🔻👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/614
😭 امروز روایتی به گوشم رسید که تمام وجودم سوخت. حالم بد شد. دلم گرفت و کامم تلخ شد و اولین تصویری که در ذهنم شکل گرفت، تصویر این پیر خدایی بود.
❤️ مردانی مرد و الهی که شاید دیگر شبیه شان هم در زمین پیدا نشود.
⏳ ان شالله فردا این درد را می ریزم روی دایره! البته سربسته و مبهم!
🤲🏻 ان شالله
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت سید سعید مرتضوی
6️⃣1️⃣ قسمت شانزدهم :
دو سه روزی می شد که در خط بودیم. اینقدر تلفات داشتیم که وقتی تیرهای اسلحه ام تمام می شد، خشاب عوض نمی کردم، اسلحه را می انداختم و با اسلحة دیگری تیراندازی می کردم. تیربار سر خاکریز بود، نوارش که تمام می شد، آن را عوض نمی کردم، می رفتم اسلحة بعدی را می گرفتم؛ یعنی اینقدر تلفات زیاد شده بود که دیگر اسلحه ها را کامل انداخته بودم. ما فقط تیراندازی می کردیم. کارمان فقط تیراندازی بود. آن دو روز که ما در خط بودیم، خیلی سخت گذشت. دیگر بچه ها انگشت شمار شدند. گفتند باید به عقب بیایید. ما را حرکت دادند و به عقب بردند. وقتی عقب آمدیم دیدم بچه ها چه کار کرده اند؟! در آن قسمت که مأموریت ما بود یکی از عراقی ها زنده نمانده بود. ده تا ده تا، بیست تا بیست تاعراقی ها روی هم افتاده بودند یعنی بچه ها همه را زده بودند. یک شب هم نزدیک پل سابله ماندیم. عرب هایی که در منطقه ساکن بودند محاصره شده بودند. بچه ها شروع به جمع آوری عشایر کردند که آن ها هم خیلی خوشحال بودند. زن، بچه، مرد، پیرزن و پیرمرد حرکت می کردند و با حیواناتشان از بستان به سمت سوسنگرد می آمدند چون آن جا آزاد شده بود، داشتند به عقب می آمدند. یادم نیست ما را از آن جا به کجا بردند ولی در نهایت ما را با اتوبوس به سمت دزفول آوردند،
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/nsop
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
🎁پست ویژه الف دزفول
⭕️ماهی های بی غیرت⭕️
✍🏻روایت هایی از شهید مظلوم غلامحسین پرچه خوار زاده
⚠️ پیشنهاد می کنم این پست الف دزفول را حتما بخوانید. خصوصا بند آخرش را که دست نوشته های دردآلود غلامحسین است.
😭⚫️ هر کس از او برایم می گفت از مظلومیت و صبوری و آرامشش می گفت. از فقری که بر زمانه و زیستنش حاکم بود و پرستاری هایش از پدر و مادر پیرش. از دست های پرتوان اما پینه بسته ای که حاصل سالها کار کردن در کوره آجر پزی بود و از یتیمی زودهنگام دختربچه هایش و مگر او 25 سال بیشتر داشت ؟
✅ من وقتی تصویر پیکر غلامحسین را دیدم، دلم جریحه دار شد. حق دادم به مادران شهدایی که پسرشان را اروند با خود برد. حق دارند که یک عمر است ماهی نمی خورند.
✍🏻وصیتنامه غلامحسین از آن وصایاست که باید ده ها بار خواند و همزمان با آن گریست.
😭🌷و تو اي دخترم فاطمه خداوند خواست تا تو يتيم شوي و جزء دختران شهدا باشي! اگر كسي سراغ پدرت را گرفت بگو با حضرت مهدي(عج) خواهد آمد.
❤️🌴چند روزی از شهادتش گذشته بود که پیکرش را پیدا کردند. نه بعضی تصاویر قابل وصف است و نه بعضی روایت ها قابل نقل. پیکرش تقریباً سالم مانده بود ، اما سر و صورت و گردنش. . . !
⭕️ الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/zp55
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA