❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
3️⃣ قسمت سوم
با هم رفتیم یک گوشه دبیرستان. عبدالعلی به من گفت تو باید برگردی خونه ! اما من زیر بار نرفتم و گفتم کمتر کسی می داند ما با هم برادریم ( به لحاظ اینکه ما دو نفر از نظر ظاهر و قیافه به هم نمی خوردیم ) مگر بچهها محله ! به بچههای محله هم می گوییم حرفی نزنند و اگر فهمیدند بعدا یه فکری به حالش میکنیم .
آن بزرگوار با متانت پذیرفت ، تازه ما دو تا خبر نداشتیم که برادر بزرگترمان حاج عبدالمهدی هم که در ارتش سرباز است در این عملیات شرکت خواهد داشت.
در این ماجرا برادران شهید روغنی زاده چون از یک پایگاه بسیج اعزام شده بودند علیرضا ماند و در عملیات به شهادت رسید اما محمدرضا که برادر بزرگتر بود به دزفول برگشت . او هم چند ماه بعد در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید .
بعد از برنامه جدا سازی دو برادری ها ، ما را به شهرک دارخوین ، محل تاسیسات انرژی اتمی در جاده اهواز آبادان بردند . در آنجا چون ساختمان درست و حسابی نداشت ما در یک سوله بزرگ جا دادند . یک بار در نیمه های شب عراق با توپ دارخوین را زیر آتش گرفت و ما ناچار برای حفظ جان خود به دستور فرماند هان در بیابان های اطراف شب را گذراندیم . در آن بمباران عبدالعلی اعظمی از نیروهای داوطلب کمیته انقلاب اسلامی دزفول به شهادت رسید .
ادامه دارد ...
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/5l4q
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
🌷🌷 نامش و روایتش برای اولین بار در فضای مجازی خواهد پیچید
❤️ او از پاسداران کارآزموده ، خوش فکر ، کاربلد و ویژه ی سپاه دزفول بود که این روزها در نهایت گمنامی و مظلومیت نام و نشانی از او نیست.
🌴 پاسداری که عشقِ ارتشی ها بود و سپهبد شهید صیاد شیرازی به او علاقه وافری داشت.
✍🏻🌹بجز بچه های خاکِ جبهه خورده، بعید می دانم کسی از او و قهرمانی هایش شنیده باشد
🎁به زودی از او در الف دزفول روایت خواهیم کرد
⏳ منتظر باشید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
«بزرگداشت سالروز شہادت شہدای طریق الحسین علیہ السلام»
آقا به تو بهترین سعادت را داد
آن روز که توفیق زیارت را داد
از اول راه کربلـــــا تا حلــــــه
زهرا به تو وعده شهادت را داد
🌷شہیـــــده صدیقــــــہ رزاق پنـــــاه
🌷شہیــــــــد محمــــد نورے منش
🔘به همین مناسبت مراسمی بر سر مزارشان واقع در بهشت علی قطعه شهدا از ساعت ۱۵ برگزار میگردد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
4️⃣ قسمت چهارم
بعد از این ماجرا ما را به پادگان لشکر ۹۲ زرهی منتقل کردند . در آنجا برای اولین بار در جنگ نیروهای بسیج و سپاه را در قالب گردان و گروهان و دسته بر اساس ساختار ارتش تقسیم بندی کردند .
پایه گذاری گردان همیشه پیروز و سرفراز بلال در اینجا شکل گرفت . البته در آن عملیات این گردان هنوز مزین به نام موذن پیامبر اکرم (ص) یعنی بلال نام گذاری نشده بود . گردان ما جمعی تیپ اصفهان به فرماندهی شهید حاج حسین خرازی بود.
فرمانده گردان سردار حاج غلامحسین کلولی و معاون ایشان برادر گرامی حاج محمد رضا اکرام فر( چائیده) و فرماندهان گروهانها هم برادران حاج کریم جعفری و شهید مجید شعبانپور و حاج مجید قناعتی بودند . من عضو گروهان حاج کریم جعفری شدم ولی چون کم سن و سالم بود( من در عملیات بستان فقط ۱۵ سال داشتم ولی چون چند بار به جبهه های پدافندی اعزام شده بودم از نیروهای قدیمی حساب می شدم ) ابتدا به من اسلحه نرسید چون تعداد اسلحه ها را بر اساس چارت سازمانی ارتش داده بودند یعنی هر دسته ۲۲ نفر.
ادامه دارد ...
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/5l4q
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
📶1️⃣ انتشار برای اولین بار
🌷 میرزا حسن 🌷
✍🏻روایت هایی از پرآوازه ی گمنام ، شهید میرزا حسن معلم
✅1️⃣ قسمت اول
❤️ پاسدار کارآزموده ، خوش فکر ، کاربلد و ویژه ی سپاه دزفول که این روزها در نهایت گمنامی و مظلومیت نام و نشانی از او نیست.
🌴 پاسداری که عشقِ ارتشی ها بود و سپهبد شهید صیاد شیرازی به او علاقه وافری داشت.
✍🏻🌹بجز بچه های خاکِ جبهه خورده، بعید می دانم کسی از او و قهرمانی هایش شنیده باشد
1️⃣🔻 قسمت اول روایت های شهید معلم را در الف دزفول مرور کنید 👇🏻👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/2ips
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
✋🏻با سلام
🏴 به بهانه ایام فاطمیه
☀️🌷 گفت: دوست دارم قبرم مانند حضرت زهرا(س) مخفی باشد
🎥 فیلم مصاحبه با مادر شهید «کامبیز مرادی نسب» قبل از اطلاع از پیدا شدن پیکر فرزند شهیدش
🌴☀️ در این فیلم، مادر شهید کامبیز مرادی نسب هنوز از پیدا شدن پیکر فرزندش بی خبر است. او از فرزندش می گوید. از آرزوهایش و اینکه دوست داشت مفقود باشد و کسی خبر از مزارش نداشته باشد. از کارگری کردن های پسرش و مزدی که در نهایت یکجا می داد به خانواده های نیازمند.
⭕️از حال و هوای خودش می گوید. از حرف زدن های هر شبش با عکس پسر و از حضور همیشگی شاخ شمشادش و اینکه پسرش از همه چیز آگاه است و تمام اتفاقاتی را که برای خانواده قرار است رخ بدهد از قبل به او خبر می دهد.
🎁از آرزوی های خودش… از اینکه اگر خدا پسرش را به او برگرداند یا بر نگرداند، اعتراضی ندارد ، اما آرزویش این است که فرزندش شفاعتش کند و در محشر او را به عنوان مادر شهید قبول کنند.
⭕️ پیکر شهید کامبیز مرادی نسب ، بهمن ماه 1399 پس از 32 سال کشف و در جوار همرزمانش در گلزار شهدای بهشت علی به خاک سپرده شد.
✍🏻 فیلم مصاحبه با مادر شهید مرادی نسب را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/1030
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#خاطرات_فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت: عبدالحسین کرمی زاده
5️⃣ قسمت پنجم
تمرینات سخت ورزشی و نظامی شروع شد. هر روز صبحگاه و بعد دویدن در زمین رملی پادگان لشکر ۹۲زرهی اهواز به مدت یک ساعت به همراه کوله پشتی و تجهیزات کامل . در تمام طول روز نیز آموزش های نظامی و تاکتیک و آموزش سلاح را داشتیم . هر وقت هم می پرسیدیم محل عملیات کجاست جوابی به ما نمی دادند .
غروب ها حال و هوای پادگان عوض می شد چون در بین نماز مغرب و عشاء مراسم دعا خوانی برقرار بود و گاهی تا یک ساعت هم طول می کشید . مراسم فوق العاده معنوی و روحانی بود .
افراد هرگروهان را در یک سالن جا داده و همه با هم بودند . بچه ها چند نفر چند نفر یک گوشه ای را برای خود گرفته بودند . من هم به همراه شهید عزیز حمید گلپیچی که هم سن و سال بودیم در یک گوشه سالن جا گرفتیم . ظرف های غذای مان یک بشقاب روحی و دو قاشق روحی و دو لیوان پلاستیکی بود و به هر نفر دو پتوی سیاه سربازی داده بودند .
من کمتر سراغ برادرم عبدالعلی می رفتم تا شناسایی نشویم چون باعث جدایی و برگشت یک نفرمان به شهر می شد. حضور مان در پادگان تقریبا دو هفته ای طول کشید .
برای من که سن زیادی نداشتم جالب بود که بین نماز مغرب و عشا دعای جوشن کبیر و یا جوشن صغیر خوانده می شود و یا دعای عدلیه . خواندن دعای کمیل که دیگر هر شب عادی شده بود .
رابطه بین من و شهید حمید گلپیچی به دلیل هم سن بودن و هم غذایی فوق العاده شده بود به نحوی که یادم می رفت برادرم خودم هم در ساختمان مجاور است و گاهی چند روز یکبار به هم سر میزدیم . البته که باید برادری ما مخفی می ماند
ادامه دارد ...
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/5l4q
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | ایتا | تلگرام | اینستاگرام