eitaa logo
العلم المصبوب (عج)
997 دنبال‌کننده
124 عکس
145 ویدیو
13 فایل
📖 این سخن بزرگان است که اگر دلتنگ امام زمان شدید #قرآن بخوانید. به حکم حدیث ثقلین امام زمان از قرآن جدا نیست. لذا راه رسیدن به #امام‌زمان، #قرآن است. اینجا پاتوقی است برای دم زدن از گوهر درخشان #قرآن تا اندکی از حرارت دلتنگیها بکاهیم! @alip245
مشاهده در ایتا
دانلود
سنت ابتلا ۱۲.mp3
زمان: حجم: 28.46M
🖋 ۱۲ 📚 فصل اول 📙ما در دنیا نقطه مطلوب نداریم ؛ هر چه هست برای ابتلاست! [05:06] 📙نسخه مکتب اهل بیت در مورد موفقیت [07:40] 📙چرا خدا گاهی بدکاران را مجازات نمیکند؟[13:10] 📙امتحان جهل [15:50] 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🆔 @alelm_almasboob
7️⃣1️⃣ نقطه مطلوب موفقیت 🔺 فهم واقعیت ها ، برای انسان رشد ایجاد میکند . 🔺 تحلیل ما و نگاه ما به هر مسئله، زاویه دید ما نسبت به هر مسئله باعث عکس العمل ها و واکنش های ما میشه . 🔺 ما اگر سنن حاکم در این دنیا رو نشناسیم . و دقت نداشته باشیم قاعدتا گاهی واکنش های ما هم در ابعاد مختلف غلط از آب در خواهد آمد . 🔺 گفتیم هندسه عالم بر این مبنای سنت ابتلا پیچیده شده ... 🔺 و گفتیم خدا در این دنیا برای ما مقدراتی رقم زده . که این مقدرات به خاطر اهدافی بوده ، این هدف امتحان است . لیبلوکم فی ما اتاکم! 🔺 دنیا آزمایشگاه است و همه داده ها و نداده ها در درجه اول تحت سنت ابتلاست 🕋 (انسان 2) إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ‏ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً (2) 📍ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى ‏آزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم‏ ⬅️ دنیا محل آزمایش است . لذا اساسا ما در این دنیا نقطه مطلوب مالی و پست و مقام و این ها نداریم ! با همه داده ها و نداده های زندگیمون معنای موفقیت هم در زندگی ما تغییر میکند. و چون آدمها با هم متفاوتند لذا موفقیت های هرکدام هم متفاوت است! 🔺 مکاتب دنیا همه می کوشند تا تعریفی از موفقیت ارائه دهند و ذیل آن راه های رسیدن به موفقیت را هم بیان میکنند. 🔺اما اسلام و قرآن و اهل البیت در واقع یک نسخه مساوی و مشخص برای همه ندارند. و موفقیت را ذیل سنت امتحان تعریف میکنند لذا موفقیت این است که هرکس در امتحان خودش در امتحان خاص خودش پیروز شود . و معنای موفقیت برای هرکس متفاوت است . 🔺بنابراین ممکن است تو ته چاه باشی، اما موفق باشی یا در شکم نهنگ یا در دل آتش باشی و موفق باشی ! مثل یوسف و ابراهیم و یونس علیهم السلام 🔺 و ممکن است پادشاه کل عالم باشی مثل فرعون اما آدم موفقی نباشی!! 🔺 ممکن است فقیر باشی اما موفق چون از پس امتحانت خوب برآمدی! عزت و صبر را رعایت کردی ولی ممکن است ثروتمند باشی و ناموفق چون امتحانت را که کمک به فقرا بوده را خوب ندادی!! ↩️ حالا اینها مادی است . در بحثهای معنوی هم همینه . 🔺یک فرد نمازشب خوان هم حتی ممکن است موفق نباشد . حاج آقا حق شناس از سر وظیفه یک سال نماز شب نمیخواند . یعنی یک فرد نمازشب نخوان موفق تر است از یک فرد نماز شب خوان . 🔺 استاد ما می فرمود من یکبار شب تا دیروقت مشغول کار و خدمت بودم . شب دیر خوابیدم نماز شبم را خواب ماندم، صبحش رفتم خدمت آیت الله حق شناس . ایشان تا من را دید فرمود : چقدر نورانی شدی دیشب سحر چی کار کردی ؟ یعنی خواب از سر خستگی خدمت به مردم از نماز شب نورانی تر میکند !! 🔺 شیخ مرتضی زاهد شب عروسی نماز شب را کم میکند تا بیشتر به خانواده برسد . 🔺 از آشیخ علی آقای پهلوانی نقل است که فرموده بودند حالا یه موقع هایی هم شما شب ها رو دیر بخوابید برای اینکه یه حالی به خانواده بدی . زن و بچه رو بیرون ببری خوش بگذره بهشون . این چه بسا از زود خوابیدو ن و زودبیدار شدن برای نماز شب ارزشش بیشتر باشه ! 🔺 حضرت آقا به خاطر پدر درس را رها میکند .. که در ظاهر شکست بود و رها کردن موفقیت ! ↩️ بنابراین نقطه مطلوب ، موفقیت در ابتلاست. 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) @alelm_almasboob
8️⃣1️⃣ علت تاخیر مجازات بدکاران ! ✴️ شاید این سوال برای ما هم باشد که سبب تاخیر مجازات بدکاران چیست؟ چرا فلان شخص گنهکار رو خدا عذابش نمیکنه 🕋 (انبیا ۱۱۱) : وَ إِنْ أَدْرِى لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكمُ‏ْ وَ مَتَاعٌ إِلىَ‏ حِينٍ (111) ⚡️ خدا دو دلیل بیان می فرماید، (البته دقیق هم مشخص نمیکند کدام یک از این دو دلیل است؟ و این را در هاله ای از ابهام باقی میگذارد) 1️⃣ اگر مى ‏بينيد مجازات الهى فورا دامن شما را نمى‏ گيرد بواسطه آن نيست كه او از كار شما آگاه نباشد"بگو: من چه مى ‏دانم شايد اين آزمونى براى شما باشد" (وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ‏) 2️⃣ و مى ‏خواهد شما را تا مدتى از لذائذ اين جهان بهره ‏مند سازد" سپس با شدت هر چه تمامتر شما را بگيرد و مجازات كند (وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ‏). 🔺در واقع براى تاخير مجازات الهى در اينجا دو فلسفه بيان شده است: ↩️ یک مساله امتحان و آزمايش است، خدا هرگز در عذاب عجله نمى‏ كند، تا خلق را آزمايش كافى كند و اتمام حجت نمايد. ↩️دوم اينكه افرادى هستند كه آزمايش آنها تمام شده و كلمه مجازاتشان قطعى گرديده است، اما براى اينكه سخت كيفر ببينند نعمت را بر آنها گسترده مى ‏سازد تا كاملا غرق نعمت شوند، و درست در همان حال كه سخت در لذائذ غوطه ‏ورند تازيانه عذاب را بر آنها مى‏ كوبد تا دردناكتر باشد، و رنج محرومان و ستمديدگان را بخوبى احساس كنند. 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) @alelm_almasboob
🟠 تعلّق، نماز و تعقّل ! ☑️ انسان دو نوع لذت دارد: 1️⃣ لذت حسی 2️⃣ لذت عقلی ⬅️ برای لذت حسی نیاز به حس است! کسی که چشم ندارد از لذت چشم هم محروم است . و برای لذت عقلی که عمیق تر و بالاتر از لذت حسی است هم نیاز به عقل! ↩️ملاصدرا در اسفار میفرماید : برای تعقل باید تعلق را کنار گذاشت! مزاحم تعقل تعلق است!! ❎ تعلقات و پیروی از شهوات و هواهای نفسانی جدا مانع تعقل است! مانع فهم واقعیت هاست!‌ 🕋 آل ‏عمران : 14 زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب‏ محبت مشتهيات (دنيا) از زنان و فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زرع، براى مردم مزيّن و آراسته شده است، حال آنكه اينها وسيله برخوردارى زندگى دنياست، و خداست كه بازگشت نيكو نزد اوست‏ 🔶 قصه اشعث بن قیس 🔶 قصه هرثمة بن سلیم 🔶 قصه عبیدالله بن عباس 🔶 قصه عمرو بن قیس 🔶 قصه رجل صابونی 🔶 قصه عمر بن سعد 🔶 جریان عطایا 🔶 🔴 نکته مهم این است که قرآن راه رهایی از بند تعلقات را نماز میداند: 🕋 (مريم 59) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا بعد از آنها فرزندان ناشايسته‏اى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند، و از شهوات پيروى نمودند كه به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد ↩️ مقدمه تبعیت از شهوات ضایع کردن نماز را مطرح میفرماید. ☘️ در تفسیر نمونه آمده : چرا از ميان تمام عبادات، روى نماز در اينجا انگشت گذارده شده؟ شايد دليل آن اين باشد كه" نماز" چنان كه مى ‏دانيم سدى است در ميان انسان و گناهان، هنگامى كه اين سد شكسته شد، غوطه ‏ور شدن در شهوات، نتيجه قطعى آنست‏. ✅چند روایت پیرامون تضییع نماز 1️⃣ عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنَّ اَلصَّلاَةَ إِذَا اِرْتَفَعَتْ فِي وَقْتِهَا رَجَعَتْ إِلَی‌ صَاحِبِهَا وَ هِيَ بَيْضَاءُ مُشْرِقَةٌ تَقُولُ حَفِظْتَنِي حَفِظَكَ اَللَّهُ وَ إِذَا اِرْتَفَعَتْ فِي غَيْرِ وَقْتِهَا بِغَيْرِ حُدُودِهَا رَجَعَتْ إِلَی‌ صَاحِبِهَا وَ هِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَيَّعْتَنِي ضَيَعَّكَ اَللَّهُ . 🔻شنيدم ابو جعفر باقر (ع) می‌‌گفت: حسابرسی‌ اعمال بندگان، از نماز آنان شروع می‌‌شود. اگر نماز كسی‌ پذيرفته باشد، ساير اعمال او پذيرفته خواهد بود. اگر نماز كسی‌ در اول وقت شرعی‌ به درگاه خدا بالا برود، درخشان و تابان به سوی‌ صاحبش بازمی‌‌گردد و می‌‌گويد: حقوق مرا نگهبان شدی‌ خدايت نگهبان باد. و اگر نماز كسی‌ در خارج از وقت شرعی‌ به درگاه خدا بالا برود و از حدود و مقررات آن عاری‌ باشد، سياه و تاريك به سوی‌ صاحبش بازمی‌‌گردد و می‌‌گويد: حقوق مرا پامال كردی‌، خدايت پامال كناد. 2️⃣ قالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی‌ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لاَ تُضَيِّعُوا صَلاَتَكُمْ فَإِنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاَتَهُ حُشِرَ مَعَ قَارُونَ وَ هَامَانَ وَ كَانَ حَقّاً عَلَی‌ اَللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ اَلنَّارَ مَعَ اَلْمُنَافِقِينَ فَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحَافِظْ عَلَی‌ صَلاَتِهِ وَ أَدَاءِ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّی‌ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ . 🔻 رسول خدا(صلّی‌ الله عليه و آله)فرمود ضايع نگذاريد نماز را هر كس نماز خود را ضايع گذارد با قارون و هامان محشور شود و حق است بر خدا كه او را با منافقان داخل آتش كند پس وای‌ بر كسی‌ كه محافظت نكند بر نماز خود و اداء سنت پيغمبر خود نكند. 3️⃣ و قَالَ صَلَّی‌ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لاَ يَزَالُ اَلشَّيْطَانُ يَرْعَبُ مِنْ بَنِي آدَمَ مَا حَافَظَ عَلَی‌ اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ فَإِذَا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَيْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِي اَلْعَظَائِمِ . 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
✴️ هرثمة بن سلیم که در برخی از منابع «هرثمة بن ابی مسلم»هرثمه از یاران امیرمؤمنان بود، لیکن پس از آن به لشکر باطل پیوست و تا روز عاشورا جزو لشکریان عمر بن سعد بود. هرثمه در ضمن بیان خاطراتش، می گوید: من در شمار لشکر عبیدالله بن زیاد بودم. روز عاشورا در کربلا با دیدن درختی به یاد خاطره ای افتادم و این تجدید خاطره موجب دگرگونی در درون من و عامل جدایی ام از لشکر عمر سعد شد. هرثمه، به همراه سپاهیان امام علی علیه السلام در جنگ صفین شرکت کرد. در بازگشت، سپاه امام در کربلا توقف نمود. هرثمه می گوید: پس از برپایی نماز صبح، حضرت امیر علیه السلام مشتی از خاک کربلا را برداشت و آن را بویید و فرمود: «واها لک ایتها التربة، لیحشرن منک اقوام یدخلون الجنة بغیر حساب؛ ای خاک! همانا از تو مردمی محشور می شوند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند». ابن ابی مسلم(هرثمه)، یکی از نیروهای اعزامی «عبیدالله بن زیاد» به کربلا بود، او می گوید: هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدیم به یاد آن حدیث افتادم، بر شترم نشستم و به سمت امام حسین علیه السلام رفتم. پس از عرض سلام، حدیثی که از پدر والای ایشان شنیده بودم بازگو کردم، امام فرمود: «با ما هستی یا بر ضد ما؟» گفتم: «نه با شما هستم و نه بر شما! دخترانم را در شهر نهادم و از ابن زیاد برایشان نگرانم». حضرت در پاسخ فرمود: «فامض حیث لاتری لنا مقتلا و لاتسمع لنا صوتا، فوالذی نفس حسین بیده لایسمع الیوم واعیتنا احد فلا یعیننا الا اکبّه الله بوجهه فی جهنم ، برو! تا آن که قربانگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، قسم به آن که جان حسین در دست اوست، اگر کسی امروز صدای ما را بشنود و به یاریمان نشتابد، هر آینه خداوند او را با صورت در دوزخ می افکند». 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
✴️عمرو بن قیس، به همراه پسرعموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین علیه السلام وارد شد. در ابتدا عموزاده اش به امام گفت: «این سیاهی که در محاسن شما می بینم از خضاب است یا موی شما بدین رنگ است؟». حضرت فرمود: «خضاب است، موی ما بنی هاشم زود سپید می شود آیا برای یاری من آمده اید؟» عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد. خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» پسرعمویش نیز همانند او پاسخ داد. امام فرمود: «فانطلقا فلا تسمعا لی واعیة، ولا تریا لی سوادا، فانه من سمع واعیتنا أو رای سوادنا فلم یجبنا ولم یغثنا کان حقا علی الله عزوجل ان یکبه علی منخریه فی النار؛ پس از این جا بروید تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید، همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاریمان نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند. 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
✴️ اشعث بن قیس کندی ☑️ نام اصلی‌اش معدیکرب بن قیس بن معدیکرب بود، به دلیل مو‌های آشفته‌اش ملقب به «اشعث» شد ↩️ اشعث در سال ۵۹۹ میلادی در حضرموت یمن به دنیا آمد و از خانواده‌ای سلطنتی از قبیله کندة بود که بر بخش‌هایی از یمن و جنوب شبه‌جزیره عربی حکومت می‌کردند. جدش معدیکرب و پدرش قیس از رهبران کندة بودند، اما قبیله پس از مرگ امرؤالقیس بن حجر، اشعث را به‌عنوان پادشاه نپذیرفت. پیش از اسلام، اشعث به شجاعتش شهرت داشت، اما در یکی از جنگ‌های جاهلی علیه بنی‌حارث اسیر شد و قبیله‌اش مجبور شد برای آزادی او فدیه هنگفتی بپردازد.(برخی هم گفتن:ر زمان پیامبر قبیله کند یه پادشاه داشت . قرار بود بعد از پدر پسر پادشاه شود. همینکه قرار بود پدر پادشاه بشه قبیله مسلمان شدند رفتند نزد پیامبر و مسلمان شدن و براشون یه رئیس انتخاب کرد. سر این شاهزاده بی کلاه موند .) ☑️ بعدی که پیامبر از دنیا‌ رفت اونایی که خلافت را به دست گرفتند نیاز به پول داشتند . افرادی را به قبایل اطراف می فرستادند که خمس و زکات جمع کنند . زیاد بن لبید رو فرستاد سمت یمن. به سمت قبیله کنده و ربیعه که کنار هم بودند ☑️ زیاد بن لبید رفت پول جمع کنه از یه شتر خوشش اومد گفت این اموال بیت المال . ☑️ صاحب شتر حالا ارث باباش بود و شتر رو دوستش داشت . اومد گفت دو تا شتر میدم پول بیشتر میدم ...دست از این شتر بردار. ☑️ زیاد قبول نکرد .. اشعث خبر دار شد و اومد همین جملات رو گفت باز هم زیاد قبول نکرد. ☑️ شاهزاده گفت شتر رو بردارید ببرید تو قبیله و به نوعی اعلان جنگ کرد. مسلح شدند .. جنگ شد . قبیله ربیعه هم متحد شد با اینا... اول هم اشعث قبول نمی کرد گفت به شرطی که به من بگید ملک ... خلاصه قبول کردند و جنگیدند و البته قبیله کند شکست خورد. ☑️ به زیاد میگه من رو اگر نکشی با خلیفه کار دارم ☑️ اینا رو بردن پیش ابوبکر . به ابوبکر میگه اگر گردن من رو زدی که حق داری اما اگر نزنی ۲۰ هزار شمشیر زن آماده داری ☑️ نیاز به سرباز هم داشتند ... یمنی نترس ☑️ با خواهر خلیفه اول هم ازدواج کرد، با ۲۰ هزار تا برای فتوحات این طرف و اون طرف میرفتند. ☑️ در زمان‌خلیفه دوم دیگه دورتر میرفتند ‌ ایران رو هم فتح کردن . ☑️ سال ۱۷ قمری عمر نامه نوشت که حجاز نیاید نزدیک ایران یه شهر نظامی بسازید.. (۵۰۰ در ۵۰۰ محیط اصلی شهر بازار و مسجد و دارالاماره) و خونه های ۳۰ متری (که اول چادر بود... بعد اجازه دیوار داد .. ۳۰ متر با سه اتاق) ☑️ یه طرف رو داده بودند به کنده و ربیعه . اشعث شد شاهزاده شد رئیس این دو قبیله ☑️ در زمان عثمان حاکم آذربایجان شد .. ☑️ حضرت وقتی اومد او رو عزل کرد هم از آذربایجان هم از ریاست قبیله. ☑️ تعلق به قدرت ! اشعث بن قیس کندی . حکمیت را تحمیل کرد پسرش در کوفه و کربلا جنایت کرد. دخترش جعده قاتل امام حسن شد 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
✴️ عبیدالله بن عباس 💠 کسی که با خیانتش به امام حسن مجتبی علیه السلام زمینه ساز صلح امام شد . ↩️ برادری دارد عبدالله ابن عباس که به ابن عباس مشهور است که عالم است و شاگرد امیرالمومنین بوده ! 💠 عبیدالله نظامی است. 💠امام حسن (سلام الله علیه) وقتی او را به عنوان فرمانده لشگر انتخاب کرد بهتر از او نمیشد! 💠 چند ویژگی داشت: 🟠 اولا پسرعموی پدر او و هم قبیله بود. 🟠 ثانیا: توان رزمی او ۸۰۰۰ نفر بود. قدیم‌هامانند الآن نبود که فرمانده‌ی یک لشکر شهید می‌شود بعد یکی دیگر را رئیس فرمانده‌ی لشکر بگذارند. هر آدمی توانایی جمع کردن یک عدّه را داشت. حر استعداد هزار نفری دارد، شمر استعداد 4 هزار نفری دارد، ابراهیم پسر مالک اشتر استعداد 7500 نفری دارد، عبیدالله بن عبّاس استعداد 8 هزار نفر را دارد. یعنی معلوم می‌شود استعداد فرماندهی عبیدالله بن عبّاس از عمر سعد 4 هزار نفری 2 برابر بیشتر است. عبیدالله بن عبّاس 8 هزار نفر نیرو داشت. خوب برای هرکسی کار می‌‌کرد باید هزینه‌ی این لشکر را تأمین می‌کردند. کسی که 8 هزار نفر توانایی فرماندهی دارد می‌تواند فرمانده‌ی سپاه شود چون خود او اگر یک جا برود 8 هزار آدم دارد اگر بقیّه هم نیایند. کم که نیست! 8 هزار نفر زیاد است دیگر. الآن 10 گردان می‌شود. 🟠 ثالثا: از معاویه و سپاه معاویه زخم خورده بود : پسر او را در این غارت‌ها فرمانده‌ی سپاه معاویه جلوی همسر او سر بریده بود. یعنی وقتی بُسر بن ارطاة به یمن حمله کردند از طرف آمده بودند در خانه گفته بودند: عبیدالله کجا است؟ گفتند نیست. 2 تا بچّه‌ی 10 یا 12 ساله را خوابانده بودند و جلوی چشم مادر سر بریده بودند. این مادر دیوانه شد. یعنی عبیدالله دو پسر او را سر بریدند و همسر او دیوانه شد. این آدم اگر هم کینه داشت نباید با معاویه می‌بست. اگر کینه هم داشت! 💠 چه چیز باعث این خیانت شد ؟ یک تعلق !! تعلق به یک صفت خوب ! دوست داشت به سخاوت معروف شود: ♻️ با برادر خود سر یک زمین ارثی اختلاف داشت، یک کسی را پیدا کردند که در بیابان ببرند و زمین را متر کنند. متر کردن آن زمان خیلی سخت بود چون دستگاه که نبود، می‌خواستند متر کنند خیلی فلاکت می‌کشیدند تا زمین را متر کنند. خلاصه‌ عثمان‌بن حنیف را بردند، متخصّص نقشه برداری بود، تیر می‌انداختند و چه کار می‌کردند، بالاخره می‌خواست نقشه‌ی زمین را در بیاورد. عبدالله ‌بن عبّاس تلاش می‌کرد که این نخ را کمی آن طرف‌تر ببرد که جای او کوچک نشود. عبیدالله ‌بن عبّاس سخی بود. می‌گفت به سمت من بده.عبیدالله می‌گفت: بیا این طرف. آخر هم خسته شد گفت: همه‌‌ی آن برای عبدالله ما رفتیم! ولی این را می‌داد که بگویند عبیدالله ارث خود را بخشید؛ آوازه‌ی او می‌پیچد دیگر، خیلی لذّت‌بخش است. لئیمان از طعام لذّت برند و کریمان از اطعام. اگر کرامت شهوت شود خیلی خطرناک است، ادا در می‌آورد. ☑️ من سال‌ها گشتم ببینم که این چه شد که خود را فروخت؟ به چه چیزی فروخت؟ دو پسر و یک همسر دیوانه! چطور می‌شود آدم خود را به معاویه بفروشد؟! ☑️ تا این‌که در انساب الاشراف بلاذری پیدا کردم. بلاذری در انساب الاشراف خود می‌گوید که این عبیدالله، خیلی مایل بود که او را به سخاوت بشناسند. اصلاً دوست داشت. ☑️ یعنی یک چنین آدمی بود. ی اصلاً او را می‌شناختند، هر کجا برود خرج می‌کند. آدمی که همین‌طوری پول می‌دهد در خانه‌ی خود را باز کند فقرا به در خانه‌ی او می‌ریزند. باید سر جای خود بحث شود. ☑️ عبیدالله بن عبّاس اگر می‌خواست یک سفری برود، خلاصه می‌آمدند جلو و از دور خوش آمدید می‌گفتند و آقا هم 50 شتر به این روستا می‌داد، 10 شتر به این روستا می‌داد، 5 سکّه به این می‌داد. 🔴 میگویند : یک میلیون درهم از معاویه پول گرفت. یعنی ۱۰۰ هزار دینار . ↩️زمان امیر المؤمنین قاضی شهر خانه خرید 80 دینار. 80 دانه دینار، 80 سکّه طلا! آن زمان‌ها چون پول دست کسی نبود تورّم نبود، لذا قیمت‌ها پایین بود. شریح 80 دینار خانه خرید، امیر المؤمنین گفت: تو از خدا نمی‌ترسی! نمی‌خواهی بمیری که چنین خانه‌ی سلطنتی را خریدی! چقدر؟ 80 دینار! 📣 تاریخ مینویسد عبیدالله بن عباس هنوز به شام نرسیده است یک میلیون درهم تمام شد! ☑️آن کسی که با او دارد می‌رود، می‌گوید: از کوفه که راه افتاد به شام نرسیده یک میلیون درهم یعنی این 100 هزار دینار تمام شد. به او گفتند: فلان فلان شده، تو خود را فروخته‌ای این ننگ ابدی است! گفتند اصلاً من این پول را گرفتم که هر جا می‌روم از شهرهای مختلف بیایند جلوی در شهر به استقبال من بیایند، من هم ببخشم. بگویند عبیدالله آمده است! پول می‌خواهم چه کار کنم. تعلّق ولو مثبت، ولو مستحب مانند سخاوت اگر در مسیر اطاعت نباشد عبیدالله بن عبّاس را راضی می‌کند که خود را بفروشد. واقعاً عجیب است! 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
🧼 رجل صابونی !! شیخ محمود عراقی در کتاب دارالسلام خود (حکایت ۱۶ ص ۴۴۶) داستان شخصی صابون‌فروش را نقل کرده است: که مردی صابون فروش بسیار اشتیاق زیارت حضرت ولیّ عصر(عج) را داشت و در فرج حضرت بی‌صبر و قرار بود، همیشه گریان و لقای آن حضرت را مشتاق بود. روزی یکی از ابدال حضرت به نزد او رسیده گفت: بیا برویم خدمت حضرت! مرد صابون فروش با کمال اشتیاق حرکت نموده سر از پا نشناخت. او را مقداری راه برد، سپس به دریا رسیدند، از دریا او را عبور می‌داد، در بین دریا که قدم روی آب می‌گذاشت و می‌رفت باران سختی در گرفت. مرد صابونی یادش آمد که صابون‌‌هائی را که پخته است و روی بام خانۀ خود پهن نموده هم‌‌اکنون همه آنها لِه شده و آب می‌شود و از ناودان پائین می‌ریزد! به مجرّد این خیال پایش در آب فرو رفت و نزدیک بود غرق گردد! آن شخص مصاحب فرمود: توجه به خدا داشته باش و از حضرت استمداد کن و فکر صابون را از کلّه‌ات بیرون ببر! همین‌که متوجّه خدا شد دوباره روی آب قرار گرفت و مشغول حرکت شدند تا آنکه از دریا عبور نموده خدمت حضرت رسیدند. همین‌که آن مصاحب که از ابدال بود خواست رخصت دخول و تشرّف برای رفیق خود بگیرد حضرت فرمودند: رُدّوه فإنه رجلٌ صابونیٌّ! برگردانید او را؛ همانا او مرد صابونی است! 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
🛡دعای سیدالشهدا برای ابوثمامه ابو ثُمامه ، خطاب به امام گفت : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، نَفسي لَكَ الفِداءُ ! إنّي أرى‌ هؤُلاءِ قَدِ اقتَرَبوا مِنكَ ، ولا وَاللَّهِ ، لا تُقتَلُ حَتّى‌ اُقتَلَ دونَكَ إن شاءَ اللَّهُ ، واُحِبُّ أن ألقى‌ رَبّي وقَد صَلَّيتُ هذِهِ الصَّلاةَ الَّتي دَنا وَقتُها . اى ابا عبد اللَّه! جانم فداى تو باد ! من مى‌بينم كه اينان ، به تو نزديك شده‌اند . نه . به خدا سوگند ، تو كشته نمى‌شوى تا اين كه من - به يارى خدا -، پيشِ روى تو كشته شوم و دوست دارم وقتى كه پروردگارم را ملاقات مى‌كنم ، اين نمازى را كه وقتش رسيده ، خوانده باشم . امام حسين عليه السلام ، با شنيدن سخن ابو ثُمامه ، سرش را بلند كرد و فرمود : ذَكَرتَ الصَّلاةَ ، جَعَلَكَ اللَّهُ مِنَ المُصَلّينَ الذّاكِرينَ ! نَعَم ، هذا أوَّلُ وَقتِها . نماز را يادآورى كردى. خداوند ، تو را از نمازگزارانِ اهل ذكر ، قرار دهد! آرى . اين ، اوّلِ وقت نماز است . سپس فرمود : سَلوهُم أن يَكُفُّوا عَنّا حَتّى‌ نُصَلِّيَ . از آنها بخواهيد كه از ما دست بدارند، تا نماز بگزاريم . حُصَين بن نُمَير ، به امام جسارت كرد و گفت : نماز شما ، پذيرفته نمى‌شود 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob
هدایت شده از KHAMENEI.IR
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 رهبر انقلاب، امشب: آقای کریمی! «ای ایران» بخوان... 📝 رهبر انقلاب امشب، خطاب به آقای محمود کریمی فرمودند: اگر خسته نمی‌شوی «ای ایران» بخوان! 👈 لحظاتی از نوای «ای ایران خدایی» حاج محمود کریمی در مراسم عزادارای شب عاشورا با حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) 💻 Farsi.Khamenei.ir
راستش را بخواهید من از آن دسته آدمهایی بودم که می‌گفتم: (( شیعه مهمتر از ایران است! وطن و ایران یک اعتبار محض است و ارزشی ندارد !)) اما حالا ، بعد از این جنگ ۱۲ روزه ... من قلبم برای ایران میتپد، برای ایران اشک میریزم ، درست مثل "آقا" وقتی که با شنیدن "در روح و جان من میمانی ای وطن" بغضش ترکید... 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) 🔻@alelm_almasboob