راستش را بخواهید من از آن دسته آدمهایی بودم که میگفتم:
(( شیعه مهمتر از ایران است! وطن و ایران یک اعتبار محض است و ارزشی ندارد !))
اما حالا ، بعد از این جنگ ۱۲ روزه ...
من قلبم برای ایران میتپد،
برای ایران اشک میریزم ،
درست مثل "آقا" وقتی که با شنیدن "در روح و جان من میمانی ای وطن" بغضش ترکید...
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🔻@alelm_almasboob
🔶 عطایا
⬅️ جنگ های صدر اسلام که اتّفاق افتاد، ثروت هنگفتی سراغ مسلمین آمد. وضع عوض شد
نکته ای که بود این ثروت به صورت مساوی بین همه تقسیم نمیشد!
شهروند درجه اول و دوم درست کردند.
⬅️ عربهای اصیل به تعبیر خودشان از همه بیشتر میگرفتند. ته مانده ای هم اگر باقی می ماند به بقیه میدادند.
⬅️ اگر شما به یک عدّهی قلیلی یارانه بدهید، خیلی زیاد میشود. مثلا شما همین پول یارانهی 300 هزار تومانی را که مثلا دارد به ۸۰ میلیون پرداخت میشود اگر به ۸۰۰ هزار نفر پرداخت کنی چقدر میشود ؟ صد برابر میشود. می شود ماهی سی میلیون ، همینطور مفت به حساب برخی ریخته میشد. حالا شما فکر کن این رقم برود بالاتر ! مثلا به ۸۰ هزار نفر ماهی ۳۰۰ میلیون تومان بدهند ! چقدر زندگی تغییر میکند؟ چه شکاف طبقاتی ایجاد می شود؟
⬅️ امتیاز بندی کردند: اعراب بیشتر، اعراب حجازی بیشتر، قریش بیشتر، شرکت کننده های در جنگ بدر بیشتر .. ببین چه دلچسب میشه زندگی با ۳۰۰ میلیون ماهیانه.
⬅️ این مردم حواسشون نبود این پولی که دارند میگیرند پول شرک و کفر آنها است. این پول مفت بعد ها زمینه ساز بسیاری از مشکلات در جامعه شد!
⬅️ یه تعداد از این میلیاردهای بادآورده بعدها در کوفه مستقر شدند!
لذا وقتی عبیدالله روی منبر کوفه رفت گفت: ببینم چه کسی با مسلم بیعت کرده است؟ گفت: ایها النّاس اگر کسی از شما با او پیمان ببندد اوّلین چیزی که از او قطع میکنم عطای او است، یعنی همین یارانهی ۳۰۰ میلیونی میلیونی.
↩️ بعد کاری که کرد : عریف ها را جمع کرد( عریف مثل فرمانده گردان الان بود. توسط حکومت انتخاب میشد . پول نیروهاش که حدود ۳۰۰ / ۴۰۰ نفر بود را به او میدادند. به نوعی رابط حکومت با مردم بود)
⬅️ عریف ها رو جمع کرد از در پشتی آوردشون . گفت . برید یه کاری کنید کسی از شما نباشه تو یاران مسلم . وگرنه عطایا قطع .
⬅️ در تاریخ هم بود که اگر میفهمیدن عریفی زیرآبی رفته . زناشو می بردن تو بازار بعنوان کنیز می فروختن . تهدید کرد این کار رو میکنم .
⬅️ عریف ها رفتن و سراغ زن ها . برید مرداتون رو برگردونید . و این از ترس لشگر ۱۳۰ هزار نفری شام که مثلا داره میاد . ترس از جان . ترس از زن . ترس از قطع مال . مجموع این تعلقات اینها رو زمین زد .
⬅️ شما سه سال، چهار سال زندگی کردی، رفتی مثلاً یخچال خریدی، ماشین لوکس خریدی، شتر سه ستاره خریدی، مثلاً نمیدانم گاو فلان خریدی، خرج داری، داری برای اینها قسط میدهی. ویلا رفتی خریدی،
↩️ مسعودی میگوید: من رفتم خانهی زبیر را دیدم، ده کاروان با شترهای خود در آنجا جا میشوند. الآن یک کاروانسرای پنج ستاره شده است.
کسی که با این زندگی عادت کرده ، شغلی هم که نداری! لذا تهدید عبیدالله نشست! گفت : اگر ببینم در یکی از خاندان هزار نفری تان یک نفر مخالف حکومت باشد، یارانهی همهی هزار نفر را قطع میکنم.
⬅️ این شد که عمهآمد، خالهآمد، خواهرآمد گفت: خود را به کشتن می دهید و ما را از نان خوردن میاندازید!
هیچ کسی به آنها نگفته بود: بسم الله الرّحمن الرّحیم ماهی چقدر میگیرید پسر پیغمبر را بکشید؟ خیلی از اینها حتّی طرفدار اهل بیت هم بودند. اما تعلقات به دنیا سر بزنگاه آن ها را زمین زد.
❎ لذا فرمایش معروفی است در یکی از خطبه های اباعبدالله الحسین که خطاب به لشگر دشمن فرمود : إنخَزَلَت عَطَيّاتُكُم مِنَ الحَرامِ»
❎ ابن سعد هم در طبقات خود میگوید امام حسین اشخاصی را مخاطب قرار داد فرمود: بابا! فلانی! فلانی! تو! مگر به من نامه ننوشتید چرا جلوی من ایستادهاید؟ گفتند: «خِفنَا طَرحَ العَطَاء» اگر نیاییم عطا را از ما قطع میکنند.
#کفروایمان
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🔻@alelm_almasboob
🔴 خانه ای در مرکز شهر !!
⬅️ شهر کوفه که بنا شد با یک پول هنگفتی بنا شد. خلیفه دوم اولا دستور میدهد یک کسی را (در بعضی از نقلها عثمان بن حنیف) آوردند. یک محوطه مربعی شکل در مرکز آن ( پانصد متر در پانصد متر) مشخص کنند و در این مرکز دار الحکومه و مسجد کوفه و بازارها بنا شود که خب طبیعتا میشود بهترین جای شهر!
↩️ سپس دور آن را خندق کندند که دیگر هیچ وقت نشود آن را توسعه داد.
⬅️ خوب این مربّع چهار جهت دارد. هر جهت دو قبیله را ساکن کردند و دستور داد فعلاً چادر بزنید، یعنی اجازه ساخت خانه نداد!
⬅️ نوشتند بعد از یک مدتی یک صاعقه ای زد، 80 نفر سوختند و چند چادر سوخت .
⬅️ سعد بن ابی وقاص نامه زد که اینطور که نمیشود، چادر امنیت ندارد!
⬅️ خلیفه اجازه داد که ساختمان بسازند. اما به چند شرط.
1️⃣نباید سقف داشته باشد، سقف سبک بزنید که بشود آن را جا به جا کرد.
2️⃣بیش از سه اتاق نباید داشته باشد،
3️⃣دو طبقه هم نباشد.
(یعنی باید خانهها کوچک باشد. خوب این خانهها ساخته شد)
↩️ چون بازار و مسجد و دارالحکومه مرکز شهر است کسی بخواهد دائم بیاید مرکز شهر سر بزند، خوب نمیرود جای دور خانه بگیرد که. لذا مدام تراکمها بیشتر میشود. بعد هر چه کوفه رشد میکرد، بالاخره جمعیتها آمدند، کار و کاسبی بود، وضع مردم در آنجا خوب بود، پول زیاد وارد آن شده بود. سالانه عطایای فراوانی، مالیات سنگینی، پولی که از اهل ذمّه میآمد.
☑️ مدام جمعیت بیشتری میآمدند، موالی به آنجا میرفتند آنجا کار بکنند.
جمعیت هم که اضافه میشد در همین خانه ها که حالا از قبیله شون بود ساکن میشد. مدام خانهها به مرور تنگتر و کوچکتر تراکم جمعیت بالا رفت،
☑️ آنها که خیلی بدبین هستند میگویند کوفه دوران سیّد الشّهداء بیش از 120 هزار نفر جمعیت داشت، استادی میفرمود معتقد هستم حدّاقل جمعیت کوفه پانصد هزار نفر بوده. چون جمعیتهای صد هزاری جمع میشد.
☑️ یعنی حجم مسجد کوفه روزی که ساخته شد برای 40 هزار نفر بود، چون اینها را وقتی فراخوان میزدند، باید یک جا جمع میشدند و زمان زیاد بن أبیه یعنی زمان امام حسن (سلام الله علیه) مسجد کوفه صد هزار نفری شد و کوفه لشکری قریب به 130 هزار نفر داشت. وقتی یک شهری لشکر 130 هزار نفری دارد، اینها زن و فرزند دارند، یک عدّه هم کاسب هستند حدّاقل پانصد هزار نفر جمعیت کوفه بوده است.
❎ خوب حالا شما این شرایط را داشته باشید در این شرایطی که همهی خانهها کوچک است،
✅ نوشتند یک خانه به سعد بن ابی وقاص در آن مرکز دادند. 2500 متر (قریب به این عدد)، دو طبقه! سعد هم این خانه را به پسر ملعون خود عمر سعد داد.
💠 همهی اینها را برای این یک جمله گفتم، چون وقتی خود من به این یک جمله در تاریخ رسیدم، رفتم جستجو کردم که این چه بوده است. وقتی امام حسین با عمر سعد گفتگو کرد که بیا به سمت ما برگردد، خود را بیچاره نکن. گفت: بالاخره به من وعدههایی دادند، ملک ری گفتند و اینها. حضرت فرمود: هر چقدر گفتند من به تو میدهم، پول چقدر گفتند، تضمین میکنم، شفاعت جدّ خود را تضمین میکنم. ارزشمندترین چیزی که عمر سعد داشت این بود گفت: اگر به تو بپیوندم خانهی من را خراب میکنند،
آخرین حربهی عمر سعد برای فرار کردن از امام حسین که به ایشان نپیوندد این است که خانهی من را خراب میکنند.
#کفروایمان
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🔻@alelm_almasboob
هدایت شده از خرَدِ تاریخ نِگر
روایت رهبر انقلاب از توصیه احمد سکوتوره به ایشان مبنی بر تقیه در سیاست خارجی
و [امّا] تقیّه؛ ممکن است شما بگویید تقیّه مال آن زمانى بود که یک دولت مسلّطى بود، ما هم مخفى بودیم و از ترس او چیزى نمیگفتیم؛ نه، همان وقت هم تقیّه، مسئلهی ترس نبود؛ «التّقیّة تُرس»، تُرس است، امّا تَرس نیست. اَلتَّقِیّةُ تُرسُ المُؤمِن؛ تقیّه سپر است. سپر را کجا به کار میبرند؟ بنده همان وقت در صحبتهاى قبل از انقلاب با بعضیها میگفتم: سپر را که کسى زیر لحاف به کار نمیبرد؛ سپر، مال داخل میدان جنگ است، مال هنگام درگیرى است. پس تقیّه در زمینهی درگیرى است؛ چون تُرس است، حرز است، سنگر است، سپر است. همان وقت هم اینجور بود؛ تقیّه که میکردیم، معناى آن این بود که شمشیر را بلند میکردیم و ضربه را بر هیکل و پیکر نحس او وارد میکردیم؛ امّا جورى که او نه شمشیر را ببیند، نه دستى که شمشیر را گرفته ببیند، نه بلند کردن را ببیند، نه فرود آمدن را بفهمد، فقط یک وقت درد آن را احساس کند؛ تقیّه این بود؛ آنهایى که آن روز تقیّه میکردند، همینجور تقیّه میکردند؛ مخفیانه، دور از چشم دشمن، داخل خانهی پنهان، با هزار ملاحظه و مراقبت مینشستند، یک اعلامیّه تنظیم میکردند که وقتى پخش میشد، بکلّى آبروى نظام را میبُرد؛ ضربه و شمشیرى بود که بلند میشد، بر فرق او و به کمر او میخورد. تقیّه میکردیم؛ یعنى نمیگذاشتیم که او بفهمد که چهکار دارد انجام میگیرد. تقیّهکننده پشت سپر مخفى میشد. معناى تقیّه این است؛ الان هم همین است.
الان هم استکبار جهانى یک قدرتى است، شما هم یک مقاصدى دارید، یک کارهایى میخواهید انجام بدهید؛ هیچ لزومى ندارد که این کارها مرتّب در تریبونها [گفته بشود]، هر کسى مسابقه بگذارد که فلان کار را میخواهیم بکنیم، مکرّر بگوییم و نکنیم. یکى از این رهبران مسلمان پختهی وارد که بنده در طول این مدّتِ کارهاى سیاسى دیدهام، سکوتوره بود. سکوتوره بسیار آدم واردى بود، خیلى آدم مطّلعى بود، خیلى پخته بود؛ من در چند سفر که آمد تهران، با او ملاقات کردم - ملاقاتهاى متعدّد، جلسات گوناگون - در بعضى از جلسات برادرها هم بودند، چند جلسه هم من و او تنهایى داشتیم. او خیلى شیفتهی انقلاب بود، البتّه خودش ضعیف بود، و نتوانسته بود راه خودش را برود و استکبار کَتبندش کرده بود؛ از طُرق مختلف محاصرهاش کرده بودند، پدرش را درآورده بودند؛ نتوانست گینهی کوناکرى را آنجورى که ایدهاش بود و دوست میداشت، درست کند و بسازد. موفّق نبود، امّا درست میفهمید؛ آدم سالمى بود؛ آدم خائنى نبود. این انقلاب را هم خیلى دوست میداشت؛ به امام هم حقیقتاً از ته دل ارادت داشت. من حرفهایى از او شنیدم که خیلى درست بود - البتّه ما از خیلیها حرف شنفتیم؛ یعنى اینجور تصوّر نشود که براى خوشامدِ ما یک حرفى گفته، ما هم باورمان آمده؛ نه، بنده در این دهساله با افراد زیادى نشستیم، برخاستیم، حرف زدیم، شنفتهایم؛ بعضیها حرف میزنند [ولى] از زبانشان تجاوز نمیکند، بعضى نه؛ این قابل تشخیص است- و راست میگفت. همین حرفهاى داغى که ماها آنوقت همیشه میزدیم؛ میگفت همهی اینها درست است. یک وقتى به من گفت فلانى! شماها فقط یک عیب دارید و آن اینکه همهاش مدام میگویید؛ خب، این گفتن ندارد؛ بکنید؛ چرا میگویید؟ میگویید که چه بشود؟ من آن سال اوّل ریاست جمهورى -سال ۶٠- که شاید این حرف را از او شنفتم، اصلاً حرفش را قبول نکردم. براى بعضى از دوستان نقل کردم، گفتم سکوتوره اینجور میگوید؛ لکن ته دلم قبول نکردم. با خودم میگفتم که حالا دنیا، دنیایى نیست که او خیال کند ما اگر یک چیزى را گفتیم دنیا میفهمد و اگر نگفتیم نمیفهمد، که گفتن ما یک مشکلى به وجود بیاورد. لکن بعد تجربهها به بنده نشان داد که نخیر، او پخته بوده، میفهمیده. بنده هم حالا عقیدهام همین است.
من میبینم بعضى از برادرها، یک جاهایى که خیال میکنند فقط خودشان هستند، یک مطالبى را، یک اهدافى را، یک آرزوهایى را به زبان میآورند و میگویند که دشمن از آن سوء استفاده میکند. و ما از اینگونه حرفها داشتیم. مراقب باشید! بخصوص الان، دنیا دنیاى مهمّى است؛ البتّه وزارت خارجه و مسئولین سیاست خارجى در درجهی اوّل، و [بعدْ] همهی کسانى که با سیاست خارجى سروکارى دارند؛ مجلس، بقیّهی اجزاى دولت، بعضى از ائمّهی جمعه و دیگران و دیگران. پس این هم مسئلهی تقیّه است. در کار سیاست خارجى به اینها توجّه کنیم.
۱۳۶۸/۱۱/۰۹
#عقلانیت_شیعی
#عقلانیت_حِکمی_فقاهتی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/HistoricalWisdom
سنت ابتلا ۱۳.mp3
زمان:
حجم:
36.98M
🖋 #سنتابتلاء ۱۳
📚 فصل اول
📙امتحان نیاز [00:47]
📙سیستم خلقت انسان [15:19]
📙درصدی از ضرر در همه انتخابات ما وجود دارد [17:20]
📙راه خدا اولش رنج است آخرش گنج [18:24]
📙راه غیر خدا اولش باغ است آخرش داغ [18:46]
📙 فلسفه امتحان: آزادی ! [20:54]
📙مربی خوب ؛ زمینه امتحان متربی را عوض نمیکند! [22:10]
📙نگاه قرآن نسبت به پوشش [24:20]
📙آیه ای که پیامبر را پیر کرد [28:00]
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🆔 @alelm_almasboob
💢 فلسفه دین تربیت انسانهای با رحم است!
📍در سوره حديد پروردگار متعال اینچنین میفرماید:
🕋 ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ
✅ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﻮﻟﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ، ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻴﺴﻲ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﺭﺍ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﻴﻞ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺭﺍﻓﺖ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ; ﻭ ﺭﻫﺒﺎﻧﻴﺘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺑﺪﺍﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﺎ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻘﺮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ; ﮔﺮﭼﻪ ﻫﺪﻓﺸﺎﻥ ﺟﻠﺐ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺣﻖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ; ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻳﻢ; ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺎﺳﻘﻨﺪ! (٢٧)
⬅️در بحث ارسال رسولان است؛ در بین همه رسولان دست میگذارد روی تابعین از حضرت عیسی، که از همه بهترند! و در بین ویژگی های ایشان ، دست میگذارد روی رافت و رحمتشان !
یعنی وقتی میخواهد بفرماید تابعین حضرت عیسی خوبند ، هیچ ویژگیدیگری جز رحمت مطرح نمیکند!
این نشان میدهد دین میخواهد انسان هایی را تربیت کند که در دلشان رحمت و رافت است!
✅ ویژگی پیامبر هم همین رافت و رحمت است.
🕋 (سوره توبه ۱۲۸) لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُول مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِٱلْمُؤْمِنِينَ رَءُوف رَّحِيم
به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
#رحمت
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🆔 @alelm_almasboob
💢 آیت الله بهجت اشک های شان بر امام حسین را با "سر آستین" پاک میکردند،
📍 از ایشان پرسیدند آقا شما چرا اشک را با آستین پاک میکنید؟
فرموده بود چون من با این لباس نماز میخوانم
میخواهم نمازم با لباسی باشد که متبرک به اشک امام حسین است.
#نماز
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🆔 @alelm_almasboob
💢 آیت الله حاج محمد مهدی شب زنده دار حفظه الله :
⬅️ یک بار از آیت الله بهجت سوال کردم که برای تحصیل یقین چه کار باید کرد؟
ایشان به طور جازم فرمود :خواندن قرآن در جای خلوت ؛
سیره امیر المومنین نیز چنین بوده است که به گوشه ای از نخلستان میرفتند و با خداوند خلوت میگزیدند.
برگرفته از جلسه اخلاق ،
#قرآن
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🆔 @alelm_almasboob