حتی گدای خانهات از سفرهدارهاست
از همنشینیات رمضان هم کریم شد!
#امامحسن
🌸سیوطی در کتاب تاریخ الخلفا مینویسد: «کان الحسن رضی الله عنه له مناقب کثیره، سیدا حلیما، ذا سکینه و وقار و حشمه، جوادا، ممدوحا؛ حسن بن علی دارای امتیازات اخلاقی و فضائل انسانی فراوان بود، او شخصیتی بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخاوتمند، و مورد ستایش بود.»
🌙شیخ صدوق در امالی ذکر میکند
امام صادق (ع) می فرمایند: «أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) کانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فی زَمانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ وَ کانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِیاً وَ رُبَّمَا مَشَی حَافِیاً وَ کانَ إِذَا ذَکرَ الْمَوْتَ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْقَبْرَ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ بَکی وَ إِذَا ذَکرَ الْعَرْضَ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی ذِکرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یغشَی علَیهِ مِنْهَا وَ کانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَینَ یدَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کانَ إِذَا ذَکرَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ اضْطَرَبَ اضْطِرَابَ السَّلِیمِ وَ یسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ یعُوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ؛
#امامحسن
🌙انس می گوید که روزی در محضر امام بودم. یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی فرمود: «برو تو آزادی!» من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم: «ای فرزند رسول خدا! این کنیز، تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد، آن گاه شما او را آزاد می کنید؟!» امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: «وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْه» «هر کس به شما مهربانی کرد، بهتر او را پاسخ گویید.» #نساء آیه ۸۶
سپس امام فرمود: «پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی اش بود.»
مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 18
#امامحسن
#سخاوت
🌙امام، همواره، مهربانی را با مهربانی پاسخ می گفت؛ حتی پاسخ وی در برابر نامهربانی نیز مهربانی بود؛ همچنان که نوشته اند، امام گوسفند زیبایی داشت . روزی دید گوسفند، خوابیده است و ناله می کند. جلوتر رفت و دید که پای آن را شکسته اند. امام از غلامش پرسید: «چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟» غلام گفت: «من شکسته ام. » حضرت فرمود: «چرا چنین کردی؟» گفت: «برای اینکه تو را ناراحت کنم. » امام با تبسّمی دلنشین فرمود: «ولی من در عوض، تو را خشنود می کنم و غلام را آزاد کرد
حياة الامام الحسن بن على( ع)، باقر شريف القرشى، ج 1، ص ۳۱۴
#امامحسن
#صبر
🌙 داستان مشهوری است درباره گذشت امام از بی ادبی مردی شامی.
خود آن شخص می گوید که به مدینه رفته بودم. مردی را دیدم که بر مرکبی سوار شده و لباسهای نفیسی پوشیده است.
از شکوه او خوشم آمد. پرسیدم: «او کیست؟» گفتند: «حسن بن علی بن ابی طالب. »
وقتی نام علی را شنیدم، سینه ام دریایی از کینه و دشمنی علیه او شد.
به او حسادت کردم که چرا علی باید چنین فرزندی داشته باشد؛ از اینرو، نزد او رفتم و با تندی گفتم: «تو پسر علی هستی؟»
فرمود: «آری! فرزند اویم. » سپس من تا توانستم به او و پدرش ناسزا گفتم.
او صبر کرد تا سخنانم پایان یابد.
سپس با خوشرویی از من پرسید: «به گمانم در این شهر غریبی. اگر به خانه نیازداری، به تو خانه می دهم. اگر به مال نیاز داری به تو ببخشم. اگر کمک دیگری می خواهی، بگو تا انجام دهم. شاید مرا با شخص دیگری اشتباه گرفته ای. اگر جایی می خواهی بروی تو را راهنمایی کنم و اگر بارت سنگین است، در آوردن آن به تو کمک کنم. اگر گرسنه ای سیرت کنم. اگر برهنه ای، تو را بپوشانم. اگر بارت را به خانه من بیاوری و تا وقتی در این شهر هستی، میهمان من باشی، خوشحال می شوم. منزل من بزرگ است و برای آسایش تو فراهم است. »
مرد شامی با دیدن این همه گذشت و مهربانی، اشک شرمساری می ریخت و می گفت: «گواهی می دهم که جانشین خدا بر زمینی و خدا بهتر می داند که بار رسالت را بر دوش چه کسی گذارد. تا اکنون تو و پدرت را بیش تر از همه مردم دشمن می داشتم؛ ولی اکنون شما دوست داشتنی ترین بندگان خدا نزد من هستید. »
سپس آن مرد به خانه امام مجتبی (ع) رفت و تا وقتی در مدینه حضور داشت، میهمان حضرت بود. از آن پس، از بهترین دوستداران آن خاندان شد
مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 19.
#امامحسن
#صبر
🌙روزی سواره از محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته اند و مقداری نان را پیش خود گذارده اند و می خورند. وقتی امام حسن (ع) را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را سر سفره خویش خواندند. امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَکبِرین»؛ «خداوند خود بزرگ بینان را دوست نمی دارد (نحل/ 23). » سپس سر سفره آنان نشست و مشغول خوردن شد. وقتی همگی سیر شدند، امام آنها را به منزل خود فرا خواند و از آنان پذیرایی فرمود و به آنان پوشاک هدیه کرد.
بحارالانوار، ج 43، ص 352
#امامحسن
#کبروتواضع
🌙روزی خلیفه سوم در مسجد نشسته بود که مرد فقیری وارد مسجد شد. نزد او رفت و درخواست کمک کرد. عثمان به او پنج درهم داد. آن مرد نگاهی به سکه ها کرد و گفت: «مرا نزد کسی راهنمایی کن [تا کمک بیش تری به من کند]. » عثمان او را به امام مجتبی (ع) که همراه حسین (ع) و عبدالله بن جعفر نشسته بودند، فرستاد و گفت: «نزد آن چند جوان برو و از آنها کمک بخواه. » فقیر نزد آنها رفت و نیاز خود را بیان داشت. امام حسن (ع) برای نمایاندن جنبه های تربیتی بخشش، از مرد پرسید:
«إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا فِی إِحْدَی ثَلَاثٍ دَمٍ مُفْجِعٍ أَوْ دَینٍ مُقْرِحٍ أَوْ فَقْرٍ مُدْقِعٍ فَفِی أَیهَا تَسْأَلُ؟
کمک خواستن از دیگران، تنها در سه مورد رواست:
1- خون بهایی به گردن انسان باشد [و توان پرداخت آن نداشته باشد]؛
2- بدهی سنگینی داشته باشد [و از عهده پرداخت آن برنیاید]؛
3- درمانده ای باشد [که دستش به جایی نرسد. ] تو کدام یک از این سه دسته هستی؟»
مرد فقیر سبب نیازمندی خود را بیان کرد. سپس امام حسن (ع) پنجاه دینار طلا به او بخشید. حضرت امام حسین (ع) به پیروی از ایشان و نیز رعایت جایگاه امامت، چهل و نه درهم و عبدالله بن جعفر نیز با همین انگیزه چهل و هشت درهم به او کمک کردند. عثمان با دیدن این جریان گفت: «این خاندان، کانون علم، حکمت و سرچشمه همه نیکیها هستند
بحارالانوار، ج 43، ص 333
#امامحسن
#سخاوت
#خدمتبهخلق
روزی یکی از غلامان امام حسن (ع) خیانتی کرد که مستوجب عقوبت شد. هنگامی که حضرت خواست او را تأدیب کند، او این آیه را خواند: (وَ الْکاظِمینَ الْغَیظَ)؛ «و خشم خود را فرو می برند.» امام فرمودند: آری، خشم خود را فرو خوردم. آن غلام ادامه آیه را خواند: (وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ)؛ «و از خطای مردم در می گذرند.» حضرت فرمودند: از گناه تو نیز در گذشتم. ادامه آیه را گفت: (وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنین)(( آل عمران ۱۳۴)) ؛ «و خدا نیکوکاران را دوست می دارد.» امام فرمودند: تو را آزاد کردم و دو برابر آنچه پیش تر از من می یافتی، برای تو مقرّر گردانیدم
جلاء العیون، محمدباقر مجلسی، سرور، قم، 1392ش، ص 407
#امامحسن
#صبر
🌙امام صادق علیه السلام فرمود:
لَمَّا حَضَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی ع الْوَفَاةُ بَکی، زمانی که امام حسن مجتبی سلام الله علیه در حال احتضار بودند، گریه کردند.
محضر امام علیه السلام عرض شد:
یا ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ تَبْکی وَ مَکانُک مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَکانُک الَّذِی أَنْتَ بِهِ
وَ قَدْ قَالَ فِیک رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قَالَ
وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِینَ حِجَّةً رَاکباً
وَ عِشْرِینَ حِجَّةً مَاشِیاً
وَ قَدْ قَاسَمْتَ رَبَّک مَالَک ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّی النَّعْل؟
اى پسر رسول خدا!با وجود قرب منزلت خود به پيامبر(صلّى الله عليه و آله)كه در بارۀ تو چنان فرمودهاند و با آنكه بيست بار پياده حج گزاردهاى و سه بار اموال خود را با خداى خود تقسيم كردهاى كه حتى يك لنگه كفش را دادهاى و لنگهيى را نگهداشتهاى،باز هم گريه مىكنى؟
در اینجا امام مجتبی فرمودند:
إِنَّمَا أَبْکی لِخَصْلَتَین همانا من برای دو خصلت گریه می کنم:
1-هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وحشت قیامت.
2- وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّة دوری دوستان.
(پ.ن: ترس از قیامت به این سبب است که انما یخشی الله من عباده العلماء)
روضه الواعظین
#امامحسن
#عطرملکوت
🌙قـالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «إنَّ هذا القُرآنَ يَجِئُ يَوْمَ القِيمَةِ قائِدا وسائِقا يَقُـودُ قَوْما إلَى الجـَنـَّةِ أَحَلُّوا حَلالَهُ وَحَرَّمُوا حَرامَهُ وآمَنُوا بِمُتَشابِهِهِ ويَسُـوقُ قَوْما إلَى النـّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وأَحْكامَهُ وَاسْتَحَلُّوا حَرامَهُ.» [ارشاد القلوب، ديلمى، ص103، مركز نشر كتاب.]
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «قرآن در صحنه قيامت به صورت رهبر و امام ظهور يافته، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند: ۱ ـ كسانى كه به قرآن عمل نموده، حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد. ۲ ـ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد
#قرآن
#امامحسن