﷽
دست و پا می زدی و پا به سرت خورد حسین
نیزه ای آمد و روی جگرت خورد حسین
چشمت افتاد به مادر که پریشان شده بود
چکمه ای آمد و بر چشم ترت خورد حسین
خنجر شمر سرت را چقدر کُند برید
چقدر مشت و لگد دور و برت خورد حسین
هم میان دهنت چوب و ته نیزه شکست
هم عصا روی تن محتضرت خورد حسین
از نخ پیرهن کهنهء جسمت نگذشت
آن که نان از سر باغ پدرت خورد حسین
تا لباس تو در آمد ز تنت آب شدی
بعد بر معجر زینب نظرت خورد حسین
#شب_عاشورا
#گودال
#محرم
@aleyasein
﷽
بغلم کن که دل مضطر من آشوب است
من اگر سر بدهم قبل تو حالم خوب است
بس کن اینقدر به پیراهن خود چاک نزن
صورت سوخته ات را به روی خاک نزن
نیزه بر خاک زدی من جگرم سوخت حسین
خواب دیدم که تو رفتی و حرم سوخت حسین
قاتل من شده این بافتهء مادر تو
صبر کن هی بزنم بوسه روی حنجر تو
کار من بعد تو دلشوره و دلواپسی است
تک و تنها شدم و ترس من از بی کسی است
قوم خولی و سنان را بنگر، سر دزدند
مردهای سرِ این گردنه معجر دزدند
وای اگر خیمهء نسوان تو غارت بشود
دخترت دربدر راه اسارت بشود
#شب_عاشورا
#وداع
#محرم
@aleyasein
﷽
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال
بیسوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش
یا تمام صفحه را با خیمهها همرنگ کن
یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش
آن به دریا رفته دیگر بر نمیگردد به دشت
خشکی لبهای فرزندان زهرا را نکش
او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید
مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش...
ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود
آبروداری کن و رسوایی ما را نکش
عاقبت آن مرد مردستان میآید بعد از آن
کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#مهدی_جهاندار
@aleyasein
﷽
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته میبیند
مگر باران خون میبارد از عرش خدا فردا
برادر، دل گواهی میدهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است، قرآنها چرا فردا...
همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین ششماههات بیتاب در گهواره میگرید
علی از تشنگی جان میدهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که میافتند زیر دست و پا فردا
برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است
قیامت میشود وقتی بگوید یا اخا فردا
برادر! خوب میخواهم ببینم روی ماهت را
هراسانم که نشناسم تو را بر نیزهها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو میمانم
تمام هستی من، میروی بی من کجا فردا؟
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#میلاد_عرفانپور
@aleyasein
﷽
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
فردا که کهکشان تجلّیست، نیزهها
گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان
فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست
بر روی نیزههاست قرار و مدارمان
فردا که سرفرازی ما را رقم زنند
خورشید و ماه میشود اخترشمارمان
فردا که روز عرضۀ عشق و شهادت است
حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان
فردا که از تبار تبر زخم مانْد و داغ
غیرت، شقایقی بُوَد از لالهزارمان
فرداست روز وعدۀ دیدار و دیدنیست
بر نیزهها، تجلّی پروردگارمان
منظومۀ بلند شهادت، سرودنیست
فردا که عشق، خیمه زند در کنارمان...
در ما عیان جمال خدا جلوه میکند
چشمی کجاست تا شود آیینهدارمان؟
رنگِ پریدهایست به چشم سپهر، مِهر
وقتی سپیده میدمد از شام تارمان...
ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم
ای عشق! ای تمامی دار و ندارمان!
چشم امید ماست به فردای دوردست
بر تکسوار مانده به جا از تبارمان
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمدعلی_مجاهدی
@aleyasein
﷽
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
هرچه تکرار شود، نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شورِ سراپا تازه
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه! نگهداشته داغ تو جهان را تازه
موج در موج به سر میزند و میگرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه
آه ای تشنۀ افتاده به هامون، زخمی
آه ای زخم تو در غربتِ صحرا تازه
تازه میخواست کمی معرکه آرام شود
نعلها تازه شد و داغ دل ما تازه
کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه
کاروان رفت به مهمانی شام، آه از شام
زخمها کهنه ولی زخم زبانها تازه
کاروان رفت ولی راه تو در عالم ماند
با شکوه قدم زینب کبری تازه
اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش، گرم، پرآوازه، شکوفا، تازه
ای که امروزِ جهان مات شکوه تو شدهست
مانده غوغای تو در جلوۀ فردا تازه
تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوۀ توست در آیینۀ دنیا تازه
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_محمد_جواد_شرافت
@aleyasein
﷽
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند
برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند
به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند
و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند
نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#پروانه_نجاتی
@aleyasein
﷽
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم کن خبر، آب آور خود را
ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر - حنجر خود را
به همراه مسافر آب می پاشند،من ناچارم
به دونبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#علی_انسانی
@aleyasein
﷽
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند
مثل قدش، قدمش، لحن پیمبروارش
روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند
غنچه آخر چقدر آب مگر میخواهد؟
عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند
ساقیات رفته و ای کاش که او برگردد
مشک او حامل دریاست اگر بگذارند
آب مالِ خودشان چشم همه دلواپس
خیمهها تشنهٔ سقاست اگر بگذارند
قامتش اوج قیام است، قیامت کردهست
قد سقای تو رعناست اگر بگذارند
سنگها در سخنت همنفس هلهلهها
لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند
تشنهای، آه... وَ دارد لب تو میسوزد
آب مهریهٔ زهراست اگر بگذارند
بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو
یک نگاه تو تسلاست اگر بگذارند
آمد از سمت حرم گریهکنان عبدالله
مجتبای تو همینجاست اگر بگذارند
رفتی و دختر تو زمزمه دارد که کفن
کهنه پیراهن باباست اگر بگذارند
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#سیدمحمدرضا_شرافت
@aleyasein
﷽
و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت
خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت
دارد تمام عرش خدا می خورد زمین
و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت
والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده
خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت
و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک
و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت
زهرا کنار گودی گودال آمده
و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت
و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ...
زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت
زینب به روی تل به سر و سینه می زند
آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت
وحید محمدی
#روضه_شب_جمعه
#امام_حسین
#قتلگاه
#شب_دهم
@aleyasein
﷽
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
وضو میسازد از خون گلوی خود چه راز است این؟
که میداند گوارایی آب آتشینش را؟
سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آنجا
که میبیند به مرگ خویشتن احیای دینش را
به خون تکبیرةالاحرام میبندد به ظهر عشق
که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را
خودش هم خوب میداند چه کس در انتظار اوست
چه با احساس میخواند نماز آخرینش را
#روز_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#مهدی_جهاندار
@aleyasein
﷽
شب دهم
هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد
کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد
به روسیاه، همیشه تو آبرو دادی
همینکه رود به دریا رسید دریا شد
مگر نه اینکه شفا با دم حسین رسید
گدای خانه ی تو هرکه شد، مسیحا شد
دوباره پرچم سرخت بلند شد آقا
بساط گریه ی ما باز هم مهیّا شد
چه خاطرات خوشی که ز روضه ات دارم
همیشه حال خوشم بین روضه پیدا شد
همیشه نام تو را بردم و دلم لرزید
همیشه نام تو را بردم و گره وا شد
همیشه بدرقه ی راه کربلایی ها
دعای مادر پهلو شکسته، زهرا شد
مرا ببر، نبری می روم زدست حسین
چه می شود بنویسی برات امضا شد؟
همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم
به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد
به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت
میان پیکر تو نیزه هایشان جا شد
به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید
هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد
ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند
تنت میانه ی گودال چون معمّا شد
به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست
به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد
#مناجات #اشعار_مناجاتی #مناجات_با_امام_حسین #امام_حسین #شب_دهم_محرم #شب_عاشورا #عاشورا #شعر_ابتدای_جلسه #شعر_روضه_شب_عاشورا #سیدالشهدا
@aleyasein
﷽
برگرد تا آب از سرم نگذشته برگرد
برگرد تا شمر از حرم نگذشته برگرد
تا تیر داغ ماتمت در این بیابان
از اوج پرواز پرم نگذشته برگرد
تا خنجرش از حنجر خشکیده ی تو
تا خنجرش از حنجرم نگذشته برگرد
آه ای عزیز فاطمه تا وقت باقیست
وقت وداع آخرم نگذشته برگرد
داری به گودال اینچنین آرام میری
برگرد تا آب از سرم نگذشته برگرد
وحید محمدی
@aleyasein
﷽
میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
برگریزان است و پاییزان، در این طوفان رنگ
کاروانی میکند گویا عبور از قتلگاه!...
بال در بال کبوترها کدامین آفتاب
میکند پرواز تا آفاق نور از قتلگاه؟
باز عیسی میرود تا سیر خورشیدی کند
یا کلیم آورده خورشیدی به طور از قتلگاه؟
تا چه آمد بر سر قرآن؟ که میآید به گوش
نالۀ انجیل و تورات و زبور از قتلگاه
پیکر سی پارۀ قرآن به روی نیزههاست
یا سرِ خورشید افتادهست دور از قتلگاه؟...
رود رود زمزم اینجا شور و حال زمزمهست
تا چه سهمی میبَرد با این مرور از قتلگاه
شط در اینجا بر سر و بر سینه میکوبد که حیف
میبَرم با خود فقط چشمی نمور از قتلگاه
این که میجوشد ز طبع نینوایی شعر نیست
تا ابد این چشمه میگیرد شعور از قتلگاه
شعر ما هم چون دل ما کربلایی میشود
گر بیفتد در دل دیوانه شور از قتلگاه
درک سرخ ما ز عاشورا تو را کم داشتهست
لحظهای سر بر کن ای عشق غیور از قتلگاه
#روز_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمدعلی_مجاهدی
@aleyasein
﷽
#شب_دهم_محرم
آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین
موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین
منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند
به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین
نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط
غم عالم به دلِ شعلهورم ریخت حسین
حق بده خاک به روی سرِ خود میریزم
فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین
خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد
زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین
در میان حرمت حرفِ امان نامه شده
دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین
کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد
طفلِ بی شیر بهم دور و برم ریخت حسین
زود برگرد مدینه که نگویم فردا
بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین
تا نگوید لب گودال سکینه با من
آنقدر زخم زدندش ، پدرم ریخت حسین
تا نبینی به کنار دو سهتا طفل یتیم
خیمهی شعله وری روی سرم ریخت حسین
تا نبینی که به حال من و تو میخندد
آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین
تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند
وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین
حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم
تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم
حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۷
@aleyasein
﷽
مناجات با امام زمان عجل الله فرجه الشریف
شکسته بال و پرم، وا نمی شود بالم
از این خراب تر آقا نمی شود حالم
هنوز هم که هنوز است در مسیر جنون
به پختگی نرسیدم، چو میوه ای کالم
گذشت فرصت عمرم، سپید شد مویم
بدون رؤیت رویت گذشت هر سالم
مرا ببخش که کمتر به یادتان بودم
ببخش، رنگ شما نیست رنگ اعمالم
فدای تار عبایت، بگیر دستم را
بگیر دست دلم را، مریض احوالم
به غیر روضه و گریه، به غیر نور شما
که هیچ نور امیدی نمانده در عالم
میان روضه ی گودال این دلم گیر است
شبیه جد غریبت اسیر گودالم
هنوز هم که هنوز است دل پریشان
صدای نعل جدید و شروع جنجالم
هنوز هم که هنوز است در تب و تابم
هنوز گریه کن روضه های خلخالم
وحید محمدی
۱۴۰۰/۸/۲۸
@aleyasein
#مناجات_با_امام_زمان عج
﷽
#شب_دهم_محرم
چه حالِ پُر ملالی داره زینب
اگه دستای خالی داره زینب
میره خیمه به خیمه تا بدونن
برا فرداش چه حالی داره زینب
میون این خزونِ عشق و مردی
یکی داره میره به خیمه گردی
داره میاد بگوشش از رُبابش
چرا مادر چرا باز گریه کردی
بخواب مادر بخواب با خوندن من
بخواب جونِ عمو رو دامنِ من
نزن اینقد زبونت رو رولبهات
نکِش ناخنت و رو گردنِ من
یکی داره تو تنهایی میخونه
یه دختر داره بابایی میخونه
موهاشو عمه میبافه دوباره
براش با اشک لالایی میخونه
تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم
زبون میگیره فردا میره قاسم
اگه تو کوچه با بابام نبودم
تقاصِ کوچه رو میگیره قاسم
مبادا زیرِ دست و پا بمونی
مبادا زنده بی بابا بمونی
داره قاسم به عبدالله میگه
اگه رفتم مبادا جابمونی
نبودم من تو پَهلویِ عمو باش
کنارش باش بازویِ عمو باش
اگه دیدی که اسبا رو میارن
رویِ سینش فقط رویِ عمو باش
میگه زینب با اون غمهاش عباس
امیدِ خیمههامون ، کاش عباس
یه بار خواهر بگی زینب فدات شه
یه بار خواهر بگو داداش عباس
دلِ گلها میلرزه با عمو نه
همه تو خیمهاند اما عمو نه
حرم خواب است بی خوابه حرامی
همه تو خیمههان اما عمو نه
غمی که اوج غمهامه آوردن
یه دردی که رو دردامه آوردن
رُباب خوابونده تازه اصغرش رو
نگید پیشش اموننامه آوردن
منو خیمه به خیمه دیدی آقا
برا یاری چه ناامّیدی آقا
ببین خونی شدن دستات عزیزم
چرا شب خارها رو چیدی آقا
بیا بردار از خاکا سرت رو
نگاهی های هایِ خواهرت رو
میترسم بعد این زنده نباشم
بیا امشب ببوسم حنجرت رو
بمیرم بی کسی مادر نداری
مگه خواهر مگه خواهر نداری
بده انگشترت رو تا نگم که
چرا انگشت و انگشتر نداری
بیا ای سایهی اطفال برگرد
از این صحرای بداقبال برگرد
ببین زینب داره میمیره امشب
بیا از سمتِ اون گودال برگرد
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند
نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند
نوشته اند به یک دیده بنگری همه را
نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند
نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران
نوشته اند به این تیرها کمان ندهند
اگر تمامی این رودها تنور شوند
نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند
چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش
نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند
ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم
قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند
لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست
چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند
نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی
تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند
عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است
خدا کند که سرت را به این و آن ندهند
خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید
خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند
نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم
به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند
گران فروش ترین مردمان دنیایند
که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند
#روز_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمد_سهرابی
@aleyasein
﷽
باطن ترین من، نه خداحافظی مکن
هر چند ظاهراً، نه خداحافظی مکن
من نیمه توام جلویت ایستاده ام
با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال می بری
ای خُمس پنج تن، نه خداحافظی مکن
اصلاً بدون من سفری رفته ای بگو
حالا بدون من؟ نه خداحافظی مکن
پس حرف میزنی که خداحافظی کنی
این گونه نه نزن، نه خداحافظی مکن
شاید کسی نبرد خدا را چه دیدی
با کهنه پیرهن، نه خداحافظی مکن
این سمت عزیز، محترم، با کفن، ولی
آن سمت بی کفن، نه خداحافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن! نه خداحافظی مکن
#روز_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#علی_اکبر_لطیفیان
@aleyasein
﷽
#شب_دهم_محرم
شمعم که با نگاهِ تو آتش گرفتهام
امشب کنارِ آهِ تو آتش گرفتهام
پیرت شدم نگاه به این پیرزن بکن
امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن
امشب غنیمت است برایم چه میکُنی
آقا شکسته است صدایم چه میکُنی
امشب نشستهای ولی از من جُدا چرا
ای جانِ خیمه پشتسرِ خیمهها چرا
امشب به پشتِ خیمه چرا خار میکَنی
این خاک را برایِ که اینبار میکَنی
با این قلاف قبرِ که را میکُنی درست
این قبر کوچک است چرا میکُنی درست
یک پلک هم به هم نَزَنم تا نرفتهای
گیسویِ خویش را نَکَنم تا نرفتهای
گفتند عمه دخترکان: نامه آمده است
عمه عمو کجاست اماننامه آمده است
از پیشِ پاسبان حرم آمدم حسین
از سمتِ مهربانِ حرم آمدم حسین
گفتم به خیمه موقعِ هنگامه نیست نیست
بس کُن رباب حرفِ اماننامه نیست نیست
یگ گوشه رفته تا نخِ قنداقه وا کُنَد
پیراهنی که تازه خریده است تا کُنَد
هِی دستهایِ کوچکِ مهتاب را نَبوس
بس کن رباب بچهی در خواب را نَبوس
از مَشک ، تازه خورده کمی آب میپَرَد
آرام بو کُنَش گُلَت از خواب میپَرَد
امشب دلم برایِ حرم شور میزند
اصلاً دلم برای خودم شور میزند
مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند
از پنج تا کفن بهخدا یک کفن نماند
امشب نشستهام که خودم را کفن کنم
فکری برایِ آنهمه دستِ بزن کنم
امشب که فکر میکنم از حال میروم
فردا چقدر بر سرِ گودال میروم
امشب زِ درد بر جگرم دست میزنم
فردا چقدر بر کمرم دست میزنم
امشب زِ خاک خار اگر جمع میکنیم
فردا میانِ تیغ ، پسر جمع میکنیم
امشب غبار از سرِ گیسوت میکِشم
فردا غروب نیزه زِ پهلوت میکِشم
امشب کنارِ مادر خود میخورم زمین
فردا غروب با سرِ خود میخورم زمین
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
شعر روضه گودال قتلگاه
بر عکس هر باری که از سر می نویسم
این روضه را اینبار از آخر می نویسم:
.
مادر رسید از خاک بردارد سرش را
ای بی مروت برنگردان پیکرش را
سر نیزه بر این تن نزن اینطور نامرد
دَرهَم نکن اینقدر جسم اطهرش را
این سینه جای بوسه ی پیغمبران است
بردار پایت را، رها کن حنجرش را
پاشو از این سینه نمی بینی مگر تو
روی بلندی... اضطراب خواهرش را
کشتیش، بس کن بی حیای بی مروت
کمتر بسوزان قلب خون مادرش را
یک جرعه آبش کاش می دادی حرامی
حالا که کشتید از جفا آب آورش
این قدر خون کردید کافی نیست انگار
از او گرفتید اکبرش را، اصغرش را
این سر به روی دامن زهراست بس کن
دجّال بی دین، هی نکش موی سرش را
امروز مویش را کشیدی بی مروت
فردا نسوزانید موی دخترش را
.
شد چادر خاکیِ زهرا، غرقِ در خون
وقتی فرو می برد ملعون خنجرش را
وحید محمدی
1/2/1400
عزیزان ان شاء الله ابیات در فضایی ارائه بشه که حق روضه ها ادا بشه.
@aleyasein
﷽
#شب_دهم_محرم
کشتی شکست خوردهی طوفان گریهایم
امشب عجیب بی سر و سامان گریهایم
ما غیرِ گریه پیش تو چیزی نداشتیم
این آبروی ماست به قربان گریهایم
با رو به کربلا شده شاید که جان دهیم
یا اینکه رو به سوی خراسان گریهایم
وقتی نداشتند حُرمتِ مهمان کربلا
حُرمت نگاه داشته مهمان گریهایم
دامان لطف را نکش از دست های ما
جان تو دلشکسته به دامان گریهایم
یعقوب چشمهای شما هم سفید شد
یوسف کجاست خستهی کنعان گریهایم
با گریه زخمهای شما خوب میشود
حیران چشمهای تو حیران گریهایم
بیچارههای امشب احوال زینبیم
آوارههای شام غریبان گریهایم
امشب صدای پای عمو میرسد هنوز
فردا میان خیمهی سوزان گریهایم
امشب هنوز حس یتیمی نیامده است
فردا اسیر هِقهِقِ طفلان گریهایم
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
گفتیم کربلا... دلمان بی هوا گرفت
آری دل غریبه و هر آشنا گرفت
یادش بخیر، یک دهه از داغ روضه ها
ناله زدیم پای تو تا این صدا گرفت
ای خوش به حال آنکه نگاهت گرفتش و
ای خوش به حال آنکه برات از شما گرفت
ای خوش به حال آنکه ز دستان فاطمه
یک اربعین زیارت کرببلا گرفت
آمد به زیر قبّه و پائین پای تو
آنقدر گریه کرد که آخر دعا گرفت
ای خوش به حال آنکه ز پاهای زائران
تربت گرفت و برد و مریضش شفا گرفت
رحمت بر آن کسی که مرا نوکر تو کرد
لعنت بر آن کسی که مسیر تو را گرفت
خوردی زمین چنان که دل مصطفی شکست
افتادی و چنین دل خیرالنسا گرفت
لعنت بر آن کسی که به سینه نشست و بعد
موی عزیز فاطمه را از قفا گرفت
آمد کسی که چشم به انگشتر تو داشت
آمد کسی و زود ز جسمت عبا گرفت
وحید محمدی
#مناجات
#مناجات_با_امام_حسین
#امام_حسین #اربعین
#شعر_روضه #شب_عاشورا
@aleyasein