eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
876 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب که می خواهد دلم سامان بگیرد باید که چشمانم کمی باران بگیرد وقتی که شعری می نویسم روی کاغذ شاید که بغضی در گلویم جان بگیرد مثل همیشه این غزل تا بیت آخر حال و هوایی مبهم و پنهان بگیرد با چشم گریان ندبه می خوانم برایت شاید دعا با دیده ای گریان بگیرد آقا بیا تا در میان قلب شیعه این زخم کهنه عاقبت درمان بگیرد هر جمعه من روی تو را را چشم انتظارم تا اینکه عصر غیبتت پایان بگیرد... 🔸شاعر: @aleyasein
#امام_علی با رحمت و لطفِ خویش درگیرم کن از باده ی نابِ ازلی سیرم کن یاربّ قَسَمَت به نامِ حیدر دادم با عشق و محبتِ علی پیرم کن... #محسن_زعفرانیه @aleyasein
باید که غزل هم ثمری داشته باشد بر حال خرابم اثری داشته باشد با شعر فقط عرض ادب می کند این دل بد نیست گدا هم هنری داشته باشد ای کاش که آقای کریمان دو عالم بر نوکر خود هم نظری داشته باشد هرآنکه مشرف به بقیع می شود امشب از غربت او چشم تری داشته باشد حتی نگذارند که بر قبر غریبش صحن و حرم مختصری داشته باشد... شاعر: @aleyasein
حاجات خویش را دل من از خدا گرفت تا اینکه برد نام حسن(ع) را، دعا گرفت! بیمارِ لاعلاج چه بسیار دیده ایم عرض توسلی به تو کرد و شفا گرفت هرکه هوای کرب و بلا می کند، چرا؟ با ذکر یا حسن(ع)، سفر کربلا گرفت! با دیدن مزار غریبت دلم شکست در جای جای صحن دلم روضه پا گرفت یک روز می رسد که شوم خادمِ حرم این هدیه را ز دست کریم شما گرفت روزی که گنبد و حرمش را بنا کنیم... باید تمام صحن حسن(ع) را طلا گرفت @aleyasein_ir
امشب از عرشِ خدا بانگِ سعادت آمد نورِ چشمانِ علی(ع)، کوهِ صلابت آمد زینبِ حضرتِ زهراست بدانید فقط جهتِ بندگی و صبر و رشادت آمد زینتِ عالم بالاست عجب نیست اگر فُطرُس امشب جهت عرض ارادت آمد خواهرِ حضرتِ ارباب، حسین بن علی یکه تازِ شرف و شور و شهامت آمد شاهد ظلم به هفتاد و دو خورشیدِ دلیر راوی عرصه ی ایثار و شهادت آمد... #محسن_زعفرانیه 🌸💐❤️ سالروز ولادت آسمانی حضرت زینب(سلام الله علیها) مبارک باد... ❤️🌸 @aleyasein
دوبـاره شد وجود من اسیر و مبتلای تو مثل همیشه شعرِ من دم زند از وفای تو عرض ادب به ساحت شما روانه می کند قافیه های این غزل خلق شده برای تو مادر آب، می شود دعا کنی برای من؟ که رفته تا عرش خدا نوای ربّنای تو تکّه نخی ز چادرت کاش نصیب من شود حاجت من همین شده هرسحر از خدای تو خاتم أنبیا(ص) خودش گفت به محضر شما مادر من تـو هستی و پـدر شود فدای تو شرح مقامتان فقط آیه ی وحی می شود سوره ی کوثر هـدفش مدح تو و ثنای تو خشت به خشت قلب من خورده سند به نامتان گوشه چشمی بنما، دست من و عطای تو عنـایتـی کـن و به مـن بـرات کـربلا بده تو را قسم به زینب و شـهـید کـربلای تو @aleyasein
هر گدایی که در این قافله حاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمزِ مقبولیتِ توبه، فراهم نشود! جمع عشّاق شما محفل خوبان باشد خوب تر از تو کسی در همه عالم‌ نشود هرچه گشتیم در این جمع ندیدیم چرا؟ غافلی را که در این مدرسه آدم نشود! @aleyasein
برگرفته از دورم بنما ز جهل و نافرمانی از دایره ی سِفاهت و نادانی بیداری و هوش قسمتم کن یارب تا که نروم به سمت سرگَردانی @aleyasein
من برای دیدن ماه محرم زنده ام با نسیم روضه ی ارباب عالم زنده ام می دهد دل را جلا این اشک های دیده ام با همین اشک و همین اندوه و ماتم زنده ام "یا حسین" از کودکی ذکر لبانم بوده است از عنایات همین ذکر دمادم زنده ام سالها در بین هیئت نوکری کردم فقط با شمیم دل نواز عطر پرچم زنده ام تا ابد من خادم راه حسین و زیبنم از همان روز ازل با گریه و غم زنده ام @aleyasein
شمشیر می زنی و سپاهی برابرت طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت! نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت در ازدحام نیزه و باران سنگ ها صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت انگار که گلویِ پُر از لَختِه های خون بدجور بسته راهِ نفس هایِ آخَرَت خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان در پیش چشم های پُر از اشکِ خواهرت زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود! تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت بی تابی رقیه امانش نمی دهد... وقتی که می رود به سَرِ  نیزه ها، سَرَت @aleyasein
تقدیم به حضرت علی اصغر(ع) با لبان خشک خود دارد مدارا می کند واژه ی ایثار را اینگونه معنا می کند با همین دستان کوچک کودک شش ماهه ای صد گره از کار ما بیچاره ها وا می کند @aleyasein
آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده مثل یک قطره که در حسرتِ دریا مانده رفت امروز ولی شوقِ زیارت دارم چَشمِ من منتظرِ دیدنِ فردا مانده این همه شور و حرارت که درونِ دلهاست از عنایات حسین(ع) است که برپا مانده حکمتی داشته انگار که در مَکتَبِ ما پاسخِ مسئله ی عشق، مُعَمّا مانده همه رفتند ولی نوکرِ بیچاره ی تو باز هم از سفرِ کرب و بلا جا مانده!! @aleyasein
🌹✨تقدیم به مادر عزیزم و همه مادران جهان🌹✨ رفیقِ بی کلک و پاک و بی ریا مادر همیشه سایه ی امنت پناهِ ما مادر تمام عمر چقدر عاشقانه می چرخی بدون مِنّت و مُزدی به دور ما مادر به وقت شادی و غم در کنار من هستی در آسمان دلم یار با وفا مادر هرآنچه داشته ام از دعای خیرت هست دلیلِ مُهرِ اجابت به هر دعا مادر صفا و گرمی خانه به لطف بودن توست همیشه خرم و سرسبز و با صفا مادر بهشت را به بهای وجودتان داریم به زیر پای شما جَنَّتِ خدا مادر @aleyasein
با دست تهی به جست و جویم امشب شاید نظری شود به سویم امشب ای کاش که این جمعه بیایی آقا این است تمام آرزویم امشب @aleyasein
رباعی دعای روز پنجم ماه رمضان برگرفته شده از متن زیبای دعا هرچند بدم، به لطف خود خوبم کن یک بنده ی رو سفید محسوبم کن در جمع بزرگ صالحین و خوبان با رحمت و لطف خویش منصوبم کن... @aleyasein
نیمه شبها تا سحر ذکر رضا باید گرفت اینچنین حاجات خود را از خدا باید گرفت در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو چونکه از مشهـد بـرات کربلا باید گرفت دست خالی آمدم امشب به درگاه شما هرچه میخواهد دل از راه دعا باید گرفت چشم در راه دعای خیرتان هستم، فقط یک ضمـانت از تو در روز جزا باید گرفت می شود امشب دل من عازم باب الجواد اجر و مزد نوکری را پس کجا باید گرفت؟ در شب میلادتان دل غرق رحمت میشود تکه نانی امشب از دست شما باید گرفت @aleyasein
شاید عیار دل به خلوص قدیم نیست عقلم برای درک مقامت فهیم نیست ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل لایق برای نوکری این حریم نیست راهم بده که توبه کنان باز آمدم نزد کریم، هیچ خطایی عظیم نیست! افسوس می خورد دل بی تاب ِ من، چرا در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست؟ افسوس می خورد که چرا چون کبوتران در سایه سارِ گنبد زردت مقیم نیست؟ @aleyasein
﷽ آمد دوباره موسِمِ ماهِ عزایتان سرداده ایم ناله و ماتم برایتان از کودکی به لطف خدا قسمتم شده با افتخار، خادمیِ روضه هایتان خاکِ قدومتان به طلا هم نمی دهم اربابِ من، چَشمِ من و خاکِ پایتان ای کاش من فدایی راه شما شوم این جان که سوخت از غمِ زینب فدایتان در بین شورِ سینه زنی ها و گریه ها بدجور می کند دل تنگم هوایتان آقا بیا و با کَرمَت روزیم نما توفیقِ دیدنِ حرمِ کربلایتان @aleyasein
﷽ حیّ علی العزا... خوب است که از خود خبری داشته باشم بر حال خرابم نظری داشته باشم   ای کاش که در روضۀ شب‌های محرّم با لطف شما چشم تری داشته باشم   از آتش این عشق که افتاده به جانم پیوسته دل شعله‌وری داشته باشم   صد شکر که قسمت شده تا باز برایت شعر و غزل مختصری داشته باشم   افسوس نشد ماه عزاداری‌ات آقا جز شعر سرودن هنری داشته باشم @aleyaseim
عمریست که ما دست به دامان حسینیم  در مجلس روضه همه مهمان حسینیم  چون عشق حسین بن علی راه نجات است  پس تا به ابد عاشق و حیران حسینیم  بیمار فقط در طلب لطف طبیب است  ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم!  ما را نبود واهمه از آتش دوزخ  وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم  فردوس برین خانه ی عشاق حسین است  صدشکر که ما جزو محبان حسینیم  دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب  آباد از آنیم که ویران حسینیم...  @aleyasein
﷽ من برای دیدن ماه محرم زنده ام با نسیم روضه ی ارباب عالم زنده ام می دهد دل را جلا این اشک های دیده ام با همین اشک و همین اندوه و ماتم زنده ام "یا حسین" از کودکی ذکر لبانم بوده است از عنایات همین ذکر دمادم زنده ام سالها در بین هیئت نوکری کردم فقط با شمیم دل نواز عطر پرچم زنده ام تا ابد من خادم راه حسین و زیبنم از همان روز ازل با گریه و غم زنده ام @aleyasein
شده گُلبانگ دعا پاسخ توهین کردن در مرامِ تو نباشد دل نفرین کردن حرمله در سر خود نقشه ی شومی دارد چند روزیست که کارش شده تمرین کردن با سه شعبه، به هدف گیری اصغر آمد! شمر نامرد شد آماده ی تحسین کردن خوب سیراب شد از اشک خودت آقاجان گُل پرپر شده ات لحظه ی تدفین کردن ما فقط منتظرِ نیم نگاهی هستیم نظر مرحمتی بر دل مِسکین کردن عاقبت منتقم کرب و بلا می آید زخم ما را بدهد مرهم تسکین کردن @aleyasein
شمشیر می زنی و سپاهی برابرت طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت! نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت در ازدحام نیزه و باران سنگ ها صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت انگار که گلویِ پُر از لَختِه های خون بدجور بسته راهِ نفس هایِ آخَرَت خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان در پیش چشم های پُر از اشکِ خواهرت زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود! تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت بی تابی رقیه امانش نمی دهد... وقتی که می رود به سَرِ  نیزه ها، سَرَت @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ در ازدحام نیزه... شمشیر می زنی و سپاهی برابرت طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت در ازدحام نیزه و باران سنگ‌ها صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت انگار که گلویِ پُر از لَختِه‌های خون بدجور بسته راهِ نفس‌هایِ آخَرَت خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان در پیش چشم‌های پُر از اشکِ خواهرت زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود! تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت بی‌تابی رقیه امانش نمی دهد وقتی‌که می‌رود به سَرِ نیزه‌ها، سَرَت... @aleyasein