الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
ز هر قطرۀ خون تو لاله روید
گلستان بماند چنین میهن ما
گناهی نداریم جز بیگناهی
گواه است این پاره پیراهن ما
به تن جامۀ رزم داریم و آن را
نیارد به در مرگ هم از تن ما
به جز شوق دیدار در ما نیابی
به جز عجز در چهرۀ دشمن ما
شهید من ای جاودان، از تو گفتن
گرانمایه عهدیست بر گردن ما
به خون خفته چشمان تو خیره مانده
به فردا به آیندۀ روشن ما
#محمدحسین_نعمتی
@aleyasein
کربلایی سیدرضا نریمانی1_1329743720.mp3
زمان:
حجم:
7.05M
مداحی حماسی
چه امتحانیه روز روز امتحان آخر الزمانیه
🎙کربلایی سید رضا نریمانی
@aleyasein
#شعر_پایداری
#شهید_آیت_الله_مدرس
فرازی از یک #مربع_ترکیب
🔹مردان خدا🔹
..این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
شب رفت و نوشتند به دامان سپیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»
با همت و جانبازی و ایثار دلیران
مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران
ما روی سخن، با دل بیدرد نداریم
ما واهمه از مردم نامرد نداریم
ما فرصت تردید و عقبگرد نداریم
ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم
با همت ما میشکند پای اجانب
ما دین نفروشیم به دنیای اجانب
زنهار که گل دستخوش خار نگردد
تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد
اغیار به گِرد حرم یار نگردد
با سادهدلی بار کسی بار نگردد
عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت
در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟
آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست
افزود به قدر وطن از هستی خود کاست
وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست
«گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»
مردانه به جانها هیجان داد «مُدرّس»
تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس»
مردان خدا پاکدل و پاکسرشتند
در مزرع دل بذر محبت همه کشتند
یاران شهیدی که خریدار بهشتند
رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند
در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله
یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه
#محمدجواد_غفورزاده
@aleyasein
🔰 شهید مهدی #زین_الدین: هرکس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله(ع) یاد می کنند.
🔸 شهدا را یاد کنیم، با ذکر یک صلوات
💠 شادی روح #شهدا صلوات
شادی روح مطهر حاج قاسم عزیزمان صلوات
@aleyasein
36.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روضهخوانی #حاج_مهدی_رسولی
🔰 چهاردهمین همایش
مدیران هیأتهای محوری
و برگزیده کشور
🗓 |۵شنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۰|
📌 |کرمان|بیت الزهرا(س)|
@aleyasein
#حضرت_زینب
دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو...
...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر،...فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم
در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم
مهدی نظری
@aleyasein