﷽
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
#دودمه
سرباز توام سر به کف آورده ببازم
مسلم بفدایت ، مسلم بفدایت
من آمده ام کوفه حسینیه بسازم
مسلم بفدایت ، مسلم بفدایت
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۷)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_دوم_محرم_ورودیه
شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد
حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد
این کیست این نامی نفسگیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب
باید که شام و کوفه را باهم بگیرد
با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبهای که پردهدارش جبرئیل است
با پردهای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقهای که تحت فرمان کفیل است
بانو رسیده پهنهی عالم بگیرد
تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه میترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمیخندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب
میگفت غم راهِ نفسهایم بگیرد
آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمیگردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد
باید که دستش را علی محکم بگیرد
عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است
بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد
عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست
در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد
سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزهداری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند
با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد
فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من
با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد
اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب
پنجاه سال این نوحهها را دم بگیرد
در زیر لب میگفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای
دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد
دارد دعا طفلی زِ محمل تا نیافتد
جسم حسینش پیش قاتل تا نیافتد
این سر به دستان اراذل تا نیافتد
دعوا سرش بین قبایل تا نیافتد
تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۷)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_دوم_محرم_اول_جلسهای
#اولجلسهای
ای گریههای هرشبِ یکریز جان حسین
باران هر نگاهِ غمانگیز جان حسین
زد صیحه فاطمه که بمیرم حسین جان
زهرا که گفت ، شد دَمِ ما نیز جان حسین
ما آمدیم چای خوریم آبرو بریم
جانم بگیر و چایِ مرا ریز جان حسین
از عشق توست لب به لبِ این سینههای سرخ
میریزد این پیالهی سر ریز جان حسین
ای عاشق تهجد عشاق بی نشان
از جنس توست اشکِ سحرخیز جان حسین
دیدم خدا که خط به گناهان من کشید
تنها خرید از منِ ناچیز جان حسین
با آهِ آتشین سرِ راهم نشسته عشق
از پنبه است خِرقهی پرهیز جان حسین
آقای ما بیا جگری شرحه شرحهایم
تا بشنویم از آن لبِ خونریز جان حسین
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۸)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۸)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
سلام حضرت دارالسلامها زینب
سلام جامع جمع امامها زینب
شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد
حماسهی ابدی و سلامها زینب
سلام ای جگرِ فاطمه جهادِ علی
سلام خواهر صلح و قیامها زینب
تمامِ پاسخِ پرسش برای خلقتِ زن
جواب کاملِ این احترامها زینب
چه کس رسیده به نور نَوافِلت بانو
چه کس رسیده به شانت کدامها زینب
حسین ملتمس یک قنوتِ تو تا که...
تمام با تو شود ناتمامها زینب
سلام زمزمه هفت مرتبه سوگند
برای دیدن ختم کلامها زینب
فقط نه روضه که باید کلام تو برسد
پیام داری و باید پیام تو برسد
برای خاکِ ترک خورده آب آوردی
هزار چشمه به جای سراب آوردی
تو از بهشت تو از نور از کنار خدا
تو با نهایت عزت حجاب آوردی
فقط تویی که در این روزگارِ پُر تشویش
برای عاطفهی زن جواب آوردی
که جمع عاطفه و عقل و عشق و احساس است
و در کمال شرف انتخاب آوردی
تو نقطه چینی و باید ادامهی تو شوند
تو خواهرانِ مرا در حساب آوردی
فقط خداست که آرامش تو را فهمید
که ایستادی و فصلالخطاب آوردی
تو روی دست هرآنچه که داشتی دادی
برای عشق دو عالیجناب آوردی
وداع نکردی و دیدی به شوقِ غم رفتند
خدای من دو جگرگوشهی حرم رفتند
خدا کند نرسد نالههای آخرشان
خدا کند نرسد دادشان به مادرشان
میان خیمه نشسته چسان؟ نمیدانم
دعا کنید نبیند وداعِ آخرشان
نشسته فاطمه اینسو علی هم آنطرفش
نشستهاند بگِریند پیش دخترشان
سوارِ نیزه به دستی بقیه را میخواند:
زمانش آمده بازی کنیم با سرشان
سوارهای حرامی چقدر میچرخند
که حلقه تنگ شود دورِ حلقِ حنجرشان
که تا نیامده عباس کار خود بکنند
که تا گلاب کشند از تمام پیکرشان
جگرخراش بوَد نالههای وا اُمّا
سپاه ساخت خدایا علیِ اکبرشان
حسین آمد و در بِینشان زمین اُفتاد
بلندمرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد
حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۰)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_چهارم_محرم_اول_جلسهای
چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم
تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو میشناخت جهنم نداشتیم
عالم اگر که صیحهی زهرا نمیشنید
باز این چه شورش است در عالم نداشتیم
ما هیچ چیزمان که شبیه شما نبود
ای وای اگر که گریهی باهم نداشتیم
خرجی نبود و خرجِ عزای تو میشدیم
خرجی نداشتیم ولی کم نداشتیم
ما را حسین تا به قیامت بزرگ کرد
ما بی حسین هیچ نه آنهم نداشتیم
زینب اگر نبود و نمیگفت که راه چیست
حرفی برای خط مقدم نداشتیم
زینب اگر نبود و علم را نمیگرفت
این های هایِ محرم نداشتیم
ممنونِ بوریام اگر بوریا نبود
چیزی برای آن تنِ دَرهم نداشتیم
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۰)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#دودمه_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
از روی تیغ علی تیغی دو پیکر ساختم
با دو حیدر آمدم ؛ با دو حیدر آمدم
از پسرهایم برایت دو دلاور ساختم
با دو حیدر آمدم ؛ با دو حیدر آمدم
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۰)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن میآمد
یازده ساله ترین شیرِ حسن میآمد
بر تن از پیرهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشتِ حسن ساخته است
رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک
مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جرعهی ناب از یَمِ حیدر خورده است
خوب پیداست که بر غیرتِ او برخورده است
دست حق بر درِ خیبر بخورد میفهمند
به رگ غیرت او بَر بخورد میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد زخم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ؛ ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مردد بشود میداند...
رد شد از حلقهی پیرانِ عصازن و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن
بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو از وسط اینهمه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم متراکم متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هرولهها رد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و کمانگیر و
کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و
لب گودال رسید و
ته گودل چه دید و...
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق چشم بر آن نیمه جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود...
پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چشم حسن را میبست
باز از خاک حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت...
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۱)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#دودمه_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
گم شدم در توو در نامِ تو پیداشدهام
یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله
من فقط بینِ همه در لقبت جا شدهام
یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۱)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
بعدِ تو این حرمِ مرثیهخوان را چهکنم
یا تنی مانده به شنهای روان را چهکنم
میوزد آهِ من و خش خش تو میآید
اینهمه دور و برم برگِخزان را چهکنم
نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
آه این را چهکنم وای که آن را چهکنم
نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
پیش زهرا بدنی بی ضربان را چهکنم
از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چهکنم
تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
این زمین خورده ترین مرد جهان را چهکنم
فکرم این بود عصا میشود اکبر که نشد
بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چهکنم
نامنظم زدنِ قلب مرا میبینی
نامنظم شدنت برده توان را ، چهکنم
پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
زخم چشمت چهکنم زخمِ زبان را چهکنم
اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد
گیرم این سینه شود خوب دهان را چهکنم
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۲)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۲)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
#دودمه_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
میزند قاسم سرو عباس گوید مرحبا
ای عموجان مرحبا ؛ ای عموجان مرحبا
لافتی الا علی لاسیف الا مجتبی
ای عموجان مرحبا ؛ ای عموجان مرحبا
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۲)
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein