یاامیرالمومنین(ع)
به روی شانه های بغض میبردند دریا را
به آتش میکشید ،اندوهشان چشمان دنیا را
ملائک دور تابوتش طواف عشق میکردند
امام دردمندان را،امام بی کسی ها را
نمک نشناسهای شهر عمری نان خورش بودند
ندانستند قدرش را،نفهمیدند مولا را
بگو با مرد نابینا که بعد از این نمی آید
سراغت در دل شبها،همو که نان و خرما را
همو که اشک و آهش را سیاه چاه میفهمید
خجل میکرد بغضش دامن صبر و مدارا را
شنیدم بعد تدفینش کسی با آسمان میگفت
مبادا آه سوزانش بگیرد دامن ما را
#سمیه_مومنی
@aleyasein
#مناجات
#شب_قدر
شبِ قدر است و دلم کرببلا می خواهد
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد
چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه
دلِ من از تو حسین قدری جلا می خواهد
روضه آب و عطش گر چه ملول است ولی
دلِ بشکسته و صد شور و نوا می خواهد
شبِ قدر و به سرم شورِ حرم افتاد است
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
جانِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد
عاشقم در سرِ خود شوقِ زیارت دارم
زیرِ پرونده ام امضای شما می خواهد
باز پروانه ی دل طالبِ شمعِ رخ توست
این تبِ عشق مگر چون و چرا می خواهد؟
کی شود قسمت من در حرمِ کرببلا
دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد!
#هستی_محرابی
@aleyasein
#شب_قدر
#مناجات
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است
#استاد_غلامرضا_سازگار
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیهالسلام
كیست این مرد كه شب كیسهی خرما میبُرد
روز میآمد و از سینه نفسها میبُرد
كیست این مَرد كه تا تیغ به بالا میبُرد
رزم را با مدد از حضرت زهرا میبُرد
این خدا نیست ولی مقصدِ هر راه است این
اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولیّ الله است این
كیست این شیر كه از خصم جگر در آورد
از میانِ كمرش تیغِ دوسر در آورد
از دلیرانِ عرب جمله پدر در آورد
کار او بود که اسلام ثمر در آورد
یاعلی روز و شب و شمس و قمر میگویند
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر میگویند
آه همسفرهی کوری دل ویرانه کجاست
نان پز خانهی این جمع یتیمانه کجاست
مرکب بازیِ این طفل در این خانه کجاست
شانهی بارکش و دستِ کریمانه کجاست
پیرزن پیش تنور است که آقایم کو
کودکی چشم به راه است که بابایم کو
گرچه از ضربهی شمشیر سرش ریخت بهم
زهر کاری شد و با سر جگرش ریخت بهم
تا علی ریخت بهم دور و برش ریخت بهم
دید چشمان طبیب و پسرش ریخت بهم
آه در آتش غم حاصل زینب را ریخت
سر تکان داد طبیب و دل زینب را ریخت
سوخت از حرف طبیب از خبرش عباسَش
میزند روی سرش هِی به سرش عباسَش
روضه خوانش حَسنش نوحه گرش عباسَش
قلبِ او هست حسین و جگرش عباسَش
وقت روضه شد و عباس به زانو اُفتاد
رفت از حال علی درد به پهلو اُفتاد
وای از امروز حسن گوشهی بستر اُفتاد
باز هم یادِ غمِ بسترِ مادر اُفتاد
خواهر اُفتاد زمین تا كه برادر اُفتاد
یادِ روزی كه رویِ مادرشان دَر اُفتاد
هیزم و آتش و كابوس عجب بد دردی است
ضربِ نا مَحرم و ناموس عجب بد دردی است
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد
تازه میكرد نفس را و مجدد میزد
وای از دستِ مغیره چقدر بد میزد
جای هركس كه در آن روز نمیزد میزد
آخرین حرفِ علی بود خواهش میكرد
زینبش را به اباالفضل سفارش میكرد
زینم آه ببینی غمِ حنجرها را
میکشی روی جگر داغ برادرها را
بعد از آن جمع کنی پارهی پیكرها را
میزنی چند گره معجرِ دخترها را
میزنی داد به گودال حرامی نزنید
تبر كوفی و سر نیزهی شامی نزنید
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
از زبان حضرت زینب سلامالله
خانه ویران شدهام غُصهی بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لَختهیِ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
باز هم روضه نخوان روضهیِ زهرا سخت است
شعلههایِ نَفَسِ شعلهوَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است
آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ ناگفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است
شبِ آخر شده اِی کوکبِ اِقبال مَرو
روضهی باز مخوان این همه از حال مَرو
سَرِ آن پیکرِ اُفتادهی پامال مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است
کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجهها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزهها شرم کنید و دهنش را نکشید
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است
منم و دیدنِ او لحظهی اُفتادنِ او
منم و ضربهی سرنیزه به روی تنِ او
وقتِ ضربه زدن و خَم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
(حسن لطفی)
@aleyasein
به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را
شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را
نظر بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم
که می شوید به اشک دیده زخم شوهر خود را
امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت
به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را
به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت
چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را
ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد
از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را
ز تو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر
تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را
به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند
ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را
تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم
نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را
بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت
که گیرم در بغل نعش علیّ اکبر خود را
غذای آخر تو شیر بود و یاد من آمد
که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را
زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن
که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را
@aleyasein
﷽
“امام زمان صلوات الله علیه و شب قدر”
می خواهم امشب از خدای لیلة القدر
تا بازگردی ای دعای لیلة القدر
بشنو صدای التماس اشک ها را
از بغض رنجور صدای لیلة القدر
با دست خالی با تمنای ظهورت
هر سال میافتم به پای لیلة القدر
ای کاش درد دوری خود را بریزی
در دست خالی گدای لیلة القدر
نقل است روح لیلة القدر است زهرا
پس جان ما بادا فدای لیلة القدر
ای کاش سال بعد قرآن سر بگیریم
با زائران کربلای لیلة القدر
حال و هوای کوفه گویا کربلاییست
سخت است امشب روضه های لیلة القدر
محمدعلي بياباني
@aleyasein
﷽
“امام زمان صلوات الله علیه و شب قدر”
دوباره اشك غم از گونه ام سرازير است
امام حيِّ من! احياي بي تو دلگير است
دوباره ليله ي قدر آمد و گمان دارم
مقدر است نيايي؛ فراق تقدير است
كسي ورق نزند خاطرات هجران را
كتاب بي كسي ام بي نياز تفسير است
مبين كه دست تمنا به آسمان دارم
هنوز پاي دل من به خاك، زنجير است
گرسنه آمده ام پاي سفره ي سحرت
كه ديده و دلم از شام بي كسي سير است
رواست تا كه فدايت كنم جواني را
ز فرط معصيت افسوس كه دلم پير است
براي اين شب جمعه مرا به كوفه ببر
چرا كه كرب و بلا در نجف زمينگير است
دليل مرگ علي نيست ضربه ي شمير
چرا كه قاتل مولا قلاف شمشير است
محمدعلي بياباني
@aleyasein
4.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 فضایل حضرت علی علیه السلام
🎙حجت الاسلام و المسلمین حلوائیان
@aleyasein